زلال بصیرت (۱۴۸) - راههای جلوگیری از اختلاف و فتنهانگیزی (بخش دوم و پایانی) ۱۳۹۶/۱۱/۱۸
راههای جلوگیری از اختلاف و فتنهانگیزی (بخش دوم و پایانی)
زلال بصیرت
رهبری، فصل الخطاب در اختلافات
۱۳۹۶/۱۱/۱۸
بسم الله الرحمن الرحیم
مابرای پرهیز از اختلاف، وظایفی داریم که برخی از آنها به شرح زیر است:
1. سعی کنیم خود ما عامل اختلاف نباشیم. برای این منظور باید خوی برتریطلبی و حسد را اصلاح کنیم. اگر این رذائل را اصلاح نکنیم، یک جایی خودش را نشان خواهد داد. ممکن است امروز میدانی نداشته باشد، ولی وقتی میدان پیدا کرد، گرچه در هشتادسالگی، انسان را به سقوط میکشاند.
2. سعی کنیم اختلافاتِ موجود را حلّ کنیم و نگذاریم به خصومت و تنازع بینجامد. این اختلافات خواهناخواه پیش خواهد آمد. ما ـ فرض این است که خودمان اهل ایجاد اختلاف نیستیم و قصد اصلاح داریم ـ باید سعی کنیم راهی پیدا کنیم که این اختلافات گسترده نشود. نباید بگذاریم این اختلافات به اصل دین سرایت کند.
اختلافات در فتنة 88، ابتدا از کسانی سر زد که خودشان اهل عمل به بعضی از وظایف شرعی بودند. گاهی کار به اینجا میکشد که چنین افرادی اصل مطلب را هم از دست میدهند. خدمت یک بزرگی درباره یکی از همین ارکان فساد گفته بودند: «این فرد در مورد وحی و نبوّت و... اعتقادات فاسدی پیدا کرده است»؛ ایشان در جواب گفته بود: «این چه حرفهائی است که میزنید؟ ایشان چند روز پیش نزد من آمد و خمس و سهم امامش را با من حساب کرد. مگر میشود چنین اعتقاداتی داشته باشد؟!» و یا به شخص دیگری گفته بودند: «فلان شخص چنین حرفهای باطلی میزند»؛ ایشان در جواب گفته بودند: «ایشان ابداً اهل این حرفها نیست. پدر ایشان در محله ما آنقدر محترم بود که مردم وقتی میخواستند قسم بخورند، به سر او قسم میخوردند؛ مگر امکان دارد پسر چنین انسانی این قدر فاسد شود؟!»آیا اینها معیارهای صحیحی برای شناختن حقّ و باطل است؟ مگر هر کسی پدرش خوب بود، لزوماً خودش هم خوب میشود؟ و یا هر کسی پدرش بد بود، لزوماً خودش هم بد میشود؟ و یا اگر کسی وجوهات داد، لزوماً انسان درستکار و درستاندیشی است و سایر افعال و افكارش ملاک نیست؟ راه نفاق، راه فریب دادن است و باید هشیار بود. وقتی منافقی بخواهد نزد مرجعی تظاهر به دینداری کند، چگونه باید اظهار کند؟ نمیتواند بگوید: «من نماز شب میخوانم». یکی از راههای تظاهر این است که مبلغی را به عنوان خمس به مرجع بدهد. ما باید اشخاص را با وضع فعلیشان بشناسیم. ممکن است یک کسی اول کافر بوده، ولی بعد مسلمان شده است؛ آیا باید او را به خاطر گذشتهاش کافر بدانیم؟ اکثر اصحاب پیامبر (ص) اول کافر بودند؛ آیا باید بگوییم: «اینها تا آخر باطلند!»؟ عکس این حالت هم ممکن است؛ یعنی یک کسی اول مسلمان بوده، ولی بعد مرتد شده است. آیا چون سال گذشته مسلمان بوده، حتماً امسال هم مسلمان است؟ ملاک، وضع فعلی افراد است. سعی کنیم واقعیت افراد را بشناسیم. از طرفی از ظاهر فریب نخوریم و از طرف دیگر بیجهت پیشداوری نکنیم. اگر میخواهیم از کسی تبعیت کنیم، درباره کسی قضاوت کنیم و یا به کسی رأی دهیم باید وضعیت فعلی او را بشناسیم.
