خوان حکمت (۱۷۵) : تقوا و چشمه درون جان ۱۳۹۷/۰۴/۳۰
خوان حکمت
تقوا و چشمه درون جان
۱۳۹۷/۰۴/۳۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم
چهار ماه ذیقعده و ذیحجه و محرم که سه ماه متصلند و ماه رجب كه ماه منفصل است، اینها ماههای حرامند، در ماههای حرام، كارهای خیر ثوابش دوچندان است، ـ خدای ناكرده ـ گناه كیفرش دوچندان است. اینكه میبینید دیه و تعزیرات در ماه حرام بیشتر از ماههای دیگر است برای همین جهت است.
ماه ذیقعده، موسم چلهگیری
در ذیقعده انسان این فرصت را دارد كه از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجه این اربعین كلیمی را بگیرد، همین اربعین كلیمی كه «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِینَ»،(1) به ما سفارش كردند كه همه درسها در حوزه و دانشگاه نیست، بخش مهمّ این درسها در مسجد و حسینیه است. فرمود انسان بالأخره باید این بوستانی كه، این درختان و اشجاری كه، این باغی كه درست كرده آبیاری كند؛ حالا آبش یا از چشمه است كه از درون همین باغ میجوشد یا از بیرون، جدولكشی و نهر درست كردن است كه درختها را سیراب میكند. آنها كه در حوزه و دانشگاهند؛ مثل كسانی هستند كه كشاورزی و باغداری دارند ولی از راه نهر از بیرون آب میآورند، آنها كه اهل دل و اهل معنا و اهل نماز شبند كسانیاند كه از درونشان چشمه میجوشد؛ به هر حال دو تا راه دارد (لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أو أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید)(2) این دو راه را قرآن کریم به عنوان مانعهًْ الخلو بیان کرده. فرمود انسان یا باید مثل انبیا و اولیا و شاگردان اینها باشد، چشمه از درون بجوشد یا با اینها رابطه داشته باشد، نهری از این چشمه به درون منزل خود بیاورد؛ اگر نه آن باشد نه این، میخشكد. هر دو جمعش ممكن است ولی مانعهًْالخلو است. فرمود: (لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ) یا باید دل داشته باشی یا باید گوش. اینكه فرمودند اربعین كلیمی چلّه بگیرید: «مَن أَصبَحَ»، «مَنْ أَحْفَظَ» آمده، برای همین است كه هیچ كس نمیتواند بگوید من دستم از حوزه یا دانشگاه كوتاه شده است. در حالی که این قدر روابط علمی بین قلب بشر با خالق قلب و مقلّبالقلوب هست كه دهها مسئله ممكن است در قلب انسان القا بشود.
نتیجه از دست دادن تقوا
اصولاً فرمود: (وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله).