حجاب ؛ اجباری یا اختیاری، فردی یا اجتماعی؟!
حجتالاسلام رضا کرمی
آیا حجاب در قرآن و روایات اسلامی رفتاری واجب معرفی شده است؟ آیا حدود و مرزها و قالبهای حجاب هم مشخص شده و به صورت یک قالب معین و یکسان واجب شده است؟ و اصولا دلائل اجبار حکومتی حجاب در کشور ما چیست؟ در مطلب حاضر به این سؤالات و شبهات پاسخ داده شده است.
وجوب پوشش در قرآن
اصل وجوب پوشش شرعی (حجاب) براي زن و اينکه باید اعضاي بدن و از جمله موها را از نامحرم بپوشاند، حکم فقهی مسلّم است و حتی میتوان گفت از ضروريات دينی به شمار ميآيد. آيات و روايات فراوانی، صراحتا بر وجوب پوشش خاصی براي زنان دلالت دارند؛ فقیهان شيعی با استناد به برخی از آیات قرآن کریم و روایات پرشماری از پیامبر و امامان اهلبیت علیهمالسلام، پوشش همه بدن، جز گردی صورت و دستها تا مچ را برای زنان واجب میدانند.
خداوند متعال در تبیین و توصیف محدوده پوشش زنان مسلمان ميفرمايد: اي پيامبر! به همسرانت و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پارهای از مقنعههاي خود را بر خود نزديکتر کنند (تا گردن و سينههای آنها آشکار نشود!) (احزاب/59)؛ در تفاسیر بزرگی چون، مجمعالبیان،[1] المیزان فی تفسیر القرآن،[2] تفسیر نمونه،[3]... در شأن نزول آیه آمده چنین است: آيه بالا از آن رو نازل شد که زنان عرب در صدر اسلام، معمولا پيراهنهايي ميپوشيدند که گريبانش باز بود و روسريهاي خود را طوري ميبستند که دور گردن و سينه را نميپوشانيد؛ آیه فرمان میدهد که زنان روسريها را به گونهای ببندند که گردن و سینهها، پوشيده شود![4]
در سوره نور[5] میفرماید: «و به زنان مؤمن بگو چشمانشان را فروپوشند و از اندامهای جنسی خود (نسبت به دیده شدن و زنا) مراقبت کنند و زيبائيهاشان را، جز آنچه خود آشکار است (مانند زیباییهای صورت، دستها تا مچ و احیانا زیباییهای لباسهای رویین)، آشکار نکنند و روسریهاشان را بر سينههاشان اندازند (تا سينهها پوشیده ماند) و...؛ دلایل و شواهد روایی در این خصوص بسیار فراوان است و طالبان آن باید به کتابهای مبسوط فقهی مراجعه کنند.
بر اساس ادله فقهی آنچه مسلم و یقینی است وجوب حجاب برای زنان مسلمان است. مرزهای حجاب و قواعد کلی حاکم بر پوشش بانوان مؤمن نیز مشخص شده است اما نه در روایات و نه در آیات قرآن شکل خاصی از حجاب به عنوان قالب وجوبی مطرح نشده است. به تعبیر دیگر زنان مؤمن وظیفه دارند تا در برابر نامحرمان همه اعضای خود را جز گردی صورت و دستها تا مچ بپوشانند. اما شکل و رنگ لباس به انتخاب و سلیقه و فرهنگ جامعه واگذار شده است. البته چه شکل و چه رنگ لباس نباید به گونهای باشد که حکمت وجوب حجاب را از میان ببرد و پوشش، خود به عاملی برای تبرج و خودنمایی تبدیل شود.
حجاب، امری فردی یا رفتاری اجتماعی؟
برخی میگویند که اولا وجوب پوشش تنها متوجه زنان مؤمن است. ثانیا امری شخصی و متوقف بر انتخاب خود فرد است و از این رو اجبار آن فاقد وجاهت فقهی و قانونی است.