برای تلاش در راستای کم شدن اختلافات این را هم باید بدانیم که بسیاری از اختلافات جزئی وجود دارد که شیطان ابتدائاً در اثر سوء ظنّها به وجود میآورد؛ لذا باید به هر نقلی اعتماد نکنیم. قرآن میفرماید: اى كسانى كه ایمان آوردهاید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، نیك وارسى كنید مبادا به نادانى، گروهى را آسیب برسانید و [بعد] از آنچه كردهاید پشیمان شوید(1) ،در نقل قولها باید تحقیق کرد و مراقب بود بیخود کسی متهم نشود. نقلهای غیر موثّق گاهی اختلافات عجیبی بین افراد به وجود میآورد. در ضمن، گاهی گوینده در محل خاصّی یا مناسبت خاصّی سخنی میگوید و قصد خاصی دارد، ولی از سخن او سوءبرداشت میشود. در این موارد باید برویم و در مورد مقصود اصلیاش سؤال کنیم.
رهبری، محور وحدت جامعه
تا آنجا که این اختلافات جزئی و از همین راهها قابل حلّ است، باید سعی کنیم وحدت را حفظ کنیم و افراد را به هم نزدیک کنیم؛ مگر برسد به جایی که اختلاف در اساس دین باشد. دین همان چیزی است که همه به دنبال آن میگردیم. اگر این را از دست بدهیم، دیگر چه چیزی برایمان باقی میماند؟ اگر فهمیدیم که کسانی نسبت به اساس دین جدّاً مشکل دارند، آن را سهل نگیریم؛ بلکه با آن جدّی برخورد کنیم. اما در مسائلی که به طور طبیعی در آنها اختلاف سلیقه و رفتار پیش میآید، آن مسائل اجتماعی که چندان بینالرشد و بینالغی نیستند، به طوریکه هر کسی بتواند در مورد آنها براحتی حقّ را بفهمد، تا آنجا که امکان دارد باید بگذاریم هر کسی سلیقه و فکر خودش را داشته باشد. اما اگر در حوزهای است که با دین ارتباط دارد و بهگونهای است كه با رفتار ما هم اصطکاک پیدا میکند یا باید در بارة او اظهارنظری کنیم ولی چون متخصص نیستیم نمیدانیم باید چه رفتاری داشته باشیم، اینجاست که نقش رهبری در جامعه اسلامی روشن میشود.
وحدت جامعه اسلامی وابسته به محور بودن رهبر آن است. وقتی در جامعه اختلاف وجود دارد، معنایش این نیست که همه طرفهای اختلاف خائنند؛ بلکه ممکن است درکشان با همدیگر فرق کند. در این موارد اگر هر کسی بخواهد نظر خودش را اعمال کند، مصالح جامعه اسلامی از بین میرود؛ لذا باید یک محور و معیاری برای رفتارهای اجتماعی (که هم بُعد اجتماعی و هم بُعد دینی دارد) وجود داشته باشد. فراموش نکنید همه این بحثها مربوط به اختلاف در دین است یا چیزی که به دین مربوط میشود. اینجاست که تنها راهی که میتواند جامعه را به صلاح، هدایت کند و از اختلافات خانمانبرانداز نجات دهد، اتّحاد حول محور رهبری است. آیا اگر از او جدا شویم و بر خلاف او رفتار کنیم، به نفع جامعه اسلامی خواهد بود؟! چه دلیلی وجود دارد که دیگران بهتر از او بفهمند؟ کسی که سابقهاش در مسائل سیاسی و اجتماعی از همه بیشتر است؛ در همه مسائل جامعه بر همه اولویت و رجحان دارد؛ از لحاظ سابقه، هوش، فراست، تدبیر، تجربه کاری و... از همه بالاتر است. چنین شخصی فرضاً اگر خطائی هم داشته باشد، عملاً نشان داده است که خطایش از همه کمتر است. پس حاصل بحث این است که یکی از روشهای دشمنان برای ایجاد فتنه، دامن زدن به اختلافات است. باید سعی کنیم از راههای مختلف از به وجود آمدن این اختلافات جلوگیری کنیم. آنجا که خواه ناخواه اختلافات واقع شد و باید حتماً مسیری را انتخاب کنیم، معیار را رهبر قرار دهیم؛ آن رهبری که صلاحیتش را از هر جهت میشناسیم.
