به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,667
بازدید دیروز: 2,474
بازدید هفته: 1,667
بازدید ماه: 117,173
بازدید کل: 23,778,971
افراد آنلاین: 4
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۲۹ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 18 May 2024
السبت ، ۱۰ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴ ۶ - از هراره تا تهران - چهره های گوناگون اسلام آمریکایی ۱۳۹۶/۱۰/۲۴
از هراره تا تهران - ۴ ۶

 چهره های گوناگون اسلام آمریکایی

Image result for ‫چهره های گوناگون اسلام آمریکایی - آل سعود‬‎Image result for ‫چهره های گوناگون اسلام آمریکایی - آل سعود‬‎

  اسلام آمريکايي، روزي، در لباس اسلام سازش‌کار و دنياپرست و ذليل و حقيرِ سلاطين و حاکمان فاسد ظاهر شد؛ اسلامي که محمدرضا پهلوي، انورسادات، حسني‌مبارک، حسين و عبدالله اردني، بن‌عليِ تونسي، حسن مراکشي، شيوخ نفت‌خوارِ خليج‌فارس و امثال آن ادعا مي‌کردند.
و روزي هم لباس خشونت و وحشي‌گري و تعصب کور به خود پوشيد. نظام سلطه براي آنکه بتواند اصل اسلام ناب را نابود کند، به چهره‌اي از اسلام نياز داشت که مردم دنيا را بترساند. چهره‌اي زبان‌نفهم، بي‌فرهنگ و خون‌ريز. با هدايت خودشان، سلفي‌گري و وهابيت پا گرفت و کم‌کم رشد کرد تا اسلامِ طالبان و القاعده، اسلام تکفيري و اسلام آل‌سعود به‌وجود آمد. اسلامي که به‌جاي مبارزه با تسلط غرب بر بلاد مسلمين، با دانش و عقلانيت و فرهنگ و هنر مبارزه مي‌کند. حال آنکه اينها، همه دست‌آوردهاي تمدن اسلامي بودند و هديه‌هاي گران بهاي اين تمدن به دنياي غرب.
اين چهرة جديد اسلام آمريکايي، به‌جاي جهاد با صهيونيست‌ها، نوک اسلحة خون‌ريزش، به سمتِ مسلمانان است. در اين مکتب، هر مسلماني، به کوچک ترين اختلاف  عقيده يا عملي، کافر محسوب مي‌شود و بايد کشته شود. اوج تجلي عشق و ايمان و ايثار، در عمليات استشهاديِ يک مسلمانِ بانشاط و اميدوار به زندگي، اما ازجان‌گذشته را، تبديل مي‌کند به خودکشيِ احمقانة يک فرد مزدور و احتمالاً تحت‌تأثير مواد مخدر، که تعدادي زن و مرد مظلوم و بي‌‎گناه و عمدتاً مسلمان را با عمليات انتحاري مي‌کشد. حتي از نظر نظامي؛ عمليات استشهادي روشي است كه بن‌بستِ نفوذ در لايه‌هاي درونيِ دشمن را باز مي‌كند، اما انتحار، يك خودفروشي است براي نبردي كور.
اسلام آمريکايي، در هر شکلش، اگر هم ضربه‌اي ظاهري به نظام سلطه بزند، از قبل برنامه‌ريزي‌شده است و خودش قسمتي از يک توطئه و بازي عليه اسلام ناب است. اسلام آمريکايي خودش يکي از حربه‌هاي نظام سلطه است براي از بين بردن اسلام ناب.
اسلام نابي که با نهضت عظيم حضرت امام، احيا و اجرا شد، معادلات خصمانة حاکم بر دنيا را از بين برد. اسلام ناب محمدي، يک شعار يا نام نيست، اعتقاد به اسلام ناب، قدم گذاشتن در يک مسير سخت است که پيمودنش استقامت و از همه‌چيزِ خود گذشتن مي‌خواهد.
احيا و اجراي اسلام ناب سه مرحله داشت که حضرت امام، با گذشتن از تمام تعلقات دنيايي و مادي، آنها را پيمودند.
