زلال بصیرت (۱۴۴) - فتنههای آینده و وظایف ما (بخش دوم و پایانی) ۱۳۹۶/۱۰/۲۰
زلال بصیرت
فتنههای آینده و وظایف ما
(بخش دوم و پایانی)
۱۳۹۶/۱۰/۲۰
بسم الله الرحمن الرحیم
وظایف خواص و نخبگان
وظایفی که برای عموم مردم است، همین وظایف برای خواص، شکل خاصی پیدا میکند. خواص به خاطر موقعیتهای اجتماعی و ویژگیهایی که دارند و چون خدا نعمت بیشتری به آنها داده است و میتوانند در جامعه تاثیرگذار باشند، باید این وظایف را بیشتر رعایت کنند. در مورد شناختن حق تنها مسئله این نیست که خودشان مبتلا به شک نشوند؛ بلکه باید سعی کنند زمینه رشد فرهنگ دینی در جامعه بالا برود. مقصود ما از فرهنگ همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند، اعتقادات و ارزشهاست نه موسیقی و تئاتر و این قبیل چیزها، و اگر اسم آنها را هم کار فرهنگی بگذارند به ما مربوط نیست؛ آنچه که برای ما اهمیت دارد اعتقادات و ارزشهاست. گاهی از اختصاص بودجه برای فرهنگ خبر داده میشود یا گفته میشود: «اهتمام و رویکرد ما، رویکردی فرهنگی است»؛ ولی عملاً فرهنگ در ترویج موسیقی، تئاتر و برخی هنرهای زیبا خلاصه میشود و بود و نبود اعتقادات و محبوب بودن و نبودن ارزشها خیلی اهمیت پیدا نمیکند. نخبگان و خواص جامعه باید نسبت به مسئله فرهنگ دینی خیلی حساس باشند؛ باید سعی کنند زمینه رشد فرهنگ دینی به معنای اعتقادات و اخلاق در جامعه بالا برود.
منظور ما از نخبگان و خواص، مسئولین رسمی نیستند؛ بلکه منظور قشرهای مختلف اعم از اساتید دانشگاه، علمای حوزه و شخصیتهای مورد اعتماد مردم میباشد که فهم، علم و توانایی اثرگذاری بیشتری در جامعه دارند. این افراد باید سعی کنند فرهنگ دینی را در جامعه تقویت کنند. این افراد در مردم اثرگذارند و از جهت رفتار، مورد تأسی دیگران قرار میگیرند. با امتیازاتی که اینان در جامعه دارند نه تنها از راه نوشتن کتاب، بحث، سخنرانی، مناظره و ... میتوانند در فرهنگ تاثیرگذار باشند، بلکه رفتارشان میتواند در جامعه الگو قرار گیرد. بهترین نمونه این گروه، علماء هستند. ایشان علاوه بر اینکه باید سعی کنند سطح معلومات دینی مردم را بالا ببرند، باید رفتارشان به گونهای باشد که مورد تأسی دیگران قرار گیرند: (كُونُوا دُعَاهًَْ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِكُم؛ مردم را نه با زبان بلکه با عمل و رفتارتان به دین دعوت کنید)(1). مهمترین امری که باید در رفتار ما روحانیان باشد بیاعتنایی به دنیا، تقوای عملی، راستگویی و درستکاری است. اگر خواص جامعه این امور - که عنوان کلی آن تقواست- را رعایت کنند، حرفشنوی طبقات مختلف مردم از آنها و اعتمادشان به ایشان زیاد میشود و آنها بیشتر میتوانند به ارشاد و راهنمایی مردم بپردازند و اگر جایی پیشنهادی به مردم دادند با جان و دل میپذیرند. اما اگر ببینند اینها با یک شیوه و ابزار دیگری به دنبال ارتقاء زندگی خود هستند و هدفشان دنیاست، دیگر به اینها اعتنایی نخواهند کرد. هر چه نصیحت کنند، مردم در جواب خواهند گفت: «شما بروید خودتان را اصلاح کنید». این مسئولیت سنگینتری است که متوجه خواص جامعه است.
