۱۱ - تاریخ تمدن اسلامی- قرآن و روایات محور تمدن اسلامی ۱۳۹۶/۱۲/۲۰
تاریخ تمدن اسلامی -۱۱
قرآن و روایات محور تمدن اسلامی
نقش محوری قرآن در اوج گیری تمدن اسلامی
اما جرج سارتن هم شکل گیری تمدن اسلامی به عنوان تمدنی شگرف در زمینه علم و هنر و زندگی را یک موضوع اتفاقی و خلق الساعه و بنا بر مقتضیات زمانه نمیداند بلکه همه آن پیشرفت و ابداعات و تولید علم شگفت آور دانشمندان مسلمان را ناشی از دستورات قرآن به شمار میآورد.
محمد رضا حکیمی، اندیشمند و مورخ معاصر درباره تاثیر قرآن در اوج گیری علمی جوامع اسلامی در کتاب «دانش مسلمین» مینویسد:
«... بسياري از سورههاي قرآن بنام موجودات واشياي طبيعي است و در آن سوگندهاي فراواني به پديدههاي طبيعي (مانند آسمان،شتر،زنبور عسل، مورچه، عنکبوت و...) به چشم ميآيد؛ اين نامگذاري و سوگندها دعوت آشكار و تشويق بي نظير به فراگيري علوم حسي و تجربي است...»
علامه اقبال لاهوری شاعر و متفکر پاکستانی، معتقد است قرآن برخلاف تصور رايج، عمده تكيهاش نه بر نظرورزي و توجه به امور انتزاعي و ذهني بلكه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراين علوم جديد ـ كه با تكيه بر خرد استقرايي شكل گرفتهاند ـ هيچ تعارضي با روح تعاليم قرآني و اسلامي ندارند و حتي جالب توجه اينكه از تعاليم قرآن بهره بردهاند. او در کتاب «احیای فکر دینی» مینویسد:
«... قرآن از آنجا كه توجه به اختبار و تجربه را يكي از مراحل ضروري زندگي روحي بشريت ميداند ، به همه ميدانهاي تجربه بشري با اهميت يكسان مينگرد...
دکتر گلشنی نیز در این باره میگوید:
«... و جالب اینکه خود محققین و دانشمندان غربی هم به این موضوع توجه کردند که علت رشد علم در جهان اسلام، اصرار قرآن بوده است. جرج سارتن میگوید که اگر بخواهیم اوج گیری تمدن اسلامی را درک کنیم باید به نقش محوری قرآن توجه کنیم. یعنی برای دانشمندان مسلمان، قرآن یک نقش محوری داشت...»
الهام از قرآن و روایات در علم
اینجاست که دیگر تعاریف علم دینی و علم غیر دینی متحول شده و از تفاسیر مغلوط و سکولار امروز غرب فاصله میگیرد. در واقع میتوان گفت که آن تعابیر و تفاسیر تنها برای همان علم و دین غربی قابل استفاده است که در طول تاریخ غرب جدید، همواره شاهد نزاعات بیپایان در میانشان بوده ایم. اما در دنیا و تمدن اسلامی قضیه کاملا برعکس به نظر میرسد. دنیا و تمدنی که همواره علم و دین در کنار هم بوده و همه علوم مورد نیاز بشر، قابل یادگیری برای همه مومنین به شمار آمده است. دکتر مهدی گلشنی (رئیس گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) در توضیح بیشتر نگاه اسلام و تمدن اسلامی نسبت به علم دینی میگوید:
«... علم دینی گاهی فقط تعبیر شده به علمی که از قرآن و احادیث گرفته شده و به همین هم اکتفا شده است. من این را قبول ندارم. برای اینکه حرفم این است که خداوند خواسته ما خودمان طیبعت را کاوش کنیم تا اعجابمان نسبت به اسرار طبیعت برانگیخته شود. البته ما از قرآن و روایت میتوانیم خیلی مسائل را الهام بگیریم. خیلی از مسائل در قرآن و روایات گفته شده که ما هم میتوانیم به عنوان اصل، بعضی از آنها را مورد الهام قرار دهیم. مثلا قرآن صریح میگوید که طبیعت هدف دارد. خب ما هم باید سعی کنیم و برویم ببینیم، مطالعه کنیم که هدف از این خلقت چیست؟ کوتاه نیاییم ولو اینکه نفهمیم تا جایی که میتوانیم جلو برویم...»
