خوان حکمت (۱۷۷) : بار خار یا پرنیان ۱۳۹۷/۰۵/۱۳
خوان حکمت
بار خار یا پرنیان
۱۳۹۷/۰۵/۱۳
روح انسان آنقدر قدرت دارد كه این آسمان و زمین را در گوشه ذهن خود جا میدهد. یك بیان نورانی از حضرت امیر(ع) است، فرمود: ظرفها را شما در دنیا دیدید. روح، ظرفیت یك سلسله مطالب دارد؛ اما این ظرف روح با ظرفهای دنیا فرق میكند. ظرفهای مادّی ظرفیّتش مشخص است، یك؛ هر اندازه مظروف وارد این ظرف بشود از ظرفیتش میكاهد، دو؛اگر ظرفی ظرفیّت پنج لیتر آب دارد، وقتی دو لیتر آب رفت، این دیگر ظرفیت پنج لیتر را ندارد، فقط آماده پذیرش سه لیتر است. هر مظروفی ظرف خودش رااشغال میكند؛ اما قلب ما و روح ما و جان ما كه ظرف معارف است، خاصیّتش این است كه هر اندازه مظروف بیاید، این مهمانها را پذیرایی میكند، خودش وسیعتر میشود، این مظروف، این ظرف را وسیعتر میكند:«كُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ»؛هر ظرفى بر اثر قرار دادن چیزى در آن از وسعتش كاسته مىشود مگر پیمانه علم كه هرقدر از دانش در آن جاى گیرد وسعتش افزون مى شود!؛(1) این بیان نورانی حضرت است در نهجالبلاغه. فرمود طلبهای كه وارد حوزه شد یا دانشجویی كه وارد دانشگاه شد، روز اوّل، استعداد درك ده مطلب را دارد، این ده مطلب وقتی وارد ظرف دل شد، فردا ظرفیّت آن بیشتر میشود، میتواند بیست مطلب بفهمد، وقتی فردا بیست مطلب فهمید، پسفردا سی مطلب میفهمد. مظروف، ظرف را توسعه میدهد. این ظرفی نیست که با آمدن مظروف پر شود.
اخلاق هم همین طور است، معارف هم همین طور است. چرا ما به آنجا نرسیم. این ظرفیت كه برای ما هست، مرتب هم به ما گفتند یاد بگیر و مرتب هم گفتند دو لحظه شما در یک حدّ نباشد. جامعه را عقل و عدل اداره میكند، اگر ـ خدای ناكرده ـ انسان بیراهه برود، آن بیماریهای بدخیم هم همین را توسعه میدهد. این دل، ظرفیت دو جانبه را دارد؛ كفر اگر بیاید وسیعترش میكند، شرارت بیاید وسیعترش میكند، شقاوت بیاید وسیعترش میكند، تا چه در این دل بریزیم. این دل ظرفیت فراوانی دارد. غزالی میگوید: من تمام مدت عمر كه نصیحت كردم، جملهای به عظمت و جلال و شكوه حرف فردوسی نیافتم که میگوید:
اگر بار خار است خود كِشتهای
وگر پرنیان است خود رشتهای(2)
ستمگران؛ هیزمهای جهنم
به هر حال انسان را یا میسوزانند یا جامه ابریشمی در بر میكنند. خدا نكند ما از جهنم از نزدیك باخبر باشیم، نمیخواهیم برویم و باخبر بشویم؛ اما ما هیچ جا نشنیدیم كه از یك جنگل هیزم بیاورند، جهنم را شعلهور كنند. امیدواریم نرویم و نبینیم! اما آن مقداری كه رفتیم و دیدیم در قرآن، این است كه فرمود هیزم جهنم، آدمهای ظالمی هستند: (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)؛ و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند!(3) «حَطب»؛ یعنی هیزم و خود ظالم گُر میگیرد ومیشود یك هیزم نسوز؛ آنكه مال مردم را گرفته، آنكه اوضاع را به هم زده، جان مردم را، مال مردم را، امنیت مردم را، آرامش مردم را به هم زده. قاسِط برای «قَسط» است، «قَسط»؛ یعنی جور، «قِسط» مساوی با عدل است؛ كسی كه سهم دیگری را میدهد میگویند او قِسط دیگران را داده، كسی كه سهم دیگری را میبرد میگویند اهل قَسط است. قاسطون و مارقون و ناكثون این طور بودند. فرمود: (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً). این را ما میدانیم؛ اما اینکه از جای دیگر هیزم بیاورند، جهنم درست میكنند، آن را نمیدانیم و امیدواریم ندانیم. اما آنكه قرآن گفت این است. خود انسان ظالم كه چراغ دیگری را خاموش كرده گُر میگیرد. درختی است كه با آتش آبیاری میشود؛ (إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی أَصْلِ الْجَحیمِ)؛آن درختی است که از قعر جهنّم میروید!؛(4) درخت نسوز است، ما درختی كه با آتش رشد بكند ندیدیم؛ این در قرآن كریم هست. هیزمی كه نسوز باشد برای ابد گُر بگیرد ندیدیم؛ ولی در قرآن هست. ما چرا آن طور باشیم، چرا روح و ریحان نباشیم؟
یك وقت انسان دارد ابریشمبافی میكند، یك وقت دارد این درخت پرتیغ جنگلی را مرتب آبیاری میكند، تیغ به بار میآورد، به این نیش بزند، در آن روزنامه بد بنویسد، در اینجا كار بد بكند، به این اهانت بكند؛ چرا ما آن طور باشیم؟ ما میتوانیم جامعه برین درست كنیم، بهشت درست كنیم،چرا بیراهه برویم؟ این ابزاری كه دست ماست به وسیله این پیام بدهیم كه غرب و شرق اصلاح شوند، چرا از آنها حرفهای بد یاد بگیریم؛ این راه باز است.