در این ادعا که غالبا بدون استدلال هم مطرح میشود، میان دو مسئله خلط شده است: مسئله اول: اینکه وجوب حجاب تنها متوجه زنان مؤمن است و زنان غیرمؤمن موظف به رعایت حجاب نیستند؟ مسئله دوم: آیا حجاب امری شخصی و متوقف بر انتخاب خود زن یا امری اجتماعی است و ظرفیت وضع قوانین محدودکننده را دارد؟
1. تردیدی نیست که مخاطب قرآن کریم در مسئله حجاب زنان مسلمانند و ظاهرا زنان غیرمسلمان مشمول آیات حجاب نیستند اما ادله دیگری وجود دارد که اثبات میکند همه زنان و مردان، چه مؤمن و چه کافر موظف به رعایت حدود شرعی هستند؛ هرچند اعمال کافران درصورتی مقبول و معتبر است که ابتدا به توحید خداوند و نبوت پیامبر اسلام ایمان آورده و اعمال خود را با انگیزه ایمانی انجام دهند. بر اساس این مبنا متکلمان و فقیهان مسلمان گفته اند: کافران همانگونه که به اصول دین مکلف و برای اعتقادات فاسد عقوبت میشوند، به فروع دین هم مکلف و برای رعایت نکردن آن، مستحق کیفر اخروی خواهند بود.
2. تردیدی نیست که حجاب ابتداأ واجبی شرعی است که خود مرد و زن مسلمان باید آن را با انگیزه ایمانی و از سرخداخواهی یا خداترسی رعایت کنند؛ اما این امر هرگز به معنای این نیست که حجاب امری فردی است و جنبه اجتماعی ندارد. اصلا حجاب ذاتا امری اجتماعی است و در ارتباط با دیگران معنا پیدا میکند. حجاب یک رفتار اجتماعی است و زن و مرد در قلمرو رفتارها و تعاملات اجتماعی باید حدود و مرزهای پوشش معتبر شرعی را رعایت کنند.
3. از آنجا که حجاب امری اجتماعی است پس به خودی خود ظرفیت و صلاحیت وضع قانون را دارد. اصولا اموری که در قلمرو روابط اجتماعی قرار میگیرد با منافع و مصالح عموم جامعه مرتبط است و اگر قانونگذار (چه خداوند و چه حاکم اسلامی) رفتاری را به سود یا زیان جامعه تشخیص دهد میتواند متناسب با مصالح، قوانینی را وضع کند.
4. با دقت در کارکردها، آثار و آسیبهای اجتماعی بیپوششی یا بدپوششی، روشن میشود که پوشش، رفتاری اجتماعي است؛ اساسا انسان هنگام حضور در مناظر عمومی اقدام به پوشاندن برخی از قسمتهای بدن خود میکند و در خلوت چنان الزامی که در مناظر عمومی وجود دارد، مطرح نیست؛ بنابر این رفتار پوشش و از جمله پوشش شرعی، رفتاری کاملا اجتماعی است و بنابر مصالح و حکمتهایی که وجود دارد، میتواند مبنای احکام و قوانین اجتماعی قرار گیرد؛ پوشش نامناسب زنان، پیامدهای منفی فردی و اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی و معنوی فراوانی به همراه دارد؛ همچنانکه رعایت حجاب و پوشش شرعی، موجب تقویت اخلاق، عفت عمومی، آرامش روانی جامعه، محدودشدن لذتجویی جنسی به چارچوب خانواده، جلوگیری از آزارهای جنسی زنان و دهها اثر مثبت دیگر است که در اینجا امکان پرداختن به آنها به صورت تحلیلی و مبسوط وجود ندارد؛ دولت اسلامی، حق تجسّس و تفتیش در امور شخصي و دخالت در امور پنهان مردم را ندارد(مگر در مواردی که رفتارهای فرددر حریم خصوصی، به آسیبهای جدی به دیگران منجر شود که ورود و دخالت در آن با حکم قضایی مجاز است) و همه مردم در محیط پنهان و اختصاصی خودشان آزادی عمل دارند و میتوانند هررفتاری را انجام دهند، حتی اگر آن رفتار به خودی خود گناه باشد، به شرط آنکه به افراد دیگر آسیب نزند؛ ولي رفتاری که به محیط جامعه کشیده شود و بالقوه یا بالفعل بر روابط و مناسبات اجتماعی تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد، اقتضای جعل قانون برای الزام به فعل یا ترک آن وجود دارد؛ به عنوان مثال در قانون مجازات اسلامی، تظاهر به روزهخواري جرم تلقی شده و مجازاتی برای آن در نظر گرفته شده است؛ هرچند روزهداری و روزهخواري هر دو از امور شخصي به شمار میروند؛ این شیوه قانونگذاری، در حقیقت شیوهای عقلائی است؛ در تمامی نظامهای حقوقی، دولت میتواند نسبت به رفتارهایی که به خودی خود از امور شخصی محسوب میشوند، ولی در بازه زمانی و شرایط خاصی، آثار اجتماعی مهمی دارند، قوانینی وضع کند که دامنه اختیارات و آزادیهای فردی را به سود منافع اجتماعی تنگتر کند؛ در این خصوص میتوانیم به انواع رفتارهایی که ماهیتا فردی هستند، ولی در کشورهای گوناگون، با آنها به صورت امور اجتماعی برخورد شده است اشاره کنیم؛ خرید و فروش جزئی و مصرف مواد مخدر، ابتدائاً اموری فردی هستند که در اکثر کشورهای دنیا ممنوع شده و جرم تلقی میشود.