قرآن وپیامبر وائمه اطهار(علیهم السلام)؛الگوی دانشمندان اسلامی
بررسى دقيق موارد كاربرد واژه علم و معرفت در متون اسلامى نشان مى دهد كه علم در اسلام به طور كلى در دو مفهوم به كار رفته است: يكى را حقيقت و اصل علم مى ناميم و ديگرى را ظاهر و فرع آن. از نظر اسلام علم، حقيقت و جوهرى دارد و ظاهر و پوسته اى. انواع علوم رسمى اعم از اسلامى و غير اسلامى، پوسته علم محسوب مى شوند و حقيقت علم و معرفت چيز ديگرى است. آنجا كه گفته مى شود: «خدا و فرشتگان و دانشمندان گواهى مى دهند كه جز او هيچ معبودى نيست» و يا «آنان كه دانش يافته اند، مى دانند كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است» و يا «از ميان بندگان خدا تنها دانايان از او بيم دارند»، سخن از حقيقت و جوهر علم است وآنجا كه گفته مى شود: «خدا او را دانسته گمراه گردانيد» و يا «فقط پس از آن كه علم برايشان حاصل آمد، راه تفرقه پيمودند» و يا «كسانى كه كتابِ آسمانى به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند، مگر پس از آنكه علم براى آنان حاصل آمد ، سخن از ظاهر و پوسته علم است.
از آغاز تدوين حديث در تاريخ اسلام به دليل اهميتى كه اسلام براى علم و آگاهى قائل است ، همه جوامع حديثى بخشى را به طرح ديدگاههاى اين آيين آسمانى درباره علم و معرفت اختصاص داده اند؛ ليكن متاسفانه هنوز مجموعه اى كه نصوص اسلامى را در اين باره يكجا و مستقل به صورت موضوعى در اختيار پژوهشگران قرار دهد ، در ميان تأليفات اصحاب حديث يافت نمى شود.
حجتالاسلام والمسلمین خسرو پناه (رئیس موسسه حکمت و فلسفه اسلامی) مهمترین و اساسیترین انگیزه و الگوی دانشمندان اسلامی را قرآن و سیره معصومین (علیهم السلام) میداند:
«... متفکران اسلامی در دوران تمدن اسلامی با استفاده از فرمایشات قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) و آن مشی صحابه پیامبر و تابعین به علم و دانش روی آوردند، دانشمندانی مانند فارابی، بوعلی سینا، زکریای رازی و ابن هیثم و سایر بزرگان و حتی شخصیتی مثل خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم هجری، همین الگو را طی کردند...»
یک عالم و یک دانشمند در اصل و در ابتدا یک فقیه دینی، یک فیلسوف و یک حکیم بود و همین گونه علم بود که توانست در دوران تمدن اسلامی، اسلام و سرزمینهای اسلامی را فخر عالم بشریت بگرداند.
دانشمندان سخت کوشی که تابع قرآن بودند
از همین روی دانشمندان اسلامی، در سختترین شرایط به دنبال علم رفتند تا دستور قرآن و پیامبر و اهل بیت (سلام الله علیهم) را انجام دهند. این سخت کوشی و تلاش و کوشش خستگی ناپذیر، در واقع عملکرد آنها را به مجاهدت با جان و مال میرساند. دکتر مهدی گلشنی (مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) تابع قرآن بودن دانشمندان یاد شده را عامل اصلی آن کوشش سخت و طاقت فرسا و رشد علم و دانش در دوران تمدن اسلامی دانسته و میگوید:
«... یک تشویق اساسی بود، علم جویی اساسی بود، در حال حاضر وضع ما اینطور نیست. آنها، هم به دنبال حق بودند و هم به دنبال استدلال بودند، چون تابع قرآن بودند که هیچ موضوعی را بدون دلیل نه رد کنند و نه بپذیرند. به علاوه اینکه خیلی سخت کوش بودند. شوخی ندارد. همین ابن سینا همواره از این سرزمین به آن سرزمین مسافرت میکرد، بسیاری از اوقات در زندان بود و در موقعیت سختی به علم اندوزی پرداخت. در بدترین و سختترین شرایط، کتاب شفاء را نوشت...»
دانشمندان نجوم که شرح قرآن چراغ راهشان بود
در تایید این جهت گیری پرفسور زیگرید هونکه (مورخ، پژوهشگر و نویسنده کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین») روایتی را از یکی از کتب معتبر تاریخ اجتماعی اسلام نقل میکند که به طور عینی نشان میدهد چگونه در دوران تمدن اسلامی، علم و دین عملا توانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و هدف یک دانشمند از حل یک مسئله علمی مثلا فیزیک یا نجوم و یا ریاضی را درک آثار صنع الهی و پی بردن بیشتر به راز و رمز خلقت الهی باشد. هونکه در کتاب خود مینویسد:
«دو نفر منجم اسلامی که هر دو عمر نام داشتند، در زیر طاق مسجدی نشسته بودند و جلوی آنها کتاب «المجسطی» قرار داشت. چند روحانی اسلامی که از نزدیکی آنان عبور میکردند درکنار آنان توقف نموده، سؤال کردند از کدام سرچشمه عطش، فهم خود را سیراب میکنید؟ یکی از آن دو جواب میدهد « ما شرح قرآن میخوانیم» که میگوید:
«افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت و الی الجبال کیف نصبت»
اما جرج سارتن هم شکل گیری تمدن اسلامی به عنوان تمدنی شگرف در زمینه علم و هنر و زندگی را یک موضوع اتفاقی و خلق الساعه و بنا بر مقتضیات زمانه نمیداند بلکه همه آن پیشرفت و ابداعات و تولید علم شگفت آور دانشمندان مسلمان را ناشی از دستورات قرآن به شمار میآورد.
