به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 154
بازدید دیروز: 2,355
بازدید هفته: 22,323
بازدید ماه: 113,186
بازدید کل: 23,774,987
افراد آنلاین: 7
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 17 May 2024
الجمعة ، ۹ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۱۰ - استاد حسن رحیم پور ازغدی :دولت علوی حکمت علوی مکتب علوی۱۳۹۳/۰۴/۲۴
 استاد حسن رحیم پور ازغدی
دولت علوی حکمت علوی مکتب علوی
گرچه علی روح بزرگی بود در كالبد تنگ جهان و جامعه دوران علی شایستگی ایشان را نداشت و او بزرگ‌تر از آن جامعه و فراتر از ظرفیت آن مردم بود، اما وقتی نام رفتار علوی یا دولت علوی را می‌شنویم، باید متوجه باشیم كه سخن از یك شخص، هر چند بزرگ، در میان نیست؛ بلكه گفت و گو از یك مكتب است كه علی نمونه بارز و برجسته تربیت شده این مكتب می‌باشد. مكتبی كه بنیانگذارش پیامبر بزرگ خدا بود و ایشان شاگرد برجسته آن مكتب. او از پیامبر آموخت كه جامعه دینی جامعه‌ای است كه بدون لكنت زبان بشود حق ضعفا و محرومین را و طبقات پایین جامعه راـ كه معمولا قدرت مطالبه حقوق خود را ندارند ـ از صاحبان قدرت و ثروت گرفت.

روایت از ایشان نقل شده كه فرموده اند من شنیدم كه به شكل متواتر در موقعیت‌های مختلف، پیامبر این نكته را به زبان آورد كه: «لن تقدس امه لا یوخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع» آن امت و جامعه‌ای كه حق ضعیفان را نشود بدون لكنت زبان و بدون ترس از اقویا و صاحبان قدرت و ثروت مطالبه كرد، قابل تقدیس و پاكیزه نیست. اینها در واقع تعریف جامعه دینی است. از زبان پیامبر اكرم كه استاد و مربی علی بن‌ابی طالب است وحضرت علی فرمود: «اناعبد من عبید محمد(ص)» یعنی من بنده‌ای از بندگان محمدم و مثل برده در برابر محمدم. یعنی هر چه دارم از اوست. در قاموس علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) دولت دینی، ضامن عدالت دینی، ضامن حدود خدا، قوانین خدا و حقوق مردم است. حریم مردم، حریم خداست و حق‌الله؛ منتهی با تعریف دینیش نه با تعریف ماتریالیستی، تعریف لیبرالی و تعریف ماركسیستی‌اش. تجاوز به حریم انسانها و حقوق مسلم آنها، تجاوز به حریم خداست.
این منطق علی‌بن‌ابی‌طالب است و بارها در نهج‌البلاغه به تعابیر مختلف آورده‌اند. و باز ایشان از پیامبر اكرم نقل كرده‌اند كه پیامبر فرمود: «من قتل دون حقه فهو شهید» هر كس برای دفاع از حق و حقوقش، چه حقوق معنوی یعنی كرامت و عزت انسانیش و چه حقوق مادی‌اش، یعنی در مبارزه با ظلم كشته بشود شهید راه خداست. این یكی از پاسخ‌ها به كسانی است كه بارها گفته‌اند و می‌نویسند دین سراسر تكلیف است وحق و حقوق در دین اكرام نشده. چطور از حق و حقوق بشر در دین صحبتی نشده وقتی كه پیامبرش می‌گوید: اگر در راه دفاع از حقوقتان كشته بشوید، انگار در راه خدا كشته شده‌اید. شهیدید مثل آنهایی كه در جنگ احد و خندق در ركاب حضرت محمد شمشیر زدند و كشته شدند. منتهی نه حقوق تنها. حقوق توام با تكلیف. حقوقی كه متقابلاً منشأ مسئولیت هایی است. در دیدگاه‌های توتالیتر و نظام‌های استبدادی مردم فقط تكلیف دارند و حقوقی ندارند. در نظامهای ماتریالیستی و لیبرال سرمایه‌داری كه بر اساس غرایز انسان بنا