خوان حکمت (۱۸۹) : حرف تازه انبیاء ۱۳۹۷/۰۸/۱۹
خوان حکمت
حرف تازه انبیاء
۱۳۹۷/۰۸/۱۹
بسم الله الرّحمن الرّحیم
انبیا آمدند یك حرف جدید آوردند؛ حرفی كه در دسترس معرفت تجربی و حسّی نیست. ادّعای خدا و انبیای الهی به دستور خدا این بود كه ما یك حرف جدید آوردیم. این چهار جمله را شما شاید چهارصد بار شنیدهاید كه انبیا برای این كارها آمدند؛ یكی (یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ) است، یكی (الْحِكْمَهًْ) است و یكی (یُزَكِّیهِمْ)[1] است، اینها را مكرّر شنیدید. آن جمله چهارم را هم باز مكرّر شنیدهاید كه ازحرفهای جدید انبیاست، فرمود: (وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ)؛[2] یعنی سلسله انبیا، مخصوصاً حضرت ختمی نبوت(علیهمالسلام) چیزهایی را به جوامع بشری یاد میدهند كه اینها نه تنها نمیدانند، نمیتوانند یاد بگیرند جز با وحی. تعبیر قرآن این نیست كه «و یعلّمكم ما لا تعلمون» تعبیر این است كه (وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ)؛ یعنی شما آن نیستید كه بدون وحی یاد بگیرید، چه اینكه خدای سبحان به وجود مبارك رسول گرامی هم فرمود: (وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ)[3] نه «ما لم تعلم»، آن بخشهایی كه (عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ)[4] بخشهای میانی است، اما آن بخشهای نهایی این است كه ما حرفهایی به شما یاد دادیم كه این حرفها در هیچجا نوشته نیست و از هیچ كسی هم نشنیدید، یعنی ما حرف نو آوردیم. آن حرف نو را در مراحل گوناگون به ما نشان دادند؛ یكی از آن بخشها كه حرف نو است این است که فرمود شما تا حال شنیدهاید كه «مَن فَقَدَ حسّاً فَقَدْ فَقَدَ علماً»[5] این را بشر خودش میفهمد؛ یعنی اگر كسی حسّی از حواسّ ظاهری را از دست داد، علمِ حاصل از آن حس را نمیتواند به دست بیاورد؛ اگر كسی كَر بود این از فنّ آهنشناسی و موسیقی و صداشناسی و اینها محروم است، این حس برای تشخیص آهنگها و مانند آن است؛ اگر كسی كور بود توان تشخیص رنگها و علم مناظر و مرایا را از دست خواهد داد: «مَن فَقَدَ حسّاً فَقَدْ فَقَدَ علماً»، این یك قاعده معرفتشناسی است كه حداقل چهار هزار سال در حوزهها و دانشگاهها سابقه دارد، از یونان باستان تا الآن؛
راهیان نور تقوا
اما حرف تازهای كه انبیا(ع) آوردند این است :«مَن فَقَد تقویً فَقَدْ فقدَ علما» اگر كسی طهارت روح، پارسایی، تقوایی را از دست داد علم حاصل از آن رهگذر را از دست میدهد؛ یعنی علم تنها براساس حس و تجربه حسّی نیست، ما یك سلسله علوم تجریدی داریم كه در هیچ آزمایشگاهی قابل نفی و اثبات نیست و راه آن تقواست و تقوا هم شُعَب فراوانی دارد، آن علوم تجریدی هم شعب فراوانی دارند.اگر کسی تقوای هر رشته را از دست داد از بهرهوری از آن علم تجریدی محروم است. اگر در سوره مباركه بقره فرمود: (اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله)[6] كه عطف جمله به جمله است و نه به عنوان شرط و جزا، صریحتر آن را در سوره مباركه انفال فرمود: (إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً)[7] آن نیروی فرق بین حق و باطل، صدق و كذب، خیر و شر، حَسن و قبیح، محمود و مذموم در پرتو تقوا به دست میآید. این حرف را در كدام مكتب ما شنیدیم؟ بحث نبود تا كسی اثبات كند یا نفی كند، فرمود ما چنین مطلبی را آوردیم. عده زیادی راهیِ این راه بودند، الآن ما راهیان نور داریم كه به بركت شهدا فیضهای فراوانی برده و میبرند، یك عده هم راهیان نور تقوا هستند. اگر كسی راهی راه تقوا بود، همانطوری كه پیوند بین تقوا و آن علم ناشناخته است، خود آن علم هم ناشناخته است.
