به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 16,953
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 21,607
بازدید ماه: 21,607
بازدید کل: 25,008,745
افراد آنلاین: 180
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۱۶ - استاد حسن رحیم‌پور ازغدی :قاطعیت امام مهدی(عج) در کلام استاد حسن رحیم پور۱۳۹۳/۰۷/۱۰
قاطعيت، خصلت همۀ رهبران راستين الهى است، و در امام مهدى(عج) اين خصلت در حد اوج و كمال است و معيار پاكسازى اجتماعات بشرى همين است. عينيت يافتن عدالتى فراگير و ريشه‌سوزى هرظلم و ستم بايد بدون كمترين ترحم و ارفاق و استثنايى صورت گيرد، بطورى كه در هيچ جاى جهان علت فساد و عامل بيدادى برجاى نماند، تا بتواند بتدريج به مناطق ديگر نفوذ كند، و به توطئه و كارشكنى در كار سامان‌بخشيدن به جامعۀ بشرى بپردازد.

  گروه معارف- رجانیوز: به نام خدای مهربان- امام مهربانم! با چه نامی بخوانمت، وقتی واژه ها قدرت بیان «تو» را ندارند.

 

 

با چه کلامی صدایت بزنم، وقتی جملات برای از «تو» گفتن حقیرند.

امام خوبم! دلم تنگ توست. چشمانم بارانی یک لمحه نگاهت. فکرم لبریز از یادت و من آرزومند دعایت که بدرقه ی بودنم باشد.

آقاجان! رهایم مکن در برهوت خودم. این من«تو» را می طلبد.

مولاجان! تا به کی در فراقت بگریم و از دوریت بنویسم؟! خلوتهایم با خدا، پر از یاد توست.(1)

منتهای آرزوها! کمی از بلندای عظمتت بر من بی مقدار خاک نشین نظر کن. تشنه ی یک چشم بر هم زدن از نگاه آسمانیت هستم تا ابر وجودم از شوق عنایتت بارانی شود.

یا حجة بن الحسن(عج)! تعجیل ظهورت را از خدای مهربانمان بخواه. سالهاست پاییز وجودمان آرزومند بهاری شدنند.

 

*****

 امام مهدی (عج) در قرآن

یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرون (2)

آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خداوند نور خود را کامل می کند هر چند که برای کافران ناخوشایند است.

همچنین شبیه همین تعبیر با مقداری تفاوت در سوره توبه آمده است:

یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم ویابی الله الا ان یتم نوره و لوکره الکافرون (3)

آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خداوند فقط می خواهد نور خود را کامل کند هر چند که برای کافران ناخوشایند است.

کافران برای رسیدن به مقاصد شوم خود از هر دری وارد می شوند. گاهی از طریق مسخره کردن اسلام و مسلمین گاهی از طریق محاصره اقتصادی، گاهی از طریق جنگ، گاهی از طریق حرکت منافقانه و اختلاف در صفوف مسلمین، گاهی از طریق انحرافات اخلاقی، گاهی از طریق سلطه سیاسی، نظامی یا اقتصادی. ولی بالاخره خداوند وعده داده که پیروزی نهایی با حق است و آنها تسلیم اراده حق گردیده و نابود می شوند و این در حقیقت همان تحقق وعده الهی است که می فرماید: والعاقبة للتقوی (4) و (5)

‍‍‍‍*****

 

امام حسن مجتبی علیه السلام و امام مهدی(عج)

در کتاب کمال الدین شیخ صدوق فقط یک حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل شده با این مضمون:

ابوسعید عقیصا گوید:

