به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 359
بازدید دیروز: 3,016
بازدید هفته: 7,435
بازدید ماه: 73,508
بازدید کل: 23,735,318
افراد آنلاین: 4
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۱۷ اردیبهشت ۱٤۰۳
Monday , 6 May 2024
الاثنين ، ۲۷ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۲۵ - فهم ‌مقصود خداوند،شرط پذیرش تفسیر های متنوع ۱۳۹۵/۰۷/۲۸
بررسی رابطه هرمنوتیک و تفسیر قرآن
فهم ‌مقصود خداوند،شرط پذیرش تفسیر های متنوع
 

 مبحث هرمنوتیـک چنـد صـباحی است، در مبـاحث قرآنی مطرح شـده، و برخی از نویسـندگان آن را در ردیف روش‌هاي تفسـیر قرآن تحت عنوان «روش تفسـیر هرمنوتیـک قرآن» مطرح کرده‌انـد و برخی دیگر از نویسـندگان ایـن مبحث را زیرمجمـوعه «گرایش ادبی تفسیر قرآن» قرار داده‌اند.
 صرف‌نظر از درستی یا نادرستی این کار، مبحث هرمنوتیک و رابطه آن با تفسـیر قرآن و روش‌هاي تفسـیري نیاز به بررسـی دارد، اما دیـدگاه‌ها در موضوع هرمنوتیک بسـیار گسترده و متفاوت است، و پـذیرش هر کدام لوازم خاصـی دارد که گاه با لوازم پذیرش دیدگاه دیگر متناقض است. نوشتار حاضر که به ابعاد مختلف این بحث می‌پردازد اینک تقدیم خوانندگان محترم می‌شود. که از مجموعه‌پرسش و پاسخ های ترنم مهر اقتباس شده است.
***
اول: پیشینه هرمنوتیک
مفهوم شناسی هرمنوتیک
واژه هرمنوتیک از معنی یونانی به معناي «تفسیر کردن» است.
این واژه از زمـان افلاطون به کـار می‌رفته است و به معنـاي به فهم درآوردن چیزي یا موقعیتی مبهم است. ارسـطو از این لفظ براي نامگذاري بخشی از کتاب «ارغنون» (درباره منطق قضایا) استفاده کرده است.
هرمنوتیک در بستر تاریخ
هرمنوتیک به طور رسمی از قرن هفدهم میلادي شروع شد.
دان هاور نخستین کسـی است که واژه هرمنوتیک را در عنوان کتابش گنجاند، نام کتاب او «هرمنوتیک قدسی یا روش تفسیر متون مقدس» بود. برخی صـاحب نظران نهضت اصـلاح دینی را نقطه آغاز هرمنوتیک می‌داننـد، اما شـلایر ماخر (1768 - 1834 م) را بنیانگذار هرمنوتیک جدید می‌دانند.
نخستین بار در حدود صد سال پیش ویلیام دیلتاي (1833 - 1911 م) هرمنوتیک را به عنوان یک روش اندیشه تدوین کرد که هدف آن بالا بردن ارزش علوم انسانی و هم‌ردیف کردن آن با علوم تجربی بود.
تا اینجا دانشمندان هرمنوتیک بر نیت مؤلّف در فهم متن تأکید می‌کردند. اما به دنبال آنان دیـدگاه دیگري در هرمنوتیک پیـدا شـد که مارتین هایـدگر (1889 - 1976 م) و گـادامر (1900 م) پایه‌گـذار آن بودند و بر کاوش فلسفی در موضوع فهم تأکید ‌کردند که بر اساس این دیدگاه از نقش نیت مؤلّف در متن کاسته شد.
تذکر: هرچند که بیان شد هرمنوتیک از قرن هفدهم میلادي به عنوان شاخه علمی مطرح گردید اما برخی مباحث هرمنوتیکی در لابه‌لاي کتاب‌هاي دانشمندان قبل از قرن هفدهم نیز آمده است که تحت عنوان «هرمنوتیک بی‌نام» از آنها یاد می‌کنند، از جمله:
سنت اگوستین، فیلسوف و متکّلم مسـیحی (430 - 454 م) که خلط معناي حقیقی با معناي مجازي و اسـتعاري را دلیل اصـلی ابهام کتب مقدس می‌دانست.