مرحلة اول، احياي معارف اسلامي که يا منحرف شده، يا خاک‌ گرفته و فراموش‌ شده‌اند. بايد با جهاد و اجتهاد و تفقّه در تمام دين، و نه‌فقط در فقه، معارف دين را از منابع اصلي‌اش، يعني ثقلين، دريافت کرد و شناساند. ديني که علاوه بر عبادات فردي، حکومت و سياست و جهان‌داري هم دارد.
مرحلة دوم، حوزة قيام کردن است براي احيا و اجراي اين دين. تا وقتي که کار در مطالعه و سخن گفتن باشد، دشمن چنداني ندارد، اما همين که بوي اقدام و قيام بلند شود، دشمني‌ها هم شروع مي‌شود. پس بايد آمادة تحمل سختي‌ها و گذشتن از جان و مال و آبرو بود. و اين کار هر کس نيست. کافي است پرچمي براي عمل به اسلام ناب بلند شود، تا نظام سلطه براي خواباندن اين پرچم، با تمام توانِ «زر» و «زور» و «تزوير» خود به ميدان بيايد. درمقابلِ اين هجمه‌هاي سنگين، رهبرِ قيام و امت او، بايد توان استقامت داشته باشند. نه بترسند، نه تسليم شوند، و نه نااميد و سرخورده.
حال اگر اين دو مرحلة دشوار عملي شدند، نوبت به مرحلة سوم مي‌رسد که از دو مرحلة قبل سخت‌تر و پيچيده‌تر است و جنسش فرق مي‌کند. مرحلة سوم، تربيت نيروهايي است براي برداشتن اين بار سنگين. نيروهايي که بتوانند مسئوليت اجراي احکام و برپايي نظام و حکومتِ اسلامِ ناب را تحمل کنند. و اين حوزه‌اي است که قلب و نَفَسِ پيغمبرگونه مي‌خواهد و از جنس جهاد اکبر است.
و حضرت امام خميني، مَثَل اعلاي احياگر اسلام ناب محمدي بودند، در هر سه حوزه. معارف اسلامي را در اوج دوران تاريکي و مهجوريت، زنده کردند؛ براي اجراي آن قيام کردند؛ از همه‌چيز خود گذشتند و پس از قرن‌ها، حکومت و نظام اسلامي را برقرار کردند؛ و انسان‌هايي ساختند که به تعبير خودشان، بعد از اصحاب و ياران حضرت سيدالشهدا، در تاريخ نمونه‌اي ندارند. و آيت‌الله‌خامنه‌اي، برجسته‌ترين اين نيروها بودند که بار امانت حفظ اسلام ناب محمدي را بعد از امام بر عهده گرفتند.
۸ - تحقق وعده هاي الهي
جامعة اسلامى در زمان پيغمبر يک برهه‌اى را گذراند که درست شبيه ما در بعد از انقلاب بود...و آن، آن وقتى بود که همة دشمنان اسلام، اعم از مشرکين و کفار مکه و همچنين منافقين داخلى و طوايف گوناگونى که در اطراف مدينه بودند، دست به دست هم دادند تا عليه اسلام و عليه پيغمبر وارد جنگ بشوند. همان وقتى بود که جنگ احزاب شروع شد، که همان جنگ خندق است. جنگ خندق را ازاين جهت مى‌گويند جنگ احزاب، که در آن، گروه ها و به اصطلاحِ امروز ما، گروهک هاى مختلف و جناح هاى گوناگون و قدرت هاى گوناگون، دست به يکى کردند عليه اسلام. گفتند مى‌رويم با هم حمله مى‌کنيم و اين نهالى را که به وسيلة رسول اکرم نشانده شده، يکباره، از بيخ و بن مى‌کنيم، خودمان را راحت مى‌کنيم. برنامه اين بود.