(3) در كتابهای حوزوی و دانشگاهی این اصل پذیرفته است كه «من فقد حسّا فقد فقد علما»(4) این کار حوزوی و دانشگاهی است؛ یعنی اگر كسی حسّی را از دست داد، علم ناشی از آن حسّ را از دست میدهد؛ این حرفی است که حداقل چهار هزار سال در حوزه و دانشگاه هست، از قبل از ارسطو بوده ولی از ارسطو به بعد این دیگر اصل رسمی است؛ «من فقد حسّا فقد فقد علما». اگر کسی سامعه نداشت از فنّ آهنگها محروم است، اگر كسی باصره نداشت از مناظر طبیعی محروم است، او دیگر نمیداند. اگر كسی گوش نداشت چگونه میتواند عالِم بشود، حرف چه كسی را بشنود، اگر كسی چشم نداشت، كتاب چه كسی را مطالعه كند. این یک چیز معقول و مقبول است، همه ما قبول کردیم و پذیرفتیم. اما حرف تازهای كه انبیا آوردند این است كه «من فقد تقویً فقد فقد علماً»، اگر كسی تقوا را از دست داد، علم خاصّ از آن ناحیه را هم از دست میدهد؛ این حرف تازهای است كه انبیا آوردند. فرمود: (وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله). در سوره «انفال» فرمود: (إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا)(5) حرف تازه پیغمبران این است كه اگر كسی طهارت و پاكی و امنیت و امانت را از دست داد، برخی از علومی كه از آن راه نصیب بشر میشود را از دست میدهد. شما اگر مشرق یا مغرب بروید، این حرف را غیر از انبیا کسی دیگر نیاورد. مشرق یا مغرب بروید این حرف که انسان چشمهای از درون جان خود دارد این را غیر از انبیا کسی نیاورد. همه میگویند انسان باید درس بخواند یاد بگیرد، این یك طرف قضیه است، آن تمامشدنی است؛ یعنی انسان گاهی به جایی میرسد كه اعضا و جوارح خودش را از دست میدهد، نه چشمی دارد كه مطالعه كند، نه گوشی دارد كه حرف بشنود؛ اما دل انسان همیشه با دلآفرین است:
این یك راه خاصّی است. این آیات بالصّراحه روشن میكند:(إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا)، (وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله). امام رضا(ع) فرمود: قلعهای است به نام قلعه توحید كه از قلعه به دژ یاد میشود، دژبان این هم خداست، ما هم دربان آن هستیم. آن حدیث «سلسلهًْالذهب» وجود مبارك امام رضا همین است. فرمود من از پدرم تا رسید به وجود مبارك پیغمبر تا به اسرافیل تا به میکائیل تا به جبرائیل تا به ذات اقدس اله، که میگویند حدیث «سلسلهًْالذهب»؛ یعنی تمام حلقات این حدیث، طلا و زرّین هستند؛ البته این تعبیر به اندازه فهم خود ماست. وجود مبارك امام باقر یك سخنرانی داشت، وقتی تمام شد یكی از شاگردانش عرض كرد امروز جواهری از شما استفاده كردیم! فرمود همین؟! حیفت نیامد كه این حرفها را به طلا تشبیه كردی: «هل الجوهر إلا الحجر»(7) طلا یك سنگ زردی است، طلا هنوز گیاه نشده، ارزش طلا به چیست؟ چون این سنگ زرد است و زیباست و كمیاب است، آن را معیار معاملات قرار دادند، و گرنه این سنگ چه ارزشی دارد و چه کار میتواند بکند؟ فرمود: حیفت نیامد كه این حرفها را به طلا تشبیه كردی؟ طلا یك سنگ زردی است، نقره یك سنگ سفیدی است. شما در كتاب لغت میبینید از اینها به عنوان احجار كریمه یاد میكنند. فرمود حیفت نیامد این حرفها را به طلا تشبیه كردی؟ اما آنها كه مجبور بودند به زبان ما حرف بزنند گفتند این «سلسلهًْالذهب» است.
