خوان حکمت (۱۹۱) : کینه و اختلاف؛ زائلکننده دین ۱۳۹۷/۰۹/۱۰
خوان حکمت
کینه و اختلاف؛ زائلکننده دین
۱۳۹۷/۰۹/۱۰
وجود مبارک حضرت امیر(ع) در کلمه 39 نهجالبلاغه میفرماید: «لَا قُرْبَهَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ؛هرگاه کارهاى مستحب به واجبات زیان برساند موجب قرب به خدا نمىشود »، این کلمات را گاهی در اثنای خطبه، گاهی در اثنای نامه، گاهی در سفارشهای عمومی میفرمودند. اینطور نبود که مثلاً این جمله را فقط یک جا یا یک بار مثلاً گفته باشند. گاهی اتفاق میافتاد که در حادثهای جملهای بفرمایند؛ ولی معمولاً اینها هم مسبوق به کلمات دیگر است، هم ملحوق به اینهاست.
تفاوت فریضه با نافله
فرمود: «لَا قُرْبَه بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»؛ این هم آثار فقهی دارد، هم در علوم و مسائل دیگر مطرح است. نافله چیزی است که انجام آن فایده دارد، ولی ترک آن ضرر ندارد. فریضه آن است که انجام آن ضروری است و فایده فراوان دارد، ترک آن هم خسارتهای فراوان. فرمود: آن نافلهای که به فریضه آسیب برساند مجال ندارد، نمیشود با نافلهای که به فریضه ضرر میرساند به خدا متقرّب شد. در احکام فقهی بر اساس آن فتوا دادند که کسی که حج واجب به ذمه اوست نمیتواند حج مستحبی انجام بدهد. کسی که روزه واجب به عهده اوست، نمیتواند روزه مستحبی بگیرد؛ حتی در نماز، آن نافلهای که به فریضه آن آسیب میرساند دیگر نمیشود با آن به خدا نزدیک شد، امر قربی نیست.
تقابل نافله با فریضه، موجب قرب نیست
این حکم فقهی است و روشن است و همه ما آشنا هستیم. اما در مسائل اقتصادی، آن کاری که جزء نوافل اقتصاد است، یک تولید موقت است، یک اشتغال موقت و ناپایدار است، دولت بخواهد بر اساس آن سرمایهگذاری کند، آن تولیدهای اساسی و شغلهای اساسی را رها کند، این فریضه اقتصاد را ترک کرده، به نافله اقتصاد رسیده است. در حوزهها و دانشگاهها بعضی از مطالعات و اطلاعاتند یا کتاب تاریخ یا قصّه است، اینها جزء نوافل علومند. آن درسهایی که به اصول اعتقادی برمیگردد؛ مثل قرآن، مثل نهجالبلاغه، مثل احکام ضروری اسلام، اینها جزء فرائض است.اگر کسی در حوزه، وقت خود را صرف مطالعات متفرقه جانبی کند، از تفسیر بماند، از فقه بماند، از کلام بماند، این به آن علوم واجب آسیب رسانده است. در دانشگاهها هم همین طور است. این یک اصل جامع و کلّی است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود؛ آن نافلهای که به فریضه آسیب میرساند وسیله تقرّب نیست. بعضی از بزرگان مثل مرحوم بوعلی و اینها، تعهّد کردند که قصّه نگویند، قصّه نخوانند، کتابهای قصّه نخوانند. قصّه نافله اطلاعات است؛ اما آن اصول علمی فریضه است.
