بسم الله الرّحمن الرّحیم
نامه 53نهجالبلاغه بزرگترین و طولانیترین نامههای حضرت امیر(ع) و به نام عهدنامه مالكاشتر معروف است. وجود مبارك حضرت بعد از به حكومت رسیدن،چند نامه برای مردم مصر نوشتند، یكی را در زمان ریاست و مسئولیت محمدبنابیبكر نوشت،نامه مفصلتری را بعد از آن برای مالكاشتر نوشت. قسمت مهمّ این نامهها را سیدرضی در نهجالبلاغه نقل كرد، بخشی از فرازهای نامه حضرت امیر مربوط به عهدنامه مالك در نهجالبلاغه نیامده، درباره نامه محمدبنابیبكر نیز بخشهای مفصلتری را سیدرضی نقل نكرده؛ چون نهجالبلاغه كتاب حدیث نیست، نهجالحدیث نیست، نهجالبلاغه است، خطبههایی كه مثلاً دو یا چند صفحه است ایشان آن جملههای آهنگین را كه فصاحتش و بلاغتش بیشتر است انتخاب و در حدّ مثلاً یك صفحه نقل كرده است. نامههایی كه مثلاً ده صفحه است ایشان در حدّ پنج یا شش صفحه نقل كرده است. این کتاب،كتاب حدیث نیست كه كلّ سخنان حضرت را نقل كرده باشد، بلکه آن جملههایی كه فصاحتش و بلاغتش بیشتر است را نقل كرده است.
اهمیت نقش مدیران میانی در حکومت
داشتن رهبر خوب، داشتن یك استاندار خوب، یك مسئول خوب، نیمی از جریان را حل میكند؛ بخش اساسی را آن مجریان و مدیران میانی به عهدهدارند. اگر این مدیران میانی مدیریت نداشته باشند و در اثر ضعف مدیریت نتوانند مشكلات جامعه را حل كنند، رهبر اگرعلیبنابیطالب هم باشد آن نظام دیرپا نیست و شكست میخورد، چه اینكه شكست خورد. در نامهای كه برای مردم مصر نوشت فرمود: اگر شما و این مسئولان بیدار باشید،این كشور میماند وگرنه سقوط میكند، چه اینكه سقوط كرد، اموی در راه بودند و گرفتند. فرمود: «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ»(1)اگر ملتی بخوابد دشمن بیدار مهاجم است و شبیخون میزند و حمله میكند، آن دشمن نمیخوابد. این جمله را به صورت رسمی و اعلام خطر به مردم مصر فرمود. الآن هم به عزیزان و برادران بزرگوار مصر همین را عرض میكنیم كه بهترین راه، حفظ انسجام دینی، وحدت دینی، عقلانیت جامعه، دینِ در آغوش علم و علم در آغوش دین است.
طِرمّاح در دیداری كه با معاویه ملعون داشت، معاویه گفت علیبنابیطالب چه كار میتواند بكند، من به عدد ارزنهایی كه در این كشاورزیها هست لشكر جمع كردم، او میخواهد با من چه كند؟ طِرمّاح به معاویه گفت او یك خروس جنگی دارد كه همه این ارزنها را میبلعد و آن مالكاشتر است(2)لذا معاویه به فكر افتاد كه مالك را در همان بین راه مسموم كند و ترور كرد.
به هر تقدیر وجود مبارك حضرت امیردر این نامه كه برای او نوشت در بخشهایی از آن كه به منزله بیتالغزل این نامه است به مالكاشتر و سایرین هشدار داد، فرمود: ما اسیری داشتیم، این را آزاد كردیم، باید بكوشیم كه دیگران این را به اسارت نبرند. آن بیتالغزل این عهدنامه این است: «فَإِنَّ هذا الدِّیْنَ قَدْ كَانَ أَسِیْراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیْهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا» فرمود مالك! دین بود، اسلام بود، قرآن بود، نماز جماعت و نماز جمعه بود لكن این دین اسیر دست حكومت سقفیها و امثال ذلك بود كه غدیر را كنار گذاشتند و با سقیفه پیش آمدند. قرآن اسیر، كاری از پیش نمیبرد، نماز اسیر كاری از پیش نمیبرد، این قرآن و آن نماز، مطابق میل هیئت حاكم عمل میكنند. فرمود: ما قیام كردیم، دست و پای قرآن را آزاد كردیم، دست و پای نماز و عبادت و حج و عمره و زكات و خمس را آزاد كردیم، الآن این دین آزاد شد، دینِ آزادشده، رهبری آزاد دارد، سخنان آزاد دارد، هدایتهای آزاد دارد.
