جانباز شهید محمد قبادی در سال 1341 در تهران به دنیا آمد. او در 20 سالگی برای دفاع از دین و میهن به جبهههای دفاع مقدس عازم شد و در فروردین ماه سال 1362 در حالی که عضو واحد تخریب یکی از گردانهای تیپ سیدالشهدا علیهالسلام بود، در شامگاه عملیات والفجر یک، در شمال فکه به درجه جانبازی نایل شد. شهید قبادی لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران اخذ کرد و مدتی هم به تحصیلات حوزوی پرداخت. از ویژگیهای بارز او خوشرویی و مردمداریاش بود که با اکثر جانبازان ارتباط صمیمی داشت و به کارها و مشکلاتشان رسیدگی میکرد. او همچنین با وجود جسم رنجور خویش، فریادگر دردها و آلام همرزمان جانباز و ایثارگرش بود و به این منظور کارهای رسانهای مختلفی را از جمله همکاری جدی با پایگاه خبری فاش نیوز و راهاندازی و اداره گروههای متعدد برای جانبازان و ایثارگران عهدهدار بود. با اینکه بیش از 30 سال از زمان جانبازی و مجروحیت شهید قبادی میگذشت، از افراد فعال در انجمن جانبازان نخاعی و رابط این انجمن با جانبازان شهرستانی بود و حتی در بستر بیماری و تا روزهای آخر عمر پربرکتش مشغول کار بود و مسایل و مشکلات آنان را به انجمن و مسئولان ذیربط انتقال میداد. او که همیشه مشغول کار و تلاش بود، شکیبا بودن و مقاومتش در برابر مشکلات را مدیون تجربههایی میدانست که در دوران جبهه و آسایشگاه کسب کرده بود و میگفت: «از آدمهای جبهه و جنگ صبر و حوصله را یاد گرفتم و برنامهریزی درست و درمان در زندگی را. یاد گرفتم متکی به تقوا و اصول باشم. از نظر من وقتی هدف در زندگی بر مبنای تعالی و رشد باشد، هیچ مشکلی نیست که نشود از آن عبور کرد و موانع را میتوان کنار زد. این گذر از رنجها و مشکلات است که خستگی را از آدم میزداید.» آخرین جملات او در یک مصاحبه خبری این بود: «آرزو دارم همه آدمها موفق باشند. اوضاع معیشتی و درمانی جانبازان و معلولین کشورمان بهتر از قبل شود. تمام فرزندان سرزمینم به تمام آرزوهای دستنیافتنیشان برسند.» او میگفت: «بهترین لحظه زندگیام وقتی بود که پسرم وارد زندگیمان شد. و من زندهام پس زندگی میکنم و لذت میبرم از دنیایی به این زیبایی». شهید حاج «محمد قبادی» که از اواخر سال 94 دچار بیماری سرطان شده بود، پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت، قطع نخاعی و بیماری صعبالعلاجش، روز جمعه ۲۲ دیماه 96 به یاران شهیدش پیوست. پیکر پاک جانباز شهید حاج محمد قبادی صبح یکشنبه از مقابل منزل آن شهید در بولوار آیتالله کاشانی، بولوار ابوذر، خیابان مقداد، خیابان شهید آتوت، روبهروی حسینیه شهید آتوت تشییع میشود و در بهشت زهرا(س) و در جوار یاران شهیدش آرام میگیرد. همچنین مراسم سوم آن شهید روز سهشنبه همین هفته ساعت ۱۵ تا ۱۷ در مسجد امام سجاد (علیهالسلام)، بالاتر از فلکه صادقیه، ابتدای بزرگراه شهید اشرفی اصفهانی، جنب پارک صبا(گلستان هشتم) برگزار میشود.
شهادت هر جانباز، دردناک و سخت است، به ویژه برای خانواده و نزدیکانش اما تلنگری است به ما غافلان تا با مراجعه به مرام و راه و رسم زندگی چنین انسانهایی، درس پهلوانی و صبوری و ازخودگذشتگی بگیریم.
شهید محمد قبادی (آل یمین) از جانبازان قطع نخاع دوران دفاع مقدس، روز جمعه 22 دی 96 پس از 35 سال صبر به یاران شهید خود پیوست. این شهید متولد 1341 بود و در همان ابتدای جوانی برای دفاع از دین و میهن به جبهههای دفاع مقدس اعزام شد و در فروردین سال 1362 در حالی که عضو واحد تخریب تیپ سیدالشهدا علیهالسلام بود، در شامگاه عملیات والفجر یک، در شمال فکه به درجه جانبازی نائل آمد. جانباز شهید محمد قبادی(آل یمین) بعد از مجروحیت مدتی را در آسایشگاه جانبازان ثارالله بستری بود.