و در میـان دانشـمندان مسـلمان نیز در مبحث تفسـیر و اصول الفقه، مبـاحثی مشابه نظریات هرمنوتیکی مطرح شـده است، یعنی برخی مباحث اصول‌الفقه به قواعد فهم متن می‌پردازد و نیز مفسران در مقالات تفسـیر به مباحثی پیرامون فهم و تفسـیر فهم و تفسـیر قرآن نیز می‌پردازند و نیز مباحث شـیوه‌هاي تفسیر قرآن گونه‌اي از مباحث هرمنوتیکی به شمار می‌آید. از جمله تفیسر اشاري (رمزي، کنایی و تمثیلی و ...)
دوم: رابطه هرمنوتیک با تفسیر قرآن
برخی دانشـمندان مصـر همچون محمـد ابراهیم شـریف در کتاب «اتجاهات التجدیـد فی تفسـیر القرآن» و عفت محمـد شـرقاوي در کتاب «الفکر الـدینی فی مواجهـۀ العصـر» و نصـر حامد ابوزیـد در کتاب «نقدالخطاب الدینی» به کاربرد هرمنوتیک در تفسـیر قرآن روي آوردنـد، سـپس در ایران نیز افرادي همچون محمـد مجتهـد شـبستري در کتاب «هرمنوتیک کتاب و سنت» بـدان پرداختند. به عقیـده برخی نویسـندگان، متفکران هرمنوتیک مسـلمان اصول روشن تفسـیر متون خود را از دانشـمند زبان شـناس سوئیسـی به نام «فردیناند سوسیر» (1857 ـ 1931) گرفته‌اند.
در اینجـا لازم است مهم‌ترین مشـخصات و آموزه‌هاي تفسـیر قرآن مشـهور را در برابر تفسـیر هرمنوتیکی بیان کنیم تا دعاوي طرفین روشن شود و داوري آسان گردد:
الف) ویژگی‌ها و آموزه‌هاي تفسیر قرآن مشهور
مفسر در جستجوی معنای متن است و معناي متن همان مقصود و مراد جدي متکّلم و مولّف است، و متون مقدس پیام‌هاي الهی براي بشر هستند که هدف مفسر درک پیام نهایی متن است.
2. رسـیدن به معناي متن (مقصود متکّلم و مولّف) از طریق پیمودن روش متعارف و عقلایی فهم متن میسر است که بر اساس حجیت ظواهر الفاظ اسـتوار است و دلالت الفاظ تابع وضع لغوي و اصول و قواعـد عقلایی محاوره و تفهیم و تفاهم است که هر متکّلم و مخاطبی در هر زبان براساس آنها سخن می‌گویند و می‌فهمند.
3. مفسر گاهی به فهم تعیینی از متن می‌رسـد (مثل فهم نصوص) و گاهی به فهم ظّنی از متن می‌رسـد (مثل فهم ظواهر) و گاهی در فهم متن خطا می‌کند.
4. معیارهـایی براي تشـخیص خطاهـاي مفسران وجود دارد که از جمله آنها قوانین منطق، قواعـد عقلایی محاوره (اصول‌الفقه) و قواعد تفسـیر است که برخی از آنها توسط پیشوایان دینی بیان شده است (همچون قاعده تفسیر به رأي) و برخی توسط دانشمندان تدوین شده است. هرگاه فهم و تفسـیر متن مطابق قواعد فوق بود حجت و معتبر است. بنابراین نسبی‌گرایی در فهم متن بی‌معناست چون فهم‌هاي صحیح و فهم‌هاي نادرست قابل تشخیص است.
5. فاصله زمانی عصر مفسر با زمان پیدایش متن مانع جدي براي دستیابی به مقصود و مراد جدي متن قرآن نیست.
چراکه اولا: برخی قراین از طریق احادیث و شأن نزول‌ها و تاریخ به ما رسیده است و می‌توانیم تا حدود زیادي معناي اصیل لغات را دریابیم.
ثانیا: ظهور الفاظ متن قرآن حجت است و اگر با توجه به قراین ظهوري و قواعد فهم متن، تفسیری در زمان ما منعقد شود، معتبر است.
6. مفسر حق ندارد ذهنیت‌ها و پیش‌داوري‌هاي خود را بر متن قرآن تحمیل کند وگرنه گرفتار تفسیر به رأي می‌شود که ممنوع و حرام است و تفسیر او را غیرمعتبر می‌سازد و باید تا حد امکان خود را از این پیشداوري‌ها تهی نماید (هر چند که به طور کامل ممکن نیست).
