خوان حکمت (۱۸۱) :خودستانی، نه خودستایی ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
خوان حکمت
خودستانی، نه خودستایی
۱۳۹۷/۰۶/۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ما اگربیراهه نرویم و راه کسی را نبندیم، این میدان مسابقه باز است و هیچکسی مزاحم کسی نیست، نگفتند یک قدری کندتر برو و سرعت نگیر. در میدان سرعت، هم دستور سرعت است و هم دستور سبقت است، فرمود: (وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَهًْ)،[1] بعد از سرعت (فَاسْتَبِقُوا)؛[2] مسابقه بدهید و بر دیگری جلو بیفتید، بعد برسید به جایی که بگویید: (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما)،[3].
چگونه پیشوای متقین شویم
فرمود شما بکوشید و از خدا بخواهید که بشوید امام تا متقیان جامعه به شما اقتدا کنند، اینکه نقص و عیب نیست! بگوییم خدایا آن توفیق را به ما بده که ما امام یک امت پرهیزکار بشویم! حالا هر کسی در منطقه خودش که یک وقتی میشود امام راحل(رض) و یک وقتی هم نه. اگر یک روحانی یا یک دانشگاهی که اهل اعتکاف است، اهل نماز اول وقت است، خوب درس میخواند و عدّهای هم به او اقتدا میکنند، یعنی به سیره علمی و عملی او اقتدا میکنند،این را به ما گفتند از خدا بخواهید و دعا کنید! این دعای قرآنی است، چند دعاست در قرآن کریم که یکی هم همین است، اینکه بد نیست! این نه تکبرآور است، نه غرورآور است، نه هوامدار است و نه هوسمحور (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما)؛ خدایا آن توفیق را بده که اگر من در روستا و شهر زندگی میکنم، در حوزه یا دانشگاه زندگی میکنم، دور یا نزدیک زندگی میکنم، طوری موفق بشوم که خوبان آن جامعه به من اقتدا کنند! این کم مقامی نیست! آن وقت ما باید حرفی برای گفتن داشته باشیم که دانشوران جامعه به ما اقتدا کنند، سیره سنتی برای ارائه داشته باشیم که اهل سیر و سلوک به ما اقتدا کنند، این راه باز است و این برای امام و پیغمبر نیست! همه ما را ذات اقدس اله به این فراخواند، این (فَاسْتَبِقُوا) برای همه است، این (سَارِعُوا) برای همه است، این (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما) برای همه است. آنها که ما به آنها دسترسی نداریم ـ مثل معصومان ـ که حسابشان با ما جداست، اما این را به ماها گفتند که در هرجا زندگی میکنید توفیقی پیدا کن که خوبان جامعه دنبال شما راه بیفتند، نه شما از جهل مردم، از بیسوادی مردم و از عوامی مردم با گفتن قصه و افسانه و دستور و خواب عدّهای را به دنبال خود راه بیندازید، چون اینچنین اگر باشد هر دو گروه ـ خدای ناکرده ـ گرفتار جهنم میشوند. راه صحیح این است که انسان طوری زندگی کند که جز خدا نیندیشد.
خدا سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی را غریق رحمت کند! ایشان در کتاب تفسیر قیّم المیزان این فرمایش را دارند که مهمترین حق درنزد مردم حق حیات است، امّا اسلام آمده به مردم فهمانده که مهمترین حق، حق توحید است و نه حق حیات؛[4] انسان اگر یک زندگی داشته باشد (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل)،[5] این چه اثری دارد؟! اگر کسی موحّد نبود همین است، او حیات گیاهی دارد؛ یا دوران جوانی است که حیات او حیات گیاهی است و هنوز به حیات حیوانی نرسیده است، او خوش تغذیه میکند، خوش جامه در بَر میکند و خوش بالندگی دارد، همین سه کار را دارد: تغذیه، تَنویه (رشد) و تولید. او در دوران جوانی «نباتٌ بالفعل» و «حیوانٌ بالقوهًْ» است. او هنوز حیوان نشده، این شخص یک درخت خوبی است؛ وقتی به مرحله ازدواج رسید، به مرحله عاطفه رسید، فرزند پیدا کرد، علاقه نسبت به زن و شوهر و علاقه پدر و فرزندی پیدا شد و عواطف و احساسات مطرح شد، این شخص «حیوانٌ بالفعل» و «انسانٌ بالقوه»، بعضی در همین حدّ چهل ـ پنجاه سال میمانند و میمیرند؛ اما برخیها به مقام انسانیت میرسند که با علم و عقل زندگی میکنند، این شخص «انسانٌ بالفعل» و « فرشته بالقوه» است، از این شخص بالاتر هم که با فرشتهها محشور میشوند.