برخورداری ازروزیهای غیر قابل پیشبینی در سایه تقوا
در سوره مباركه طلاق فرمود اگر متّقی بودید ما دو كار انجام میدهیم كه هیچ راه تجربی و حسّی آن را تأیید نمیكند و آن یك راه دیگری است، فرمود: (مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ؛ و هر کس تقوای الهی پیشه کند ، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد)؛[8] این (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) به قول ادیبان به نحو تنازع، متعلّق به هر دو جمله است «مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ».اینكه فرمود: (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ)؛ یعنی خروج او از مشكلات (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است، بهرهوری از رزق (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است، چون پیوند تقوا و معرفت، پیوند تقوا و علم (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است. انبیا آمدند این راه چهارم را هم در كنار آن سه راه به ما نشان بدهند، فرمودند: (وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ) نه «ما لا تعلمون»، این راه باز است و ما با چنین راهی سر و كار داریم; لذا در بخشهایی از قرآن كریم فرمود اینكه این راه (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است و (ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ) است، گناهان هم اینچنین است «مَن أذنَبَ» كسی گناه كرد و بیتقوا بود «حُرِم مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، سُدّ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، سُتر مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» اگر كسی بیراهه رفت، از راهی كه فكر نمیكرد راهش را میبندند.
تقوا؛ نور مستور
اینكه در بخشی از آیات قرآن آمده است: (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهًْ حِجاباً مَسْتُوراً؛ و هنگامی که قرآن میخوانی، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمیآورند، حجاب ناپیدایی قرارمیدهیم؛ )[9] وقتی شما این را به صاحب مغنی و امثال مغنی میدهید میگوید گاهی مفعول به معنی فاعل است، «مستور أی ساترا», وقتی به قرآنشناس میدهی میگویند «خویش را تأویل كن نی ذكر را»؛[10] این مستور به معنی مستور است.
حجاب دو قسم است: یك قسم حجاب مشهور و یك قسم حجاب مستور. گناه، حجاب بین انسان و كمال است، منتها حجاب مستور. تقوا رابطهای است بین انسان و كمال، منتها رابط مستور؛ اگر آن، حجاب مستور است این هم نور مستور است. همه نورها با چشم دیده نمیشوند، برخی از نورها با روح دل و فطرت دیده میشود. بخشهای وسیعی از سنخ دعای كمیل را مرحوم كلینی در جلد دوم كافی ذكر كرد كه برای هر كار خیری یك اثر حُسنی هست، یك؛ برای هر گناهی یك اثر تلخی هست، دو؛ گوشههایی از آثار تلخ گناه در این دعای كمیل هست: «اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِكُ الْعِصَمَ ،اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ ،اَللّهُمَّ اغْفِرْلِی الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ»[11] این گناهان آثار خاصّ خودشان را دارند و در قبال این گناهان، اطاعتها آثار مخصوص خودشان را دارند. بعضی از اطاعتها و كارهای خیر است كه در معرفتافزایی اثر دارد، بعضی در محبت اثر دارد و بعضی هم در شوق و اشكریزی اثر دارد. اگر كسی بخواهد در جهاد اكبر پیروز شود، هیچ چاره ندارد مگر اینكه مسلّح باشد. پیروزی در جهاد اصغر سلاحش آهن است كه دیدیم، پیروزی در جهاد اوسط سلاحشاشك است كه «سِلَاحُهُ الْبُكَاءُ»[12] و پیروزی انسان در جهاد اكبر كه بالاتر از اوسط است محبّت است؛ اگر كسی به سلاح محبّت متّصف بود، محبوب خدا خواهد شد و یك سرپلی است كه انسان مُحب را محبوب میكند. فرمود: (إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْكُمُ الله)[13] انسان محبوب خدا میشود و اگر محبوب او شد، آن آثار قُرب نوافل و امثال ذلك به دنبالش هست.