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در دفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛5 /3 / 1389.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. الحجرات ، 6
1. سعی کنیم خود ما عامل اختلاف نباشیم. برای این منظور باید خوی برتریطلبی و حسد را اصلاح کنیم. اگر این رذائل را اصلاح نکنیم، یک جایی خودش را نشان خواهد داد. ممکن است امروز میدانی نداشته باشد، ولی وقتی میدان پیدا کرد، گرچه در هشتادسالگی، انسان را به سقوط میکشاند.
2. سعی کنیم اختلافاتِ موجود را حلّ کنیم و نگذاریم به خصومت و تنازع بینجامد. این اختلافات خواهناخواه پیش خواهد آمد. ما ـ فرض این است که خودمان اهل ایجاد اختلاف نیستیم و قصد اصلاح داریم ـ باید سعی کنیم راهی پیدا کنیم که این اختلافات گسترده نشود. نباید بگذاریم این اختلافات به اصل دین سرایت کند.
اختلافات در فتنة 88، ابتدا از کسانی سر زد که خودشان اهل عمل به بعضی از وظایف شرعی بودند. گاهی کار به اینجا میکشد که چنین افرادی اصل مطلب را هم از دست میدهند. خدمت یک بزرگی درباره یکی از همین ارکان فساد گفته بودند: «این فرد در مورد وحی و نبوّت و... اعتقادات فاسدی پیدا کرده است»؛ ایشان در جواب گفته بود: «این چه حرفهائی است که میزنید؟ ایشان چند روز پیش نزد من آمد و خمس و سهم امامش را با من حساب کرد. مگر میشود چنین اعتقاداتی داشته باشد؟!» و یا به شخص دیگری گفته بودند: «فلان شخص چنین حرفهای باطلی میزند»؛ ایشان در جواب گفته بودند: «ایشان ابداً اهل این حرفها نیست. پدر ایشان در محله ما آنقدر محترم بود که مردم وقتی میخواستند قسم بخورند، به سر او قسم میخوردند؛ مگر امکان دارد پسر چنین انسانی این قدر فاسد شود؟!»آیا اینها معیارهای صحیحی برای شناختن حقّ و باطل است؟ مگر هر کسی پدرش خوب بود، لزوماً خودش هم خوب میشود؟ و یا هر کسی پدرش بد بود، لزوماً خودش هم بد میشود؟ و یا اگر کسی وجوهات داد، لزوماً انسان درستکار و درستاندیشی است و سایر افعال و افكارش ملاک نیست؟ راه نفاق، راه فریب دادن است و باید هشیار بود. وقتی منافقی بخواهد نزد مرجعی تظاهر به دینداری کند، چگونه باید اظهار کند؟ نمیتواند بگوید: «من نماز شب میخوانم». یکی از راههای تظاهر این است که مبلغی را به عنوان خمس به مرجع بدهد. ما باید اشخاص را با وضع فعلیشان بشناسیم. ممکن است یک کسی اول کافر بوده، ولی بعد مسلمان شده است؛ آیا باید او را به خاطر گذشتهاش کافر بدانیم؟ اکثر اصحاب پیامبر (ص) اول کافر بودند؛ آیا باید بگوییم: «اینها تا آخر باطلند!»؟ عکس این حالت هم ممکن است؛ یعنی یک کسی اول مسلمان بوده، ولی بعد مرتد شده است. آیا چون سال گذشته مسلمان بوده، حتماً امسال هم مسلمان است؟ ملاک، وضع فعلی افراد است. سعی کنیم واقعیت افراد را بشناسیم. از طرفی از ظاهر فریب نخوریم و از طرف دیگر بیجهت پیشداوری نکنیم. اگر میخواهیم از کسی تبعیت کنیم، درباره کسی قضاوت کنیم و یا به کسی رأی دهیم باید وضعیت فعلی او را بشناسیم.