شده مردم طبق ادعای تئوریك، فقط حقوق دارند و از مسئولیت‌های انسان نباید حرف زد. شما تا از مسولیت و تكلیف حرف بزنی متهم می‌شوی به نقض حقوق بشر و به محض اینكه از آرمان‌ها و حدود ارزش حرف بزنی متهم می‌شوی به تئوریزه كردن خشونت. اما در تفكر علی‌بن‌ابی‌طالب همه انسانها بدون استثناء حقوقی دارند و وظایف و مسئولیت‌هایی به اندازه‌ای كه به مسئولیت‌ها عمل می‌كنند، حقوق برای آنها حتما محترم است و به اندازه‌ای كه از حقوق استفاده می‌كنند مسئولیت‌هایی دارند كه باید به آن تن در دهند. مسئولیتهایی در برابر خدا، در برابر مردم و در برابر حق و سرنوشت خودشان. بنابراین می‌بینید كه بین مبارزه با ظلم و دفاع از حقوق مردم با راه خدا و شهادت در راه خدا، یك پیوند عقیدتی در منطق علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) برقرار است.
این تعریفی كه از جامعه دینی عرض كردم، پیامبر در باره‌اش فرمود: هیچ كس به اندازه علی قدرت ایجاد چنین سیستمی و ساختن پرداختن چنین جامعه‌ای را ندارد و بنابراین خداوند او را بعنوان وصی و خلیفه بعد از من نصب كرد و پیامبر در روز غدیر خم، این را به مردم ابلاغ كرد كه مردم «علی‌ اقواكم علی هذا الامر» یعنی هیچ كس به اندازه علی نخواهد توانست چنین جامعه‌ای را بسازد و لذا او حق خلافت دارد. لذا او از طرف خداوند به حكومت منصوب شده. این انتصاب ملاكش چیست؟ این است كه او بیشتر از همه به حقوق مردم وفا می‌كند و بیشتر از همه به مردم برای رسیدن به كمالات دنیوی و آخروی‌شان كمك می‌كند. همین منطق است كه ایشان در خطبه 132 نهج‌البلاغه در مانیفست حكومتی‌شان می‌فرمایند: در حكومت اسلامی كسی كه بخیل است و حرص می‌ورزد و چشم كج در مال مردم و نگاه تحقیر‌آمیز به حقوق مردم دارد، نباید مسؤول باشد. افراد جاهل و قشری و عوام حق ندارند وارد حكومت دینی بشوند. «و لا الحافی و لا الحسائف و لا المرتشی» رشوه خواران «ولا المعطل للسنه». آنهایی كه سنت خدا و پیامبر را تعطیل می‌كنند؛ یعنی در حكومت با قانون بازی می‌كنند و هر جا و هر وقت دلشان بخواهد قانون الهی را اجراء می‌كنند و هر جا دلشان می خواهد اجرا نمی‌كنند. فرمود من به اینها اجازه نمی‌دهم در حكومت دینی وارد بشوند. من نمی‌گذارم فاسدها و باندهای بی‌تقوا بر جان و مال و حقوق مردم مسلط بشوند. تا زنده‌ام نمی‌گذارم افراد بخیل و حریص به مال مردم، آدمهای دنیا طلب و عیاش و پرخور بر مردم حكومت كنند و وارد دولت بشوند. نمی‌گذارم افراد نادان و قشری و جاهل بر سر كار بیایند تا جامعه را منحرف كنند. «الجاهل یضلهم بجهله» اگر جاهلان و سفها، افراد سخیف و نادان بر سر كار بیایند، جامعه را منحرف می‌كنند و نمی‌گذارم افراد زورگو و مستبد بر مردم مسلط شوند تا با بی‌عدالتی حكم برانند و اموال مردم و فقرا را بالا بكشند و همه چیز را توجیه كنند و افراد بی‌زبان و نجیب را در جامعه محروم كنند «یقطعهم بجفائه» نمی‌گذارم رشوه‌خواران در مدیریت‌های حكومت نفوذ كنند تا حقوق مظلومین فراموش شود. «المرتشی فی الحكم» نمی‌‌گذارم قاضی‌های رشوه‌خوار بر گردن مردم سوار شوند تا مردم را نابود و سنت پیامبر را تحقیر كنند. فرمود: منطق من در حكومت این است و هر كس با من است بسم‌ الله، هر كس بر من است باز هم بسم الله.
