به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 5,066
بازدید دیروز: 19,824
بازدید هفته: 29,544
بازدید ماه: 29,544
بازدید کل: 25,016,681
افراد آنلاین: 209
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۰۳ دی ۱٤۰۳
Monday , 23 December 2024
الاثنين ، ۲۱ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۳۵۵ - درمکتب امام (ره) : پول اتومبیل در حساب 100 امام ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
درمکتب امام (ره) : 
پول اتومبیل در حساب 100 امام


ظهر روز یکشنبه 58/1/19 دفتر کار خود را ترک کرده و عازم منزل بودم‏‎ ‎‏که با یکی از آشنایان بازاری که در بازارچه نوروزخان تهران تجارتخانه‏‎ ‎‏داشت در خیابان ارم روبه‌رو شدم. او با چند نفر از دوستان آذربایجانی خود به قصد زیارت امام و دیگر رهبران عالیقدر تشیع به قم شرفیاب شده بود. آقای‏‎ ‎‏عبادی دوست قدیمی ما همراهان خود را معرفی کرد و اظهار داشت که آقای‏‎ ‎‏رضوی از تجار و کارخانه‌دارهای معروف تبریز است و می‌خواهد یک‏‎ ‎‏دستگاه اتومبیل بیوک ساخت ایران را که هنوز نمره نشده بر اساس عهد و‏‎ ‎‏پیمان و نذری که کرده است، به پیشگاه امام هدیه کند. اگر بتوانید از حضور‏‎ ‎‏امام درخواست وقت ملاقات و شرفیابی بنمایید، بسیار ممنون و خوشحال‏‎ ‎‏خواهیم بود و در حقیقت احسانی در حق ما کرده‌اید. خواستم بدون بررسی‏‎ ‎‏گامی برنداشته باشم، از این رو از خود طرف حقیقت را پرسیدم؛ او که جوان‏‎ ‎‏پاک‌سرشت و پرشور و متدینی به‌نظر می‌رسید این چنین تعریف کرد: در آن‏‎ ‎‏روزهای بحرانی که امام در پاریس بودند و قافلۀ دل‌ها با او، من این اتومبیل‏‎ ‎‏بیوک را تازه از کمپانی خریداری کرده بودم. روزی که تحویل گرفتم در‏‎ ‎‏بحرانی‌ترین روزهای حرکت امام بود که دولت بختیار به بهانه‌هایی مانع از‏‎ ‎‏پرواز گردید و فرودگاه‌ها را بست. من از این کارشکنی‌های دولت رنج‏‎ ‎‏می‌بردم. در دل با خدای خود عهد و پیمان بستم که اگر حضرت‏‎ ‎‏آیت‌الله العظمی امام خمینی صحیح و سالم به ایران برگردد، من قبل از سوار‏‎ ‎‏شدن این اتومبیل آن را در اختیار ایشان قرار دهم تا افتخار حمل امام را پیدا‏‎ ‎‏کند و همیشه در اختیار او باشد. لذا از این جهت هنوز ماشین را نمره نکرده‌ام،‏‎ ‎‏که نمره قم را بگیرم. امیدوارم امام این هدیۀ ناقابل را که از شهرستان تبریز‏‎ ‎‏آورده‌ام بپذیرند و من هم به آن عهد، پیمان و نذر و نیازی که با خدای خود‏‎ ‎‏دارم برسم؛ چون لطف و کرم خداوند متعال شامل حال ما ملت ایران شد و‏‎ ‎‏وجود پر‌برکت ایشان پس از 15 سال دوری و تبعید، صحیح و سالم وارد‏‎ ‎‏کشور شد، در تهران نتوانستم به حضورشان برسم. اکنون که تا حدودی‏ فرصت مناسب‌تر است خواستم هدیه را به حضورشان تقدیم کنم و چون‏‎ ‎‏می‌دانم امام از وجوه شرعیه نمی‌پذیرند از مال خالص خودم به عنوان هدیه‏‎ ‎‏تقدیم می‌کنم.‏