برای تلاش در راستای کم شدن اختلافات این را هم باید بدانیم که بسیاری از اختلافات جزئی وجود دارد که شیطان ابتدائاً در اثر سوء ظنّها به وجود میآورد؛ لذا باید به هر نقلی اعتماد نکنیم. قرآن میفرماید: اى كسانى كه ایمان آوردهاید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، نیك وارسى كنید مبادا به نادانى، گروهى را آسیب برسانید و [بعد] از آنچه كردهاید پشیمان شوید(1) ،در نقل قولها باید تحقیق کرد و مراقب بود بیخود کسی متهم نشود. نقلهای غیر موثّق گاهی اختلافات عجیبی بین افراد به وجود میآورد. در ضمن، گاهی گوینده در محل خاصّی یا مناسبت خاصّی سخنی میگوید و قصد خاصی دارد، ولی از سخن او سوءبرداشت میشود. در این موارد باید برویم و در مورد مقصود اصلیاش سؤال کنیم.
رهبری، محور وحدت جامعه
تا آنجا که این اختلافات جزئی و از همین راهها قابل حلّ است، باید سعی کنیم وحدت را حفظ کنیم و افراد را به هم نزدیک کنیم؛ مگر برسد به جایی که اختلاف در اساس دین باشد. دین همان چیزی است که همه به دنبال آن میگردیم. اگر این را از دست بدهیم، دیگر چه چیزی برایمان باقی میماند؟ اگر فهمیدیم که کسانی نسبت به اساس دین جدّاً مشکل دارند، آن را سهل نگیریم؛ بلکه با آن جدّی برخورد کنیم. اما در مسائلی که به طور طبیعی در آنها اختلاف سلیقه و رفتار پیش میآید، آن مسائل اجتماعی که چندان بینالرشد و بینالغی نیستند، به طوریکه هر کسی بتواند در مورد آنها براحتی حقّ را بفهمد، تا آنجا که امکان دارد باید بگذاریم هر کسی سلیقه و فکر خودش را داشته باشد. اما اگر در حوزهای است که با دین ارتباط دارد و بهگونهای است كه با رفتار ما هم اصطکاک پیدا میکند یا باید در بارة او اظهارنظری کنیم ولی چون متخصص نیستیم نمیدانیم باید چه رفتاری داشته باشیم، اینجاست که نقش رهبری در جامعه اسلامی روشن میشود.
وحدت جامعه اسلامی وابسته به محور بودن رهبر آن است. وقتی در جامعه اختلاف وجود دارد، معنایش این نیست که همه طرفهای اختلاف خائنند؛ بلکه ممکن است درکشان با همدیگر فرق کند. در این موارد اگر هر کسی بخواهد نظر خودش را اعمال کند، مصالح جامعه اسلامی از بین میرود؛ لذا باید یک محور و معیاری برای رفتارهای اجتماعی (که هم بُعد اجتماعی و هم بُعد دینی دارد) وجود داشته باشد. فراموش نکنید همه این بحثها مربوط به اختلاف در دین است یا چیزی که به دین مربوط میشود. اینجاست که تنها راهی که میتواند جامعه را به صلاح، هدایت کند و از اختلافات خانمانبرانداز نجات دهد، اتّحاد حول محور رهبری است. آیا اگر از او جدا شویم و بر خلاف او رفتار کنیم، به نفع جامعه اسلامی خواهد بود؟! چه دلیلی وجود دارد که دیگران بهتر از او بفهمند؟ کسی که سابقهاش در مسائل سیاسی و اجتماعی از همه بیشتر است؛ در همه مسائل جامعه بر همه اولویت و رجحان دارد؛ از لحاظ سابقه، هوش، فراست، تدبیر، تجربه کاری و... از همه بالاتر است. چنین شخصی فرضاً اگر خطائی هم داشته باشد، عملاً نشان داده است که خطایش از همه کمتر است. پس حاصل بحث این است که یکی از روشهای دشمنان برای ایجاد فتنه، دامن زدن به اختلافات است. باید سعی کنیم از راههای مختلف از به وجود آمدن این اختلافات جلوگیری کنیم. آنجا که خواه ناخواه اختلافات واقع شد و باید حتماً مسیری را انتخاب کنیم، معیار را رهبر قرار دهیم؛ آن رهبری که صلاحیتش را از هر جهت میشناسیم.
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در دفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛5 /3 / 1389.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. الحجرات ، 6