بنابراین شما باید مراقب آن ایده‌ای باشید كه به صراحت یا با كنایه می‌گویند یا می‌نویسند كه حاكمیت اصلا نباید و نمی‌تواند ارزش های فردی و اجتماعی اسلام را در سطح امور عمومی و اجتماعی پاسداری كند. دولت پاسبان نیكی‌ها نیست اصلا نباید كشیك ارزش ها و عدالت را بكشد. فقط دولت ژاندارم امنیت است. دولت فقط باید آزادی رقابت در عرصه اقتصاد و در عرصه سیاست و عرصه فرهنگ ایجاد بكند. امنیت برای رقابت آزاد بدون هیچ شرط و حدود اخلاقی و فكری ایجاد كند و نه در عرصه فرهنگ مسؤول دفاع از حقیقت است و نه در عرصه اخلاقیات اجتماعی مسؤول دفاع از ارزش هاست و نه در عرصه اقتصاد، سیاست و حقوق اجتماعی مسؤول اجرای عدالت است. این منطق می‌گوید: چه بسا لازم است كه دولت ها برای حفظ قدرت و امنیت صاحبان ثروت بر خلاف ایمان، بر خلاف انسانیت و مذهب عمل بكنند. و آدم عاقل و انسان خردمند نباید دولت مردمی را به این دلیل سرزنش كند كه چرا به منظور حفظ حكومت و قدرت از راه های غلط و عجیب و غریب استفاده كردی. برای اینكه در این منطق اگر رجل سیاسی امروز به خاطر بی‌تقوایی متهم بشود، فردا به خاطر نتیجه‌اش ـ یعنی كسب قدرت ـ در افكارعمومی تبرئه می‌شود. یعنی می‌گویند افكار عمومی عمل بد را به نتایجش می‌بخشند. تو هر كاری می‌خواهی بكن و به هر ترتیبی می‌خواهی به قدرت برسی، برس. مسئله‌ای نیست افكار عمومی فراموش می‌كند! شبیه این تعابیر را از نظریه‌پردازان سیاسی غرب و پدران سكولاریسم از آقای ماكیاولی تا دیگران تا همین امروز شماها زیاد می‌بینید. اینها اساسی را گذاشتند كه طبق آن ملاحظات ارزشی نباید در تصمیم‌گیری دولت مردان دخالت كند چون معتقدند كه با شخصیت اخلاقی نمی‌شود دولت تشكیل داد و به خصوص نمی‌شود آنها را حفظ كرد و بنابراین اخلاق از سیاست و دیانت از حكومت جداست و حتما احتیاج است به یك مقداری حقه‌بازی و تظاهر و عوام‌فریبی، بخصوص در سیستم جمهوری كه باید آراء را به هر شكلی جمع كرد و مسأله اصلی در آراء، مسأله كمیت است نه كیفیت و بنابراین دروغ های زیبای شهریار و حاكم و دولتمرد برای حفظ شهروندان در اطراف او لازم است و فرزانه كسی است كه ماهرانه دروغ بگوید.