به سبب آنچه گفته شد، در قانون مجازات اسلامي، ماده 638، ظاهرشدن در مناظر عمومی، بدون پوشش تعریف شده شرعی، جرم تلقی شده و مجازاتهایی برای آن در نظر گرفته شده است؛ این شیوه عقلایی البته از جانب شرع مقدس تأیید شده است؛ توضیح مطلب این است که حتی رفتارهایی که براساس حکم اولی اسلام، مباح و انجام آنها جایز است، اگر به سبب تغییر عنوان یا مصالحی که حاکم عادل و حکومت اسلامی تشخیص میدهد، اقتضای الزام به ترک یا فعل پیدا کند، قانونگذار میتواند آن را موقتا و تا زمانی که مصالح جامعه منوط به انجام یا ترک آن است، لازمالعمل یا ممنوع اعلام کند؛ این در حالی است که رعایت نکردن پوشش شرعی به خودی خود هم گناه و ممنوع است! [6]بر این اساس حجاب مادامی که به عنوان رفتاری اجتماعی مورد توجه قانونگذار قرار میگیرد، همه افراد جامعه، چه مسلمان و چه غیرمسلمان را در بر میگیرد و رعایت قانون اجتماعی ربطی به انگیزههای دینی افراد ندارد. هرچند اگر زن با انگیزه اطاعت امر خداوند و رعایت تقوای شرعی به رعایت حجاب اقدام کند سزاوار پاداش الهی در دنیا و آخرت خواهد بود.
ضرورت فرهنگسازی همزمان با تدوین قوانین شفاف
الزام قانونی حجاب هرگز نافی مسئله مهم فرهنگ سازی در این عرصه نیست. برخی از افراد میپندارند که بهتر است مسئله حجاب را به انتخاب افراد واگذار کرده و صرفا با فرهنگ سازی و روشهای غیراجباری انگیزه رعایت حجاب را در میان مردان و زنان جامعه تقویت کنیم. بله ما هم فرهنگسازی را امر بسیار مهمی میدانیم و معتقدیم که آگاهسازی، بالابردن انگیزههای مثبت، تشویق، ارائه الگوهای مؤثر و جذاب در حوزه زیباشناسی مد و لباس و ترغیب خانوادهها در مسئله حجاب مهم و ضروری است اما این مسئله هرگز نمیتواند جای قوانین روشن و شفاف را پر کند. همچنانکه قوانین خوب هم نمیتواند جای فرهنگسازی و رشد انگیزهها و حس همکاری و تعاون را پر نماید. اگر مغالطه بالا، مبنی بر فرهنگسازی به جای قانونگذاری را بپذیریم، باید آن را در همه مسائل اجتماعی جاری بدانیم و بگوییم به جای وجود قوانین شفاف و تنظیمکننده روابط اجتماعی، فرهنگ سازی کنیم و رعایت هنجارها و قواعد اجتماعی را به شعور و انتخاب آزاد افراد بسپاریم. آنگاه نتیجه چنین تفکری جز هرج و مرج اجتماعی و آشفتگیهای زیانبار در روابط میان مردم نخواهد بود. قوانین خوب و کارآمد هم برای آنکه خوب و مؤثر اجرا شده و به نتایج لازم برسند نیازمند فرهنگسازی و بالابردن آگاهیها و انگیزههای افراد جامعه است اما منطقی نیست که وضع قوانین و اجرای آن را به تحقق فرهنگسازی موکول کنیم؛ زیرا خود وضع و اجرای قانون هم بخشی از فرهنگسازی لازم برای هنجارمند کردن رفتار جامعه به شمار میرود.