‏‏   پس از استماع توضیحات آن جوان پرشور و با‌ایمان که با علاقه و آرامش‏‎ ‎‏قلب خاصی بیان می‌داشت، به حضور یکی از دوستان قدیمی خودم که شاگرد‏‎ ‎‏فداکار و یار وفادار امام هستند رسیدم. او خوشبختانه در تنظیم برنامه‌های‏‎ ‎‏ملاقات امام مشارکت داشت، با کمال لطف و صفا ساعت 8/5 شب را تعیین‏‎ ‎‏وقت کردند. من به اتفاق دوستان که تا لحظۀ دیدار ثانیه‌شماری می‌کردند،‏‎ ‎‏نیم ساعت جلوتر در اطراف منزل بودیم. افراد با کمال سادگی و بی‌آلایشی‏‎ ‎‏گروه گروه به حضورشان می‌رسیدند و با جهانی از شور و شعف از‏‎ ‎‏محضرشان برمی‌گشتند. ما پنج نفر هم پس از نیم ساعت تأخیر اجباری‏‎ ‎‏ساعت 9 شب به حضور امام شرفیاب شدیم. امام با کمال سادگی و بی‌آلایشی‏‎ ‎‏در گوشه‌ای از اتاق نشسته بودند و هاله‌ای از عظمت و صلابت و جوانمردی‏‎ ‎‏سیمای نورانی ایشان را احاطه کرده بود. سیمای جوانمردانۀ او هر بیننده را به‏‎ ‎‏یاد عظمت اسلام و یاد مجاهدین و رزمندگان صدر اسلام می‌انداخت.‏‎ ‎‏جمعیت کثیری دور او را گرفته بودند. نوبت به ما رسید، دور امام خلوت شده‏‎ ‎‏بود‌، من کنار ایشان دوشادوش نشستم و جریان را تعریف کردم و سوییچ‏‎ ‎‏اتومبیل را به پیشگاه ارجمندشان تقدیم داشتم. امام با تبسم و خوشرویی‏‎ ‎‏خاصی آن را پذیرفته و تفقدی از دوستان و همراهان کردند ولی دوباره سوییچ‏‎ ‎‏را به صاحب آن برگرداندند و اینچنین فرمودند: من از احساسات و عواطف‏‎ ‎‏شما ممنونم که از تبریز متحمل این همه زحمت و ناراحتی شده‌اید، من‏‎ ‎‏اتومبیل را به خودتان می‌دهم و شما از طرف من وکیل هستید که از آن‏ استفاده کنید.‏
‏‏   جوان، با ایمان و عشق و علاقه و شور خاصی که ازاین دیدار نصیبش شده‏‎ ‎‏بود با اصرار و علاقه فراوان درخواست کرد که امام این افتخار را به ایشان‏‎ ‎‏بدهند که هدیۀ ناقابل او را بپذیرند و برای یک بار هم که شده سوار آن بشوند،‏‎ ‎‏بعد هرطور خواستند عمل کنند، به نیازمندی بدهند یا بفروشند تا او به عهد و‏‎ ‎‏پیمان قلبی خود برسد. از این رو اصرار می‌کرد. امام در جواب اصرار او‏‎ ‎‏فرمودند: «من در شرایط فعلی نیازی به اتومبیل شخصی ندارم و تعهدی هم‏‎ ‎‏دارم که تا احساس نیاز نکنم اتومبیل شخصی نداشته باشم. چون اکنون‏‎ ‎‏احساس نیازی نمی‌کنم به شما وکالت می‌دهم آن را از طرف من خودتان‏‎ ‎‏بخرید و با پول آن خانه‌ای برای یکی از مستضعفین کشور تهیه کنید. چون اگر‏‎ ‎‏ما اقدام به فروش کنیم ممکن است به قیمت واقعی آن به فروش نرسانیم، این‏‎ ‎‏کار را بهتر است خودتان انجام دهید و اگر برایتان ممکن نشد و خواستید‏‎ ‎‏حتماً به وسیله خود ما صورت گیرد می‌توانید اتومبیل را بفروشید و پول آن را‏‎ ‎‏به حساب خاصی که بزودی اعلام می‌شود بریزید (حساب 100بانک ملی‏‎ ‎‏جهت کمک به محرومین که دو سه روز بعد اعلام شد) تا با لطف الهی‏‎ ‎‏به زودی برای عموم مستضعفین در سراسر کشور خانه و مسکن تهیه کنیم.»‏‎ ‎‏جوان این سخن امام را پذیرفت و بنا بر این شد که توسط خودش یا بوسیله‏‎ ‎‏امام خانه‌ای برای یکی از مستضعفان ساخته شود.
* حجت‌الاسلام والمسلمین عقیقی بخشایشی-کتاب آینه حسن - ص132