به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 871
بازدید دیروز: 5,718
بازدید هفته: 871
بازدید ماه: 21,841
بازدید کل: 23,683,663
افراد آنلاین: 2
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۰۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 27 April 2024
السبت ، ۱۸ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۷ - آیت‌الله سیدحسن عاملی : ادعیه معصومین(ع) اصیل‌ترین سرمایه‌های تربیتی ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

 ادعیه معصومین(ع) اصیل‌ترین سرمایه‌های تربیتی

Image result for ‫آیت‌الله سیدحسن عاملی‬‎

   آیت‌الله سیدحسن عاملی
  دعاهایی که از حضرات معصومین (علیهم‌السلام) رسیده است، اصیل‌ترین سرمایه‌های تربیتی هستند. در این دعاها جهانی از معارف عرشی و ربوبی نهفته است. ائمه اطهار(ع) آن‌گونه که در دعاها معارف بلند را مطرح فرموده‌اند، در روایات مطرح نکرده‌اند.
عمده، به فکر اصلاح افتادن است
حقیقت این است که کسی که می‌خواهد به طرف خدای متعال سیر کند، باید با این دعاها سروکار داشته باشد. این دعاها علاوه بر داشتن معارف خیلی بلند، نوحه و روضه برای انسان هستند.
مردم همه دنبال طربخانه خویشند
                                                من مرثیه‌خوان دل دیوانه خویشم
انسان محتاج به روضه است همچنانکه امام سجاد(ع) فرمود: «و اعنی بالبکاء علی نفسی» (مرا در گریه بر خودم یاری کن) و آمده که نوح را از این جهت نوح می‌گفتند که «لانه کان ینوح علی نفسه» (مدام بر خودش گریه می‌کرد) بر خودش نوحه می‌گفت!
اگر نوحه‌خوان و روضه‌خوان بتواند به طور کامل مصائب را تصویر کند، انسان، خوب منقلب می‌شود. استاد اخلاق هم استادی است که برای نفس انسان روضه بخواند، یعنی همانگونه که روضه‌خوان ذکر مصیبت می‌کند و انسان را به شور می‌آورد، استاد اخلاق نیز باید انسان را علیه نفس بشوراند.
به مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی گفتند که آقا در کلاس درس شما عده‌ای از حال می‌روند - به چنین فردی عالم اخلاق می‌توان گفت. ببینید با چه کیفیتی روضه خوانده است - فرموده بودند که «کاری نکرده‌اند مولایشان - یعنی علی علیه‌السلام - هر روز غش می‌کرد.»
مرحوم حاج میرزاجواد ملکی تبریزی می‌فرمایند: یک نفر را آوردیم تا به دست حاج ملاحسینقلی همدانی توبه کند. آقای همدانی به تعبیر من چند لحظه‌ای روضه برایش، برای نفسش خواند. مرحوم حاج میرزاجواد ملکی تبریزی می‌فرمایند: ما این جوان را 48 ساعت بعد دیدیم درحالی‌که به سختی شناخته می‌شد.
معلوم می‌شود که جانانه عمل کرده است. چرا؟ زیرا روضه‌خوان، روضه جانانه‌ای خوانده بود.
عمده کار این است که انسان را به درونش و دردش متوجه سازند. او را دردمند کنند، در این صورت انسان به کار خواهد افتاد. عمده کار، دادن همین آگاهی است. حضرت امام(ره) فرمایش خیلی خوبی دارند، می‌فرمایند: «تمام رذایل قابل اصلاح است عمده به فکر اصلاح افتادن است.»
عمده این است که در عمر انسان کسی پیدا شود یا جریانی به وجود آید و او را تکان دهد. بعد از آن، انسان از خواب غفلت بیدار شده به راه می‌افتد. چهل سال ناصرخسرو خوابیده بود فقط یک خواب دید که با این خواب از خواب چهل ساله خود بیدار شد و راه افتاد. با اینکه کار دیوانی حکومت وقت راه عهده‌دار بود و ازنظر مادی وضع خوبی داشت اما پس از بیدار شدن از خواب غفلت، اینها او را اشباع نمی‌کرد.
