زلال بصیرت
راههای جلوگیری از اختلاف و فتنهانگیزی (۱)
۱۳۹۶/۱۱/۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از روشهای فتنه جویان که سابقه بسیار طولانی در تاریخ دارد، سوءاستفاده از زمینههای اختلاف در بین مردم و دامن زدن به اختلافات است؛ حتّی اگر اختلافی نباشد، اختلاف ایجاد میکنند تا از این طریق قدرت مقابله مردم با آنها تضعیف شود. با پراکنده شدن نیروهای فکری، عاطفی، علمی و سایر نیروهایی که یک جامعه در اختیار دارد، زمینه تسلّط دشمن فراهم میشود. اما اگر همه نیروهای جامعه در یک جهت متمرکز شد، تسلّط بر چنین نیروی متمرکزی بسیار دشوار میشود. خوبی اتّحاد و اتّفاق و بدی اختلاف و پراکندگی مسئلهای نیست که احتیاج به اثبات داشته باشد؛ بلکه همه آن را میدانند و قبول دارند. آنچه مهم است این است که بفهمیم اختلاف چگونه به وجود میآید و چگونه دشمنان از این اختلاف استفاده میکنند، تا در درجه اول از به وجود آمدن اختلاف پیشگیری کنیم و در درجه بعد، اگر اختلاف پیش آمد، راه رفع آن را بدانیم.
اختلاف سلیقه، امری اجتناب ناپذیر
آیا امکان دارد در جامعه اصلاً اختلاف وجود نداشته باشد؟ در اینجا منظور از اختلاف، اختلاف در افکار و رفتار است و الّا اختلاف در شکل و قیافه و... لازمه خلقت است. مقصود این است که آیا امکان دارد در یک جامعه همه مردم یکسان فکر کنند و همه افراد یک نوع سلیقه و رفتار داشته باشند؟ چنین چیزی شاید عادتاً محال باشد و نمونه آن را ما در هیچ زمان و مکانی سراغ نداریم. تجربه هم به طور واضح این را نشان میدهد. از بین بردن اصل این گونه اختلافات، گرچه عقلاً محال نیست، ولی عادتاً امکان ندارد؛ به فرض هم که امکان داشت، شاید مطلوب نبود. اگر همه یکسان فکر میکردند و همه تمایل داشتند که یک نوع کار انجام دهند؛ در این صورت کارهای مختلف در جامعه انجام نمیشد.
حال که از بین بردن همه اختلافات امکان ندارد، آیا هیچ تلاشی برای ایجاد وحدت فکری و وحدت رفتاری لازم نیست؟ فرض اول این بود که نمیتوان کاری کرد که هیچ اختلافی به وجود نیاید؛ حال که آن فرض امکان ندارد، آیا باید جامعه را رها کنیم و بگذاریم هر اختلافی که میخواهد به وجود آید؟ همه عقلاء میدانند که بعضی از اختلافات اگر به وجود آید و هیچ اقدامی برای جلوگیری از آن نشود، دیگر از جامعه انسانی، تمدن، اخلاق و امثال اینها چیزی باقی نخواهد ماند. اگر بنا باشد هر کسی هر چه دلش میخواهد، عمل کند و هیچ ضابطه مقبولی وجود نداشته باشد، هرج و مرج، فساد و از هم گسیختگی، جامعه انسانی را فراخواهد گرفت. رها کردن اختلافات به این سبک هم درست نیست. به علاوه هر فرد یا جامعهای ممکن است دشمنی داشته باشد که از این اختلافها سوءاستفاده کند و آنها را از بین ببرد. پس چه باید کرد؟ در چه اموری باید به دنبال وحدت بود و در چه اموری وجود اختلاف اشکالی ندارد؟
آنچه که باید سعی کنیم در آنها اختلاف نشود، آن حقایقی است که برای سعادت انسان ضرورت دارد. باید سعی کنیم همه، حقّ را بشناسند و به حقّ ملتزم باشند و در حق اختلافی نشود. اما در سایر اموری که این ضرورت را ندارند، اختلافات چندان خطرناک نیست و به طور کامل هم نمیتوان از آن پرهیز کرد.
برتری طلبی، عامل اصلی اختلاف
حال چرا گاهی در ضروریات و قطعیات اختلاف پیش میآید؟ خوشبختانه در خود قرآن و روایات جواب این سؤال داده شده است. اختلاف در دین، فقط و فقط در اثر برتریطلبی و خودخواهی و تجاوز از حقّ پدید آمده و الّا خدا حجّت را تمام کرده است. اختلاف در اثر جهل نبوده بلکه آن کسانی که خودشان اهل علم بودند، اختلاف ایجاد میکردند؛ فرقهها، مذهبها و ادیان مختلف را ایجاد کردند، چون میخواستند بر دیگران بزرگی بفروشند و برای خود پست و مقامی کسب کنند. مسئله برتریطلبی تنها در مسائل دینی نیست؛ بلکه چنین غریزهای در انسان وجود دارد و اگر به وسیله عقل و دین تربیت نشود، این غریزه شیطانی تقویت و به فسادهای بسیاری منتهی میشود. این روحیه برتریطلبی اساس بسیاری از مفاسد است. قرآن میفرماید: «تِلْک الدَّارُ الْآخِرَهًُْ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا...»(1)، سعادت أبدی برای کسانی است که به دنبال برتریطلبی بر دیگران نیستند. آنچه که باعث میشود عدّهای به انحرافات دینی، فساد، کفر، شرک و... و در نتیجه به عذاب أبدی مبتلا شوند، روحیة برتریطلبی است. در روایات ما بسیار سفارش شده که در فکر برتری جویی بر دیگران نباشید. در روایتی نقل شده: «اگر کسی بخواهد بند کفشش بهتر از بند کفش دیگران باشد، این مرتبهای از برتریطلبی دارد»(2). چرا انسان برای امور جزئی، چشم و هم چشمی کند و بخواهد کتاب، ماشین، خانه و پست و مقامش از دیگران بهتر باشد؟!
برتری جوئی ممکن است در دین هم واقع شود؛ مثلاً در محیط دینی مردم به یک عالمی احترام میگذارند؛ حال اگر این عالم رقیبی داشته باشد که خودساخته نباشد، وقتی ببیند مردم به آن عالم بیشتر احترام میگذارند، تحریک میشود و درصدد «بغی» بر میآید. روحیه برتری جوئی غالباً با حسد توأم است. وقتی میبیند به دیگری بیشتر احترام میگذارند، ناراحت میشود. داستان رفتار برادران حضرت یوسف با او هم از همین قبیل است. این امر مختصّ به برادران یوسف نبود. برای ما هم این خطر وجود دارد، مگر اینکه به خدا پناه ببریم و او یاری کند. در سرشت ما این امر وجود دارد که دلمان میخواهد از کسی که همتای ما و هم درس ماست، برتری جوئیم. دوست داریم در درس، استاد به ما بیشتر توجه داشته باشد. این صفت، منشأ فساد میشود، مگر کسی که در مکتب اهلبیت ـ علیهم السلام ـ تربیت شده باشد و خودش را اصلاح کرده باشد.
ادامه دارد
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در دفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛ 5 / 3 / 1389 .
ــــــــــــــــــــــــــــ
1.القصص، 83 2. المیزان، ج 16، ص 85