خوان حکمت (۱۹۰) : ضرورت مهندسی در زندگی ۱۳۹۷/۰۸/۲۶
خوان حکمت
ضرورت مهندسی در زندگی
۱۳۹۷/۰۸/۲۶
وجود مبارک حضرت امیر(ع) در سی و سومین جمله از کلمات حکیمانه نهجالبلاغه فرمود: «کُنْ سَمَحاً وَلَا تَکُنْ مُبَذِّراً، وَکُنْ مُقَدِّراً وَلَا تَکُنْ مُقَتِّراً؛سخاوتمند باش و در این راه اسراف مکن و در زندگى حسابگر باش و سختگیر مباش، این خطاب به نوع نیست که بگوییم به هر انسان دارد خطاب میکند. این نامهای است که حضرت برای امام حسن مرقوم فرمود، البته امام حسن الگوست برای جامعه بشری، حضرت به جامعه بشری میفرماید: «كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً». «سَمح» ریشه در سماحت و کرامت دارد؛ یعنی کریمانه زندگی کن! نه اهل افراط باش، نه تفریط. «تبذیر»؛ یعنی بذرافشانی در جای بیجا. یک کشاورز اگر این بذر را روی سنگ بریزد میگویند تبذیر کرد؛ یعنی این بذر را بیجا پاشید. یا در شورهزار اگر بذر را بپاشد میگوید تبذیر کرد؛ یعنی بذرافشانی در محل نامناسب. کاری که نامناسب است و ثمر ندارد میگویند تبذیر. همین مثال معروف که در شورهزار هرگز میوهای و درختی و زرعی رشد نمیکند همین است. در قبال اسراف که تعدّی است، تبذیر در مقابل آن قرار گرفت.
حضرت فرمود کریمانه زندگی کن! هرگز کلامت را، فعلت را، که تخمی نیک است، این را در زمان غیر مناسب، در زمین غیر مناسب نگو! کاری را که الآن نباید بکنی نکن. حرفی را که الآن نباید بزنی نزن. حرفی یا کاری که در فلان مورد نباید اقدام بکنی نکن. فرمود کریمانه کار بکن! بفهم کجا حرف بزنی، چگونه حرف بزنی، چقدر حرف بزنی، با چه کسی حرف بزنی، در چه زمینه کار کنی، دوراندیش باشی؛ چه اینکه در جنگ جمل وقتی پرچم را به دست پسرش ابن حنفیه داد؛ فرمود: تو مجاهدی هستی که با این سرباز روبرو در جنگ هستی، ولی ببین اتاق جنگ کجاست: «ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَی الْقَوْمِ»؛(1) ببین اتاق جنگ شام از چه کسی دستور میرسد و گرنه تو در جنگ جمل الآن با این سرباز داری میجنگی. دوراندیش باش، نظربلند باش.
حضرت در ادامه فرمود: «و كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً»؛ «تقدیر»؛ یعنی آدم در کار خود مهندس باشد. این کلمه هندسه شاید دهها بار شنیدید که این عربی نیست که ما یک فعل رباعی مجرد داشته باشیم به نام «هَندَسَ، یُهَندِسُ، مُهَندِس». این معرَّب است. اصل «هَندَسه» معرَّب «اَندَزه» بود، این «اَندَزه» مخفّف اندازه است.این «اَندَزه» تعریب شده، شده «هَندسِه». اسم فاعل و اسم مفعول از آن گرفته شده، شده مهندِس. در بعضی از روایات ما کلمه مهندِس بر ذات اقدس اله اطلاق شده است؛(2)یعنی همه کارهای او بر اساس اصول ریاضی است: «إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»؛(3) یعنی اندازه. نه تقدیم دارد نه تأخیر دارد، نه اضافه دارد؛ نظام، نظام هندسه شده است.