خوان حکمت
کفّاره گناهان بزرگ
۱۳۹۷/۰۱/۲۵
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ما باید برای خود عید داشته باشیم؛ الآن وقتی میگویند سال 1397 فرا رسید؛ یعنی از آن مبدایی که حساب کردیم، 1397 بار است که زمین به دور آفتاب میگردد. عمر زمین زیاد شد، عید زمین است، زمین به دور آفتاب حرکت کرده، برای آن عید است،اما برای ما وقتی عید است که ما هم در اطراف شمس حقیقت حرکت کنیم. اگر گفتند قرآن شمس است، خدا «نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(1) است، اهل بیت نورند، شمس و قمر هستند، اگر ما در مدار این شمس ولایت حرکت کردیم برای ما عید است، عمر ما پربرکت میشود و گرنه این وصف به حال متعلق موصوف است. زمین حرکت کرده به کمال رسیده؛ آن وقت ما جشن میگیریم و عید میدانیم یعنی چه؟! هر حرکتی که برای خود انسان باشد، این همان «سیر إلی الله» است که منشأ رشد و تکامل اوست.
مشکلگشایی از خلق؛ کفاره گناهان
حضرت امیر(ع) فرمود:«مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَهًُْ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ»؛یکی از کفارههای گناهان بزرگ، رسیدن به فریاد دادخواهان و برطرف کردن غم اندوهگینان است.(2) کفّارهها غیر از انتقام است؛ کفّاره به منزله دارو است، یا به منزله غذاهای تقویتی است. یک سلسله تنبیههایی در قرآن و سنّت آمده است که آنها عذاب و کیفر است؛ اما این کفّاراتی که در قرآن و روایات آمده، این کفّاره سازنده است. فرمود: اگر کسی گناهی کرده است، وقتی گره یک انسان افتاده در مشکلات را حلّ کند، این کفّاره اوست. میدانید این کفّاره فقهی نیست، این کفّاره اخلاقی است. «إِغَاثَهًْ الْمَلْهُوفِ»،«غوث»؛ یعنی نجات دادن و مشکل کسی را حلّ کردن. باران را که میگویند «غیث»، برای این است که مشکل آدم را حلّ میکند. ما فرهنگی قوی داریم به نام فارسی؛ اما فارسی کجا و عربی کجا! مادر فارسی اینی که از آسمان میآید را میگوییم باران، دیگر حرفی برای گفتن نداریم.اما در عربی میگوید غیث، چندین نام برای این دارد، برای اینکه این باران چندین برکت دارد. برای هر برکت آن نامی است؛ مگر کشاورز مشکل ندارد؟ مگر کمآبی برای افراد مشکل نیست؟ «غیث»؛ یعنی چیزی که مشکل آدم را حلّ میکند، ما در تمام این حالات میگوییم باران.
مفهوم فقیر بودن یک ملت از دیدگاه قرآن
ملّتی که جیبش خالی است ،کیفش خالی است ما در فارسی برای توصیف آن حرفی برای گفتن نداریم، میگوییم «گدا»! گدا که بار علمی ندارد. این گدا ترجمه «فاقد» است؛ یعنی «ندار»! قرآن هرگز این گونه از کلمات بیبار که بار علمی نداشته باشد را به کار نمیبرد. میفرماید ملّتی که جیبش خالی است، کیفش خالی است این فقیر است. فقیر به معنای گدا نیست، فقیر به معنی ندار نیست، این «فعیل» به معنی «مفعول» است، همان طوری که «قتیل» به معنی مقتول است. فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته و ویلچری است. ملّتی که دستش خالی است ، جیبش خالی است، کیفش خالی است، این ستون فقراتش شکسته است ،این قدرت قیام ندارد، چه رسد به مقاومت. فرمود مال خود را حفظ بکنید، تولید کنید،اشتغال داشته باشید و گرنه میشوید فقیر. مسکین هم همین طور است مسکین به معنی گدا نیست، مسکین یعنی کسی که ساکن است ،پویا نیست قدرت حرکت ندارد. ملّتی که دستش خالی است جیبش خالی است، کیفش خالی است، این زمینگیر است. در تعبیرات دیگر هم دارد که «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْیَهًَْ إِمْلاق؛ فرزندانتان را از ترس فقر نکشید»،(3) این را که عرب نمیفهمید، عرب میگفت نداری! گرسنگی! تعبیر قرآن این است که شما فرزندانتان را از ترس املاق نکشید. آنها از ترس نداری گاهی بچهها را میکشتند. تعبیر لطیف و دقیق قرآن کریم استفاده از کلمه املاق است؛ یعنی کسی که جیبش خالی است کیفش خالی است، دستش خالی است، او اهل املاق است. املاق؛ یعنی تملّق و چاپلوسی. آنکه گرفتار است چاپلوس است. بیمالی و تهیدستی، انسان را متملّق میکند.این است که قرآن میشود کتاب عمیق علمی. حرفهای عوامانه، حرفهایی که بار علمی نداشته باشد، حرفهایی که محتوا نداشته باشد، در قرآن نیست.