وظیفه سوم باز به حفظ وحدت جامعه بر اساس محور حقی که دین معرفی میکند برمیگردد. جامعه احتیاج به انسجام دارد. اگر در جامعه پراکندگی پیدا شود رو به زوال خواهد رفت. گرچه عموم مردم موظّفند به نحوی در این کار مشارکت داشته باشند و سعی کنند دنبال هر کسی نروند؛ اما نخبگان خودشان میتوانند عامل اختلاف باشند؛ میتوانند دعوت به نفس کنند؛ لیدر حزب شوند و بگویند: «هر چه من میگویم عمل کنید!» و دیگری بگوید: «هر چه من میگویم عمل کنید!». باید خواص سعی کنند با هم همفکری کنند و اگر جایی اختلاف دارند با مشورت، دلسوزی و خیرخواهی اختلافشان را خود حل کنند. از طرف دیگر، اگر فهمیدند که کسانی سوءقصد دارند و فریبخورده و عامل بیگانهاند، آنها را طرد کنند. اینجا دیگر جای حفظ وحدت نیست. باید اینها را طرد و بایکوت کامل کرد تا دیگر نتوانند از موقعیتها سوءاستفاده کنند، خودشان را جا بزنند و منشأ فساد و فتنه شوند. اما نسبت به سایر افراد، اگر اشتباهاتی هم دارند اغماض کنند و سعی کنند اختلافات را حل کنند. قرآن میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ...»(2)؛ در تفسیر این آیه شریف، حبلالله، پیغمبر و قرآن معرفی شده است. مادامی که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در جامعه بود، مصداق حبلالله، ایشان بود. قرآن میفرماید: «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(3). خداوند بعد از پیامبر اطاعت از امام معصوم را واجب کرد و بعد از اطاعت امام معصوم اطاعت از کسی که انعکاس نور امامت در جهان و سایه امام غایب در جامعه است. باید آن محور را تقویت کرد و همه را حول آن جمع کرد. اگر حول این محور جمع شدند امکان اتّحاد با آنها وجود دارد و اگر حول این محور جمع نشدند، ابتدا باید با نصیحت، آنها را دعوت کرد و اگر از آمدن آنها مأیوس شدیم باید آنها را طرد کرد. اینجا دیگر جای حفظ وحدت و هماهنگی و اینکه همه ایرانی هستیم و این حرفها نیست؛ بلکه محور وحدت آن است که همه مسلمان، طالب حق و پیرو ولی فقیه هستیم. کسانی که در این امور با ما شریکند با آنها متّحدیم و دیگران تا جاییکه قصد لطمه زدن به اصول ما را نداشته باشند با آنها دشمنی نداریم و ممکن است همکاریهایی هم با آنها داشته باشیم. این هم وظیفه سوم است.
ج) وظیفه مسئولین نظام
تقریباً همین وظایف به شکل خاصتری برای مسئولین رسمی کشور وجود دارد. بُعد اول وظایف، درباره معرفت و ایمان بود. گفتیم خواص هم باید برای ترویج فرهنگ اسلامی تلاش کنند. حال، مسئولین کشور در جهت حفظ مبانی فکری و ارزشی اسلام چه وظیفهای دارند؟ طبعاً باید از قدرتهای قانونی در این جهت استفاده کنند و برای نهادهایی که در این جهت تلاش میکنند اولویت قائل شوند؛ چون این نهادها هستند که اسلام را حفظ میکنند. متأسفانه در اثر میراث نامبارکی که از رژیم گذشته به جای مانده است عدهای هنوز گمان میکنند دولت وظیفهای نسبت به دین ندارد و حفظ دین مردم فقط به عهده آخوندهاست و ربطی به دولت ندارد! این تفکر از ایده سکولاریسم یعنی تفکیک دین از سیاست سرچشمه میگیرد. در بینش اسلامی مهمترین وظیفه دولت (مسئولین رسمی) حفظ دین مردم است؛ نه اینکه حفظ دین یک وظیفه تطفلی و دست دوم یا سوم باشد. همان طور که از وظایف دولت اسلامی حفظ جان مردم است، حفظ دین مردم هم وظیفه دولت اسلامی است. همانطور که دین انسان بر جانش برتری دارد و باید جان را فدای دین کرد، در برنامههای دولت هم باید به مسائل دینی و فرهنگ اسلامی اهمیت ویژه داده شود. این بزرگترین وظیفه دولت اسلامی است و باید در این جهت تلاش کند.