چون نظام آموزشی ما در ایران، نظام آموزشی مبتنی بر ترجمه و تقلید است. نه مبتنی بر اجتهاد و ابتكار و خلاقیت. اینها صریحا می‌گویند كه نباید با اعلامیه‌نویسی یك حقوق زایدی را برای فقرا و طبقات پایین در جامعه ایجاد كرد. اینها موی دماغ می‌شوند، پررو می‌شوند و این شعارها و تعابیر، این اصطلاحات، مابعدالطبیعه است و اصطلاحات و تعابیر ایدئولوژیك است و اینها نباید وارد عرصه سیاست و مدیریت و اقتصاد بشود و این تعابیر مابعدالطبیعی را ضعفا و فقرا با همدستی یك مشت مذهبی امل شاعر پیشه ابداع كردند برای اینكه جلو توسعه را بگیرند.
زبان عدالتخواهان و زبان بنیادگراهای دینی اصلا مشكل ذاتی دارد و این شعارها یك مقدار اصوات بی‌معنی است. اینها صرف‌الاسم‌ است. شما بحثهایی كه پوزیتیویست‌ها كرده‌اند نگاه كنید. تمام اینها را می‌گویند.می‌گویند تمام ارزشهای اخلاقی و تمام گذاره‌های مابعدالطبیعی همه بی‌معنی و پوچ است. معنای واقعی نامها كجاست؟ آنجایی كه سود مادی همه مبانی حقوقی، اخلاقی و عدالتخواهی را بی‌معنی می‌كند و زیر سؤال می‌برد. این یك جریان و یك خطر بالفعل برای انقلاب است و در واقع آخرین پیام هایی است كه نسل قبل از شما دارد به شماها منتقل می‌كند. ذهن هایی كه این‌ها را ترویج می‌كنند و ترجمه می‌كنند، ذهن‌های به‌شدت قشری و خشكیده‌ هستند و تا حالا كار زیادی دست بشر داده‌اند. ذهن‌هایی كه اصلاً روی ملاج این‌ها و روی خلاقیت این‌ها باران نباریده و با این مفاهیم ارزشی حتی یك‌بار هم آشنا نشده‌اند.
به قول سلمان فارسی وقتی كه دید بعد از فوت پیامبر ریختند به خانه علی و علی را به زور كشیدند به سمت مسجد برای بیعت. آنجا دارد كه بعضی از اصحاب خاص حضرت امیر دست به شمشیر به چشم علی نگاه می‌كردند كه ایشان فرمان درگیری بدهند و حضرت امیر با چشمش اشاره كرد كه كاری نكنید. آنجا دارد كه سلمان فارسی كنار كوچه ایستاده بود و دید كه دارند با علی چه می‌كنند. وقتی كه حضرت امیر علامت داد كه كاری نكنید. این دورانی است كه باید تحمل كرد. دوران سكوت برای وحدت. و دوران قیام برای عدالت بعداً خواهد رسید. آنجا دارد كه سلمان فارسی وقتی كه دید عمامه‌ علی را به گردنش انداخته‌اند و دارند او را می‌برند، به دیوار تكیه كرده بود و رو كرد به مردم و با لهجه فارسی گفت: كردید و نكردید. خطاب به آن جامعه و وارثان انقلاب پیامبر گفت كردید و نكردید. مسلمانی كردید و نكردید. حفظ ظواهر كردید اما باطنش را به باد دادید. مغز انقلاب را فدای قشرش كردید و مضمون انقلاب را فدای فرمش كردید. در این شرایط و بعد از تثبیت یك انقلاب، اگر نسل دوم و سوم انقلاب از مفاهیم انقلابی و از ارزش های انسانی در جامعه بعد از انقلاب، جانانه و ابوذری دفاع نكنند و قیام نكنند و حتی اگر سخت افزار انقلاب حفظ بشود، نرم‌افزارش عوض می‌شود.
