به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 7,144
بازدید دیروز: 5,006
بازدید هفته: 42,752
بازدید ماه: 63,722
بازدید کل: 23,725,537
افراد آنلاین: 9
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۱٤ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 3 May 2024
الجمعة ، ۲٤ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
2 - نگاهی مستند به خسارات اشغالگران در جنگ جهانی دوم به ایران - نفت ایران انگلیس را نجات داد ۱۳۹۷/۰۷/۰۱
نگاهی مستند به خسارات اشغالگران در جنگ جهانی دوم به ایران - 2
الول ساتون، نویسنده بریتانیایی کتاب Persian Oil:
نفت ایران انگلیس را نجات داد

Image result for ‫نفت ایران انگلیس را نجات داد‬‎

پیش از آغاز
نگاهی به تاریخ معاصر نشانگر آن است که پس از پایان جنگ‌های ایران و روس و نفوذ عناصر تشکیلات فراماسونری به داخل ایران، از ماه اوت سال 1907 میلادی برابر شهریور 1286 هجری شمسی، همراه با عهدنامه‌ای ننگین بین روسیه و امپراتوری بریتانیا (که اساسا مسئولان ایرانی از آن بی‌اطلاع بودند و پس از انعقاد به نظر آنها رسید!)، عملا نیروهای این دو کشور، سرزمین ما را به‌اشغال خود درآوردند. این محقق شدن آرزوی دیرین کانون‌های صهیونی برای تصرف ام‌القرای شیعه بود که روزگاری از زبان لرد کرزن (وزیر امور خارجه بریتانیا) گفته شد :
«...در حقیقت و واقع امر، ایران بایستی همیشه مقدرات و سرنوشت خویش را با کمک و مساعدت ما تعیین نماید...»
این همان فرمولی بود که همواره در طول نزدیک به 200 سال از سوی همان کانون‌های صهیونی به انحاء مختلف به اجرا درآمد تا ایران و ایرانی همواره در زیر سایه‌اشغالگران روز و شب بگذراند. ‌اشغالی که زمانی به طور مستقیم و با لگدکوب کردن آب و خاک این ملک با عنوان استعمار کهنه صورت می‌گرفت (همچون تجاوز متفقین در جنگ جهانی دوم)، زمان دیگر با حاکمیت بخشیدن نوکران و دست نشانده‌های محلی (مانند رضا میرپنج و پسرش محمدرضا پهلوی) عنوان استعمار نو را برخود داشت و امروز نیز با نام استعمار فرانو از طریق رسانه‌های گسترده و فرقه‌های نوپدید، سعی دارد تا عقول و اذهان را تسخیر نماید تا همواره استقلال و آزادی این ملت را نابود کرده و اجازه ندهند که بدون مصلحت آنان، اقدامی صورت گیرد.
چنانچه حدود 150 سال پیش در یادداشت‌های شخصی ناصرالدین‌شاه قاجار اینگونه می‌خوانیم :
«می‌خواهم به شمال مملکت بروم، سفیر انگلیس اعتراض می‌کند، می‌خواهم به جنوب بروم، سفیر روس اعتراض می‌کند، ‌ای مرده‌شور این مملکت را ببرد که شاه حق ندارد به شمال و جنوب مملکتش مسافرت نماید!»
به این ترتیب با قرارداد 1907، مملکت ایران توسط روسیه و بریتانیا به دو قسمت تحت نفوذ هریک از این دو امپراتوری (و البته یک بخش به اصطلاح بی‌طرف که آن هم تحت نفوذ عوامل انگلیسی و روسی بود) تقسیم شد و در واقع پیش از آغاز جنگ جهانی اول، نیروهای روسیه در خطه شمالی کشور و ارتش امپراتوری بریتانیا با عناوین مختلف در جنوب و مرکز ایران مستقر شده بودند.
ژنرال «جیمز مابرلی» در کتاب «عملیات در ایران» درباره قرارداد 1907 می‌نویسد :
«...بریتانیا با انعقاد معاهده 1907 ، تمامی محبوبیت و نفوذی را که بیش از هرکشور خارجی دیگر در ایران داشت، از دست داد...»
اما پس از آغاز جنگ اول جهانی، با قرارداد 1915 آن منطقه بی‌طرف نیز از میان برداشته شد و سرزمین ایران به طور کامل به دو قسمت روسی و انگلیسی تقسیم گردید. قراردادی که علی‌رغم اعلام بی‌طرفی ایران در جنگ بسته شد و به کشور ایران تحمیل گردید.
جنگ جهانی اول یا جنگ جنگ‌ها
به نظر مي‏رسد كه اعلام بي‌طرفي ايران تأثير چنداني بر چگونگي مواجهه دول محارب در استفاده از موقعيت سوق‏الجيشي كشورمان نداشت. اندك زماني پس از شروع جنگ، واحدهايي از سربازان انگليسي به همراه قواي هندي تحت امر خود از بحرين وارد آبادان شدند و اين شهر را‌اشغال كردند. عمده‏ترين توجيه گسيل اين نيروي نظامي، ضرورت محافظت از تأسيسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود. نیروهای انگلیسی به بهانه خرابکاری نظاميان عثماني و آلماني در امتداد خط لوله نفت در منطقه خوزستان و اطراف آن نيروهاي خود را رهسپار اهواز نمودند و حتي تا مسجدسليمان هم پيشروي کردند.
