به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 201
بازدید دیروز: 3,866
بازدید هفته: 17,936
بازدید ماه: 108,799
بازدید کل: 23,770,600
افراد آنلاین: 6
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۲۶ اردیبهشت ۱٤۰۳
Wednesday , 15 May 2024
الأربعاء ، ۷ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
خوان حکمت (۱۷۰) : واکنش امام علی(ع) به اختلاس بیت‌المال ۱۳۹۷/۰۳/۲۶
خوان حکمت
 
واکنش امام علی(ع) به اختلاس بیت‌المال
 
 
  ۱۳۹۷/۰۳/۲۶
 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یك بیان نورانی از حضرت امیر(ع) است، فرمود :من یك انسان آزاد می‌خواهم كه مانده لای دندان دیگری را رها كند: «أَلاَ حُرٌّ یَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ»(1) آیا یك انسان آزادمرد، آزادزن پیدا می‌شود كه مانده لای دندان دیگری را رها كند؟ اگر كسی غذایی خورد،چیزی لای دندانش ماند، بعد این را تُف كرد انداخت این را می‌گویند لماظه؛ وجود مبارك حضرت امیر فرمود آنچه در دست شماست قبلاً در دست دیگران بود مخصوصاً قسمت نو آن را اول آنها استعمال كردند، بهره‌برداری كردند، حالا دست دوم و سوم به شما رسید، این لماظه آنهاست، شما برای این لماظه چرا اینقدر جان می‌كَنید؟ یك انسان آزاده می‌خواهم كه مانده لای دندان نسل قبل را رها كند.
انتقاد تند امام از اختلاس ابن عباس
ابن عباس كه استاندار بصره بود و اهواز و كرمان هم زیرمجموعه او بود،بسیاری از اموال را گرفت و فرار كرد. حضرت امیر نامه‌ای برایش نوشت، فرمود: تو سابقه جهاد و جنگ داشتی، با ما بی‌ارتباط نبودی، مورد اطمینان ما بودی، شما دیدی وضعیت یك مقدار آشفته شد، یك مقدار دشمن پیشروی كرد،آمدی اموال ایتام و فقرا و مساكین را جمع كردی و فرار كردی كه چه؟! فرمود معلوم می‌شود آن وقتی هم كه علیه كفار می‌جنگیدی، برای رضای خدا نبود؛ تو اگر می‌دانستی انسان مسافر است و حق، همه جا ناظر است، هم آن وقت لله جهاد می‌كردی، هم این وقت لله امانت الهی را حفظ می‌كردی، تو نمی‌دانی اینها امانت خداست؟ تو نمی‌دانی مال خدا را ذات اقدس اله اجازه نمی‌دهد از گلوی كسی پایین برود؟ این عصاره این نامه‌ای است كه به عنوان گلایه وجود مبارك حضرت امیر برای برخی از عاملان خودشان مرقوم فرمودند. نامه 40 و 41 در همین زمینه است. فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَیْتَ أَمَانَتَكَ بَلَغَنِی أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْكَ فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ، اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، کارى از تو به من گزارش داده شده که اگر انجام داده باشى، پروردگارت را به خشم آورده‌اى و پیشوایت را عصیان کرده‌اى و امانت خود را به رسوایى کشیده‌اى (و خود را به سبب خیانت رسوا و ننگین ساخته‌اى». این نامه 40 و 41 ظاهراً مربوط به همین استاندار بصره است، در نامه 41 می‌فرماید: « أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِی أَمَانَتِی» من تو را در این حكومت شریك كردم برای اینكه تو را استاندار بصره كردم؛ بصره و اهواز و كرمان این محدوده وسیع یك استانداری بود و استاندارش هم همین ابن عباس بود « وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِی وَ بِطَانَتِی» تو را جزء افراد خاص و اندرونی‌ام می‌دانستم، محرم اسرار دانستم « وَ لَمْ یَكُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِی أَوْثَقَ مِنْكَ فِی نَفْسِی» هیچ كسی از بستگان و فامیلهای من به اندازه تو نزد من موجّه نبود.