عظمت یک مقاومت
حجتالاسلام علیرضا پناهیان شش ماه قبل و در ماه مبارک رمضان همراه با شهید آل یمین در بیمارستان بستری بود، یادداشتی نوشته بود که بخشی از آن به این شرح است:
قبل از خروج از بیمارستان، گذشته و آیندۀ مرا اسکن کردند و مبهوتِ ازدسترفتهها و مقهور دستنیافتنیها شدم. در اتاق مجاور، جانباز قطع نخاعی از آشنایان دوران نوجوانی بستری بود که در حال شیمی درمانی بود و مرا به گذشته برد. به زیارتش رفتم؛ چقدر در برابر لبخندهایش و رضایتمندیاش از زندگی سی ساله روی ویلچر، کوچک و حقیر بودم، و چقدر مقاومتش در چشمانم عظمت داشت. چهرهاش دیگر هیچ شباهتی با دوران نوجوانی نداشت، دوست ندارم چهرۀ هیچ جانبازی را پیر ببینم. برای من او هنوز همان نوجوان باحیا و بیادعایی بود که بود، و چقدر راحت از خودش گذشت ولی چقدر سرمایهدار شده بود. گذشتههای از دست رفتهام را به یاد آوردم و خاطرات همۀ شهیدان و جانبازانی را که در همین بیمارستان چند صباحی با آنها همنشین بودم برایم تازه شد. آدم چقدر در پایان ماه رمضان تازه دلش برای خوب بودن تنگ میشود.
همیشه ایستاده
علیرضا آل یمین، مستندساز و برادر شهید آل یمین هم درباره او نوشت:
... نوزده سالش بود که روز جانباز برایش شروع شد. یک روز جانباز بیانتها. جنگ بود، بهار بود، شب بود، فکه بود و جوانها در یک ستون جلو میرفتند. اما مین، پیر و جوان نمیشناسد. غصههای پدر و اشکهای مادر را نمیشناسد. مین نمیداند آرزو یعنی چه! هیچ لذتی هم از ستارههای شب و بوی خاک باران خورده نمیبرد. مین فقط سنگینی پا را حس میکند و دیگر هیچ.
آخرین باری که راه رفت نوزده سالهش بود. در همان ستونِ نیمهشب و سپیده که زد روز جانباز شروع شد.
حالا سی و پنج سال میگذرد. سی و پنج سال روی ویلچر. خودش روی ویلچر بزرگ شد. پسرش را هم روی همین ویلچر بزرگ کرد.
عکسهایی که از او ایستاده مانده خیلی کم است. حالا حتی آدمهای کمی او را ایستاده به خاطر دارند. او اما برای بچههایی که آنجا تاب میخورند همیشه ایستاده است. برای دختران من همیشه ایستاده است. بچهها ایستادگی او را همین طور میبینند، همین طور میشناسند.
داداش محمد، دایی محمد، عمو محمد همیشه ایستاده است. همیشه....
چیزی را که دادم پس نمیگیرم
میثم امیرحسینی، خواهرزاده شهید آل یمین هم خاطرهای از او را این گونه نقل میکند:
سالها قبل به همراه خانواده و دایی محمد به زیارت امامرضا(ع) مشرف شده بودیم. وقتی که من و پدرم و دایی میخواستیم وارد حرم بشویم پدرم از من خواست که دایی را پشت پنجره فولاد ببرم ولی دایی محمد مانع شد و گفت برای زیارت بریم داخل حرم. بعد از اینکه وارد شدیم دایی از من پرسید: میدونی چرا پدرت گفت بریم پشت پنجره فولاد؟
جواب دادم: نه.
دایی گفت: برای اینکه شفا بگیرم.
منم با شور و اشتیاق گفتم: خوب دایی جان بیا بریم شفا بگیرید دیگه!
ولی دایی جواب داد: من چیزی را که خودم دادم پس نمیگیرم.
قطع نخاعی
اما فعالتر از خیلیهای دیگر
تقی دژاکام ، فعال رسانهای هم درباره این شهید نوشت: حاج محمد قبادی از جانبازان قطع نخاعی اما پرانرژیتر و فعالتر و پرکارتر از خیلی از آدمهای دیگری بود که این مشکل را نداشتند. دست به خیر برای دیگران و به خصوص فعال برای پیگیری و رفع مشکلات ایثارگران و جانبازان. بعید است جانباز ویلچرنشینی باشد که حاج محمد را نشناسد یا جزو گروه مجازی او نباشد.
دو سال پیش که خبر اضافهشدن بیماری سرطان بر تحمل قطع نخاع بودنش را شنیدم، فکر نمیکردم که تا این حد باروحیه و با توکل باشد. محرم امسال که مثل محرمهای دیگرِ اینسالها به هیئت کوچک اما پراخلاص منزل پدری حاجمحمد و علیرضا رفتم، حال و روز خوبی داشت. مثل همیشه بگوبخند و سرحال و مشغول خوشوبش با هفتهشت جانباز ویلچری دیگری که هر سال دهه اول محرم جایی بهتر از این هیئت دوستداشتنی ندارند.