حضرت رضا(ع) فرمود اگر كسی بخواهد از شیطان درون، از دشمن درون و بیرون نجات پیدا كند، موحد باشد. اگر بخواهد از استكبار و صهیونیسم و امثال و اذناب آنها نجات پیدا كند، موحدانه زندگی كند، اگر میخواهد از وهم و خیال در بخش اندیشه، شهوت و غضب در بخش انگیزه نجات پیدا كند، موحد باشد، حضرت امام رضا(ع) فرمود:«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» وقتی این شتر حركت كرد، فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» کلمه «لا اله الا الله» حصار محکم من است هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل شود، از عذاب من در امان است و امّا به شرطی و شروطی که من از شروطش هستم؛(8) یعنی صِرف گفتنِ این حرفها اثر ندارد، امامت است، ولایت است، حرفِ ماست، ما مفسّر این هستیم، ما توحید آوردیم. مرحوم كلینی در جلد اوّل كافی در باب جوامع توحید آنجا نقل میكند، وجود مبارك امام رضا(ع) از خدمتگزارش سؤال كرد مسئله رسمی دستگاه خلافت و مردم در سرزمین خراسان امروز چیست؟ به عرض حضرت رساندند كه اینها درباره امامت و خلافت بحث میکنند که آیا امامت انتصابی است یا انتخابی؟ فرمود اینها از كجا میدانند امامت چیست: «أَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا»،(9)«الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد»،(10) امام یك انسان كاملی است كه روی كُره زمین دومی ندارد، مظهر خدایی است كه (لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْء)(11) این با انتخاب حاصل نمیشود، این با غدیر حاصل میشود نه با سقیفه؛ امام را وجود مبارك امام هشتم آنجا معرفی كرد. سرزمین خراسان را سرزمین علم کرد. ما چرا استفاده نكنیم. خیلیها را وجود مبارك امام رضا به مقام فرشتهها رساند، چرا ما نباشیم؟! ما که نمیخواهیم جبرئیل یا اسرافیل بشویم؛ اما چرا با اینها رابطه نداشته باشیم. بعضی از بزرگان ما، حكمای بزرگ ما که حشرشان با اولیای الهی! اینها ارتباطشان را با ملائكه مرتب حفظ میكردند، میگفتند روزها به هر حال یا دو ركعت نماز است یا ذكر یا صلوات است یا درود است، من رابطهام را با عزرائیل(ع) محكم كردم، این كارها را انجام میدهم، ثواب را به پیشگاه عزرائیل اهدا میکنم كه در ملاقات با من خوشرفتار باشد؛ این یك راه است، ما این راه را باید طی كنیم. اینچنین نیست كه كسی بگوید ما با عزرائیل چه كار داریم، نخیر ما با همه آنها كار داریم، آنها هم با ما کار دارند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛5 / 5 / 1396 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_________________________
1. ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج14، ص 346. 2. ق، 37. 3. بقره، 282. 4. تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج7، ص506. 5. انفال، 29. 6. سعدی، دیوان اشعار، غزل شماره 47. 7. مناقب آل أبی طالب ابن شهرآشوب، ج4، ص248. 8. عیونالاخبار، ج 2، ص 135. 9. الفصول المهمهًْ فی أصول الأئمهًْ (تكملهًْ الوسائل)، ج1، ص385. 10. الكافی (ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص201. 11. شوری، 11.
در ذیقعده انسان این فرصت را دارد كه از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجه این اربعین كلیمی را بگیرد، همین اربعین كلیمی كه «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِینَ»،(1) به ما سفارش كردند كه همه درسها در حوزه و دانشگاه نیست، بخش مهمّ این درسها در مسجد و حسینیه است. فرمود انسان بالأخره باید این بوستانی كه، این درختان و اشجاری كه، این باغی كه درست كرده آبیاری كند؛ حالا آبش یا از چشمه است كه از درون همین باغ میجوشد یا از بیرون، جدولكشی و نهر درست كردن است كه درختها را سیراب میكند. آنها كه در حوزه و دانشگاهند؛ مثل كسانی هستند كه كشاورزی و باغداری دارند ولی از راه نهر از بیرون آب میآورند، آنها كه اهل دل و اهل معنا و اهل نماز شبند كسانیاند كه از درونشان چشمه میجوشد؛ به هر حال دو تا راه دارد (لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أو أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید)(2) این دو راه را قرآن کریم به عنوان مانعهًْ الخلو بیان کرده. فرمود انسان یا باید مثل انبیا و اولیا و شاگردان اینها باشد، چشمه از درون بجوشد یا با اینها رابطه داشته باشد، نهری از این چشمه به درون منزل خود بیاورد؛ اگر نه آن باشد نه این، میخشكد. هر دو جمعش ممكن است ولی مانعهًْالخلو است. فرمود: (لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ) یا باید دل داشته باشی یا باید گوش. اینكه فرمودند اربعین كلیمی چلّه بگیرید: «مَن أَصبَحَ»، «مَنْ أَحْفَظَ» آمده، برای همین است كه هیچ كس نمیتواند بگوید من دستم از حوزه یا دانشگاه كوتاه شده است. در حالی که این قدر روابط علمی بین قلب بشر با خالق قلب و مقلّبالقلوب هست كه دهها مسئله ممكن است در قلب انسان القا بشود.