 احمدشاه درست چهار روز پيش از شروع جنگ جهاني اول به سن قانوني رسيد و تاجگذاري کرد. فرداي روز تاجگذاري، ناصرالملک خاک ايران را به قصد اروپا ترک کرد. آن موقع هيچ کس نفهميد که چرا نايب السلطنه ايران اين طور با شتاب از کشور خارج مي شود. در آن زمان كشورهاي درگير جنگ هر يك به شكلي مناطقي از خاك ايران را عرصه جولان خود قرار داده بودند. روس‌ها در شمال، عثماني‌ها در غرب، انگليسي‌ها در جنوب و جنوب شرقي و آلماني‌ها به طور پراكنده در مركز ايران و نواحي ديگر فعاليت مي‌‌كردند. فعاليت اين نيروها در شهرهاي مختلف ايران در حالي جريان داشت كه دولت وقت ايران ـ كابينه مستوفي‌الممالك ـ بي‌طرفي خود را در جنگ در آبان 1293 اعلام كرده بود.
يك‌ هفته پس از اين اعلام، نيروي دريایي انگليس كه از مهرماه آن سال به خليج‌فارس آمده بود، شهر آبادان را به‌اشغال خود در آورد و حتي در بوشهر نيز قوایي را مستقر نمود. نيروهاي مشترك هندي ـ انگليسي علاوه ‌بر اين، جزيره كويتي بوبيان و آبهاي اروند‌رود را به‌اشغال خود در آورده و بدين ترتيب راه ورود كشتي‌هاي خليج‌فارس به بنادر نفتي در ايران و عراق را مسدود كردند. بهانه انگليسي‌ها براي تمركز نيرو در خليج‌فارس سد كردن راه نفوذ قواي عثماني و آلماني به اين منطقه بود. در سال‌هاي جنگ اول جهاني، نفت براي انگليسي‌ها يك ماده بسيار حياتي براي تامين سوخت مورد نياز كشتي‌هاي آنها محسوب می‌شد. بعضي مورخان معتقدند سوخت موردنياز ناوگان انگليس در جنگ اول جهاني عمدتاً از طريق نفت ايران تامين مي‌شد و برخي ديگر مانند نويسنده كتاب Persian Oil معتقدند نفت ايران در هر دو جنگ جهاني، نيروي دريایي انگليس را نجات داد.
یعنی در ايران به گاه وقوع جنگ، صفحات شمالي و شمال غرب كشور زير سلطه قشون روس قرار داشت. قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي، حضور نامشروع داشتند و پس از عقد قرارداد 1915 این نیروها به فرماندهی ژنرال باراتف از بندر انزلي تا اصفهان را ميدان تاخت و تاز خود قرار دادند. عثماني‌ها با حمايت آلمان از مرزهاي غرب كشور تا مركز همدان پيش آمدند و از آنجا راهي قفقاز و مرزهاي روسيه شدند. واكنش متقابل روسيه چنان عثماني‌ها را به عقب راند كه آذربايجان شرقي در بهمن 1293 به‌اشغال نظاميان روس درآمد.
مرحله‏اي از‌اشغال كشور در حال شكل گيري بود و تهران و بسياري ديگر از شهرها آبستن حوادث بودند. این مقاومت در مقابل پیشروی ارتش روسیه بوجود آمد اما روس‌هاي تزاري به فرماندهي ژنرال «باراتف» هسته مركزي مقاومت كميته دفاع ملي را درهم كوبيدند و در مرداد 1294 تا پشت دروازه‌هاي تهران جلو آمدند. پيشروي روس‌ها به سمت پايتخت موجب مهاجرت عده‌اي از نمايندگان مجلس از تهران و تعطيلی مجلس شد. احمدشاه درصدد انتقال پايتخت از تهران به اصفهان برآمد، وزيران مختار روس و انگليس او را از اجراي اين تصميم بازداشتند. روس‌ها به قزوين عقب‌نشيني كردند. در اين مدت رؤساي دولت در تهران تحت فشار بيگانگان مرتباً تغيير مي‌كردند. به طوري كه در عرض يك سال، بعد از استعفاي مستوفي‌الممالك به ترتيب مشيرالدوله، سعدالدوله، عين‌الدوله، مستوفي‌الممالك، و عبدالحسين ميرزا فرمانفرما به رياست دولت منصوب شدند و سرانجام با استعفاي فرمانفرما در دي 1294 (ژانويه 1916) احمدشاه، محمد‌ولي خان سپهدار تنكابني را با لقب سپهسالار به رئيس‌الوزرایي برگزيد.