پس بدان این اصل را ای اصل جوی
                                            هرکه را در دست او برده است بوی
 هر که او آگاه‌تر، پردردتر
                                                     هر که او پردردتر، رخ‌ زردتر
یکی از بزرگان اخلاق می‌گفت: در زمانی که کوچک بودیم، نمی‌فهمیدیم که چرا وقتی عکس فیل را می‌کشند همراه با فیلبانی می‌کشند که دستش کلنگ است، تا اینکه به کلاس درس اخلاق حضرت امام آمدیم. ایشان فرمودند: فیلبان باید مدام بر سر فیل بزند تا یاد هندوستان نکند و الا نمی‌توان از فیل کار کشید!
بله خیلی‌ چیزها در این جهان بر سر انسان کوبیده می‌شود تا انسان به اصل خود متوجه نشود و فقط خاک بخورد.
اگر انسان‌ها به حقیقت وجودی‌شان آگاه شوند، دنیا را می‌توان عوض کرد. بعد از آن است که درد شروع می‌شود. درد آدم شدن، درد فانی شدن در هستی مطلق و ... و بعد از درد است که ارتباط با مبدأ اعلی صیغه دیگری می گیرد. به قول حافظ:
خوشا نماز و نیای کسی که از سر درد
                                           به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
مولوی ملای ساده‌ای بود و می‌نوشت و مشغول بود، فقط چند صباحی با یک صاحب درد یعنی شمس همراه بوده است، که به شمس می‌گوید: سجاده‌نشین باوقاری بودم، یک ملای باوقاری بودم اما ...
زاهد بودم ترانه‌گویم کردی
                                          سرفتنه بزم باده‌گویم کردی
سجاده‌نشین باوقاری بودم
                                           بازیچه کودکان کویم کردی
و منسوب به شیخ بهایی است که در حق مولوی گفته است:
من نمی‌گویم که آن عالیجناب
                                            هست پیغمبر ولی دارد کتاب
مولوی به شمس می‌گوید: با این حرفهایت مرا دیوانه کوه و بیابان کردی. این تلاطمی که در مثنوی می‌بینید، همه از مصاحبت با آن صاحب درد است. در حدیث است: عده‌ای آمدند که از علی(ع) در محضر پیامبر اسلام(ص) بدگویی بکنند، حضرت فوری از کار ایشان جلوگیری کرد، فرمود: درمورد علی بدگویی مکنید، او از خود بی‌خود است.
اگر در این راه، راهبری، انسان را راهنمایی کند و او را دردمند کند و طبعا انسان خود را دست خالی ببیند به راه خواهد افتاد.
باید انسان را متوجه کرد که دستش خالی است هرچند کل دنیا را به انسان بدهید باز دستش خالی است. چرا خداوند متعال به آدم و حوا و شیطان نفرمود بروید به دنیا؟ می‌فرماید: «اهبطوا» به پایین بروید! دنیا پایین است، بالا نیست، یعنی انسان هرچقدر برخوردار از اعتبارات مادی باشد، باز در پایین است.
با دنیا انسان بالا نمی‌رود و وقتی انسان به پایین می‌افتد، فقط به دور خودش می‌چرخد، انسان تا در دره است، فقط خودش را می‌بیند؛ فقط طبیعت حیوانی‌اش را لمس می‌کند.
اگر صدسال دوری را می‌شتابی
                                         نه خود را و نه کس را بازیابی
انسان صد سال مدام بچرخد به کجا می‌رسد؟ به همین جهت حضرت علی(ع) انسان جاهل را به خر آسیاب تشبیه می‌کند که در آسیاب می‌گردد تا سنگ آسیاب به حرکت درآید و آسیاب به کار بیفتد «کالحمار فی طاحونه» گاهی انسان شصت سال فقط می‌چرخد و به جایی نمی‌رسد.
در، بسته نیست، ما دست و پا بسته‌ایم
شماها به این دعاها توجه کنید، ببینید این دعاها چگونه برای انسان روضه می خوانند و چگونه به دردهای انسانی‌اش سوق می‌دهند.
دعا این است: «الهی انت دعوتنی الیک» خدایا تو مرا دعوت کرده‌ای که بیا.