وقتی امام حسن با معاویه مصالحه کرد مردم به نزد او آمدند و بعضی از آنها امام را به واسطه بیعتش مورد سرزنش قراردادند، امام فرمود:« وای بر شما چه می دانید که چه کردم؟ به خدا سوگند این عمل برای شیعیانم از آنچه که آفتاب بر آن بتابد و غروب کند بهتر است، آیا نمی دانید که من امام مفترض الطاعه بر شما هستم و به نص رسول خدا یکی از دو سروران جوانان بهشتم؟» گفتند:«آری»، فرمود:«آیا می دانید که وقتی خضر کشتی را سوراخ کرد و دیوار را بپا داشت و آن جوان را کشت این اعمال موجب خشم موسی بن عمران گردید چون حکم آن ها بر وی پوشیده بود، اما آن اعمال نزد خدای تعالی عین حکمت و صواب بود؟ آیا نمی دانید که هیچ یک از ما ائمه نیست جز آنکه [به ناچار] بیعت طاغوت و سرکش زمانش بر گردن اوست مگر قائمی که روح الله عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند؟ خداوند ولادت او را مخفی می سازد و شخص او نهان می شود تا آنکه که خروج کند و بیعت احدی بر گردن او نباشد. عمر او را در دوران غیبتش طولانی می گرداند سپس با قدرت خود او را در صورت جوانی که کمتر از چهل سال دارد ظاهر می سازد تا بدانند که خداوند بر هر کاری تواناست.»(6)

******

ویژگی های امام مهدی (عج)

قاطعيّت (سازش‌ناپذيرى)

امام مهدى «ع»، در راه و كار خود سازش‌ناپذير است و در اجراى حدود و احكام الهى و مبارزه با ستمگران قاطعيتى خدايى دارد، چشم‌پوشى و مسامحه‌اى در راه و روش او نيست، از ملامت ملامتگران نمى‌هراسد، از هيچ مقام و قدرتى نمى‌ترسد، و بدون هيچگونه ملاحظه‌اى تبهكاران را كيفر مى‌كند و صالحان زاهد و ساده‌زيست و بى‌آلايش را در مصادر امور مى‌گمارد.

قاطعيت، خصلت همۀ رهبران راستين الهى است، و در امام مهدى(عج) اين خصلت در حد اوج و كمال است و معيار پاكسازى اجتماعات بشرى همين است. عينيت يافتن عدالتى فراگير و ريشه‌سوزى هرظلم و ستم بايد بدون كمترين ترحم و ارفاق و استثنايى صورت گيرد، بطورى كه در هيچ جاى جهان علت فساد و عامل بيدادى برجاى نماند، تا بتواند بتدريج به مناطق ديگر نفوذ كند، و به توطئه و كارشكنى در كار سامان‌بخشيدن به جامعۀ بشرى بپردازد.

اين تجربۀ همۀ دوران تاريخ است كه سازش و ارفاق و ملايمت در پاكسازى جامعه و زدودن علل و عوامل ناراستى و نادرستى و تجاوزطلبى، همواره موجب گرديده است تا پس از گذشت اندك‌زمانى، نيروهاى ضد حق و ضد عدل در سازماندهى مجدّدى تشكل يابند، و از پشت به نيروهاى مردمى و انقلابى يورش آورند، و ضربه‌هاى كارى وارد سازند، و آنان را بكلى از پاى درآورند، يا دست‌كم تضعيف كنند و در راه و كارشان ناموفق سازند. اين موضوع تجربۀ هميشگى تاريخ است. و ديگربار، در دوران ظهور بزرگ، اين واقعيت ناديده گرفته نمى‌شود، تا پاكسازى بزرگ و ريشه‌اى جامعۀ بشرى تحقق خارجى يابد، و از هرشكست و ناتوانى و سستى در امان ماند. از اينرو، امام منجى، در سراسر اندام جامعۀ بشرى سلولى فاسد بر جاى نمى‌گذارد، و هرخس و خاشاكى را از مسير انسان برمى‌دارد، و هرفسادى را در نطفه خفه مى‌كند، و هرستمى را از ريشه مى‌خشكاند. در همۀ جريانهاى فاسد و ضد انسانى، همۀ عاملان، زمينه‌سازان و دستياران آن جريانها را از دم تيغ مى‌گذراند.(7)

*****

قاطعیت امام مهدی(عج) در کلام استاد رحیم پورازغدی

کسى خواهد آمد كه با همه، متفاوت است و او كار كارستان را خواهد كرد. مهدى(عج) براى چند وجب زمين نخواهد جنگيد، براى همۀ زمين خواهد جنگيد؛ براى همۀ زمين.

