برگزاری باشکوه شانزدهمین اجلاس عدمتعهد در تهران جلوهای از شکست طرح انزوای ایران
از اول، خدا و رسول اين را خبر داده بودند، «قالوا هَذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهُ»، خدا و رسول درست وعده دادند که به ما گفتند که وقتى شما نام خدا را مىآوريد و براى خدا قيام مىکنيد، دشمنان خدا جريحهدار مىشوند و با شما به مبارزه برمىخيزند و
«وَ ما زادَهُم اِلاَّ ايمانًا وَ تَسليمًا» اين حادثه ـ اين حادثة حملة دشمن و ستيزهگرى دشمنان خدا ـ نه فقط ايمانِ آنها را متزلزل نکرد، بلکه ايمان آنها را مستحکم تر هم کرد.
اين دو دسته است، دو طرز تفکر در زندگى صدر اسلام، در زمان پيغمبر، در مقابلة با دشمن. حالا ما امروز، نزديک به چهارده قرن با آنها فاصله داريم. ما مىبينيم دستة اول اشتباه کرده بودند. آنهايى که خيال مىکردند وعدة خدا و رسول يک فريب بوده، آنها اشتباه کرده بودند. همان مسلمان هاى کم، همان عدة اندک، بر دشمنانشان فائق آمدند. عمروبن عبدودها را از بين بردند، کفار قريش را نابود کردند، کانون هاى خصومت با اسلام را تصرف کردند، همان ها بودند که مکه را گرفتند، همان ها بودند که فلسطين را گرفتند، همان ها بودند که در سراسر دنياى آباد آن روز پيش رفتند، همان ها بودند که آبادى و آزادى را نه براى خودشان فقط، بلکه براى ملت هاى اسير و دربند هم به ارمغان آوردند، همان ها بودند که جهان بزرگ اسلام را درست کردند و پرچم اسلام را به اهتزاز درآوردند، پس حق با مؤمنين بود. مؤمنين با ايمان راسخشان، با يقين و باورشان به وعدة خدا، ايستادگى کردند. 2/2/1365
انقلاب اسلامي، با يقين به وعدههاي الهي به پيروزي رسيد و حکومت اسلامي تشکيل شد. اما اين آغاز ماجرا بود. نظامي نوپا و کمتجربه، وارث کشوري کاملاً وابسته و عقبنگهداشته شده است، و هنوز نفس نگرفته، هجوم دشمنيها آغاز ميشود.
صحنه، همان صحنة جنگ احزاب است؛ گروهي ميترسند و مأيوس ميشوند و ميترسانند و مأيوس ميکنند. و گروه ديگر حرفشان اين است: «هَذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهُ» اگر غير از اين بود، بايد تعجب ميکرديم. يک ملت، با يک رهبر بهظاهر ساده و بيبضاعت، انقلاب کرده است و حالا ميخواهد تمام نظم جهاني را به هم بريزد. انتظار دارند دشمنان بنشينند و آنها را نگاه کنند و حتي تشويق و حمايت! مؤمنين به انقلاب، به وعدههاي الهي يقين دارند، اما ميدانند که رسيدن به اين وعدهها، در گرو استقامت و جهاد است در برابر تمام فشارها و دشمنيها؛ چه ترور و ناامني، چه حملة نظامي، چه تحريمهاي شديد اقتصادي و کمبودهاي مادي. و با اين استقامتِ عموم ملت، وعدههاي الهي کمکم محقق ميشود. جلوههاي اين تحقق وعدة الهي در دو تصوير مشخص ميشود؛ اول، پيشرفتها و موفقيتهاي انقلاب اسلامي و دوم، تزلزل پايههاي نظام سلطه.