وظیفه دوم مسئولین، مبارزه با فتنه است. باید از نفوذ عناصر بیگانه در دستگاه رسمی کشور جلوگیری کنند. تاریخ اسلام، اعم از تاریخ صدر اسلام، تاریخ دوران اسلام تا عصر حاضر و تاریخ عصر حاضر شهادت میدهد- بحث عقلی و تحلیلی هم آن را تایید میکند- که مهمترین راهی که بیگانگان میتوانند فتنهانگیزی کنند نفوذ در دستگاههای رسمی کشور است. امام -(رض)چقدر تأکید میکرد که مواظب باشید بیگانگان در کار شما وارد نشوند و نامحرمان به دستگاههای اداری و پستهای حساس راه پیدا نکنند. همه مردم باید مواظب باشند؛ اما مهمترین کارها و قدرتهای اجرایی در دست دولت است و مهمترین وظیفهاش هم این است که دشمنشناسی کند و دشمن را به مردم معرفی کند و از نفوذ عناصر بیگانه و مشکوک در پستهای حساس جلوگیری کند. متأسفانه در موارد زیادی در همین دوران سه دهه بعد از انقلاب در اثر مسامحه یا حسن ظن یا غفلت، عناصری در دستگاههای اجرایی و دستگاههای قانونگذاری نفوذ پیدا کردند و مسیر انقلاب را عوض کردند. بعد از رحلت امام طولی نکشید که مسیر انقلاب تدریجا زاویه پیدا کرد و به جایی رسید که علناً همه مقدسات اسلام مورد توهین قرار گرفت. این انحراف دفعتاً ایجاد نشد؛ این زاویه آرام آرام باز شد تا به اینجا رسید. اگر در آغاز کار، نقطههای آسیبپذیر و عناصر مشکوک شناخته شوند و از ورودشان به دستگاههای اجرایی کشور جلوگیری شود، بخصوص در پستهای حساس و جایگاههای برنامهریزی و سیاستگذاری از حضور آنها جلوگیری شود، سد محکمی در برابر فتنهجویان به وجود میآید. اما اگر از روی رفاقت یا مسائل دیگر مسامحه شد (خدا میداند چه عواملی وجود دارد که موجب میشود کسی به کسی خوشبین یا علاقهمند شود و از او حرفشنوی داشته باشد، آن هم در کارهایی که سرنوشت یک جامعه به آنها بستگی دارد) باید منتظر فتنه آشکاری بود.
بیانات آیتالله مصباح یزدی(دام ظله) در دفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛ 26/3 / 1389
--------------------
1. بحارالانوار، ج 67، ص 309
2. آلعمران، 103
3. آلعمران، 132
وظایف خواص و نخبگان
وظایفی که برای عموم مردم است، همین وظایف برای خواص، شکل خاصی پیدا میکند. خواص به خاطر موقعیتهای اجتماعی و ویژگیهایی که دارند و چون خدا نعمت بیشتری به آنها داده است و میتوانند در جامعه تاثیرگذار باشند، باید این وظایف را بیشتر رعایت کنند. در مورد شناختن حق تنها مسئله این نیست که خودشان مبتلا به شک نشوند؛ بلکه باید سعی کنند زمینه رشد فرهنگ دینی در جامعه بالا برود. مقصود ما از فرهنگ همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند، اعتقادات و ارزشهاست نه موسیقی و تئاتر و این قبیل چیزها، و اگر اسم آنها را هم کار فرهنگی بگذارند به ما مربوط نیست؛ آنچه که برای ما اهمیت دارد اعتقادات و ارزشهاست. گاهی از اختصاص بودجه برای فرهنگ خبر داده میشود یا گفته میشود: «اهتمام و رویکرد ما، رویکردی فرهنگی است»؛ ولی عملاً فرهنگ در ترویج موسیقی، تئاتر و برخی هنرهای زیبا خلاصه میشود و بود و نبود اعتقادات و محبوب بودن و نبودن ارزشها خیلی اهمیت پیدا نمیکند. نخبگان و خواص جامعه باید نسبت به مسئله فرهنگ دینی خیلی حساس باشند؛ باید سعی کنند زمینه رشد فرهنگ دینی به معنای اعتقادات و اخلاق در جامعه بالا برود.
