خوان حکمت
«عشق» به عبادت(خوان حکمت)
۱۳۹۷/۰۲/۰۱
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وجود مبارک حضرت امیر(ع) در حکمت 31 نهجالبلاغه میفرماید: ایمان بر چهار پایه استوار است : صبر، یقین، عدل و جهاد. صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار. آن كس كه اشتیاق بهشت دارد ، شهوتهایش كاستى گیرد و آن كس كه از آتش جهنّم مىترسد، از حرام دورى مىگزیند و آن كس كه در دنیا زهد مىورزد، مصیبت را ساده پندارد و آن كس كه مرگ را انتظار مىكشد در نیكىها شتاب مى كند.وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) که عناصر محوری ایمان را ذکر میکند، میفرماید یکی صبر و بردباری است، یکی یقین است، یکی عدل است و یکی جهاد، آن وقت اینها را شرح میدهد. مجموعه اینها در ذیل خطبه سیزده این کتاب تمام نهجالبلاغه است. خود سید رضی(رض) هم در پایان این شماره 31 اعتراف میکند، میفرماید: «وَ بَعْدَ هَذَا كَلَامٌ تَرَكْنَا ذِكْرَهُ خَوْفَ الْإِطَالَهًْ»، اینها جزء کلمات جداگانه حضرت نیست. حضرت یک خطبه مفصلی دارد که این دو بخش مربوط به تشریح ایمان و تشریح کفر، گوشهای از آن خطبه نورانی سیزده است که خطبه مفصل است.
حضرت صبر را تشریح میکند که صبر چهار شعبه دارد: «عَلَی الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ»؛ این، هم روانشناسی است، هم روانکاوی است و هم اهدای یک سلسله مسائل تازه است.قرآن کریم اجر صابران را فراوان ذکر کرده است که درباره صابران دارد: (یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان به تمام و کمال به آنها پرداخت خواهد شد)؛(1) (بِغَیْرِ حِسَابٍ) نه یعنی بیحساب، چون هیچ کاری از کارهای الهی بیحساب نیست: (إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ)،(2) هر چیزی نزد خدا اندازه دارد، یک؛ هر کار الهی روی اندازه است، دو؛ (كُلُّ شَیءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ)،(3) (إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ)؛ نظم و نزد خاص در کارهای الهی مشهود است.
درباره صابران فرمود: (یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ)؛ یعنی به حساب در نمیآید. خدا چقدر به اینها عطا میکند به حساب درنمیآید. برای کارهای عادی فرمود: (مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهًْ فَلَهًُْ خَیْرٌ مِنْهَا)؛(4)مرتبه ضعیف. (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهًِْ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها)،(5) یک متوسط. (مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ....؛ کسانی که اموال خود را در راه خداانفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند، که در خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد، دو یا چند برابر میکند و خداوند وسعت دهنده و داناست.)؛(6) که در بخش پایانی سوره «بقره» است، یک حبّه بشود هفت خوشه، هر خوشهای ده دانه، بشود هفتصد تا. (وَاللهُ یُضَاعِفُ)، اگر این به معنی ضِعف باشد نه چند برابر، میشود 1400 تا؛ اما آن (وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)، دیگر به حساب درنمیآید. صابران جزء کسانیاند که (یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ)؛ به حساب در نمیآید و از طرفی هم اینها را معطّل نمیکنند.
یک روایت نورانی مرحوم کلینی نقل کرد که فقیر صابر، قبل از غنی مؤمن و متوحّد و باتقوا وارد بهشت میشود؛(7) برای اینکه او بحث سؤال و جواب ندارد. سؤالی از او نیست که آن نعمت را چکار کردی؟ آن مسئولیت را چکار کردی؟ فلان پُست را چکار کردی؟ او کاری نداشت که انجام بدهد یا ندهد. علی أیحال کار الهی هرگز بیحساب نیست.