چشم‌انداز ايشان يك و دو ملت، يك نژاد و دو نژاد نيست، همۀ بشريّت است.

انقلاب او انقلاب جزيره‌اى، محاط، محدود و موقّت كه انرژى پس از مدّتى تخليه بشود و واپس برگردد و ضدّ انقلاب دوباره بر انقلاب غلبه كند، نيست. انقلابى است كه در تمام زمين، ضدّ انقلابى باقى نخواهد گذاشت و نيروهاى ضدّ عدالت يا تسليم عدالت مى‌شوند يا از سر راه برداشته مى‌شوند. آن دوران، ديگر دوران موعظه نيست. موعظه، كافى است. چندهزاره ستمگران را موعظه كردند. انبيا و اولياى خدا چندهزاره موعظه كردند و گفت‌وگو و منطق و مدارا شد، ديگر مدارا و گفت‌وگو با ستمگران، كافى است. در آن روز، اسلحه پاسخ اسلحه را خواهد داد و مقاومتها درهم شكسته خواهند شد: «ألخير كلّه فى السّيف» مهدى(عج) با مردم، با زبان منطق و رحمت سخن مى‌گويد اما با رهبران ستم و بى‌عدالتى جهانى با زبان شمشير سخن خواهد گفت و نهضت او انقلاب جزيره‌اى نيست، اقيانوسى است كه همه‌چيز و همه‌جا را در خود مستغرق خواهد كرد و دشمنان عدالت را منهدم مى‌كند و گوشه‌اى از دنيا را باقى نمى‌گذارد تا دوباره جبهۀ ضدّ عدالت منسجم شوند و خود را جمع‌وجور كنند و برگردند. نهضت او يك شوخى بشرى نيست، ملحمۀ كبرى است و اين تعبير در روايت آمده است. ملحمۀ كبرى، نبرد بزرگ جهانى است. هر جنگى، يك يا دو متجاوز دارد، گاه يكى و گاهى هردو طرف متجاوزند. اما جنگ مهدى (عج)، جنگ با اصل «تجاوز» است. جنگ او جنگ با همۀ جنگهاست، با فكر جنگ و با همه جنگ‌افروزان دنيا مى‌جنگد.

بنابراين، انقلاب ايشان با ترديد و دودلى پيش نخواهد رفت. مثل حركت آب در آينه، شفاف و بى‌تعارف است. در روز قيام مهدى (عج)، جبهه‌اى به عرض جهان تشكيل خواهد شد و اين‌جا ديگر حقّ و باطل، چشم‌درچشم، شمشير مى‌زنند و قدرت از آن‌جا به همه‌جا ساطع خواهد شد.(8)

*****

امام مهدی (عج) و منتظران

مقدس اردبیلی

اغلب ما این داستان را به روایتهای مختلف شنیده‏ایم.

محمد در روستای نیار در اطراف اردبیل، زمین کشاورزی کوچکی داشت و در کنار تبلیغ و ارشاد مردم، کشاورزی هم می کرد. یک روز، هنگام کار، وقتی برای آب دادن زمین کنار جوی آب رفت، سیبی را دید که در آب روان است و به سمت او می آید، او هم آن را برداشت و خورد. اما ناگهان پشیمان شد و در دل با خود گفت این سیب برای چه کسی بود؟ چرا آن را خوردم؟ نکند صاحبش راضی نباشد... به خاطر همین، از کنار جوی آب حرکت کرد تا باغ سیب و صاحبش را پیدا کند. بالاخره پرسان پرسان به باغ رسید و صاحب آن را که مشغول کار بود پیدا کرد. ماجرا را برای او گفت و حلالیت طلبید. صاحب باغ کمی فکر کرد و گفت حلالت نمیکنم مگر به یک شرط