نتیجه از دست دادن تقوا
اصولاً فرمود: (وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله).(3) در كتابهای حوزوی و دانشگاهی این اصل پذیرفته است كه «من فقد حسّا فقد فقد علما»(4) این کار حوزوی و دانشگاهی است؛ یعنی اگر كسی حسّی را از دست داد، علم ناشی از آن حسّ را از دست میدهد؛ این حرفی است که حداقل چهار هزار سال در حوزه و دانشگاه هست، از قبل از ارسطو بوده ولی از ارسطو به بعد این دیگر اصل رسمی است؛ «من فقد حسّا فقد فقد علما». اگر کسی سامعه نداشت از فنّ آهنگها محروم است، اگر كسی باصره نداشت از مناظر طبیعی محروم است، او دیگر نمیداند. اگر كسی گوش نداشت چگونه میتواند عالِم بشود، حرف چه كسی را بشنود، اگر كسی چشم نداشت، كتاب چه كسی را مطالعه كند. این یک چیز معقول و مقبول است، همه ما قبول کردیم و پذیرفتیم. اما حرف تازهای كه انبیا آوردند این است كه «من فقد تقویً فقد فقد علماً»، اگر كسی تقوا را از دست داد، علم خاصّ از آن ناحیه را هم از دست میدهد؛ این حرف تازهای است كه انبیا آوردند. فرمود: (وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله). در سوره «انفال» فرمود: (إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا)(5) حرف تازه پیغمبران این است كه اگر كسی طهارت و پاكی و امنیت و امانت را از دست داد، برخی از علومی كه از آن راه نصیب بشر میشود را از دست میدهد. شما اگر مشرق یا مغرب بروید، این حرف را غیر از انبیا کسی دیگر نیاورد. مشرق یا مغرب بروید این حرف که انسان چشمهای از درون جان خود دارد این را غیر از انبیا کسی نیاورد. همه میگویند انسان باید درس بخواند یاد بگیرد، این یك طرف قضیه است، آن تمامشدنی است؛ یعنی انسان گاهی به جایی میرسد كه اعضا و جوارح خودش را از دست میدهد، نه چشمی دارد كه مطالعه كند، نه گوشی دارد كه حرف بشنود؛ اما دل انسان همیشه با دلآفرین است:
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست(6)
ارزشمندتر از طلااین یك راه خاصّی است. این آیات بالصّراحه روشن میكند:(إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا)، (وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله). امام رضا(ع) فرمود: قلعهای است به نام قلعه توحید كه از قلعه به دژ یاد میشود، دژبان این هم خداست، ما هم دربان آن هستیم. آن حدیث «سلسلهًْالذهب» وجود مبارك امام رضا همین است. فرمود من از پدرم تا رسید به وجود مبارك پیغمبر تا به اسرافیل تا به میکائیل تا به جبرائیل تا به ذات اقدس اله، که میگویند حدیث «سلسلهًْالذهب»؛ یعنی تمام حلقات این حدیث، طلا و زرّین هستند؛ البته این تعبیر به اندازه فهم خود ماست. وجود مبارك امام باقر یك سخنرانی داشت، وقتی تمام شد یكی از شاگردانش عرض كرد امروز جواهری از شما استفاده كردیم! فرمود همین؟! حیفت نیامد كه این حرفها را به طلا تشبیه كردی: «هل الجوهر إلا الحجر»(7) طلا یك سنگ زردی است، طلا هنوز گیاه نشده، ارزش طلا به چیست؟ چون این سنگ زرد است و زیباست و كمیاب است، آن را معیار معاملات قرار دادند، و گرنه این سنگ چه ارزشی دارد و چه کار میتواند بکند؟ فرمود: حیفت نیامد كه این حرفها را به طلا تشبیه كردی؟ طلا یك سنگ زردی است، نقره یك سنگ سفیدی است. شما در كتاب لغت میبینید از اینها به عنوان احجار كریمه یاد میكنند. فرمود حیفت نیامد این حرفها را به طلا تشبیه كردی؟ اما آنها كه مجبور بودند به زبان ما حرف بزنند گفتند این «سلسلهًْالذهب» است.