 مستحضرید كه علم غیب و ملكوتی امام فوق حجّت است بنا نیست كه امام بر اساس علم غیب كشورداری كند. از وجود مبارك پیغمبر(ص) به صورت رسمی نقل شده كه ما در محاكم قضایی مطابق علم ملكوتی‌مان، مطابق علم غیبمان عمل نمی‌كنیم: «إنّما أقضی بینكم بالبیّنات و الأیمان؛‌ ای مردم! من در میان شما فقط طبق گواهی گواهان و سوگندها دادرسى می‌کنم»(2). فرمود آن علم ملكوتی فوق حجّت است ما محكمه‌مان را مطابق علم ملكوتی اداره نمی‌كنیم، ما می‌خواهیم شما آزاد باشید، ما اگر مطابق علم غیب عمل بكنیم كه همه شما اطاعت می‌كنید و می‌شوید مجبور؛ ما می‌خواهیم شما آزاد باشید، اگر كسی در محكمه شاهد باطل بیاورد یا سوگند دروغ یاد كند محكمه من مالی را در اثر سوگند دروغ او یا شاهد دروغ او به او داد مبادا بگوید من در محكمه پیغمبر از دست خود پیغمبر این مال را گرفتم: «فقطعتُ له به قطعةً مِن النار»(3) این یك گوشه آتش است که داری به همراه می‌بری، ما شما را آزاد گذاشتیم و مطابق قوانین فقهی داریم جامعه را اداره می‌كنیم. ما بنا نیست مطابق علم غیب عمل بكنیم، ما اگر مطابق علم غیب عمل بكنیم كه شما در اطاعت كردن مجبورید آن وقت درونتان امتحان نمی‌شود،خدا شما را آزاد گذاشت: (لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً(4)، حضرت فرمود: ابن عباس؛ تو از نزدیكترین بستگان من بودی، من به تو اطمینان كردم، تو را استاندار بصره كردم، بصره و اهواز و كرمان را در اختیار تو قرار دادم «لِمُوَاسَاتِی وَ مُوَازَرَتِی وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَیَّ فَلَمَّا رَأَیْتَ الزَّمَانَ عَلَی ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَالْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ....»؛ تو را در امانت خود شركت دادم و همراز خود گرفتم و هیچ یك از افراد خاندانم براى یارى و مددكارى و امانتدارى، چون تو مورد اعتمادم نبود. آن هنگام كه دیدى روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته و دشمن به او هجوم آورده و امانت مسلمانان تباه گردیده و امّت اختیار از دست داده و پراكنده شدند، پیمان خود را با پسر عمویت دگرگون ساختى و همراه با دیگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى. تو همین كه دیدی یك مختصر دشمن پیشروی كرده، آمدی اموال مسلمان‌ها را جمع كردی، اموال بیت‌المال را غارت كردی، این نشان می‌دهد كه اینها خیال می‌كنند مرگ، پایان راه است.
مرگ، عامل پویایی و بیداری
 اصرار قرآ‌ن كریم كه شما مرگ را همیشه در نظر داشته باشید، برای همین جهت است، مرگ عامل ركود نیست، مرگ افیون نیست، مرگ عامل پویایی است زیرا انسان وقتی كه می‌داند مصافی دارد، نبردی دارد، همیشه آماده است، دیگر هیچ عاملی به اندازه توجه به مرگ، باعث پویایی انسان نیست، چون همین كه انسان مُرد از او سؤال می‌كنند چه چیزی آوردی.
 خدا غریق رحمت كند شیخ مشایخ ما مرحوم آقای شاه‌آبادی استاد اساتید مادر مورد این دو آیه‌ای كه در قرآن كریم است یك تعبیر لطیفی در این زمینه دارد، در دو جای قرآن دارد كه عدّه‌ای هنگام مرگ (الْمَلاَئِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ)(5)، این‌چنین نیست كه هنگام مرگ به بعضیها خوش بگذرد كه ما به حسب ظاهر می‌بینیم گاهی سكته كردند، نفسشان بند آمد، ایست قلبی دارند، خیال می‌كنیم این فشار جان دادن ندارد.
 یك وقت است از یك حكیم الهی سؤال می‌كنید كه مرگ یعنی چه؟ یك وقت از طبیب؛ طبیب همین كه دید قلبش از كار افتاد، اجازه دفن می‌دهد، اما آن حكیم الهی می‌گوید مرگ، انتقال از دنیا به برزخ است، این شخص اگر بخواهد از دنیا وارد برزخ بشود باید تمام تعلّقات دنیایی از او گرفته بشود تا او را وارد برزخ كنند؛ تمام تعلّقات دنیایی چطور از او گرفته می‌شود؟ مگر كار آسانی است؟ چرا دندان كسی را اگر بدون بی‌حسی بكِشند درد می‌آید؟ برای اینكه زنده‌ای را می‌خواهند جانش را بگیرند، ناخن چون حیات حیوانی ندارد وقتی قیچی می‌كنی درد نمی‌آید، اما دندان و پوست و گوشت چرا درد می‌آید؟ برای اینكه زنده زنده بدون تخدیر می‌خواهی اماته كنی. شخصی كه تعلّق دنیایی دارد زنده زنده همه این تعلّقات را می‌خواهند بكِشند، این می‌شود فشار جان دادن. اگر از حكیم الهی سؤال كنی كه فلان رباخوار فشار جان دادن نداشت برای اینكه با ایست قلبی مرد می‌گوید نه، این وارد این چاله شد، در خاك رفت، اما وارد برزخ نشد، اگر بخواهد وارد برزخ بشود باید تمام آن تعلّقات را بكَند. توجیه این بزرگوار که چرا پشت این شخص را می‌زنند و چرا صورت او را سیلی می‌زنند این بود که ملائكه دنیا می‌بینند این نوبتش تمام شده،كاری هم انجام نداده، با فشار پشتش را می‌زنند، این را از دنیا بیرون می‌برند، ملائكه برزخ می‌بینند عمری گذرانده با دست خالی دارد می‌آید، صورتش را سیلی می‌زنند كه چه كار می‌كردی. این صحنه وقتی به یاد انسان باشد انسان با دست پر می‌رود. مرگ آدم را بیدار می‌كند؛ وقتی می‌روی اوّلین كار در آن قرنطینه اینکه سؤال می‌كنند چه چیزی آوردی، باید دست پر باشد. امیدواریم ذات اقدس اله آن توفیق حیات معنوی را به همه ما بدهد كه ما با دست پر این سفر الهی را طی كنیم.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام‌ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛ 4/ 3 / 1391 .
______________________________
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
1. نهج‌البلاغه، حكمت 456.
2و3. کافی(الإسلامیة)، ج 7، ص 414.
4. هود، 7؛ ملك، 2.
5. انفال، 50؛ محمد،27.