 جوان گفت که هر چه باشد می پذیرد. آن مرد گفت دختری دارم که کور و کر و شل است، اگر با او ازدواج کنی، تو را حلال می کنم. جوان که قول به پذیرش داده بود و ازطرفی هرگز لقمه ی حرام نخورده بود پذیرفت.
وقتی برای ازدواج، به خانه ی آن مرد رفت، دخترش را دید که بسیار زیبا بود و هیچ عیبی نداشت. از مرد پرسید چرا به من دروغ گفتی؟ پدر دختر پاسخ داد این که گفتم دختر من کر است چون غیبت کسی را نشنیده است، کور است چون با دیده ی خود به نامحرمی ننگریسته است و شل است چون بدون اجازه ی پدر و مادرش هرگز از خانه بیرون نرفته است...»

حاصل این ازدواج فرزندی بود که ما او را با نام مقدس اردبیلی می شناسیم.

احمد در قرن دهم، در اردبیل متولد شد.کودکی اش را در کنار آنها گذراند و در دوران نوجوانی به نجف اشرف رفت و علاوه بر تحصیل در آنجا، به سر و سامان دادن حوزه هم مشغول شد. تا جایی که سيد حسن صدر درباره ی نقش مقدس اردبيلي در احيای دوباره ی حوزه نجف می نويسد: «در زمان مقدس اردبيلي، دوباره کوچ علمی به نجف آغاز شد. حوزه تقويت يافت و مردم از اطراف و ديگر شهرها و بلاد، به آنجا روی آوردند و آن شهر به صورت بزرگترين مرکز علمی درآمد. احمد، در زهد و تقوا و ایمان و اخلاص به حدی پیش رفته بود که مردم به او لقب مقدس دادند.

به مدت چهل سال تمام، حتی عمل مباح هم انجام نداد و هرچه بود، واجبات بود و مستحبات؛ زیرا او افعال مباح را نیز به قصد تقرب و عبادت انجام می داد و طبعا به اعمال مستحب مبدل می شده است!

مقدس اردبیلی پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه ی شیعه را در نجف بر عهده داشت.او، بعد از عمری خدمت به جهان تشیع و نوشتن کتب و رساله های قوی در اصول و فقه و کلام و سیره ی اهل بیت (علیهم السلام)، سرانجام در ماه رجب سال 993 قمری، چشم از جهان فرو بست. پیکر او را با تشییعی بی نظیر، در اتاقی که در ايوان طلا، جنب گلدسته ی جنوبی حرم امیرالمومنین (ع) واقع شده است، دفن نمودند.
در میان عربها مجرب است هر که در بالای سر حضرت حسین (علیه السلام) یک حمد و سوره بخواند و نثار روح مقدس اردبیلی کند، حاجتش برآورده می شود.(9)

*****

تشرفات

تشرّف ملاّ احمد مقدّس اردبيلى

سيّد مير علاّم تفرشى، كه از شاگردان فاضل مقدّس اردبيلى رحمه اللّه است، مى‌گويد:

شبى در صحن مقدّس امير المؤمنين عليه السّلام راه مى‌رفتم. خيلى از شب گذشته بود. ناگاه شخصى را ديدم كه به سمت حرم مطهّر مى‌آيد. من نيز به سمت او رفتم؛ وقتى نزديك شدم، ديدم استاد ما ملاّ احمد اردبيلى است.

خود را از او مخفى كردم؛ تا آن‌كه نزديك در حرم رسيد و با اين‌كه در بسته بود، باز شد و مقدّس اردبيلى داخل حرم گرديد. ديدم مثل اين‌كه با كسى صحبت مى‌كند.

بعد از آن بيرون آمد و در حرم هم بسته شد. به دنبال او به راه افتادم؛ به‌طورى كه مرا نمى‌ديد.

تا آن‌كه از نجف اشرف بيرون آمد و به سمت كوفه رفت.

وارد مسجد جامع كوفه شد و در محرابى كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام شربت شهادت نوشيده‌اند، قرار گرفت؛ ديدم راجع به مسأله‌اى با شخصى صحبت مى‌كند و زمان زيادى هم طول كشيد.