7. متن قرآن از خـداست و پیـامبر گرامی(ص) نقشـی در تعیین لفـظ و محتواي وحی نداشـته است بلکه بارهـا از طرف خـدا تهدید شده که اگر کلمه‌اي کم و زیاد کند مجازات می‌شود.
ب) ویژگی‌ها و آموزه‌ها و پیامدهاي تفسیر هرمنوتیکی قرآن
1. فهم متن محصول ترکیب و امـتزاج افق معنـایی مفسر بـا افق معنـایی متن است بنـابراین دخـالت ذهنیت مفسر در فهم متن متناسب با فهم متن، نه امري مذموم، بلکه شرط وجودي حصول فهم است و واقعیتی اجتناب‌ناپذیر است.
2. درك عینی متن، به معنـاي امکان دستیابی به فهم مطابق با واقع، امکانپـذیر نیست. زیرا عنصـر ذهنیت و پیش‌داوری مفسر شرط حصول فهم است و در هر دریافتی، لاجرم پیش دانسته‌هاي مفسر دخالت می‌کند.
3. فهم متن عملی بی‌پایـان و امکان قرائت‌هاي مختلف از متن، بـدون هیـچ محـدودیتی وجود دارد. زیرا فهم متن، امتزاج افق معنایی مفسر با متن است و به واسطه تغییر و افق معنایی او، قابلیت نامحدودي از امکان ترکیب فراهم می‌آید.
4. هیچ‌گونه فهم ثابت و غیرسیالی وجود ندارد و درك نهایی و غیرقابل تغییري از متن نداریم.
5. هدف از تفسـیر متن، درك «مراد مولّف» نیست، ما با متن مواجه هستیم نه با پدیدآورنده آن. نویسنده یکی از خوانندگان متن است و بر دیگر مفسران یا خوانندگان متن رجحانی ندارد.
متن، موجود مسـتقلی است که با مفسرین به گفت‌و‌گو می‌پردازد و فهم آن محصول این مکالمه است، براي مفسر اهمیتی ندارد که مؤلف و صاحب سخنی، قصد القاي چه معنا و پیامی را داشته است.
6. نص قرآن متنی زبـانی اسـت کـه یـک محصـول فرهنگی اسـت و زبـان آن مختص اولین دریـافت‌کننـده است، و زبـان هرگز از فرهنگ و واقعیت‌هاي زمان جدا نیست. نص قرآن از واقعیت‌ها و فرهنگ زمان شکل گرفته است.
سوم: بررسی و نقد پیامدهاي هرمنوتیک در تفسیر قرآن
بررسـی لوازم و آثار و پیامدهاي مثبت و منفی هرمنوتیک در تفسـیر قرآن نیازمند تألیفی مستقل و بررسی همه جانبه موضوع است کـه در ایـن مختصـر نمی‌گنجـد، از ایـن رو در اینجـا بـه ذکر چنـد نکته مهم در نقد تفسیر هرمنوتیک بسـنده می‌کنیم.
1. یکی از مسـایلی که مورد توجه طرفـداران هرمنوتیـک قرار نگرفته و نقش تعیین کننـده‌اي در موضوع دارد، تفاوت قرآن کریم با متون تاریخی و حتی متن کتاب مقدس (تورات و انجیل و ملحقات آنها) است.
قرآن کتابی است که همه کلمات و حروف آن از طرف خـداي متعال نازل شـده و مولّف، به معناي متعارف نـدارد، یعنی سـخن بشري نیست. همان‌طور که خود قرآن بارها تکرار کرده است. پیامبر اسلام(ص) که نقل‌کننده این سخن براي ماست، حق ندارد کلمه‌اي از وحی را کم یا زیاد کند وگرنه مجازات می‌شود.
پیـامبر اکرم(ص) آن قـدر درمورد نقل کلام الهی دقت دارد و مواظبت می‌کنـد که «واژه قل» را حتی حکایت می‌کنـد.
در حـالی‌که مسـیحیان و یهودیـان در مورد متن تورات و انجیـل چنین ادعایی ندارنـد. انجیـل توسط چهار نفر (لوقا- متی- یوحّنا- مرقس) نوشـته شـده، از این رو به چهـار صورت متفـاوت در آمـده است. آنـان پس از عیسـی و در زمان‌هاي تقریبا متفاوت زنـدگی می‌کرده‌اند؛ از این رو برخی زبان و فرهنگ زمانه آنان در انجیل بازتاب یافته است.