بنابراین همه مخصوصاً نسل جوان بدانند این ابزاری كه دستشان هست، هر روز دارند بهترین سرمایه را صرف میكنند؛ یعنی جان و این عزیزترین سرمایه كه به نام جان است به نام عمر است دارند میدهند،باید چیزی هم بگیرند. گاهی عمر به جایی میرسد كه خدا به این عمر قسم میخورد، ما در تعبیرات عامیانه میگوییم «به جان شما قسم» كه این درست نیست؛ اما ذات اقدس اله به جان پیغمبر قسم میخورد: (لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفی سَكْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ)؛(5)قسم به جان تو، اینها بیراهه میروند.
مستحضرید كه قسم خدا به بیّنه است، نه در قبال بیّنه. در محاكم آن كسی كه دلیل و شاهد دارد،آن را میآورد، آنكه شاهد و دلیل ندارد، سوگند یاد میكند. در محاكم بشری، سوگند در مقابل دلیل است؛ ولی سوگند خدا به خود دلیل است، نه در مقابل دلیل. دلیل نبوّت پیغمبر معجزه است:(یس) وَ الْقُرْآنِ الْحَكیمِ (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلین)؛(6) قسم به این قرآن كه تو پیغمبر هستی! یعنی چه؟ یعنی قسم به این آفتاب الآن روز است؛ قسم به معجزه، تو پیغمبر هستی. قسمهای خدا به بیّنه است نه در قبال بیّنه، این خدا به عمر و جان پیغمبر سوگند یاد كرد، فرمود: قسم به جان تو كه سراسر علم است، اینها بیراهه میروند.
پس بیان نورانی وجود مبارك امیرالمؤمنین(ع) این است كه ما جانی داریم از آسمان و زمین وسیعتر و هر اندازه به آن مظروف بدهیم، بر ظرفیت آن نسبت به ما افزوده میشود؛ چرا مظروف خوب در آن نریزیم، ما كه بالاتر از آسمان و زمین هستیم. اگر در بخش پایانی سوره مباركه «احزاب» فرمود: (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛(7) پس معلوم میشود انسان میتواند كاری انجام بدهد كه آسمان، بارِ امانت آنچنانی را نمیتواند بكِشد، اما ما میتوانیم.
آنگاه لذّت نماز شب خواندن را كسی میچشد كه با او گفتوگو كند، هیچ لذّتی به اندازه لذّت نام محبوب نیست: «مَنْ ذَاالَّذی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً» (خدایا كیست آن كه شیرینى محبتت را چشید، پس به جاى تو دیگرى را برگزید؟).(8) ما بهترین غذایی كه میخوریم، مادامی كه در فضای دهان است لذیذ است، اگر از این چند لحظه گذشت، از هر راهی خارج بشود عَفن است. بالا بیاوریم عفن است، از راه دیگر هم دفع بشود عفن است. همین چند لحظهای كه در فضای دهان است لذیذ است. این بیان نورانی معصوم است، فرمود هیچ لذّتی بالاتر از یاد حق و نام حق نیست.چرا ما این را از دست بدهیم. هیچ كس از ما گِلهای ندارد، نگرانی ندارد؛ برای اینكه ما نه بیراهه رفتیم، نه راه كسی را بستیم. گذشته از اینكه انبیا و اولیا از ما راضی هستند، خدا از ما راضی است، سعادت ابد را هم داریم كه ـ إنشاءالله ـ امیدواریم جامعه ما اینچنین باشد.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 14 / 4 / 1397 .
__________________
مرکز اطلاعرسانی اسرا
1. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت205. 2. شاهنامه فردوسی، فریدون، بخش20. 3. جن، 15. 4.صافات، 64. 5. حجر، 72. 6. یس، 1 ـ 3. 7. احزاب، 72
8. زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص412.