بعد از مدتى از مسجد بيرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نيز به دنبالش

مى‌رفتم، تا نزديك مسجد حنّانه رسيديم (مسجدى كه ديوارش خم شده است و علّت آن اين است كه وقتى جنازۀ امير المؤمنين عليه السّلام را براى دفن در نجف اشرف، از آن‌جا عبور مى‌دادند، ديوار اين مسجد، روى ارادت به آن حضرت خم شد). در آن‌جا سرفه‌ام گرفت؛ به‌طورى كه نتوانستم خود را نگه دارم.

همين‌كه صداى سرفۀ مرا شنيد، متوجّه من شد و فرمود: آيا تو مير علاّمى؟ عرض كردم: بلى.

فرمود: اين‌جا چه‌كار دارى؟ گفتم: از وقتى كه داخل حرم مطهّر شده‌ايد، تا الآن با شما بودم؛ شما را به حقّ صاحب اين قبر (امير المؤمنين عليه السّلام) قسم مى‌دهم، اتّفاقى را كه امشب پيش آمد، از اوّل تا آخر به من بگوييد.

فرمود: مى‌گويم، به شرط آن‌كه تا زنده‌ام آن را به كسى نگويى. من هم قبول كردم و با ايشان عهد و ميثاق نمودم.

وقتى مطمئن شد، فرمود: بعضى از مسائل بر من مشكل شد و در آنها متحيّر ماندم و در فكر بودم كه ناگاه به دلم افتاد به خدمت امير المؤمنين عليه السّلام بروم و آنها را از حضرتش بپرسم. وقتى كه به حرم مطهّر آن حضرت رسيدم، همان‌طورى كه مشاهده كردى، در به روى من گشوده و داخل شدم. در آن‌جا به درگاه الهى تضرّع نمودم، تا آن حضرت جواب سؤالاتم را بدهند. در آن حال صدايى از قبر مطهّر شنيدم كه فرمود: به مسجد كوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس؛ زيرا او امام زمان تو است. به نزد محراب مسجد كوفه آمده و آنها را از حضرت حجّت عليه السّلام سؤال نمودم؛ ايشان جواب عنايت كردند و الآن هم برمى‌گردم.(10)

*****

امام مهدی (عج) و مکذّبین

غُلات

غلات، جمع کلمه غلو است به معنی تجاوز کنندگان از حقّ. غلات اسم فرقه خاصّی نیست. بلکه اسم عامّی است که به مجموعه ای از فرقه ها اطلاق می شود.

 فرقه های غالی، فرقه هایی هستند که در حقّ برخی انبیاء یا ائمه (ع) یا دیگر رجال الهی راه افراط در پیش گرفته و برای آنها مقامی فوق انسانی قائلند. آنها در واقع کسانی هستند که با نام شیعه یا سنی، قائل به الوهیت یا نبوت یا صفات فوق بشری برای بزرگان خود شده‌اند. علمای شیعه این فرقه ها را خارج از اسلام دانسته و جزء فرق اسلامی محسوب نمی کنند.

حضرت صاحب الامر (ع) در پاسخ عریضه ی محمد بن علی بن هلال کرخی  و در رد غُلات شیعه نامه‏ای مرقوم فرموده‏اند با این مضمون:

«ای محمّد بن علی! خداوند متعال بالاتر از آن است که به وصف آمده و او را حمد و ثنا گویند. ما خاندان رسالت شریک در علم خداوند و قدرت او نیستیم، بلکه غیب و علم به آن، مختصِّ ذات پاک اوست، چنان که در کتاب محکم خود[قرآن مجید] فرموده است: بگو جز خدا  هیچ یک از اهل آسمان و زمین از غیب خبر ندارند.(11)