تورات نیز پس از فوت موسی نوشته شده و برخی قسمت‌هاي آن هشتصد سال پس از او توسط افراد مختلف تهیه شده است.
از این رو می‌توانـد برخی عناصـر فرهنگی و حتی خرافی در آن راه یافته باشـد. اما با توضـیحی که بیان شـد قرآن اینگونه نخواهد بود، قرآن کتابی تحریف نایافته است، کلامی بشري نیست و نمی‌تواند بازیافت فرهنگ زمانه باشد.
2. در برخی متون تـاریخی، از جمله تورات تحریف شـده، مسایـل خرافی و ضـداخلاقی (همبستر شدن لوط با دخترانش) و مطالب ضدعلم (مثل ممنوعیت آدم از درخت علم) و ... یافت می‌شود.
امـا قرآن کریم بـا خرافات و انحرافات جامعه عرب جاهلی (همچون شـرك، شـراب خواري، زنا، برخی اقسام طلاق، دخترکشـی، و ...) مخالفت کرد و اگر مطالبی از فرهنگ عرب (همچون حّج و ...) را تأیید کرد (و در همـان حـال تصـحیح هم نمود) به خاطر آن بود که ریشه‌ این مطالب الهی بود، حج ابراهیمی را تأییـد کرد که یادگار پیامبر بزرگ الهی بود.
پس اگر جن، شـیطان و ماننـد آنهـا واقعیت نـداشت، آنهـا را تأییـد نمی‌کرد و همچون خرافه «غول» که در فرهنگ عرب موجود بود ولی قرآن از آن یادي نکرد. بنابراین می‌توان گفت که قرآن تابع فرهنگ زمانه نشد بلکه عناصر مثبت و صحیح آن را تأیید و عناصر منفی آن را رد کرده است.
3. همـان‌طور که در بخش قبـل گـذشت تأثیر پیش دانسـته‌ها و ذهنیت مفسر (و هر پژوهشـگر علوم تجربی یا علوم انسانی) بر مورد مطالعه امري مسـلم است و اگر این تأثیر زیاد باشد منتهی به تفسـیر به رأي و تحمیل نظر بر متن مورد مطالعه می‌شود و تفسـیر را غیرمعتبر می‌سازد یعنی مفسر بایـد تلاش کند بدون عینک خاصی به سـراغ متن برود و عقاید و پیش‌فرض‌هاي خود را بر متن تحمیل نکنـد وگرنه تفسـیر او غیرمعتبر و نوعی تفسـیر به رأي خواهـد بود که در اسـلام گناهی بزرگ به شمار می‌آید.
4. در مورد قرائت‌هاي مختلف و نامحدود متن چند نکته قابل ذکر است:
اول: آنکه قرآن داراي بطـون و لایه‌هـا و سـطوح مختلـف فهم است (همـان‌طـور که در احـادیث متعـدد به این مطلب اشـاره شـده است).
بنـابراین اگر قرائت‌هـاي مختلف بـدین معنـا باشـد این موافق طـبیعت قرآن است و مـانعی نـدارد که قرائت‌هـاي مختلف و فهم‌هـاي متنوعی از آن به وجود آید.
دوم: آنکـه وجـود تفسـیرهاي متنـوع از قرآن کریـم واقعیـتی مبـارك است و مـوجب رشـد فهم مـا از قرآن می‌شـود، یعنی هر روز فهم‌هاي عمیق‌تر و دقیق‌تر کلام الهی حاصل می‌آید و لایه‌هاي جدیدي از آن روشن می‌شود.
سوم: آنکه فهم‌هـا و تفسـیرهاي قرآن هر چقـدر که زیـاد شود بی‌ضـابطه و معیـار نیست بلکه قواعـد و ملاك‌هـایی براي تشـخیص تفسیرهاي صحیح و باطل وجود دارد.
یعنی براساس قواعد منطق، اصول عقلایی محاوره (اصول الفقه) و قواعد تفسیري به ویژه قاعده تفسیر به رأي، می‌توانیم سره را از ناسـره تشـخیص دهیم. بنـابراین فهم‌هـا و تفسـیرهاي نامحـدود به وجود نمی‌آیـد و قرائت‌پـذیري متن بی‌انتهـا و بی‌معیار و دلخواه نخواهـد بود بلکه تفسـیرهاي معتبر و محـدودي در قلمرو چـارچوب قواعـد تفسـیر باقی می‌مانـد و هرکس حق نـدارد و نمی‌تواند تفسیر دلخواهی از قرآن ارائه کند.