منظور ما از نخبگان و خواص، مسئولین رسمی نیستند؛ بلکه منظور قشرهای مختلف اعم از اساتید دانشگاه، علمای حوزه و شخصیتهای مورد اعتماد مردم میباشد که فهم، علم و توانایی اثرگذاری بیشتری در جامعه دارند. این افراد باید سعی کنند فرهنگ دینی را در جامعه تقویت کنند. این افراد در مردم اثرگذارند و از جهت رفتار، مورد تأسی دیگران قرار میگیرند. با امتیازاتی که اینان در جامعه دارند نه تنها از راه نوشتن کتاب، بحث، سخنرانی، مناظره و ... میتوانند در فرهنگ تاثیرگذار باشند، بلکه رفتارشان میتواند در جامعه الگو قرار گیرد. بهترین نمونه این گروه، علماء هستند. ایشان علاوه بر اینکه باید سعی کنند سطح معلومات دینی مردم را بالا ببرند، باید رفتارشان به گونهای باشد که مورد تأسی دیگران قرار گیرند: (كُونُوا دُعَاهًَْ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِكُم؛ مردم را نه با زبان بلکه با عمل و رفتارتان به دین دعوت کنید)(1). مهمترین امری که باید در رفتار ما روحانیان باشد بیاعتنایی به دنیا، تقوای عملی، راستگویی و درستکاری است. اگر خواص جامعه این امور - که عنوان کلی آن تقواست- را رعایت کنند، حرفشنوی طبقات مختلف مردم از آنها و اعتمادشان به ایشان زیاد میشود و آنها بیشتر میتوانند به ارشاد و راهنمایی مردم بپردازند و اگر جایی پیشنهادی به مردم دادند با جان و دل میپذیرند. اما اگر ببینند اینها با یک شیوه و ابزار دیگری به دنبال ارتقاء زندگی خود هستند و هدفشان دنیاست، دیگر به اینها اعتنایی نخواهند کرد. هر چه نصیحت کنند، مردم در جواب خواهند گفت: «شما بروید خودتان را اصلاح کنید». این مسئولیت سنگینتری است که متوجه خواص جامعه است.
وظیفه سوم باز به حفظ وحدت جامعه بر اساس محور حقی که دین معرفی میکند برمیگردد. جامعه احتیاج به انسجام دارد. اگر در جامعه پراکندگی پیدا شود رو به زوال خواهد رفت. گرچه عموم مردم موظّفند به نحوی در این کار مشارکت داشته باشند و سعی کنند دنبال هر کسی نروند؛ اما نخبگان خودشان میتوانند عامل اختلاف باشند؛ میتوانند دعوت به نفس کنند؛ لیدر حزب شوند و بگویند: «هر چه من میگویم عمل کنید!» و دیگری بگوید: «هر چه من میگویم عمل کنید!». باید خواص سعی کنند با هم همفکری کنند و اگر جایی اختلاف دارند با مشورت، دلسوزی و خیرخواهی اختلافشان را خود حل کنند. از طرف دیگر، اگر فهمیدند که کسانی سوءقصد دارند و فریبخورده و عامل بیگانهاند، آنها را طرد کنند. اینجا دیگر جای حفظ وحدت نیست. باید اینها را طرد و بایکوت کامل کرد تا دیگر نتوانند از موقعیتها سوءاستفاده کنند، خودشان را جا بزنند و منشأ فساد و فتنه شوند. اما نسبت به سایر افراد، اگر اشتباهاتی هم دارند اغماض کنند و سعی کنند اختلافات را حل کنند. قرآن میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ...»(2)؛ در تفسیر این آیه شریف، حبلالله، پیغمبر و قرآن معرفی شده است. مادامی که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در جامعه بود، مصداق حبلالله، ایشان بود. قرآن میفرماید: «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(3). خداوند بعد از پیامبر اطاعت از امام معصوم را واجب کرد و بعد از اطاعت امام معصوم اطاعت از کسی که انعکاس نور امامت در جهان و سایه امام غایب در جامعه است. باید آن محور را تقویت کرد و همه را حول آن جمع کرد. اگر حول این محور جمع شدند امکان اتّحاد با آنها وجود دارد و اگر حول این محور جمع نشدند، ابتدا باید با نصیحت، آنها را دعوت کرد و اگر از آمدن آنها مأیوس شدیم باید آنها را طرد کرد. اینجا دیگر جای حفظ وحدت و هماهنگی و اینکه همه ایرانی هستیم و این حرفها نیست؛ بلکه محور وحدت آن است که همه مسلمان، طالب حق و پیرو ولی فقیه هستیم. کسانی که در این امور با ما شریکند با آنها متّحدیم و دیگران تا جاییکه قصد لطمه زدن به اصول ما را نداشته باشند با آنها دشمنی نداریم و ممکن است همکاریهایی هم با آنها داشته باشیم. این هم وظیفه سوم است.