من و همه آباء و اجداد نخستینم از اولین - آدم و نوح، ابراهیم و موسی و دیگر پیامبران الهی -  و از آخرین - محمد رسول خدا و علی بن ابی طالب و جز آن دو از امامان گذشته –صلوات الله علیهم اجمعین –تا آخر عمرم و تا پایان روزگار همه و همه بندگان خداوند عَزَّوجَّل می باشیم و خداوند عَّزوجَّل در قرآنش فرموده است: «کسی که از ذکر و یاد من روی برگرداند، معیشت او سخت بوده، در قیامت نابینا محشور خواهد شد. او می گوید: خداوندا! چرا مرا نابینا محشور کردی در حالی که من بینا بودم؟ خداوند می فرماید: تو آیات ما را تکذیب نمودی ما نیز تو را به دست فراموشی سپردیم.»(12)

ای محمّد بن علی! افرادی احمق و جاهل از شیعیان و گروهی که مذهبشان به اندازه ی بال مگسی ارزش ندارد، خاطرم را آزرده اند.

پس من خداوند  را که خدایی جز او نیست به شهادت می گیرم و البته او برای شهادت، کافی است و همچنین رسولش محمد(ص) و تمام ملائکه و پیامبران و اولیاء را به شهادت می گیرم.

 و نیز تو و هر کس را که نامه ی من به او برسد گواه می گیرم که از کسانی که می گویند ما غیب را می دانیم  و یا در ملک خدا مشارکت داریم  و جایگاه ما را در مکانی جز آن محلی که مورد رضایت خدا بوده و برای همان خلق فرموده، قرار دهد، یا از مواردی که برایت بیان کردم (بندگی خداوند) و از آنچه در ابتدای نامه ام بدان اشاره کردم تعدی کند، از تمام آنها همه و همه ابراز بیزاری و برائت می کنم!

و تمام شما را گواه می گیرم که هر کس که ما از او بیزاری جوییم، خداوند و ملائکه و فرستادگانش و اولیای الهی نیز از او بیزار خواهند بود.

ومن توقیع در این نامه را به عنوان امانت به گردن تو و هر که نامه من به او برسد قرار دادم و مکلّف هستید که محتوای این فرمان را به همه دوستان و شیعیان من برسانید. شاید خداوند عزَّوجلَّ از ایشان جبران نموده و آنان به دین حق مراجعت کنند و از راهی که آخرش را نمی دانند و به آن نخواهند رسید، باز ایستند. پس هرکس نامه ی مرا فهمید و به آنچه در این فرمان بیان شده است عمل نکرد، چنین کسی شایسته ی لعن خداوند و آن بندگان صالحی که برایت گفتم گردد.(13)

متن عربی

و ممّا خرج عن صاحب الزمان صلوات اللّه عليه، ردّا على الغلاة من التوقيع جوابا لكتاب كتب اليه على يد  محمّد بن عليّ بن هلال الكرخي.

يا محمّد بن عليّ! تعالى اللّه عزّ و جلّ عمّا يصفون، سبحانه و بحمده، ليس نحن شركاؤه في علمه و لا في قدرته، بل لا يعلم الغيب غيره، كما قال في محكم كتابه تباركت أسماؤه: «قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ اَلْغَيْبَ إِلاَّ اَللّهُ».

و أنا و جميع آبائي من الأولين: آدم و نوح و إبراهيم و موسى، و غيرهم من النبيّين، و من الآخرين محمّد رسول اللّه و عليّ بن أبي طالب و غيرهما ممّن مضى من الأئمة صلوات اللّه عليهم أجمعين، إلى مبلغ أيامي و منتهى عصري عبيد اللّه عزّ و جلّ، يقول اللّه عزّ و جلّ: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ أَعْمى* قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً* قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ اَلْيَوْمَ تُنْسى».

يا محمّد بن علي! قد آذانا جهلاء الشّيعة و حمقاؤهم، و من دينه جناح البعوضة أرجح منه.

فأشهد اللّه الذي لا إله إلاّ هو و كفى به شهيدا، و رسوله محمّدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و ملائكته و أنبياءه، و أولياءه عليهم السّلام.

و أشهدك، و أشهد كل من سمع كتابي هذا أنّي بريء إلى اللّه و إلى رسوله ممّن يقول: إنّا نعلم الغيب  ٣ ، أو نشارك اللّه في ملكه، أو يحلنا

محلاّ سوى المحل الذي رضيه اللّه لنا و خلقنا له، أو يتعدّى بنا عمّا قد فسّرته لك و بيّنته في صدر كتابي.