محمد رضا حکیمی، اندیشمند و مورخ معاصر درباره تاثیر قرآن در اوج گیری علمی جوامع اسلامی در کتاب «دانش مسلمین» مینویسد:
«... بسياري از سورههاي قرآن بنام موجودات واشياي طبيعي است و در آن سوگندهاي فراواني به پديدههاي طبيعي (مانند آسمان،شتر،زنبور عسل، مورچه، عنکبوت و...) به چشم ميآيد؛ اين نامگذاري و سوگندها دعوت آشكار و تشويق بي نظير به فراگيري علوم حسي و تجربي است...»
علامه اقبال لاهوری شاعر و متفکر پاکستانی، معتقد است قرآن برخلاف تصور رايج، عمده تكيهاش نه بر نظرورزي و توجه به امور انتزاعي و ذهني بلكه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراين علوم جديد ـ كه با تكيه بر خرد استقرايي شكل گرفتهاند ـ هيچ تعارضي با روح تعاليم قرآني و اسلامي ندارند و حتي جالب توجه اينكه از تعاليم قرآن بهره بردهاند. او در کتاب «احیای فکر دینی» مینویسد:
«... قرآن از آنجا كه توجه به اختبار و تجربه را يكي از مراحل ضروري زندگي روحي بشريت ميداند ، به همه ميدانهاي تجربه بشري با اهميت يكسان مينگرد...
دکتر گلشنی نیز در این باره میگوید:
«... و جالب اینکه خود محققین و دانشمندان غربی هم به این موضوع توجه کردند که علت رشد علم در جهان اسلام، اصرار قرآن بوده است. جرج سارتن میگوید که اگر بخواهیم اوج گیری تمدن اسلامی را درک کنیم باید به نقش محوری قرآن توجه کنیم. یعنی برای دانشمندان مسلمان، قرآن یک نقش محوری داشت...»
الهام از قرآن و روایات در علم
اینجاست که دیگر تعاریف علم دینی و علم غیر دینی متحول شده و از تفاسیر مغلوط و سکولار امروز غرب فاصله میگیرد. در واقع میتوان گفت که آن تعابیر و تفاسیر تنها برای همان علم و دین غربی قابل استفاده است که در طول تاریخ غرب جدید، همواره شاهد نزاعات بیپایان در میانشان بوده ایم. اما در دنیا و تمدن اسلامی قضیه کاملا برعکس به نظر میرسد. دنیا و تمدنی که همواره علم و دین در کنار هم بوده و همه علوم مورد نیاز بشر، قابل یادگیری برای همه مومنین به شمار آمده است. دکتر مهدی گلشنی (رئیس گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) در توضیح بیشتر نگاه اسلام و تمدن اسلامی نسبت به علم دینی میگوید:
«... علم دینی گاهی فقط تعبیر شده به علمی که از قرآن و احادیث گرفته شده و به همین هم اکتفا شده است. من این را قبول ندارم. برای اینکه حرفم این است که خداوند خواسته ما خودمان طیبعت را کاوش کنیم تا اعجابمان نسبت به اسرار طبیعت برانگیخته شود. البته ما از قرآن و روایت میتوانیم خیلی مسائل را الهام بگیریم. خیلی از مسائل در قرآن و روایات گفته شده که ما هم میتوانیم به عنوان اصل، بعضی از آنها را مورد الهام قرار دهیم. مثلا قرآن صریح میگوید که طبیعت هدف دارد. خب ما هم باید سعی کنیم و برویم ببینیم، مطالعه کنیم که هدف از این خلقت چیست؟ کوتاه نیاییم ولو اینکه نفهمیم تا جایی که میتوانیم جلو برویم...»