پایههای صبر
فرمود «وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الشَّوْقِ»؛ حضرت این چهار مورد را تفصیل میدهد، انسان وقتی مشتاق یک چیزی باشد، صبر میکند تا به مورد شوقش برسد.. «وَ الشَّفَقِ»؛ یعنی هراس. اگر کسی از چیزی بترسد، صبر میکند که خطر برطرف شود. «وَ الزُّهْدِ»؛ یعنی بیرغبتی، چون زهد اگربا «فی» استعمال بشود به یک معناست، با کلمه «عن» استعمال بشود به یک معناست، (وَ كَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ)؛(8)یعنی بیرغبت بودند. اگر کسی نسبت به چیزی بیرغبت باشد اگر به آن نرسید صبر میکند. «وَ التَّرَقُّبِ» و آمادگی. حالا شرح این چهار شعبه این است:«فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّهًِْ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ»؛ اگر کسی مشتاق بهشت باشد، اگر به شهوتها نرسید صبر میکند. منشأ این صبر، «شوق إلی الجنهًْ» است. «وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ»؛ کسی که از آتش میهراسد، از حرام پرهیز میکند، صبر میکند. وقتی پیشنهاد حرامی به او دادند صبر میکند، نمیپذیرد. «وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ»؛ زهد در دنیا یعنی بیرغبتی. اگر نسبت به زرق و برق دنیا بیرغبت بود، حوادث تلخی که رخ داد او تحمل میکند. این میشود صبر «عند المصیبهًْ». «وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ [فِی] إِلَی الْخَیْرَاتِ»؛ اگر کسی منتظر مرگ باشد؛ یعنی بداند مرگ در کمین است میگوید قبل از اینکه من فرصت را از دست بدهم، کار خیر را سریعتر انجام بدهم، نگویم که بعداً انجام میدهم. مرگ که در کمین من است، چرا کار خیر را به عقب بیندازم؟
این صبر را در روایات دیگر به سه قسم تقسیم کردند، گفتند: صبر «عن المعصیة» است، صبر «عَلَی الطَّاعَهًِْ» است صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَهًْ» است.(9) صبر «عَنِ الْمَعْصِیَهًْ»؛ یعنی از گناه بپرهیزد، با اینکه مورد علاقه بدنی اوست صبر کند از معصیت. رخدادهای تلخی که پدید آمد به نام مصیبت، صبر کند «عِنْدَ الْمُصِیبَةِ». اعمال خیر چون دشوار است، صبر کند «عَلَی الطَّاعَهًِْ». صبر «عَلَی الطَّاعَهًْ»، صبر «عَنِ الْمَعْصِیَهًْ» و صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَهًْ» در این بیانات نورانی حضرت امیر(ع) آمده است.(10) به هر حال انسان یا شوق به بهشت دارد یا ترس از دوزخ یا بالاتر از اینها به نام محبّت که خود حضرت امیر فرمود من خدا را ازروی محبت عبادت میکنم.
این کلمه عشق از لطیفترین تعبیرات روایی ماست. متأسفانه به دست دیگران افتاد و زمینی شد و مبتذل شد. مرحوم کلینی(رض) در کافی این روایت نورانی را نقل میکند که «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَهًْ»؛ فاضلترین و برجستهترین مردم کسانیاند که نماز را «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّهًِْ»(11)نخوانند یا «خَوْفاً مِنَ النَّارِ»(12)نخوانند. آن محبّت والا را میگویند عشق. کسی که به محبوب خود، به معبود خود و به مقصود خود عشق میورزد، با نماز مُعانقه دارد. دیدید دو تا برادر یا دو تا دوستی که سالیان متمادی یکدیگر را ندیدند، مُعانقه میکنند؛ یعنی «عُنُق» به «عُنُق»، گردن به گردن با یکدیگر تماس دارند. فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَهًَْ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا»،(13)برترین مردم کسانیاند که با نماز مُعانقه کنند و به نماز عشق بورزند این «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» یا «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ» نیست.
کربلا؛ سرزمین عاشقان
وجود مبارک حضرت امیر(ع) بیست سال قبل از جریان کربلا، وقتی جنگ صفین را میخواست به پایان برساند، یک روزی از صفین به کوفه برمیگشت؛ در بین راه قبل از اینکه به کوفه برسد به یک سرزمینی رسید، دیدند حضرت از این مَرکب پیاده شد، با دستان مبارکشاناشاره میکنند: «هَاهُنَا هَاهُنَا»؛(14)همین جاست! همین جاست! مقداری خاک این منطقه را گرفتند، بو کردند،دو رکعت نماز خواندند و بعداشک ریختند. به حضرت عرض کردند اینجا چیست؟ چه کسی میآید؟ چه خبر است اینجا؟ فرمود: «مَصَارِعُ عُشَّاق»؛(15) اینجا جایی است که عاشقان، شربت شهادت مینوشند. از ظریفترین تعبیرات دینی ما عشق است، اما وقتی بیگانه این را از آسمان به زمین آورد به این صورت درآمد که در بعضی از روایات فرمودند این برای دلهایی است که از محبّت الهی خالی است. فرمود اینجا عاشقان میآرمند؛ «مَصَارِعُ عُشَّاق». روز دوم محرم که وجود مبارک سید الشهدا(ع) بعد از بیست سال وارد شد، شنیدند که آنجا کربلاست، فرمود: «ههَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا» این «ههَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا» را بیست سال قبل از کربلا، وجود مبارک حضرت امیر فرمود!. آن روز دوم محرم وجود مبارک سیدالشهداء فرمود: اینجاست که شترها باید زانو بزنند، اینجاست که بچههای ما را سر میبرّند، اینجاست که اطفال ما را ذَبح میکنند و مانند آن.(16)
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب ، قم؛ 23 / 1 / 1397 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زمر، 10. 2. قمر، 49. 3. رعد، 8 . 4. نمل، 89؛ قصص، 84. 5. انعام، 160. 6. بقره، 261. 7. الکافی(ط ـ الاسلامیهًْ)، ج2، ص260. 8.یوسف، 20. 9 و 10. الکافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج2، ص91. 11. علل الشرائع، ج1، ص57. 12. علل الشرائع، ج1، ص57. 13. الكافی (ط ـ الإسلامیهًْ)، ج2، ص83. 14. وقعة صفین، ص141 و 142. 15. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج41، ص295. 16. مناقب آل أبیطالب (لابن شهرآشوب)، ج4، ص97.