«غیث» هم همین طور است؛ ما میگوییم باران چون میبارد واین حرف علمی نیست. اما برای باران در عربی تعبیراتی نظیر غیث و مطر و مانند آن هست. «اغاث» هم همین طور است. فرمود به هر حال کفّاره به دو نحو است: یک کفّاره بگیر و ببند و بزن است که این در کشورهای دیگر هم هست. یک کفّاره تربیتی است. فرمود که اگر یک وقت پای شما لغزیداشتباهی کردید، فوراً به سراغ تولید و اشتغال بروید مشکل این جوانها را حل کنید. اینکه نمیتواند ازدواج کند، اینکه واقعاً ملهوف است «متلهّف» است، رنج میبرد، مشکل او را حلّ کنید، این کفّاره آن گناهان شماست. قرآن به دو نحوه تربیت میکند: یکی إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ؛ مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت،(4) بله این بگیر و ببند هست؛ اما اثر این کم است. یک اثر درونی است، آن وقت انسان لذت میبرد از اینکه تولید کرده،اشتغال ایجاد کرده، جوانی روی کار آمده ازدواج کرده. هر وقت به یاد آن حادثه میافتد لذت میبرد، فرمود این کفّاره است.این بیان نورانی حضرت امیر است: «مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَهًُْ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ»، کسی که مشکل دارد نفس او نمیآید، شما به او تنفیس میدهید؛ مثل اینکه با دستگاه مصنوعی نفس میدهند تا این آقا نفس بکشد. فرمود الآن نفس او بند آمده، این فقیر است، این مشکل دارد، این آبرو دارد، این نزد زن و بچه گرفتار است. الآن نفس او بند آمده، شما تنفیس کنید، راه نفس او را باز کنید، بگذارید نفس بکشد. اگر این کار را کردید ،خدا هم وسیله بخشش شما را فراهم میکند. اصلاً خودت به این فکر میافتی که آن کار را نکنی. کسی که روح بزرگ و گذشت و اعتلا و تولید و اشتغال داشته باشد، اصلاً به فکر گناه نیست؛ چون گناه پیروی از شیطان است. این بیان نورانی حضرت است.
هشدار در مورد باز پس گیری ناگهانی نعمتها
بعد فرمود: «یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ»؛ اى فرزند آدم! هنگامى که مىبینى پروردگارت نعمتهایش را پىدرپى بر تو مىفرستد در حالى که تو معصیت او را مىکنى از او بترس(مبادا مجازات سنگینش در انتظار تو باشد). (5)، گاهی میبینید انسان یکی دو بار میلغزد و خدا او را تنبیه نمیکند. فرمود: اگر دیدی مرتّب نعمت الهی میآید شما هم مرتّب نافرمانی میکنید بپرهیزید، چون دفعتاً ممکن است بگیرد. اینها که در دریا غرق میشوند، چون شنای در دریا چیز لذیذی است، زیر پای اینها که استخرِ مستحکمِ بسته نیست ،شن است، اینها یک مقدار میروند، بعد دفعتاً میبینند که غرق شدند. فرمود: اگر نعمتهای الهی میآید و شما هم مرتّب بدرفتاری میکنید، بدانید همان جا ممکن است خدا بگیرد. تعبیر قرآن کریم این است که وقتی نعمتها پر شد «أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهًًْ»(6) دفعتاً میگیرد. حالا یا قدرت است یا عزت است یا جمال است یا شکوه، هر چه باشد؛ لذا به ما گفتند هر وقت نعمتی به دست شما رسید شاکر باشید. شکر نعمت هم این است که نعمت را از منعم بدانیم، اوّلاً؛ در جای خود صرف کنیم، ثانیاً. این بیان نورانی حضرت امیر است.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب ، قم؛ 24 / 12 / 1396 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. نور، 35.
2. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت24.
3. اسرا، 31.
4. سجده، 22.
5. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت25.
6. اعراف، 95