فرمود شما مهندسی حرف بزن، مهندسی سخن بگو، مهندسی کتاب بنویس، مهندسی اقتصاد بکن، مهندسی خانواده را اداره بکن و بیاندازه کار نکن، گُتره حرف نزن، گُتره کار نکن. این را در آن نامه معروف به پسرش میفرماید. وقتی که به فرزندشان دستور میدهد ما هم فرزندان آن حضرت هستیم؛ فرمود: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»(4). بیایید بچههای ما بشوید. ما امیدواریم، مخصوصاً عزیزان طلبه قبول کردند که فرزندان علیبن ابیطالب بشوند. آن وقت دستوراتی که حضرت به پسرش امام حسن میدهد، به همه فرزندانشان که ـ إنشاءالله ـ شامل حال ما هم بشود خواهد فرمود.فرمود: مهندسی زندگی کن، اندازه نگه بدار و بدان که این معنای تلف شدن عمر حقیقت شرعیه نمیخواهد؛ یعنی این طور نیست که شما منتظر باشید آیه نازل بشود که «یا أیها الذین آمنوا» اتلاف عمر چیست؟ اتلاف عمر حقیقت شرعیه نمیخواهد، آیه نمیخواهد. کسی عمر را بدهد و چیزی نگیرد و در آخر عمر دست او خالی باشد! این همه معارف در عالم هست، این همه کارهای خیر در عالم هست دست او خالی باشد، این معنی اتلاف عمر است. این یک مطلب پیچیده و معما نیست که ما بفهمیم آیا داریم عمرمان را تلف میکنیم یا نه؟! از چه کسی بپرسیم؟ این اگریک مطلب ریاضی دقیق پیچیده باشد، بله استاد میخواهد؛ اما آدم این سرمایه را بدهد و چیزی نگیرد، این تلف عمر است، این خسارت است.
معنی فقیر در قرآن
حضرت درکلمه سی و چهارم نهجالبلاغه برای فرزندش فرمود: «أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْكُ الْمُنَی»؛ بینیازی یک چیز خوبی است. اوّلاً ما بینیاز در عالم نداریم غیر از ذات اقدس اله. موجود یا فقیر است، یا مستغنی، یا غنی. فقیر آن است که نیازمند باشد، یک؛ و چیزی که نیازش را رفع بکند ندارد، دو؛ این دو تا امر که در حقیقت هر دو سلبی هستند، جمعاً میشود فقر. زبان عربی چقدر غنی و قوی است که هر مطلبی را که بخواهد بفهماند، با آن واژههای ادبی پربار میفهماند. ما به فارسی علاقهمندیم چون زبان رسمی ماست و فرهنگ ماست؛ اما فارسی کجا و عربی کجا! ما در فارسی به کسی که مال ندارد میگوییم گدا. این گدا بار علمی ندارد. اما قرآن که «عربی مبین» است ، به کسی که مال ندارد نمیگوید گدا، نمیگوید فاقد، نمیگوید ندار؛ میگوید فقیر. فقیر به معنی گدا و ندار نیست؛ این فقیر بر وزن «فعیل» به معنای مفعول است. فقیر، یعنی کسی که ستون فقرات او شکسته است. جامعهای که گرفتار اقتصاد فلج است فقیر است؛ یعنی قدرت قیام ندارد. چون قرآن مال را ستون فقرات یک ملّت میداند. در سوره مبارکه «نساء» فرمود ثروت، مال و امکانات خود را به دست سفها ندهید: «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ»،(5) چرا؟ برای اینکه: «جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِیاما»؛ قیام شما، قوام شما، ستون فقرات شما ،مال است. اگر مال نداشته باشید، جیب و کیفتان خالی باشد، گدا نمیشوید، میشوید فقیر؛ یعنی ستون فقرات شما شکسته است. قدرت ایستادن ندارید، با ستون فقرات شکسته در برابر چه کسی میخواهید بایستید ؟ یک ملّت ویلچری چگونه میتواند مقاومت کند؟ این کتاب بوسیدنی است؛ در سوره مبارکه «نساء» میفرماید: مال، ستون فقرات است، قیام یک ملّت است، قوام یک ملّت است، ملّت اگر بخواهد بایستد باید ستون فقراتش سالم باشد و اگر کسی مال نداشت، چه در سوره «توبه» چه در سایر سور میفرماید اینها فقیر هستند.