حضرت رضا(ع) فرمود اگر كسی بخواهد از شیطان درون، از دشمن درون و بیرون نجات پیدا كند، موحد باشد. اگر بخواهد از استكبار و صهیونیسم و امثال و اذناب آنها نجات پیدا كند، موحدانه زندگی كند، اگر میخواهد از وهم و خیال در بخش اندیشه، شهوت و غضب در بخش انگیزه نجات پیدا كند، موحد باشد، حضرت امام رضا(ع) فرمود:«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» وقتی این شتر حركت كرد، فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» کلمه «لا اله الا الله» حصار محکم من است هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل شود، از عذاب من در امان است و امّا به شرطی و شروطی که من از شروطش هستم؛(8) یعنی صِرف گفتنِ این حرفها اثر ندارد، امامت است، ولایت است، حرفِ ماست، ما مفسّر این هستیم، ما توحید آوردیم. مرحوم كلینی در جلد اوّل كافی در باب جوامع توحید آنجا نقل میكند، وجود مبارك امام رضا(ع) از خدمتگزارش سؤال كرد مسئله رسمی دستگاه خلافت و مردم در سرزمین خراسان امروز چیست؟ به عرض حضرت رساندند كه اینها درباره امامت و خلافت بحث میکنند که آیا امامت انتصابی است یا انتخابی؟ فرمود اینها از كجا میدانند امامت چیست: «أَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا»،(9)«الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد»،(10) امام یك انسان كاملی است كه روی كُره زمین دومی ندارد، مظهر خدایی است كه (لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْء)(11) این با انتخاب حاصل نمیشود، این با غدیر حاصل میشود نه با سقیفه؛ امام را وجود مبارك امام هشتم آنجا معرفی كرد. سرزمین خراسان را سرزمین علم کرد. ما چرا استفاده نكنیم. خیلیها را وجود مبارك امام رضا به مقام فرشتهها رساند، چرا ما نباشیم؟! ما که نمیخواهیم جبرئیل یا اسرافیل بشویم؛ اما چرا با اینها رابطه نداشته باشیم. بعضی از بزرگان ما، حكمای بزرگ ما که حشرشان با اولیای الهی! اینها ارتباطشان را با ملائكه مرتب حفظ میكردند، میگفتند روزها به هر حال یا دو ركعت نماز است یا ذكر یا صلوات است یا درود است، من رابطهام را با عزرائیل(ع) محكم كردم، این كارها را انجام میدهم، ثواب را به پیشگاه عزرائیل اهدا میکنم كه در ملاقات با من خوشرفتار باشد؛ این یك راه است، ما این راه را باید طی كنیم. اینچنین نیست كه كسی بگوید ما با عزرائیل چه كار داریم، نخیر ما با همه آنها كار داریم، آنها هم با ما کار دارند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛5 / 5 / 1396 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_________________________
1. ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج14، ص 346. 2. ق، 37. 3. بقره، 282. 4. تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج7، ص506. 5. انفال، 29. 6. سعدی، دیوان اشعار، غزل شماره 47. 7. مناقب آل أبی طالب ابن شهرآشوب، ج4، ص248. 8. عیونالاخبار، ج 2، ص 135. 9. الفصول المهمهًْ فی أصول الأئمهًْ (تكملهًْ الوسائل)، ج1، ص385. 10. الكافی (ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص201. 11. شوری، 11.