5. در مورد فهم‌هاي سیال و غیرثابت چند نکته قابل ذکر است:
اول: آنکه فهم بشـري تحت تـأثیر پیشـرفت‌هاي بشـري و علوم قرار می‌گیرد و رشـد می‌کنـد، این مطلب به صورت موجبه جزئیه صحیح است.
اما این به معناي رشد علم و فهم بشري است و چیزي مبارك و نیکو است.
دوم: آنکـه مـا سه گـونه فهم و تفسـیر داریم، تفسـیرهاي قطعی(مثـل نصـوص) تفسـیرهاي ظّنی(مثـل ظـواهر) و تفسیرهاي خطا که مفسر به دلایل مختلف خطا می‌کند.
سوم: اینکه اگر بنا باشـد که همه فهم‌ها و تفسـیرهاي بشـري متغیر و غیرثابت باشـد، پس خود همین ادعاي هرمنوتیکی که «هیچ‌گونه فهم ثابت و غیرسـیالی وجود نـدارد» نیز خودش در معرض تغییر است، یعنی این جمله تنـاقض‌نمـا و پارادوکس است که اول خودش را در معرض بطلان قرار می‌دهد.
بنابراین اگر ما نسبیت فهم بشري را به طور کلی بپذیریم، هیچ فهم ثابتی نخواهد بود و همه علوم بشري زیر سؤال می‌رود از جمله خود ادعا.
6. همان‌طور که ملاحظه شد درمورد نیت مؤلف در فهم متن، دو دیدگاه متضاد در بین دانشمندان هرمنوتیک وجود داشت:
الف. دانشـمندان هرمنوتیک همچون جان مارتین کلادینوس و فردریک آگوست ولف و شـلایر ماخر تا ویلهلم دیلتاي بر نقش نیت مؤلّف در فهم متن تأکید داشتند و هدف تفسیر را فهم نیت و مقصود مؤلّف می‌دانستند.
این دیـدگاه با نظرگـاه مفسران قرآن کریم نزدیـک است و همان طور که بیان شـد هـدف تفسـیر قرآن نیز فهم معناي متن و مقصود خداي متعال یعنی مراد جدي گوینده است. البته این مطلب روشن است که قرآن مولّـف(به معنـاي متعـارف بشـري) نـدارد و پیـامبر واسـطه‌اي بیش نیست، پس مقصود از نیت مولّف درمورد قرآن، مقصود خدا از آیات قرآن خواهد بود.
 ب. دانشـمندان هرمنوتیـک فلسـفی همچـون هایـدگر و گـادامر، نقش نیت مولف را در فهم متن نفی کردنـد و گفتنـد براي مفسر اهمیتی ندارد که گوینده قصد القاي چه معنایی دارد.
البته این سـخن ممکن است در برخی موارد در مورد متون تاریخی و ادبی مفید و قابل تطبیق باشد اما در مورد کلام الهی صـحیح و قابل تطبیق نیست؛ چون هـدف قرآن هدایت بشـر به وسـیله پیام‌ها و سـخنان خدا است، پس مفسر باید تلاش کند تا پیام و هدف الهی را به درستی درك کند و به دیگران انتقال دهد.
اگر بر فرض، خدا قصد القاي مطلب «الف» را داشته باشد و تفسیر قرآن مطلب «ب» را بیان کند این تفسیر موفق نبوده است.
نتیجه گیري
از مطـالب گذشـته به این نتیجه رسـیدیم که برخی دیـدگاه‌ها در هرمنوتیـک متون، می‌توانـد با تفسـیر قرآن سازگار باشـد (همچون تأکید بر فهم نیت گوینده که در تفسیر قرآن نیز مورد تأکید است).
ولی برخی دیدگاه‌ها که منتهی به نسبیت در فهم و عدم تطابق فهم با واقع یا بی‌اعتنایی به نیت مؤلّف می‌شود با تفسیر قرآن ناسازگار است.
و نیز روشن شد که نتایج هرمنوتیکی تفسیر متون ادبی همچون تأثیرپذیري مطلق از فرهنگ زمانه درمورد قرآن صادق نیست.