و أشهدكم: أنّ كل من نبرأ منه فإنّ اللّه يبرأ منه و ملائكته و رسله و أولياؤه و جعلت هذا التوقيع الذي في هذا الكتاب أمانة في عنقك و عنق من سمعه أن لا يكتمه من أحد من مواليّ و شيعتي، حتّى يظهر على هذا التوقيع الكلّ من الموالي لعلّ اللّه عزّ و جلّ يتلافاهم فيرجعون إلى دين اللّه الحقّ، و ينتهون عمّا لا يعلمون منتهى أمره، و لا يبلغ منتهاه، فكل من فهم كتابي و لم يرجع  ١ إلى ما قد أمرته و نهيته، فقد حلت عليه اللّعنة من اللّه و ممّن ذكرت من عباده الصّالحين.(14)

*****

امام مهدی(عج) و شهدا

ابوالفضل مختارى اصل

در سال 1340 در تهران دیده به جهان گشود. پس از گرفتن دیپلم از طریق بسیج سپاه شهررى به جبهه هاى جنگ حق علیه باطل اعزام شد و در منطقه ى عملیاتى سومار در سال شصت و یك در عملیات مسلم ابن عقیل بر اثر اصابت تركش خمپاره به پهلو به درجه ى رفیع شهادت نایل گردید.

وصیت نامه‏ ى شهید:

مى روم كه این سفر، آخرین سفر من است. در این سفر بى بازگشت جرعه اى از آب زمزم بر لبم خواهد نشست. مى روم تا با سایر هم رزمان، این سنگرهاى معطر به خون پاكشان و این محراب هاى مقدس را پر كنم. خدایا نصرتم ده تا سربازى رشید باشم و از خیل دشمن نهراسم. یابن الحسن گوشه ى چشمى بر من فكن. مهدى جان سخت حیرانم. رخسار ماهت را برایم بگشا، زیرا كه منتظرم.

خدایا دلم براى دیدار شهید بهشتى، شهید رجایى، شهید باهنر و شهداى محراب سخت تنگ شده است. سلام مرا به روح خدا امام خمینى عزیز برسانید و بگویید ابوالفضل خیلى سعى كرد دستتان را ببوسد ولى افسوس كه نشد.

با دعا و نماز جماعت روح خود را صیقل دهید. دعاهاى توسل و كمیل كه در محله هاى شهدا برگزار مى شود را فراموش نكنید كه حزب اللّه را منسجم تر مى سازد. از خدا بخواهید مدرك شهادت را به فارغ التحصیلان دانشگاه كربلا به استادى سالار شهیدان حسین(علیه السلام) اهدا كند.

مناجات‏ نامه‏ ى شهید:

بسم رب الشهداء

(كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَیْـًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْـًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ)(15) مقرر شد براى شما جهاد در صورتى كه از آن كراهت دارید؛ چه بسا چیزهایى كه از آن كراهت دارید در صورتى كه آن ها براى شما خیر است و چه بسا چیزهایى كه دوست دارید در حالى كه آن چیزها براى شما شر است.

بارالها:

هر كس كه تو را شناحت جان را چه كند

فرزند و عیال و خانمان را چه كند

دیوانه كنى هر دو جهانش بخشى

دیوانه ى تو هر دو جهان را چه كند

نسیم كربلاى حسین مشامم را نوازش مى دهد و صداى «هل من ناصر ینصرنى» سالار شهیدان حسین بن على(علیه السلام) در گوشم طنین افكنده، خدایا بارها لبیك گفتم ولى گویا خالصانه نبوده كه نپذیرفته اى، آخر رسم است آن كس كه لبیك را خالصانه گوید شهیدش كنى ولى من توفیقش را نیافتم، ولى سوگند به نام با جلالت این بار خالصانه رو به سویت آورده ام، مسیرم راهموار كن تا كربلا را در آغوش كشم، تا رنج هایى كه بر رهبرم حسین(علیه السلام)داده شده مشاهده كنم، با على اكبر و قاسم درد دل كنم. نصیبم گردان، تا در جوار آن ها بیارامم چرا كه آنها زخم قلبشان با من یكى است. خداى من، اى كه به نهانم آگاهى، عاشقت شده ام، مگر وعده ندادى كه عاشق عاشقانت هستى و آن ها را به سوى خویش مى خوانى و شهید مى گردانى، پس به عهدت وفا كن دریاب مرا. امام زمان چشمان گنه كارم پر از اشك است، بار گناهم كمرم را خم كرده، شفیع واقع شو بین من و خدا؛ چه بسیار اشك ریخته ام، فریاد زده ام و صدایت كرده ام.(16)

*****

شعری ازامام خمینی(ره) درباره ی امام مهدی(عج)

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود/ این خماری از سرما می گساران می رود

پرده را از روی ماه خویش بالا می زند/ غمزه را سر می دهد غم از دل و جان می رود

بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود/ زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود

محفل از نور رخ او نور افشان می شود/ هر چه غیر از ذکر یار از یاد رندان می رود

وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد/ روز وصلش می رسد ایام هجران می رود(17)

*****

نامه‏ ی یک جوان به امام مهدی(عج)

السلام علیک یا ابا صالح المهدی علیه ‏السلام

با عرض سلام خدمت آقا و مولایم

امیدوارم حالتان خوب باشد و اعمال ما شما را ناراحت نکرده باشد و از دست ما راضی باشیدودر دعاهایتان ما را فراموش نکنید.

آقاجان! اگرچه ما لیاقت دیدن جمال نورانی و هاشمی شما را نداریم ولیکن همیشه دل ما پیش شماست و قلب ما برای شما و به عشق شما می تپد.

آقاجان! در نمازمان از خدا به وسیله این دعا ظهورتان را می خواهیم « یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة»

آقاجان! ما چشم هایمان را فرش قدمهایت می کنیم و منتظرت هستیم تا بیایی و فدای قدوم مبارکتان شویم.

آقاجان! نمی دانم از دوری شما چه بگویم؟ شما را به مادرتان فاطمه سلام الله علیها قسمتان می دهم بیایید. م کاظمی 21ساله از اراک (18)


-------------------------------------------------------------------

 

منابع:

1-در کتاب  ترجمه مکیال المکارم ج2 ص212 به نقل از اصول کافی 2/496 ح 2 از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: همانا یاد ما از[مصادیق] یاد خداست و یاد دشمنان از [مصادیق] یاد شیطان می باشد.

2- سوره صف، آیه 8

3- سوره توبه آیه 32

4-سوره طه آیه 132

5-پایگاه اطلاع رسانی حوزه،فرورین و اردیبهشت 1376 شماره 1

6-کمال الدین و تمام النعمه،ج 1، باب 29 روایات امام مجتبی علیه السلام درباره  غیبت امام دوازدهم ص 583- 582

7- عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی (عج) محمد حکیمی ج 1 صص79-78

8-امام مهدی (عج) ده انقلاب در یک انقلاب صص23-22

9- در کتاب سرمایه سعادت و نجات، (ص 29 - 31) همین حکایت را با اندک تفاوت بدون اینکه نام اردبیلی و پدرش برده شود، نقل کرده است،قصص العلماء، ص 343، تاریخ اردبیل و دانشمندان، ج 1، ص 61، نشریه موعود

10- برکات حضرت ولی عصر (عج) صص 38-37 برگرفته از عبقری حسان، ج 2، ص 64، س 24

11- سوره نمل /65

12-سوره طه /126-124

13- احتجاج طبرسی با ترجمه جعفری، صص599-596

14- احتجاج طبرسی(طبع جدید)، صص551-549

15-سوره بقره آیه 216

16- سایت شهدای بسیجی شهرستان ری 2700shahid.mihanblog.com

17- دیوان امام ص105، بهمن ماه سال 1365

18- نامه های دختران با امام زمان (عج) صص64-63