نکاتی در این مطلب نهفته است، ازجمله اینکه اگر انسان را خدا بخواند قبول هم می‌کند. خداوند متعال قبول می‌کند، «ولیس من صفاتک یا سیدی ان تامر بالسوال و تمنع‌العطیه» نمی‌شود که انسان را دعوت کند ولی در را باز نکندا، در باز است.
این را در گوشه قلبمان ثبت کنیم که «خدایا در بسته نیست ما دست و پا بسته‌ایم» عارفی که این را گفته محشر کرده، در بسته نیست. خداوند که پنهان نشده است. حضرت سجاد(ع) در دعای ابوحمزه می‌فرماید: «الهی و اعلم ... انک لاتحتجب عن خلقک». خدایا من یقین دارم تو پنهان نمی‌شوی، جمال مطلق نمی‌تواند - از ضیق عبارت است - پنهان شود:
پری رو تاب مستوری ندارد
                                              در ار بندی سر از روزن برآرد
افاضه‌کننده پنهان نمی‌شود. آقا حضرت ولی‌عصر(عج) جهت افاضه است و پنهان نمی‌شود. خواجه طوسی در شرح تجرید می‌فرماید: «وجوده لطف» وجود آقا لطف است و «و تصرفه لطف آخر»، حکومتش هم لطف دیگر است «و عدمه منا» آقا اگر پیش ما نیست، علتش از ماست.
حضرت سجاد(ع) می‌فرماید: پروردگارا یقین دارم تو پنهان نمی‌شوی «الا ان تحجبهم الاعمال دونک» این اعمال ماست که مثل «اکنه» (حجاب‌ها) جلوی چشم ما را می‌گیرند. «و جعلنا علی قلوبهم اکنهًْ ان یفقهوه؛ بر دل‌های آنها پرده‌هایی افکنده‌ایم تا سخنان تو (پیغمبر) را نفهمند. (انعام/25)
به دعای ابوحمزه نگاهی بکنید تا ببینید دلیلش همین اعمال ما است که نمی‌شود خدا را دید. علی(ع) از بازار کوفه عبور می‌کردند دیدند که یک نفر برای یک بازاری قسم می‌خورد به خدایی که هفت آسمان را حجاب خود قرار داده است.
حضرت دستشان را روی شانه مرد زدند و گفتند: به چه کسی قسم می‌خوری؟ این خدا نیست که به او قسم خوردی!؟ خداوند حجاب ندارد. گفت یا علی پس کفاره بدهم. حضرت فرمود تو به خدا قسم نخوردی تا کفاره بدهی!
راوی می‌گوید: رفتم به خانه امام محمدباقر(ع) دیدم کودکی مقابل دری که باز است نماز می‌خواند - نماز خواندن رو به در باز مکروه است - گفتم آقا شما فرموده‌اید نماز خواندن رو به در باز مکروه است پس چرا فرزندتان رو به در باز نماز می‌خواند. حضرت فرمود: از خودش بپرسید.
منتظر شدم تا آن کودک که همان حضرت امام صادق(ع) بود، نماز را تمام کند. بعد از اتمام نماز گفتم فدایت شوم درحالی که نماز خواندن رو به در باز مکروه است شما چرا اینطور نماز خواندید؟ به من فرمود: «آن خدایی که من برایش نماز می‌خوانم از این در باز به من نزدیکتر است.»
خدا دور نیست
یک نکته‌ای به اهلش عرض می‌کنم. خدا به انسان نزدیک است ولی مسئله اینجاست که تو احساس کنی که به خدا نزدیک هستی. خدا نزدیک است عمده این است که انسان احساس کند که به خدا نزدیک است و گناه، این احساس را از انسان می‌گیرد.
هنگامی که انسان احساس کند به خدا نزدیک است بعد از آن، کارها درست می‌شوند، اما وقتی انسان از خودش متنفر است زیرا گناه کرده است، چون روسیاه است، کار درست نمی‌شود مخصوصا که خدا قبول نکند. اگر تو از خدا برگشته‌ای کار خیلی آسان است دوباره برمی‌گردی می‌آیی به طرف خدا.
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
                                        سخت؛ کار ماست کز ما خدا برگشته است