اگر هوشیاری ایدئولوژیك و انقلابی در این مسأله نباشد و انقلاب فقط سخت افزارش حفظ بشود، نرم‌افزارش تغییر می‌كند و شما متوجه نمی‌شوید. ما هم متوجه نخواهیم شد. مثل ساختمانی كه ساختمانش باشد و ساكنانش عوض بشوند. ساختمانی كه به دست انقلابیون  وبه دست عدالت‌خواهان و به دست مجاهدین و شهیدان ساخته شد، زیر سنگین ترین آتش ها، كم‌كم عدالت ستیزان و قاعدین و مخالفین اصل تئوری آن انقلاب دینی، ساكنان آن ساختمان خواهند شد.
سیستم به این معنا است كه قاعده علی‌رغم راس هرم تصمیم می‌گیرد و مدیریت می‌كند. این اتفاقی كه بعد از جنگ تحمیلی بخصوص در دو دهه گذشته بخشی‌اش اتفاق افتاده و اگر پادزهر این سم به زودی اعمال نشود بخش دیگرش اتفاق خواهد افتاد، و به دست شماها فقط اعمال می‌شود. چون شماها یا كسانی هستید كه در مجلس ختم این انقلاب شركت خواهید كرد یا كسانی هستید كه پرچم خونین انقلاب را از دست نسل قبل و سیصد هزار شهید می‌گیرید و در قله‌های بالاتری نصبش می‌كنید، یك از بین دو اتفاق در هر صورت به دست شما اتفاق خواهد افتاد. این‌ها اتفاقاتی است كه در صدر اسلام برای علی‌بن‌ابی‌طالب‌(ع) هم افتاد و علی با این وضعیت درگیر شد و این‌ها علی را با همه عظمتش به زانو در آوردند.
بنابراین اگر آن تحول بنیادی كه عرض كردم انجام نشود، انقلاب وقتی خسته شد و شهیدانش را داد، دوباره در اختیار همان بروكراسی، در اختیار همان اندیشه‌های ما قبل انقلاب و همان سنّت لاییك و غرب‌گرا قرار می‌گیرد و نهادهای كهن ما قبل انقلاب دوباره می‌آیند انرژی انقلاب و دستاوردهای او و نام انقلاب را به نفع خودش مصادره می‌كنند و یك مرتبه می‌بینید انقلاب دینی مستضعفین و حكومت دینی مجاهدین و شهداء در اختیار ساز و كارهای لاییك سرمایه‌داری قرار می‌گیرد. این همان چیزی است كه دهها سال با آن مبارزه كردند و زیر شلاق شكنجه و تبعید شدند و زندان رفتند و كم‌كم می‌بینی حكومت، دینی هست و نیست. خود انقلاب هم هست و هم نیست. شعائر انقلاب هست و شعارهای انقلاب نیست و انقلاب دیگر یك دعوت و یك ایده نیست. یك نام و یك سنت به معنی عادت است. نه به معنی سنتی كه در تعابیر دینی داریم. یك اسم مقدس است متعلق به تاریخ.
    در روایت حضرت علی (ع) است كه مثل كف دست با مردم صاف باش، عذرت را به مردم بگو و اگر مشكلی داشتی از مردم عذر خواهی كن! علی به مردم گفت: من به شما خدمت می‌كنم، اما بنده شما نیستم، شما هم بنده من نیستید؛ همه جای دنیا می‌گویند كه مردم بنده و نوكر حكومتند! ریاكارانند كه می‌خواهند به طرز پیچیده سوار گردن مردم بشوند. می‌گویند مردم ما بنده شماییم و بعد كار خودشان را می‌كنند. اما علی (ع) گفت: نه شما بنده من‌ هستید ونه من بنده شما. «انا و انتم عبید مملوكون لرب العالمین». فقط خدا مالك ماست. البته من در برابر شما مسؤولیت‌هایی دارم، به این دلیل كه خدا از من خواسته. و من به این مسؤولیت‌هایم عمل می‌كنم، حتی اگر به من پشت كنید. من به تكلیفی كه در برابر شما دارم، یعنی خدمت به شما، عمل می‌كنم. اگر شما با من قهر بكنید، من با شما قهر نمی‌كنم. من به تكلیفم عمل می‌كنم.