آنگاه فرمود: مسئولیت اصلی تو در چهار بخش است، این بخشهای چهارگانه هر كدام زیرمجموعه فراوان دارند و تو باید مدیریت كنی: «جِبَایَهًَْ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلاَحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَهًَْ بِلادِهَا» مسائل مالی این مصر را باید دقیق بررسی كنی، از نظر مالیات و خراجهایی كه میگیری و با دشمنها كاملاً مبارزه كنی نه حمله كنی، بلكه بتوانی خوب دفاع كنی و مردم را در رفاه و آسایش نگه بداری و تمام شهرها را هم آباد كنی، تمام منطقه مصر و اطراف مصر را آباد كنی. این چهار كاررا باید انجام دهی: آباد كردن از یك سو، تأمین امنیت و امانت و رفاه و آسایش مردم از سوی دیگر، تأمین اقتصاد از سوی دیگر و مبارزه با دشمنان از سوی دیگر كه هر كدام از اینها زیرمجموعه فراوانی دارند. فرمود این چهار كار دستور رسمی به توست كه تو باید انجام بدهی. حالا با كدام ملاك؟ مسائل مالی حل است، مال در مصر هست، نیرو هست مهمترین كاری كه تو را وادار میكند و هدایت میكند در این اصول چهارگانه كامیاب شوی تقوای خداست. تقوا از وقایه است، این «تاء» جزء كلمه نیست،دراصل وَقْوا بود،وقایه یعنی سپر داشتن كسی كه سپر در دستش است، از تیر مصون است، هر جا تیری بخواهد بیاید این سپر را میگیرد و محفوظ میشود،گناه تیر است، این را ما باید باور كنیم، این تشبیه نیست؛ اینكه در روایات دارد «النظرهًْ سهمٌ مِن سِهام ابلیس»(3) نگاه به نامحرم تیر مسموم شیطان است، همین است؛مال حرام «أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ»(4) همین است. در قرآن كریم نفرمود رشوه نگیرید، فرمود چیزی كه پوستتان را میكَند نگیرید؛ سُحت به چه چیزی میگویند؟ نهالی كه تازه سبز شد، میخواهد رشد بكند، اگر پوستش را بكنید، این پس فردا مرده است،اِسحات یعنی پوست كندن.فرمود این رشوه، سُحت است، پوست زندگی شما را میكَند، پوست آبروی شما را میكند. یك وقت میگویید فلان كس مبتلا شده به اعدام یا به بیست سال زندان، این همان پوست كندن است.اگر كسی رومیزی بگیرد، زیرمیزی بگیرد،بالأخره پوستش كنده میشود یعنی آبرویش میرود؛ این نظام، نظام حق است.
ترک قرآن و سنت؛ عامل شقاوت
فرمود مالك! مبادا دستت آلوده بشود،مبادا خودت را با تیر مسموم در معرض زوال قرار بدهی، تو را به تقوای خدا امر میكنم و «وَ ایثارَ طاعَتِهِ وَاتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بهِ فِی فِی كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِی لاَ یَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا» هیچ كس سعادتمند نمیشود مگر طبق رهنمود خدای سبحان؛ خدا فریضهای دارد،سنّتی دارد،اگر كسی بخواهد از خطر نجات پیدا كند،به فریضه عمل میكند،اگر بخواهد به نفع و كمال برتر برسد، به سنن او بها میدهد. آنچه در نظام تكوین هست طبق آن برای انسان برنامهریزی شده و آن برنامهریزی كه هماهنگ با ساختار بدنی و روحی انسان است از یك سو، هماهنگ با ساختار خلقت است از سوی دیگر، به نام صحف آسمانی است، یعنی آنچه در جهان حقیقت است اگر به صورت كتاب در بیاید میشود قرآن و اگر كسی كاملاً طبق قرآن عمل كند میشود علیبنابیطالب؛ حالا هر اندازه انسان دستش به قرآن برسد و عمل كند بالأخره جزء شاگردان آن حضرت خواهد شد و در دنیا و آخرت آبروی او محفوظ و از حسنات دنیا و آخرت برخوردار است.