خودستانی بجای خودستایی
وجود مبارک حضرت امیر(ع) در جواب نامه دربار اموی فرمود: این حدیث نبوی جلوی ما راگرفته است که حضرت فرمود: «تَزْكِیَةِ الْمَرْءِ نَفْسَه قبیح»؛[6] چیز بدی است که آدم خودش را بستاید، ما مأمور به خودستانی هستیم نه خودستایی؛ یعنی خودمان را از خودمان بگیریم و بیندازیم دور تا راحت بشویم، نه خود را بستائیم! فرمود:خودستائی چیز بسیار بدی است و خودستانی چیز بسیار خوبی است که خودی(نفسانیت) را از خودمان بگیریم. حضرت فرمود به ما گفتند که از خودتان تعریف نکنید،اگر این جمله نبود ما میگفتیم که ما چه کسی هستیم؛ امّا گوشهای از اسرار خانواده خود را شرح بدهیم. فرمود: معاویه! خیلی میروند جبهه و شربت شهادت مینوشند، ولی از ما اگر کسی رفت ،سیدالشهداء میشود! قبل از جریان کربلا، حمزه سیدالشهداء ـ عموی حضرت امیر ـ در جریان اُحُد همینطور بود که حضرت فرمود، ما اگر شهید دادیم سیدالشهداء میشود! خیلیها میروند جانباز میشوند که اعضا و جوارح آنها در جبهه از دست میرود، ولی از ما اگر کسی برود، مثل برادرم جعفر که دو دست خود را داد، ذات اقدس اله به او دو بال داد که «یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِی الْجَنَّهًْ»،[7] این جمله در آن نامه نیست، در بخشهایی که مربوط به ذیل اول سوره مبارکه «فاطر» است: (أُولی أَجْنِحَهًْ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباع)[8] مربوط به آنجاست، این جعفر طیار چنین است. فرمود خیلیها میروند دست میدهند، امّا برادرم که دست داد، خدا به او دو بال داد که این همبال فرشتههاست، ما این خاندانیم! این شخص میشود جعفر طیار، پس این راه باز است! این جعفر طیار یک شهید عادی بود، او نه امام بود و نه پیغمبر، او برادر امام بود، این را ه باز است!
قابلیت فرشته شدن انسان
جناب سنایی میگوید:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس[[9
حرف سنایی این است که شما از فرشته کم ندارید! این برگهایی که جمع میکنند و در سطل زباله میریزند، یکی از آنها برگ توت است، اگر کسی مدرسه برود درس بخواند و استاد ببیند، این برگ توت میشود اطلس. الآن ما فرشی در کل جهان گرانتر از پرنیان داریم؟ از اطلس و ابریشم و پرنیان گرانتر داریم؟ که به قول آن سراینده معروف اصفهان:
سه نگردد بریشم ار او را *** پرنیان خوانی و حریر و پرند[[10
بگویی حریر همان است، بگویی ابریشم همان است، بگویی پرنیان همان است.
مرحوم کلینی(رض) را خدا غریق رحمت کند! ایشان از وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه وآله) نقل کرد که حضرت فرمود اگر شما مواظب زبانتان، خوراک و رفتارتان باشید، فرشتهها با شما مصافحه میکنند: «لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَة»،[[11ـ البته اینچنین نکنید که از جامعه جدا باشید،بلکه از دنیا جدا باشید نه از خلق! در متن خلق باشید و از دنیا جدا باشید ـ
پس این راه باز است و کربلا یعنی این! این ماندنی است؛ لذا زینب کبری آنطور سوگند یاد کرد، فرمود: قسم به خدا این نام ماندنی است و ماند! هیچ عاملی برای حفظ نام کربلا تلاش و کوشش نکرد، برای اینکه ائمه بعدی یا مسموم یا مقتول یا زندان یا تبعید شدند،[12] چه کسی اینها را حفظ کرد؟ قدرت هم چندین قرن در دست بنیالعباس بود، این کربلا را شیار کردند، مزرعه کردند و همه آثارش را محو کردند، چیزی نماند! قبر مطهر حضرت امیر هم همینطور بود، سالیان متمادی آن قبر از ترس مخفی بود. عدّهای متوجه نبودند که چرا ابوحمزه ثمالی ـ همین که دعای سحر را از وجود مبارک امام سجّاد نقل کرد ـ با عدهّای از شاگردانش یا هم بحثهایش به سرزمین نجف میرود و آنجا ـ یک جای مخصوصی ـ درس و بحث را اداره میکند، نمیدانستند که ابوحمزه برای چه به اینجا میآید. نام علی بن ابیطالب(ع) و اینکه قبرش در نجف است، فقط برای اهلبیت روشن بود، خیلیها نمیدانستند.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامت بركاته)
در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛ 27 / 8 /1395.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران، 133. 2. بقره، 148. 3. فرقان، 74 . 4. المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص71. 5. اعراف، 179. 6. نهجالبلاغة صبحی صالح، نامه28. 7.الأمالی صدوق، النص، ص463. 8. فاطر، 1. 9.دیوان سنایی، قصیده90. 10. هاتف اصفهانی، دیواناشعار، ترجیع بند(که یکی هست و هیچ نیست جز او).
11. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص424. 12. كفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص162.
چگونه پیشوای متقین شویم
فرمود شما بکوشید و از خدا بخواهید که بشوید امام تا متقیان جامعه به شما اقتدا کنند، اینکه نقص و عیب نیست! بگوییم خدایا آن توفیق را به ما بده که ما امام یک امت پرهیزکار بشویم! حالا هر کسی در منطقه خودش که یک وقتی میشود امام راحل(رض) و یک وقتی هم نه. اگر یک روحانی یا یک دانشگاهی که اهل اعتکاف است، اهل نماز اول وقت است، خوب درس میخواند و عدّهای هم به او اقتدا میکنند، یعنی به سیره علمی و عملی او اقتدا میکنند،این را به ما گفتند از خدا بخواهید و دعا کنید! این دعای قرآنی است، چند دعاست در قرآن کریم که یکی هم همین است، اینکه بد نیست! این نه تکبرآور است، نه غرورآور است، نه هوامدار است و نه هوسمحور (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما)؛ خدایا آن توفیق را بده که اگر من در روستا و شهر زندگی میکنم، در حوزه یا دانشگاه زندگی میکنم، دور یا نزدیک زندگی میکنم، طوری موفق بشوم که خوبان آن جامعه به من اقتدا کنند! این کم مقامی نیست! آن وقت ما باید حرفی برای گفتن داشته باشیم که دانشوران جامعه به ما اقتدا کنند، سیره سنتی برای ارائه داشته باشیم که اهل سیر و سلوک به ما اقتدا کنند، این راه باز است و این برای امام و پیغمبر نیست! همه ما را ذات اقدس اله به این فراخواند، این (فَاسْتَبِقُوا) برای همه است، این (سَارِعُوا) برای همه است، این (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما) برای همه است. آنها که ما به آنها دسترسی نداریم ـ مثل معصومان ـ که حسابشان با ما جداست، اما این را به ماها گفتند که در هرجا زندگی میکنید توفیقی پیدا کن که خوبان جامعه دنبال شما راه بیفتند، نه شما از جهل مردم، از بیسوادی مردم و از عوامی مردم با گفتن قصه و افسانه و دستور و خواب عدّهای را به دنبال خود راه بیندازید، چون اینچنین اگر باشد هر دو گروه ـ خدای ناکرده ـ گرفتار جهنم میشوند. راه صحیح این است که انسان طوری زندگی کند که جز خدا نیندیشد.
خدا سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی را غریق رحمت کند! ایشان در کتاب تفسیر قیّم المیزان این فرمایش را دارند که مهمترین حق درنزد مردم حق حیات است، امّا اسلام آمده به مردم فهمانده که مهمترین حق، حق توحید است و نه حق حیات؛[4] انسان اگر یک زندگی داشته باشد (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل)،[5] این چه اثری دارد؟! اگر کسی موحّد نبود همین است، او حیات گیاهی دارد؛ یا دوران جوانی است که حیات او حیات گیاهی است و هنوز به حیات حیوانی نرسیده است، او خوش تغذیه میکند، خوش جامه در بَر میکند و خوش بالندگی دارد، همین سه کار را دارد: تغذیه، تَنویه (رشد) و تولید. او در دوران جوانی «نباتٌ بالفعل» و «حیوانٌ بالقوهًْ» است. او هنوز حیوان نشده، این شخص یک درخت خوبی است؛ وقتی به مرحله ازدواج رسید، به مرحله عاطفه رسید، فرزند پیدا کرد، علاقه نسبت به زن و شوهر و علاقه پدر و فرزندی پیدا شد و عواطف و احساسات مطرح شد، این شخص «حیوانٌ بالفعل» و «انسانٌ بالقوه»، بعضی در همین حدّ چهل ـ پنجاه سال میمانند و میمیرند؛ اما برخیها به مقام انسانیت میرسند که با علم و عقل زندگی میکنند، این شخص «انسانٌ بالفعل» و « فرشته بالقوه» است، از این شخص بالاتر هم که با فرشتهها محشور میشوند.