بنابراین هر گناهی یك حجاب ویژه است و هر اطاعتی یك راه خاص است. اینكه فرمود: (الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)[14] همه این «سبیل»ها و راههای فرعی به آن بزرگراه كه صراط مستقیم است متّصل است؛ صراط مستقیم بیش از یكی نیست، اما این راههای فرعی كه به آن صراط مستقیم میرسد متعدّد است؛ فرمود ما این راهها را نشان میدهیم. بنابراین چیزهایی كه انبیا آوردند یكی این است كه تقوا و طهارت و پاكی روح، این دل را مثل آینه شفاف و بدون غبار میكند، یك؛ به دست صاحبدل میدهد، دو؛ به او میفهماند كه این دل را به كدام طرف نگه بدار، سه؛ این میفهمد كه آینه دل را به طرف اسمای حسنای خدا نگه بدارد، چهار؛ آثار الهی در این دل میتابد، پنج. بسیاری از جوانها دلشان آینه شفاف است؛ ولی این آینه شفاف را شما اگر به باغوحش ببری غیر از گرگ و گراز چیز دیگر را نشان نمیدهد و اگر به جای دیگر ببریاشخاص دیگر را نشان میدهد.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 1 / 12 / 1392 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. بقره ، 129. [2]. بقره ، 151 . [3]. نساء ، 113. [4]. علق ، 5. [5]. اساس الاقتباس، ص375 [6]. بقره ، 282 [7]. انفال ، 29. [8]. طلاق، 2 ـ 3. [9]. اسراء ، 45 . [10]. مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش59. [11]. مصباح المتهجد، ج2، ص844. [12]. همان، ص850. [13]. آل عمران، 31. [14]. عنکبوت ، 69.
راهیان نور تقوا
اما حرف تازهای كه انبیا(ع) آوردند این است :«مَن فَقَد تقویً فَقَدْ فقدَ علما» اگر كسی طهارت روح، پارسایی، تقوایی را از دست داد علم حاصل از آن رهگذر را از دست میدهد؛ یعنی علم تنها براساس حس و تجربه حسّی نیست، ما یك سلسله علوم تجریدی داریم كه در هیچ آزمایشگاهی قابل نفی و اثبات نیست و راه آن تقواست و تقوا هم شُعَب فراوانی دارد، آن علوم تجریدی هم شعب فراوانی دارند.اگر کسی تقوای هر رشته را از دست داد از بهرهوری از آن علم تجریدی محروم است. اگر در سوره مباركه بقره فرمود: (اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُكُمُ الله)[6] كه عطف جمله به جمله است و نه به عنوان شرط و جزا، صریحتر آن را در سوره مباركه انفال فرمود: (إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً)[7] آن نیروی فرق بین حق و باطل، صدق و كذب، خیر و شر، حَسن و قبیح، محمود و مذموم در پرتو تقوا به دست میآید. این حرف را در كدام مكتب ما شنیدیم؟ بحث نبود تا كسی اثبات كند یا نفی كند، فرمود ما چنین مطلبی را آوردیم. عده زیادی راهیِ این راه بودند، الآن ما راهیان نور داریم كه به بركت شهدا فیضهای فراوانی برده و میبرند، یك عده هم راهیان نور تقوا هستند. اگر كسی راهی راه تقوا بود، همانطوری كه پیوند بین تقوا و آن علم ناشناخته است، خود آن علم هم ناشناخته است.
برخورداری ازروزیهای غیر قابل پیشبینی در سایه تقوا
در سوره مباركه طلاق فرمود اگر متّقی بودید ما دو كار انجام میدهیم كه هیچ راه تجربی و حسّی آن را تأیید نمیكند و آن یك راه دیگری است، فرمود: (مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ؛ و هر کس تقوای الهی پیشه کند ، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد)؛[8] این (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) به قول ادیبان به نحو تنازع، متعلّق به هر دو جمله است «مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ».اینكه فرمود: (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ)؛ یعنی خروج او از مشكلات (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است، بهرهوری از رزق (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است، چون پیوند تقوا و معرفت، پیوند تقوا و علم (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است. انبیا آمدند این راه چهارم را هم در كنار آن سه راه به ما نشان بدهند، فرمودند: (وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ) نه «ما لا تعلمون»، این راه باز است و ما با چنین راهی سر و كار داریم; لذا در بخشهایی از قرآن كریم فرمود اینكه این راه (مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) است و (ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ) است، گناهان هم اینچنین است «مَن أذنَبَ» كسی گناه كرد و بیتقوا بود «حُرِم مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، سُدّ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، سُتر مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» اگر كسی بیراهه رفت، از راهی كه فكر نمیكرد راهش را میبندند.
