روز یکشنبه ۲۴ خرداد هم آقای موسوی با رهبر انقلاب دیدار کرد.
آقا گفتند: در این دیدار آقای موسوی بحث تقلب و ابطال را مطرح کرد و من تاکید کردم: آقای موسوی شما عقلت را دست بچهها نده. ابطال یعنی چه؟ چرا انتخابات با این عظمت را باید ابطال کرد؟ ادعاهایتان را از مسیر قانونی دنبال کنید و اگر مشخص شد تقلب یا تضییع حقی شده، من از استیفای حق شما دفاع خواهم کرد اما به او تاکید کردم طرح ابطال انتخابات بیمعناست و من زیر بار آن نمیروم.
آقای موسوی قبول کرده بود از طریق قانونی ادعایش را پیگیری کند؟
ظاهراً بله. آقای موسوی پذیرفت که از مسیر قانونی ادعایش را پیگیری کند اما بعد که رفتند، دومرتبه مردم را برای فردا (دوشنبه) به تظاهرات فراخواندند و به اینکه مسائل از طریق قانونی پیش برود تمکین نکردند.
همچنین آقا درخصوص دعوت مردم به شورش، به بخش دیگری از مصاحبه روز قبل از انتخابات آقای موسوی با مجله آمریکایی تایم اشاره کردند: وقتی خبرنگار از وی میپرسد با اختیارات کمی که رئیسجمهور در برابر رهبری دارد چکار میخواهید بکنید؟ آقای موسوی میگوید: حضور مردم در خیابان مسائل را حل میکند.
حضرت آیتالله خامنهای بارها درباره دلایل ناموجه و غیرقانونی بودن ابطال انتخابات در مجامع عمومی توضیح دادهاند. آیا در این خصوص مطلبی برای بازگویی دارید؟
از جمله مواردی که ایشان بیان کردند این بود که ما در دورههای قبل هم در برابر ابطال انتخابات ایستادیم و این کار را نکردیم.اشاره کردند به انتخابات مجلس ششم در تهران. در آن مورد، شورای نگهبان حکم به ابطال داد و به لحاظ قانونی هم در حیطه مسئولیت و شأن شورای نگهبان بود که این کار را بکند. اما رهبر انقلاب تصریح کردند که جلوی این کار ایستادم و اجازه ندادم انتخابات مجلس ششم در تهران باطل شود، به رغم اینکه وجود تخلف محرز بود.
در مورد انتخابات دوم خرداد هم رهبری در جلسه ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ با نمایندگان ستادهای کاندیداهااشاره کرده بودند که فردای دوم خرداد و انتخاب آقای خاتمی یکی از مسئولان دولتی پیش من آمد و گفت که انتخابات باید ابطال شود و من آنچنان با او برخورد کردم که انتظار نداشت.
یعنی رهبری با ابطال مخالفت کردهاند، صرف نظر از نتیجه...
بله صرف نظر از نتیجهای که وجود دارد؛ چون در این دو انتخابات اصلاحطلبان رای آورده بودند. ایشان تاکید کردند نه تنها زیر بار ابطال انتخابات نرفته و نخواهند رفت حتی تاخیر در برگزاری انتخابات مجلس هفتم را هم که عدهای دنبال آن بودند نپذیرفتند؛ زیرا یک آسیب جدی به کشور و ایجاد بحران برای مردم و نظام است. همانطور که سیرهامام هم نسبت به این مسئله اینگونه بوده است. یعنی اصل انتخابات آنچنان اصل مهمی است که حریم آن نباید به این سرعت و با بهانههای واهی و غیرقانونی و یا با اردوکشی خیابانی مخدوش شود.
ایشان گفتند اگر انتخابات باطل شود، باید ده بیست روز دیگر مجددا برگزار شود. چه کسی باید انتخابات را برگزار کند؟ وزارت کشور و شورای نگهبان. خب آقایان میگویند به این دو تا که اعتماد نداریم، پس باید عوض شوند. وزیر کشور به مجلس معرفی شود، رأی بیاورد یا نیاورد. و سپس رئیسستاد انتخابات و دیگر عناصر اصلی هم باید عوض شوند. از طرف دیگر اعضای شورای نگهبان هم باید عوض شوند. یعنی پنج شش ماه کشور تعطیل و دچار بحران شود.
به بیان رهبری، مسئله اصلی این بود که این افراد نمیخواستند تسلیم قانون شوند و فکر میکردند که میتوانند با کشاندن مردم به خیابانها، نظام را تسلیم خواست غیرقانونی و غیرمنطقی و بحرانآفرین خود کنند. و الا اگر اینها در چهارچوب قانون عمل میکردند، راه باز بود. همچنانکه به گفته آقا: من به خودشان و نمایندگانشان و افراد بسیاری که خیرخواهانه برای حل و فصل مسائل، در ارتباط با این آقایان بودند گفتم درباره هر صندوقی که شکایت دارند بازشماری انجام شود. حتی موافقت کردم به شکل تصادفی تعدادی از همه صندوقها بازشماری شود و اگر تغییری ایجاد شد، تعداد بیشتری از صندوقها را ادامه دهند و برای این کار از شورای نگهبان خواستم زمان را برای بررسی زیاد کنند. البته آنها تن به بازشماری صندوقها ندادند ولی این کار هم انجام شد و نتیجه بازشماری با آنچه اعلام شده بود، مغایرتی نداشت. به اعتقاد آقا معلوم بود دیگرانی هستند که پخت و پز میکنند و این افراد را اداره میکنند.