خودستانی بجای خودستایی
وجود مبارک حضرت امیر(ع) در جواب نامه دربار اموی فرمود: این حدیث نبوی جلوی ما راگرفته است که حضرت فرمود: «تَزْكِیَةِ الْمَرْءِ نَفْسَه قبیح»؛[6] چیز بدی است که آدم خودش را بستاید، ما مأمور به خودستانی هستیم نه خودستایی؛ یعنی خودمان را از خودمان بگیریم و بیندازیم دور تا راحت بشویم، نه خود را بستائیم! فرمود:خودستائی چیز بسیار بدی است و خودستانی چیز بسیار خوبی است که خودی(نفسانیت) را از خودمان بگیریم. حضرت فرمود به ما گفتند که از خودتان تعریف نکنید،اگر این جمله نبود ما میگفتیم که ما چه کسی هستیم؛ امّا گوشهای از اسرار خانواده خود را شرح بدهیم. فرمود: معاویه! خیلی میروند جبهه و شربت شهادت مینوشند، ولی از ما اگر کسی رفت ،سیدالشهداء میشود! قبل از جریان کربلا، حمزه سیدالشهداء ـ عموی حضرت امیر ـ در جریان اُحُد همینطور بود که حضرت فرمود، ما اگر شهید دادیم سیدالشهداء میشود! خیلیها میروند جانباز میشوند که اعضا و جوارح آنها در جبهه از دست میرود، ولی از ما اگر کسی برود، مثل برادرم جعفر که دو دست خود را داد، ذات اقدس اله به او دو بال داد که «یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِی الْجَنَّهًْ»،[7] این جمله در آن نامه نیست، در بخشهایی که مربوط به ذیل اول سوره مبارکه «فاطر» است: (أُولی أَجْنِحَهًْ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباع)[8] مربوط به آنجاست، این جعفر طیار چنین است. فرمود خیلیها میروند دست میدهند، امّا برادرم که دست داد، خدا به او دو بال داد که این همبال فرشتههاست، ما این خاندانیم! این شخص میشود جعفر طیار، پس این راه باز است! این جعفر طیار یک شهید عادی بود، او نه امام بود و نه پیغمبر، او برادر امام بود، این را ه باز است!
قابلیت فرشته شدن انسان
جناب سنایی میگوید:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس[[9
حرف سنایی این است که شما از فرشته کم ندارید! این برگهایی که جمع میکنند و در سطل زباله میریزند، یکی از آنها برگ توت است، اگر کسی مدرسه برود درس بخواند و استاد ببیند، این برگ توت میشود اطلس. الآن ما فرشی در کل جهان گرانتر از پرنیان داریم؟ از اطلس و ابریشم و پرنیان گرانتر داریم؟ که به قول آن سراینده معروف اصفهان:
سه نگردد بریشم ار او را *** پرنیان خوانی و حریر و پرند[[10
بگویی حریر همان است، بگویی ابریشم همان است، بگویی پرنیان همان است.
مرحوم کلینی(رض) را خدا غریق رحمت کند! ایشان از وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه وآله) نقل کرد که حضرت فرمود اگر شما مواظب زبانتان، خوراک و رفتارتان باشید، فرشتهها با شما مصافحه میکنند: «لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَة»،[[11ـ البته اینچنین نکنید که از جامعه جدا باشید،بلکه از دنیا جدا باشید نه از خلق! در متن خلق باشید و از دنیا جدا باشید ـ
پس این راه باز است و کربلا یعنی این! این ماندنی است؛ لذا زینب کبری آنطور سوگند یاد کرد، فرمود: قسم به خدا این نام ماندنی است و ماند! هیچ عاملی برای حفظ نام کربلا تلاش و کوشش نکرد، برای اینکه ائمه بعدی یا مسموم یا مقتول یا زندان یا تبعید شدند،[12] چه کسی اینها را حفظ کرد؟ قدرت هم چندین قرن در دست بنیالعباس بود، این کربلا را شیار کردند، مزرعه کردند و همه آثارش را محو کردند، چیزی نماند! قبر مطهر حضرت امیر هم همینطور بود، سالیان متمادی آن قبر از ترس مخفی بود. عدّهای متوجه نبودند که چرا ابوحمزه ثمالی ـ همین که دعای سحر را از وجود مبارک امام سجّاد نقل کرد ـ با عدهّای از شاگردانش یا هم بحثهایش به سرزمین نجف میرود و آنجا ـ یک جای مخصوصی ـ درس و بحث را اداره میکند، نمیدانستند که ابوحمزه برای چه به اینجا میآید. نام علی بن ابیطالب(ع) و اینکه قبرش در نجف است، فقط برای اهلبیت روشن بود، خیلیها نمیدانستند.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامت بركاته)
در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛ 27 / 8 /1395.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران، 133. 2. بقره، 148. 3. فرقان، 74 . 4. المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص71. 5. اعراف، 179. 6. نهجالبلاغة صبحی صالح، نامه28. 7.الأمالی صدوق، النص، ص463. 8. فاطر، 1. 9.دیوان سنایی، قصیده90. 10. هاتف اصفهانی، دیواناشعار، ترجیع بند(که یکی هست و هیچ نیست جز او).
11. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص424. 12. كفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص162.