کینه، ریشهکن دین
یک بیان نورانی از پیغمبر(صلیاللهعلیه وآله) رسیده است و یک بیان نورانی هم از حضرت امیر؛ چون غالب این فرمایشات حضرت امیر، مسبوق به بیانات پیغمبر(علیهماالسلام) است. آنکه از حضرت رسول رسید فرمود: «إِیَّاكُمْ وَ الْبِغْضَهًْ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَهًْ لِلدِّین؛ از دشمنی.... بپرهیزید که آن زداینده دین است ِ»؛(1) آنچه که از حضرت امیر رسیده است در نهجالبلاغه، فرمود: «لَا تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَهًْ؛ با یکدیگر دشمنى مکنید،که شوم و ریشهکن است. »،(2) کسانی که به مکه میروند و سال اوّلشان است، اینها سرشان را تیغ میکنند. این سری که تیغ شده به این زودیها مو در نمیآید. «حلق»؛ یعنی تیغ. یک وقت است انسان موی سر را با قیچی و مانند آن کوتاه میکند، به هر حال ریشهاش هست و بعد رشد میکند؛ اما اگر کسی هر روز سرش را تیغ بکند، دیگر مو در نمیآید. فرمود کینه، دین را تیغ میکند. کسی که دشمن است، به این فکر نیست که حالا او درست گفت یا درست نگفت، فقط میخواهد بکوبد. فرمود این اختلاف، این دشمنی، این دودستگی، دین را حلق میکند، دینی روییده نمیشود. چه کار باید کرد؟ فرمود با یکدیگر دشمن نباشید، برای دنیا به جان هم نیفتید. حالا ما نشدیم، دیگری. دیگری نشد آن سومی. مسائلی که پیش میآید مبادا ـ خدای ناکرده ـ از مسائل سیاسی اجتماعی و اینها بکشانیم به دین بیچارهمان، به این بد بگوییم ،به آن بد بگوییم ـ خدای ناکرده ـ به نظام ما آسیب برسد. فرمود این اختلاف، دین را تیغ میکند، اگر تیغ کرد چیزی نمیماند. وحدت از بهترین برکات است. اگر این آقا خلاف کرده، یک دستگاه قضایی هست و کارهایی هست که انجام میدهند.مبادا مدام به این بد بگوییم، مدام به او بد بگوییم، مدام به نظام ـ خدای ناکرده ـ اهانت بکنیم! فرمود با کسی اختلاف دارید راهحلّی هست. حالا گوش نداد، اینکه شما هر روز بخواهی فحش بگویی، هر روز بخواهی دروغ بگویی، به هر حال داری دین خود را تیغ میکنی. این «تاء» درالْحَالِقَه تای تأنیث نیست، «تاء» تای مبالغه است. وقتی میگویند آدم «خلیفهًْ الله» است نه «خلیف الله»؛ برای اینکه این «تاء» تای تأنیث نیست. زینب(س) اگر به هر معنا عقیله بنیهاشم است حسین بن علی(ع) هم به همان معنا عقیله بنیهاشم است؛ «تا»ی عقلیه تای تأنیث که نیست، مثل «تا»ی خلیفه است مثل «تا»ی علامه است. آدم(ع) «خلیفهًْ الله» است نه «خلیف الله». «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهًٌْ»(3) است نه «فریضٌ». اینقدر فهم واجب است که پیغمبر نفرمود فهم واجب است ، فریض است؛ بلکه فرمود فهم و علم آموزی فریضه است، وگرنه چگونه ممکن است مبتدا مذکر، خبر مؤنث باشد؟ بنابراین ما تا آنجا که ممکن است باید اختلاف نداشته باشیم. اختلاف را هم با نصیحت و برهان حلّ کنیم. حالا اگر حلّ نشد، مرتّب درصدد کارشکنی برمیآییم، به این بد بگوییم، به نظام اهانت بکنیم، این را دیگر نفرمود. اینکه به آن خلیفه بد بگوییم، به این خلیفه بد بگوییم، این نه دستور دینی ماست، نه فایدهای هم دارد؛ جز داعشپروری، چرا ما این کار را بکنیم؟ امیدواریم ذات اقدس اله به همه آن عقلی را عطا کند که همه شئون ما تابع آن عقل باشد.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 97/9/1
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. دعائم الاسلام، ج2، ص352.
2. نهجالبلاغه صبحی صالح، خطبه86.
3. الكافی(ط ـ الاسلامیه)، ج1، ص30.