قرآن وپیامبر وائمه اطهار(علیهم السلام)؛الگوی دانشمندان اسلامی
بررسى دقيق موارد كاربرد واژه علم و معرفت در متون اسلامى نشان مى دهد كه علم در اسلام به طور كلى در دو مفهوم به كار رفته است: يكى را حقيقت و اصل علم مى ناميم و ديگرى را ظاهر و فرع آن. از نظر اسلام علم، حقيقت و جوهرى دارد و ظاهر و پوسته اى. انواع علوم رسمى اعم از اسلامى و غير اسلامى، پوسته علم محسوب مى شوند و حقيقت علم و معرفت چيز ديگرى است. آنجا كه گفته مى شود: «خدا و فرشتگان و دانشمندان گواهى مى دهند كه جز او هيچ معبودى نيست» و يا «آنان كه دانش يافته اند، مى دانند كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است» و يا «از ميان بندگان خدا تنها دانايان از او بيم دارند»، سخن از حقيقت و جوهر علم است وآنجا كه گفته مى شود: «خدا او را دانسته گمراه گردانيد» و يا «فقط پس از آن كه علم برايشان حاصل آمد، راه تفرقه پيمودند» و يا «كسانى كه كتابِ آسمانى به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند، مگر پس از آنكه علم براى آنان حاصل آمد ، سخن از ظاهر و پوسته علم است.
از آغاز تدوين حديث در تاريخ اسلام به دليل اهميتى كه اسلام براى علم و آگاهى قائل است ، همه جوامع حديثى بخشى را به طرح ديدگاههاى اين آيين آسمانى درباره علم و معرفت اختصاص داده اند؛ ليكن متاسفانه هنوز مجموعه اى كه نصوص اسلامى را در اين باره يكجا و مستقل به صورت موضوعى در اختيار پژوهشگران قرار دهد ، در ميان تأليفات اصحاب حديث يافت نمى شود.
حجتالاسلام والمسلمین خسرو پناه (رئیس موسسه حکمت و فلسفه اسلامی) مهمترین و اساسیترین انگیزه و الگوی دانشمندان اسلامی را قرآن و سیره معصومین (علیهم السلام) میداند:
«... متفکران اسلامی در دوران تمدن اسلامی با استفاده از فرمایشات قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) و آن مشی صحابه پیامبر و تابعین به علم و دانش روی آوردند، دانشمندانی مانند فارابی، بوعلی سینا، زکریای رازی و ابن هیثم و سایر بزرگان و حتی شخصیتی مثل خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم هجری، همین الگو را طی کردند...»
یک عالم و یک دانشمند در اصل و در ابتدا یک فقیه دینی، یک فیلسوف و یک حکیم بود و همین گونه علم بود که توانست در دوران تمدن اسلامی، اسلام و سرزمینهای اسلامی را فخر عالم بشریت بگرداند.
دانشمندان سخت کوشی که تابع قرآن بودند
از همین روی دانشمندان اسلامی، در سختترین شرایط به دنبال علم رفتند تا دستور قرآن و پیامبر و اهل بیت (سلام الله علیهم) را انجام دهند. این سخت کوشی و تلاش و کوشش خستگی ناپذیر، در واقع عملکرد آنها را به مجاهدت با جان و مال میرساند. دکتر مهدی گلشنی (مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) تابع قرآن بودن دانشمندان یاد شده را عامل اصلی آن کوشش سخت و طاقت فرسا و رشد علم و دانش در دوران تمدن اسلامی دانسته و میگوید:
«... یک تشویق اساسی بود، علم جویی اساسی بود، در حال حاضر وضع ما اینطور نیست. آنها، هم به دنبال حق بودند و هم به دنبال استدلال بودند، چون تابع قرآن بودند که هیچ موضوعی را بدون دلیل نه رد کنند و نه بپذیرند. به علاوه اینکه خیلی سخت کوش بودند. شوخی ندارد. همین ابن سینا همواره از این سرزمین به آن سرزمین مسافرت میکرد، بسیاری از اوقات در زندان بود و در موقعیت سختی به علم اندوزی پرداخت. در بدترین و سختترین شرایط، کتاب شفاء را نوشت...»
دانشمندان نجوم که شرح قرآن چراغ راهشان بود
در تایید این جهت گیری پرفسور زیگرید هونکه (مورخ، پژوهشگر و نویسنده کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین») روایتی را از یکی از کتب معتبر تاریخ اجتماعی اسلام نقل میکند که به طور عینی نشان میدهد چگونه در دوران تمدن اسلامی، علم و دین عملا توانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و هدف یک دانشمند از حل یک مسئله علمی مثلا فیزیک یا نجوم و یا ریاضی را درک آثار صنع الهی و پی بردن بیشتر به راز و رمز خلقت الهی باشد. هونکه در کتاب خود مینویسد:
«دو نفر منجم اسلامی که هر دو عمر نام داشتند، در زیر طاق مسجدی نشسته بودند و جلوی آنها کتاب «المجسطی» قرار داشت. چند روحانی اسلامی که از نزدیکی آنان عبور میکردند درکنار آنان توقف نموده، سؤال کردند از کدام سرچشمه عطش، فهم خود را سیراب میکنید؟ یکی از آن دو جواب میدهد « ما شرح قرآن میخوانیم» که میگوید:
«افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت و الی الجبال کیف نصبت»