آمدند اطراف مدينه را تقريباً محاصره کردند، يعنى از آنجاهايى که مدينه قابل نفوذ بود. تمام آن قسمت را اينها محاصره کردند و مدينه را تهديد کردند. همان داستان خندق در اينجا اتفاق افتاد که خندقى را پيغمبر فرمود حفر کردند که جلوى اين مهاجمين را بگيرند و مدينه در حفاظ بماند. لکن روزهاى بسيار سختى بود. طبيعى است؛ يک شهرى که در محاصرة دشمن است، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ روحيه، از لحاظ آمادگي هاى نظامى، در فشار سختى به  سر مى‌برد. البته مقياس امروز با مقياس زمان پيغمبر يکسان نيست. آن روز اگر بخواهيم جامعة پيغمبر را نگاه کنيم، مثل جامعة امروز ما شايد نبود و دشمنانش هم همين‌طور، مثل دشمني هاى امروز نبودند اما ترکيب و جبهه‌بندى و خصوصيات، همان خصوصيات است.
پيغمبر سعى مى‌کرد روحية مردم را تقويت کند، آنها را وادار به مقاومت کند و نگذارد دشمن، با ابهت و هيبت خودش، مسلمان ها را از درون مأيوس و متزلزل کند. يک عده‌اى در داخل راه افتاده بودند و ديگران را مأيوس مى‌کردند، هِى زمزمه مى‌کردند، کمبودها را به رخ مى‌کشيدند، ناراحتى ايجاد مى‌کردند، از دشمن مى‌ترساندند مسلمان ها را. يک عده هم مؤمنين خالص و خُلّصى بودند که درمقابل همة اين حوادث، به صورت شکست‌ناپذيرى مانده بودند.
دو آيه در قرآن، وضعيت اين دو گروه و دو طرز تفکر و دو احساس را روشن مى‌کند. يک آيه دربارة آن گروه اول است؛ يعنى کسانى که درمقابلِ حملة دشمن، دل باخته بودند، ترسيده بودند، هم خودشان ترسيده بودند، هم ديگران را مى‌ترساندند. هم خودشان مأيوس بودند، هم ديگران را مى‌خواستند مأيوس کنند؛ و احساس مى‌کردند درمقابلِ دشمنانى که به آنها تهاجم کردند، قدرت مقابله و توان مبارزه ندارند. اينها يک دسته، که آية قرآن دربارة آنها مى‌فرمايد: «وَ اِذ يَقولُ المُنافِقونَ وَ الََّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهُ اِلَّا غُرورًا» مى‌گفتند خدا و پيغمبر وعده‌هايى که به ما دادند، فريب بود. به ما وعدة پيروزى دادند، مى‌بينيد که ما پيروز نشديم. به ما گفتند شما «خَيرَ اُمَّـة اُخرِجَت لِلنَّاسِ» خواهيد بود و بر جهان مسلط خواهيد شد، اما در داخل مدينه، همين يک وجب جايى هم که داريم، محاصره شده. به ما مى‌گفتند خزائن الهى در دست خدا و رسول اوست، اما امکانات مادى روزمرة خودمان را هم از دست داديم. اينها را مى‌آمدند به گوش اين و آن مى‌گفتند؛ اين مربوط‌به سال پنجم يا ششم هجرت است. اين يک دسته؛ مى‌گفتند خدا و رسولش که به ما وعده‌هاى بزرگى دادند، آن وعده‌ها فريب از آب درآمد و درست نبود و با اين حرف، ايمان مردم را متزلزل مى‌کردند و مقاومت آنها را سست مى‌کردند.
دستة دوم را آية ديگرى در همين سوره، درست تشريح مى‌کند؛ مى‌فرمايد: «وَ لَمَّا رَاَى المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هَذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهُ وَ ما زادَهُم اِلاَّ ايمانًا وَ تَسليمًا» مؤمنين و کسانى که داراى ايمان قوى و صادقانه بودند، وقتى که احزاب را و گروه هاى حمله‌کننده و مهاجم را ديدند، گفتند: اين درست همان چيزى است که خدا و رسولش به ما وعده داده بودند. از اول، خدا و رسول به ما گفته بودند که آن کسى که دم از خدا بزند و دم از اسلام بزند و با ظلم مبارزه کند و با استکبار مقابله کند و بخواهد بندة غير خدا نباشد و بخواهد آزاد و مستقل باشد، گروه هاى استکبار و دشمن خدا، با او به جنگ برمى‌خيزند.