معنی یاوری خدا
فرمود: مالك! الآن كه منطقه پهناور مصر در اختیار توست، بدان که شقاوت فقط در اثر ترك كتاب و سنت برمیآید و لاغیر؛ اگر اینها را ـ معاذ الله ـ کسی رها كرد، جز شقاوت چیزی دامنگیر او نمیشود؛ «وَ أَنْ یَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ» هم از نظر اعتقاد خدا را یاور باش هم از نظر گفتار و سخن و كتابت و بنان و بیان، یاور خدا باش، هم از نظر عمل و اجرا، یاور خدا باش؛ یاوری خدا به این است كه مردم را از هر نظر تأمین كنی كه بهانهای برای انحراف از دین در دست كسی نباشد «فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ» هر كس دین او را یاری كرد، خدا شخصاً متكفّل شد و فرمود من او را یاری میكنم، او را عزیز نگه میدارم او از هر خطری مصون است.
غنا و قوت زبان عربی در فراگیری مفاهیم قرآن
عزت و كرامت از واژههایی است كه شاید معادل فارسی نداشته باشد. اینكه خدای سبحان قرآن را به صورت عربی مبین بیان كرده(5)برای این است كه فرهنگ عربی بسیار غنی و قوی است، با داشتن زبان فارسی قوی و غنی، وقتی میخواهیم آیات قرآن را ترجمه كنیم، میبینیم دست ما كوتاه است ناچاریم از چند كلمه كمك بگیریم تا یك كلمه را معنا كنیم. آن معارف را وجود مبارك پیامبر و اهل بیت و ائمه گفتند، آنها كه در فارسی ما نبود، ما به زحمت باید اینها را ترجمه كنیم، اینكه گفته شد قرآن به ترجمه در نمیآید مگر با جمع كلمات و سخت است همین است، ما ناچاریم پنج، شش كلمه را كنار هم بگذاریم تا یك واژه قرآنی را معنا كنیم، این كلمه وقتی پنج شد، پنج لفظ است، این پنج مفهوم كه بافته نیست، وسطهایش خالی است، مثل حلقههای غربال است، هر مفهومی به اندازه خود، آن معنا را میرساند؛ چون پنجتاست وسطهایش خالی است، بسیاری از ظرایف میریزد، لذا ممكن نیست آنچه را قرآن كریم با یك كلمه تفهیم كرد ما آن را در فارسی با پنج كلمه بتوانیم همان را تفهیم كنیم و ریختوریز نداشته باشیم. عزت و كرامت از همین قبیل است، ما بزرگ داریم، ارجمند داریم، گرامی داریم اما هیچ كدام از اینها معنای كرامت را نمیرساند. كرامت واژهای است كه معادل فارسی ندارد. اینكه میگویند فاطمه معصومه(س) كریمه اهلبیت است، یا وجود مبارك امام حسن كریم اهل بیت است، ما ناچاریم چند كلمه را ردیف بكنیم تا معنای كرامت را بفهمانیم، عزت هم بشرح ایضاً. عزیز بودن غیر از محترم بودن است، تازه احترام عربی است، فارسی نیست،ما وقتی برای كسی حریم میگیریم، میگوییم او محترم است، این واژه هم واژه عربی است.
در این قسمت فرمود اگر كسی دین خدا را با قلب و قالب یاری كند، خدا به او گذشته از نصرت، عزت عطا میكند، وقتی میگویند فلان كس در دانشگاه یا در حوزه یا در جامعه عزیز است، این عزیز غیر از محبوب است، این عزیز غیر از محترم است، این عزیز غیر از كریم است، این عزیز غیر از عظیم است، این عزیز غیر از بزرگوار است؛ واژهای است كه انسان تا نچشد نمیداند معنای عزّت چیست. وجود مبارك حضرت امیر در این نامه فرمود مالك! اگر بخواهی به عزّت برسی كه «إنّ الْعِزَّهًْ لِلّهِ جَمِیعاً»(6) و آن عزّت را ذات اقدس اله به تو مرحمت كند،مواظب باش كه دین خدا را با قلب و دست و زبان یاری كنی.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 3 / 12 / 1391.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________
1. نهجالبلاغه، نامه 62.-2. الاختصاص (شیخ مفید)، ص140 و 141.-3. من لا یحضرهالفقیه، ج4، ص18.-4. مائده، 42.-5. نحل، 103؛ شعراء، 195.-6. یونس،65.