چشمان دنيا، با تحيّر و شگفتي، لرزش پايههاي نظام شوروي را شنيد و فروپاشيِ ابرقدرتِ شرق دنيا را ديد. و حالا صداي لرزيدن پايههاي نظام سرمايهداري غرب هم بلند شده. گرچه هنوز شنيدنش، گوشهاي طاهر و قوي ميخواهد. همانطورکه امام، چندين سال قبل از تمام مردم و تحليلگران و جامعهشناسان، صداي فروپاشي شوروي را شنيد.
آمريکا در سراشيبي سقوط افتاده و گرچه ظاهر مغرورش را حفظ کرده، اما خودش هم ميداند که ديگر خبري از قدرت و اقتدار سابقش نيست. از طرفي، حريف مقاوم و سازشناپذيري مثل اسلام، به او ضربه ميزند و از طرفي، فساد درونيِ ناشي از دنياپرستي، مثل موريانه، پايههاي چوبينش را خورده.
نظام سلطه، تمام فضاي رسانهاي دنيا را قبضه کرده، به کسي اجازة نفسکشيدن نميدهد و نمي گذارد مردم واقعيتها را ببينند و بفهمند، اما گاهي بوي تعفن، از تمام پوششها ميگذرد و شامّهها را مشمئز ميکند. حکومت آمريکا، با وجود ادعاهاي خوشنمايي، مانند حمايت از حقوق بشر و آزادي و دموکراسي، تبديل شده به منفورترين حکومت در ميان ملتهاي دنيا! مسئولان آمريکايي، به اغلب کشورها که سفر ميکنند، با چاپلوسي و تملق و اظهار ارادت حاکمان وابسته و ترسو مواجه ميشوند و با تظاهرات و ناسزاها و نفرينها و مرگ بر آمريکاهاي مردم؛ البته اگر حکومت آن کشور، اين اجازه را به مردم بدهد.
اين نفرت مردم از حاکمان آمريکا، در شرايطي است که اکثر جنايات و ظلمهاي او از چشمها پوشيده مانده. تنها اسمي و مختصر خبرهايي از زندان مخوف «گوانتانامو» منتشر شده؛ زنداني که آمريکا، هرکس را بخواهد، از هرجاي دنيا ميدزدد و بدون هر محاکمهاي، هرقدر بخواهد، آنجا نگه ميدارد. مردم فقط چند قطعه عکس از رفتار حيوانيِ آنها با زندانيان «ابوغريب» در عراق را ديدهاند. و اکثر جناياتِ وحشيانة صهيونيستهاي مورد پرستش آمريکا، در همان محلِ وقوع، سانسور شده و به مردم نرسيده است. بسياري از مردم هنوز نميدانند که حادثة 11 سپتامبر، با هماهنگيِ حاکمانِ ردهبالاي آمريکا اتفاق افتاده، تا بهانهاي شود براي اسلامستيزي و ترويج جنگ و حمله به افغانستان و عراق، براي بيشتر فشار آوردن به دشمن اصليشان، که ميان اين دو کشور است. گرچه همين کشورهاي اشغالشده، باتلاقهايي ميشوند توانسوز که روزي هزاربار، متجاوز ماجراجو را به توبه کردن واميدارند.
کمکم اين بوي تعفن به داخل مرزهاي خود آمريکا هم ميرسد و بهمرور، خود آمريکاييها هم از حاکمانشان متنفر ميشوند. حکومتي که در آن یک درصد از مردم، با پيشرفتهترين و وقيحترين روش ديکتاتوري، بر 99 درصد ديگر حکومت ميکنند؛ با ديکتاتوري رسانهاي، يعني قبولاندن حرف خود و درست جلوه دادن آن براي مردم، با هياهو و انحصار رسانهاي.
نشانههاي ديگر اين تزلزل و ضعف روزافزون، در ظاهر آمريکا معلوم است؛ اقتصادش مقروض و رو به ورشکستگي است، نظام اخلاقي و اجتماعياش از هم پاشيده، امنيت داخلياش هر چند وقت يک بار با تيراندازي يک نوجوان يا جوان افسرده به همکلاسيها و مردم عادي، به هم ميريزد و...