داشتن امید، نه آرزو و تفاوت این دو
پس فقیر به معنی گدا نیست؛ فقیر یعنی ویلچری.مسکین هم همین طور است. مسکین که به معنی گدا نیست؛ مسکین یعنی کسی که قدرت حرکت ندارد،ساکن است. از امام باقر(ع) رسیده است که زبان عربی را چرا عربی مبین گفتند؟ فرمود: «یُبِینُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِینُهُ الْأَلْسُن»؛(6) آن میتواند تمام زبانهای دنیا را ترجمه کند، ولی زبانها نمیتوانند آن را ترجمه کنند، باید پنج شش تا کلمه کنار هم بگذارند تا این را معنا کنند.
اینجا هم حضرت فرمود که مواظب کار خود باش، مواظب حرفهایت باش، بیخود آرزو نکن. فقیر این دو تا سلب را دارد: مال ندارد؛ چیزی که مشکل این بیماری را حلّ کند را هم ندارد، نیاز دارد و چیزی که رفع نیاز کند را ندارد، این میشود فقر. «مستغنی»؛ یعنی کسی که محتاج هست، نیازمند هست، ولی چیزی که نیاز او را رفع بکند دارد. غنی آن است که اصلاً فقر ندارد و تنها خداست که غنی است:«أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ».(7) فرمود اگر شما بخواهید با اخلاق الهی متّصف بشوید:«تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه»،(8) سعی کنید آن چیزی که بوی گدایی میدهد، بوی فقر میدهد، آن را رها کنید.این طور نباشد مدام آرزو داشته باشید به اینجا یا آنجا برسید!در بعضی از روایات ائمه(علیهم السلام) فرمودند که: «وَ إِیَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَی الْمُنَی فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَی»؛(9) ،میدانید آرزو سرمایه زنهای پیر از کارافتاده است. مگر انسان با آرزو زنده است؟! به امید زنده است نه به آرزو. به رجا زنده است نه به تمنّی.آرزو این است که مبادی فراهم نیست، مسائل فراهم نیست، علل فراهم نیست، دل او میخواهد فلان چیز را داشته باشد، دل او میخواهد به فلان مقام برسد. اما بدون درس و بحث و جان کَندن که انسان عالم نمیشود. بدون تلاش و کوشش که انسان به جایی نمیرسد. در روایات(10) فرمودند مُنیه و آرزو سرمایه زنان پیر از کار افتاده است. «رجاء»؛ یعنی امید که مطلبی دیگر است. «رجاء» برای کسی است که مبادی دارد، منابع دارد، مبانی دارد، دنبال کار راه افتاده، امیدوار هم هست.
فرمود: زنده به امید باشید نه به آرزو. الآن کسی که مزرعهای ندارد کشاورزی نکرده، کِشتی نکرده، آبیاری نکرده، این شخص اگر منتظر درآمد خوب باشد، این را میگویند آرزو. اما اگر همه کارها را کرده منتظر است بارانی بیاید بازار مناسب داشته باشد، این را میگویند امید. آن کسی که مزرعه دارد، کاری کرده، بذرافشانی کرده، آبیاری کرده، او رجا دارد. اما کسی که هیچ کاری نکرده، میگویند منیه دارد، تمنّی دارد. فرمود: شریفترین بینیازی این است که انسان خود را از آرزو منزه کند.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 97/8/3
مرکز اطلاعرسانی اسرا
____________________________________________
[1]. نهج البلاغه صبحی صالح، نامه11.
[2]. شرح أصول الكافی (صدرا)، ج3، ص24
[3]. قمر، 49 .
[4]. عللالشرائع، ج1، ص127.
[5]. نساء، 5.
[6]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص632.
[7]. فاطر، 15.
[8]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج58، ص129.
[9]. نهج البلاغة صبحی صالح، نامه31.
[10].بحارالأنوار(ط ـ بیروت)، ج75، ص92.