تقوا؛ نور مستور
اینكه در بخشی از آیات قرآن آمده است: (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهًْ حِجاباً مَسْتُوراً؛ و هنگامی که قرآن میخوانی، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمیآورند، حجاب ناپیدایی قرارمیدهیم؛ )[9] وقتی شما این را به صاحب مغنی و امثال مغنی میدهید میگوید گاهی مفعول به معنی فاعل است، «مستور أی ساترا», وقتی به قرآنشناس میدهی میگویند «خویش را تأویل كن نی ذكر را»؛[10] این مستور به معنی مستور است.
حجاب دو قسم است: یك قسم حجاب مشهور و یك قسم حجاب مستور. گناه، حجاب بین انسان و كمال است، منتها حجاب مستور. تقوا رابطهای است بین انسان و كمال، منتها رابط مستور؛ اگر آن، حجاب مستور است این هم نور مستور است. همه نورها با چشم دیده نمیشوند، برخی از نورها با روح دل و فطرت دیده میشود. بخشهای وسیعی از سنخ دعای كمیل را مرحوم كلینی در جلد دوم كافی ذكر كرد كه برای هر كار خیری یك اثر حُسنی هست، یك؛ برای هر گناهی یك اثر تلخی هست، دو؛ گوشههایی از آثار تلخ گناه در این دعای كمیل هست: «اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِكُ الْعِصَمَ ،اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ ،اَللّهُمَّ اغْفِرْلِی الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ»[11] این گناهان آثار خاصّ خودشان را دارند و در قبال این گناهان، اطاعتها آثار مخصوص خودشان را دارند. بعضی از اطاعتها و كارهای خیر است كه در معرفتافزایی اثر دارد، بعضی در محبت اثر دارد و بعضی هم در شوق و اشكریزی اثر دارد. اگر كسی بخواهد در جهاد اكبر پیروز شود، هیچ چاره ندارد مگر اینكه مسلّح باشد. پیروزی در جهاد اصغر سلاحش آهن است كه دیدیم، پیروزی در جهاد اوسط سلاحشاشك است كه «سِلَاحُهُ الْبُكَاءُ»[12] و پیروزی انسان در جهاد اكبر كه بالاتر از اوسط است محبّت است؛ اگر كسی به سلاح محبّت متّصف بود، محبوب خدا خواهد شد و یك سرپلی است كه انسان مُحب را محبوب میكند. فرمود: (إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْكُمُ الله)[13] انسان محبوب خدا میشود و اگر محبوب او شد، آن آثار قُرب نوافل و امثال ذلك به دنبالش هست.
بنابراین هر گناهی یك حجاب ویژه است و هر اطاعتی یك راه خاص است. اینكه فرمود: (الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)[14] همه این «سبیل»ها و راههای فرعی به آن بزرگراه كه صراط مستقیم است متّصل است؛ صراط مستقیم بیش از یكی نیست، اما این راههای فرعی كه به آن صراط مستقیم میرسد متعدّد است؛ فرمود ما این راهها را نشان میدهیم. بنابراین چیزهایی كه انبیا آوردند یكی این است كه تقوا و طهارت و پاكی روح، این دل را مثل آینه شفاف و بدون غبار میكند، یك؛ به دست صاحبدل میدهد، دو؛ به او میفهماند كه این دل را به كدام طرف نگه بدار، سه؛ این میفهمد كه آینه دل را به طرف اسمای حسنای خدا نگه بدارد، چهار؛ آثار الهی در این دل میتابد، پنج. بسیاری از جوانها دلشان آینه شفاف است؛ ولی این آینه شفاف را شما اگر به باغوحش ببری غیر از گرگ و گراز چیز دیگر را نشان نمیدهد و اگر به جای دیگر ببریاشخاص دیگر را نشان میدهد.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 1 / 12 / 1392 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. بقره ، 129. [2]. بقره ، 151 . [3]. نساء ، 113. [4]. علق ، 5. [5]. اساس الاقتباس، ص375 [6]. بقره ، 282 [7]. انفال ، 29. [8]. طلاق، 2 ـ 3. [9]. اسراء ، 45 . [10]. مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش59. [11]. مصباح المتهجد، ج2، ص844. [12]. همان، ص850. [13]. آل عمران، 31. [14]. عنکبوت ، 69.