نشان ديگر اين ضعف، در سقوط دوستان و هم پيمانان آمريکاست؛ در به ذلت افتادن رژيم صهيونيستي و در سرنگون شدن نوکران وفاداري مانند «حُسني مبارک» و «بنعلي» و «عبدالله صالح» و حتي «قذافي» که آن روزها از تکوتا افتاده بود و حاضر بود براي ماندن، خوشخدمتي کند.
آنچه در سال 1389 (2010م) در برخي ملتهاي عربي اتفاق افتاد، خيزشي بود براي پس گرفتن عزت نفس منکوب شدة کشورهايشان. عزتي که بسياري از اين مردم، متوجه شده بودند که فقط با برگشت به اسلام بهدست ميآيد. نسيم انقلاب اسلامي، اين فضاي عطرآگين را ايجاد کرده بود و ناخودآگاه دلها را تکان ميداد. اما نبودِ يک رهبر الهي و معتقد به اسلام ناب، شبيه حضرت روحالله، اين حرکتها را در خطر انحراف قرار ميداد. خطر سقوط دوباره در دامن وابستگي به غرب، به شکلي ديگر.
فرودگاه مهرآباد تهران، شلوغترين روزهاي کاري خود را ميگذراند. ظرفيت فرودگاه 100 درصد اضافه شده و هر چند دقيقه، يک هواپيما در آن فرود ميآيد. ايران پس از يازده دوره حضور در اجلاس، ميزبان صدوبيست کشور عضو جنبش شده و امروز، پنجشنبه 9 شهريور 1391 (2012م) روز اولِ شانزدهمين اجلاس سران عدمتعهد در تهران است. چند نفر از وزراي دولت در فرودگاه مستقر شدهاند تا از سران و مقامات کشورها استقبال کنند. رئيسجمهور هم در سالن اجلاس از مقامات استقبال ميکند. تعدادي از سران کشورها روز گذشته به ايران آمدهاند و تعدادي هم امروز. جلسة افتتاحيه تا ساعتي ديگر آغاز خواهد شد.
اجلاس تهران، از لحاظ تعداد مقامات شرکتکننده و سطح حضور کشورها، رکورد تمام ادوار جنبش را شکسته است؛ بيستوچهار رئيسجمهور، سه پادشاه، هشت نخستوزير، نُه معاون رئيسجمهور، هشتاد وزير و نُه فرستادة ويژة رئيسجمهور به تهران آمدهاند؛ حضوري که در تاريخ جنبش سابقه نداشته است. اين درحاليست که رؤساي جمهور کشورهاي آمريکاي لاتين، با وجود دوستي نزديک با ايران، بهعلت بيماري، يا مشکلات منطقهاي نتوانستهاند به تهران بيايند. ايران در مرکز توجهات جهاني قرار گرفته و اين در شرايطي است که نظام سلطه، هرچه ميتوانسته انجام داده تا ايران را در دنيا منزوي کند. و در هياهوي تبليغاتياش هم اينطور اعلام کرده که ايران بهخاطر رفتارهاي خودش، در دنيا منزوي شده! البته اگر معناي دنيا چند نفر از سران متکبرِ چند کشور خاص غربي باشد، حرفشان درست است؛ اما اين حضور سران کشورهاي عضو جنبش عدمتعهد در تهران، ثابت ميکند که غربيها شکست خوردهاند و دروغ ميگويند.
سيوچهار سال هجوم استکبار جهاني به انقلاب اسلامي، در سال 91 به اوج خود رسيده. بخش کوچکي از اين فشارها، هر انقلاب و حکومت مستقلي را به زانو درميآورد، اما انقلاب اسلامي، چون پهلواني باعظمت، محکم ايستاده و حتي لرزشي هم در زانوانش نيست؛ اتکاي اين پهلوان به منبع لايزالِ قدرت است و تا چنين باشد، زمين نميخورد.