ج) وظیفه مسئولین نظام
تقریباً همین وظایف به شکل خاصتری برای مسئولین رسمی کشور وجود دارد. بُعد اول وظایف، درباره معرفت و ایمان بود. گفتیم خواص هم باید برای ترویج فرهنگ اسلامی تلاش کنند. حال، مسئولین کشور در جهت حفظ مبانی فکری و ارزشی اسلام چه وظیفهای دارند؟ طبعاً باید از قدرتهای قانونی در این جهت استفاده کنند و برای نهادهایی که در این جهت تلاش میکنند اولویت قائل شوند؛ چون این نهادها هستند که اسلام را حفظ میکنند. متأسفانه در اثر میراث نامبارکی که از رژیم گذشته به جای مانده است عدهای هنوز گمان میکنند دولت وظیفهای نسبت به دین ندارد و حفظ دین مردم فقط به عهده آخوندهاست و ربطی به دولت ندارد! این تفکر از ایده سکولاریسم یعنی تفکیک دین از سیاست سرچشمه میگیرد. در بینش اسلامی مهمترین وظیفه دولت (مسئولین رسمی) حفظ دین مردم است؛ نه اینکه حفظ دین یک وظیفه تطفلی و دست دوم یا سوم باشد. همان طور که از وظایف دولت اسلامی حفظ جان مردم است، حفظ دین مردم هم وظیفه دولت اسلامی است. همانطور که دین انسان بر جانش برتری دارد و باید جان را فدای دین کرد، در برنامههای دولت هم باید به مسائل دینی و فرهنگ اسلامی اهمیت ویژه داده شود. این بزرگترین وظیفه دولت اسلامی است و باید در این جهت تلاش کند.
وظیفه دوم مسئولین، مبارزه با فتنه است. باید از نفوذ عناصر بیگانه در دستگاه رسمی کشور جلوگیری کنند. تاریخ اسلام، اعم از تاریخ صدر اسلام، تاریخ دوران اسلام تا عصر حاضر و تاریخ عصر حاضر شهادت میدهد- بحث عقلی و تحلیلی هم آن را تایید میکند- که مهمترین راهی که بیگانگان میتوانند فتنهانگیزی کنند نفوذ در دستگاههای رسمی کشور است. امام -(رض)چقدر تأکید میکرد که مواظب باشید بیگانگان در کار شما وارد نشوند و نامحرمان به دستگاههای اداری و پستهای حساس راه پیدا نکنند. همه مردم باید مواظب باشند؛ اما مهمترین کارها و قدرتهای اجرایی در دست دولت است و مهمترین وظیفهاش هم این است که دشمنشناسی کند و دشمن را به مردم معرفی کند و از نفوذ عناصر بیگانه و مشکوک در پستهای حساس جلوگیری کند. متأسفانه در موارد زیادی در همین دوران سه دهه بعد از انقلاب در اثر مسامحه یا حسن ظن یا غفلت، عناصری در دستگاههای اجرایی و دستگاههای قانونگذاری نفوذ پیدا کردند و مسیر انقلاب را عوض کردند. بعد از رحلت امام طولی نکشید که مسیر انقلاب تدریجا زاویه پیدا کرد و به جایی رسید که علناً همه مقدسات اسلام مورد توهین قرار گرفت. این انحراف دفعتاً ایجاد نشد؛ این زاویه آرام آرام باز شد تا به اینجا رسید. اگر در آغاز کار، نقطههای آسیبپذیر و عناصر مشکوک شناخته شوند و از ورودشان به دستگاههای اجرایی کشور جلوگیری شود، بخصوص در پستهای حساس و جایگاههای برنامهریزی و سیاستگذاری از حضور آنها جلوگیری شود، سد محکمی در برابر فتنهجویان به وجود میآید. اما اگر از روی رفاقت یا مسائل دیگر مسامحه شد (خدا میداند چه عواملی وجود دارد که موجب میشود کسی به کسی خوشبین یا علاقهمند شود و از او حرفشنوی داشته باشد، آن هم در کارهایی که سرنوشت یک جامعه به آنها بستگی دارد) باید منتظر فتنه آشکاری بود.
بیانات آیتالله مصباح یزدی(دام ظله) در دفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛ 26/3 / 1389
--------------------
1. بحارالانوار، ج 67، ص 309
2. آلعمران، 103
3. آلعمران، 132