چه زمانی حجاب ارزش و اصالت دارد؟
مغالطه دیگری که در این عرصه مطرح شده این است که حجاب وقتی ارزش و اصالت دارد و نتایج معنوی و اخلاقی قابل توجهی را برای زن مسلمان به وجود میآورد که انگیزه آن از درون روح او بجوشد و رفتار محجوبانه زن مبتنی بر ایمان اصیل و عمیق درونی او باشد و الا صرف اجبار او به پوشش خاص، تأثیر معنوی مهمی را در شخصیت او نمیگذارد.
در پاسخ به این سخن گفتنی است: بدون شک رفتارهایی که از سر ایمان عمیق و انگیزههای معنوی و با انتخاب آزاد فرد انجام میگیرد، رفتارهای باارزشتر و اصیلتر بوده و تاثیرات عمیقتر و ماناتری در شخصیت فرد میگذارد؛ اما توجه به این امر ضروری است که اساسا وضع عبادات و احکام شرعی در شریعت اسلامی با هدف تعمیق و ترسیخ ایمان و انگیزههای معنوی و رشد فضائل اخلاقی و پیراستن رذائل اخلاقی است. خداوند متعال از رحمت و حکمت خود برای رشد دادن انسانها و تقویت جنبههای انسانی در نفوس آدمیان و نیرومندساختن قدرت مدیریت و کنترل غرائز و سائقهای حیوانی، احکامی را به صورت وجوبی و استحبابی یا تحریمی و کراهتی وضع کرده است تا انسانها از طریق رعایت حدود الهی و انجام تکالیف شرعی به مقامات بالاتر انسانی و قرب الی الله راه یابند. در حدیث قدسی قرب فرائض آمده است: «حضرت امام صادق(ع) از جناب رسول خدا(ص) نقل فرمودند: خداوند عزّوجل فرمود: هرکس به یکی از دوستان من اهانت کند به جنگ با من اقدام کرده است و هیچ چیز بندهام را به اندازه واجبات به من نزدیک نمیکند و پس از آن هیچ چیز به رتبه مستحبّات نمیرسد که بنده در اثر عبادات مستحبّی آنقدر به من نزدیک میشود تا من او را دوست بدارم و از آن پس که او را دوست داشتم من شنوایی او میشوم که با آن میشنود و بینایی او میشوم که با آن میبیند و زبانش میشوم که با آن سخن میگوید و دستش میشوم که با آن کار انجام میدهد، اگر مرا بخواند و دعا کند اجابت میکنم و اگر چیزی بخواهد به او عطا میکنم، هرگز در امرى كه فاعل آن بودم ترديد نداشتم؛ آنچنانكه در مورد گرفتن جان بنده مؤمنم، كه او آن را ناخوشایند میداند و من ناخوشايندى او را ناخوش دارم؛ اما او را راهى جز ديدار من نيست [7]چگونه میتوان تصور کرد که کسی با وانهادن ارزشهای الهی و بیاعتنایی به حدود حضرت حق و بیپروایی در انجام منکرات، ایمان عمیقی پیدا کند که او را برای انجام اعمال صالح یاری کند. امروزه اصل اجبار هم به همراه شیوههای دیگری مانند تشویق و پاداش و تنبیه، در روانشناسی و علوم تربیتی پذیرفته شده است. مهمترین اصل تربیتی، خصوصا برای کودکان و نوجوانان، وجود قوانین شفاف و منطقی در محیط زندگی است و نمیتوان همه چیز را به انتخاب و اختیار خود فرد واگذار کرد.
پینوشتها:
[1]. مجمع البیان فی تفسر القرآن، تفسیر سوره نور و احزاب.
[2]. المیزان فی تفسیر القرآن، تفسیر سوره نور و احزاب.
[3]. تفسیر نمونه، در ذیل آیات حجاب در سوره نور و احزاب.
[4]. رک: توضیح المسائل مراجع معظم تقلید.
[5]. نور/31
[6]. رک: محمدجواد ارسطا، مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، قم، بوستان کتاب، 1389 و رضا اسلامی، اصول فقه حکومتی، مجموعه مقالات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1387.
[7]. اصول کافی، جلد2، باب من آذی المسلمین و احتقرهم، حدیث8، ص352.
*مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم