خوان حکمت (۱۹۴) : چه کسانی به صورت موش محشور میشوند؟ ۱۳۹۷/۱۰/۰۱
خوان حکمت
چه کسانی به صورت موش محشور میشوند؟
۱۳۹۷/۱۰/۰۱
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خدا بعضی از چیزها را به ما داد و به حسب ظاهر تملیک کرد و بعضی از چیزها را به ما نداد، ما را امین قرار داد و ما مالک آن نیستیم. ما مالک خونمان هستیم. مالک مالمان هستیم. مالک وقتمان هستیم. اگر کسی به زور و اجبار اینها را از ما گرفت، اگر عِوضی داد داد، نداد اگر ما راضی شدیم مسئله حلّ است. اینها را خدا به ما تملیک کرد ظاهراً. اما آبرو را به ما نداد که تملیک کرده باشد، مِلک ما شده باشد. آبرو برای اوست، ما را «امین الله» قرار داد. فرمود آبروی مؤمن برای من است، من این مؤمن را امین خود قرار دادم. حالا لازم نیست ما این مسئله فقهی را باز کنیم. برخی از مسائل است که اگر ـ خدای ناکرده ـ تجاوز به عنف بشود و همه رضایت بدهند همچنان پرونده باز است. این مثل خون نیست: «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانا؛ آن کس که مظلوم کشته شده ، برای ولیاش سلطه (و حق قصاص ) قرار دادیم»؛(1) که اگر کسی را کشتند اولیای دم اگر رضایت بدهند پرونده مختومه است. در تجاوز به عنف چه در مرد چه در زن، هر کسی از بستگان رضایت بدهند پرونده همچنان باز است، چون آبرو و حیثیت مرد یا زن مربوط به او نیست، تا او بگوید من حالا صرف نظر کردم. این مربوط به خداست، انسان «امین الله» است، رضایت امین چه اثری دارد؟!
پس ما یک بخش از امور را مالک هستیم «باذن الله»، یک بخش از امور را «امین الله» هستیم. اگر کسی را کشتند اولیای او رضایت بدهند، رضایت اینها مسموع است، حالا یا چیزی میگیرند یا نمیگیرند، ولی به هر حال رضایت اولیای دم مسموع است و پرونده مختوم است. اما اگر ـ خدای ناکرده ـ و ـ معاذالله ـ تجاوز به عنف شد، رضایت هیچ کسی اثر ندارد. یک روایت نورانی هم مرحوم کلینی در کافی نقل کرد که «إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَه»؛(2)فرمود مؤمن را آزاد آفرید، ولی نسبت به آبرو، او را آزاد خلق نکرد، آبروی او را در اختیار او قرار نداد که هر جا خواست ببرد و هر جا خواست بریزد، این طور نیست.
خداوند؛ روزیرسان تمام جنبندگان
بعضی از اصحاب و شاگردان حضرت امیر بودند که حضرت بر آنها نماز خوانده و آنها را به خاک سپرده است. این خبّاب این طور بود. حضرت درباره این شاگرد خود که جزء مهاجرین بود و در جنگ صفین شرکت کرد، فرمود: «یَرْحَمُ الله خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ الله وَ عَاشَ مُجَاهِدا(3)؛ خدا رحمت كند خباب بن الارت را، او از روى رغبت اسلام آورد و براى اطاعت خداوند هجرت كرد، به زندگى ساده قناعت نمود، از خدا خشنود و در تمام دوران عمرش مجاهد بود.»، حضرت شخصاً بر او نماز خواند، او را در قسمتی از کوفه دفن کردند، خود حضرت حضور داشت، فرمود او شاگرد خوبی بود، او ایمان آورد، اهل مهاجرت بود، از مکه به مدینه آمد، اهل جهاد بود، در جریان صفین با ما همکاری کرد و شربت شهادت نوشید؛ اما این جریان هجرت یک کار آسانی نبود. آنها که قبل از وجود مبارک رسول اکرم از مکه به مدینه هجرت کردند، توانی داشتند؛ اما بعد از اینکه حضرت از مکه به مدینه آمدند دیگران که مانده بودند در کمال ضعف بودند میخواستند مهاجرت کنند، این مشرکان مکه نمیگذاشتند. اگر خانهای داشتند کسی از آنها نمیخرید، اموال منقول را میخواستند بیاورند، کسی اجازه نمیداد. اینها ناچار بودند که بال بال بزنند با دست خالی از مکه به مدینه بیایند، ماندند متحیّر شدند! آیه 60 سوره عنکبوت نازل شد که هیچ حیرتی نداشته باشید: «وَ كَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهًٍْ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا الله یَرْزُقُها وَ إِیَّاكُمْ؛ چه بسا جنبندهای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی میدهد و او شنوا و داناست.» فرمود مگر شما نمیبینید روزانه صدها مرغ بال میزنند با دست خالی حرکت میکنند و با شکم سیر برمیگردند؟! این ماهیهای دریا و این مرغهای هوایی هیچ کدام اهل ذخیره نیستند، مگر این نیست که اینها با دست خالی بال میزنند با شکم پر میخوابند. اینها که برای تالاب میآیند از صدها کیلومتر حرکت میکنند، هیچ کدام ذخیره ندارند.
موشچهرگان قیامت
این آیه که نازل شد، مهاجرین گفتند ما هم بال بال میزنیم با دست خالی میرویم در مدینه، همین کار را هم کردند و الان 1400 سال است که ما از اینها به عظمت یاد میکنیم. ما در کشوری هستیم که به لطف الهی همه نعمتها فراوان است؛ منتها آن دابّهای که «تحمل رزقها» آنها مشکل برای ما ایجاد کردند. چند تا موش در مملکت این کار را کردند. اینها که اهل ذخیره کردن هستند. چرا در قیامت یک عده به صورت موش محشور میشوند؟ همین کسی که دو تُن سکه تهیه میکند، این حقیقتاً موش است و در قیامت به صورت موش محشور میشود. کسی را موش نمیکنند. یک عده کور محشور میشوند. در قیامت به خدا عرض میکنند: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمی وَ قَدْ كُنْتُ بَصیراً؛ پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!»(4) من در دنیا چشم داشتم، شما الان مرا کور محشور کردی! حضرت فرمود: ما تو را کور محشور نکردیم، شما خوب بررسی کن در دنیا چگونه بودی؟ ما همان گونه تو را محشور کردیم: «كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسی»؛ خدا میفرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد!»(5) تو در دنیا چگونه بودی؟ مسجد و حسینیه و کتابهای مذهبی و قرآن و عترت و حرم و اینها را نمیدیدی، مراکز فساد را میدیدی. الان هم بهشت و اولیای الهی را نمیبینی، جهنم را میبینی. تو که کور نیستی، این هم جهنم: «أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ»(6) همینها میگویند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا»؛ پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم».(7) ما در قیامت کور نداریم. «كَذلِكَ»؛ یعنی هر طوری که بودی ما همان طور تو را محشور کردیم. تو حالا این طرف را نگاه کردی بهشت و اهل بهشت را نمیبینی، بله! برو سر جای اصلیات هر طور که بودی هستی. این طور نیست که ـ خدای ناکرده ـ ذات اقدس اله بر کسی ستم روا بدارد. این «كَذلِكَ» این پیام را دارد، فرمود هر طوری بودی ما همان طور تو را محشور کردیم، اینجا هم همین طور است.
درباره خبّاب بن أرت علی بن ابیطالب(ع) شخصاً میآید در مراسم تشییع او شرکت میکند، نماز میگزارد و در دفن او حضور پیدا میکند، بعد میفرماید که خبّاب را خدا غریق رحمت کند برای اینکه این کارها را کرده است. فرمود کارهایی که او کرده چیست؟ یکی اینکه «أَسْلَمَ رَاغِباً»؛ طبق میل و رغبت خود اسلام آورد، نه با فشار. «وَ هَاجَرَ طَائِعاً»؛ کسی او را از مکه بیرون نکرد ، بلکه با طوع و رغبت مهاجرت کرد. «وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ»؛ به روزیِ کفاف و حلال و ساده قناعت کرد. در ذیل آیه 97 سوره مبارکه «نحل» که فرمود چه مرد چه زن اگر این دو عنصر محوری را داشته باشند؛ یعنی از نظر عقیده حُسن فاعلی را داشته باشند مؤمن؛ از نظر عمل حُسن فعلی را داشته باشند مطیع، به آنها حیات طیبه میدهیم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهًًْ طَیِّبَهًًْ؛هر کس عمل صالح کند، در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه میبخشیم» از وجود مبارک حضرت امیر سؤال کردند این حیات طیبه چیست؟ فرمود: «هِیَ الْقَنَاعَهًْ»،(8)یک انسان قانع آنقدر بزرگوار است که اصلاً به چشم طمع به دیگری نگاه نمیکند. آن یک کرامت است.
به حضرت امیر عرض کردند چرا این قدر شما خاضع هستید؟ گفت من بررسی کردم دیدم خدا همان برنامهای که برای ملائکه قرار داده برای من هم قرار داده است. چه چیزی به ملائکه گفته که به من نگفته؟ به من اطاعت گفته، یقین گفته، ایمان گفته، عمل صالح گفته، طهارت گفته، طیّب بودن گفته، پاک بودن گفته، راه کسی را نبندم بوده، بیراهه نرفتن بوده، همین حرفهایی که به ملائکه زد به من هم زد. اگر ما در طبیعت زندگی میکنیم اهل خورد و خوراک هستیم برای ما حلال و اینها را هم مشخص کرده است. فرمود من خیلی بررسی کردم دیدم هر چه از ملائکه خواست از ما خواست، وجود مبارک امام هادی(ع) در زیارت «جامعه کبیره» آنچه را که خدای سبحان در سوره «انبیاء» برای ملائکه نقل میکند همان را در زیارت «جامعه»(9) برای اهل بیت نقل میکند، ما هم که شاگردان اینها هستیم در همین مسیر حرکت بکنیم؛ منتها به اندازه خودمان.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 8 / 7 /1397 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________
1-إسراء، 33. 2- الکافی(ط ـ الإسلامیه)، ج5، ص63. 3- عنکبوت، 60. 4- طه، 125. 5- طه، 126. 6- طور، 15. 7- سجده، 12. 8- نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت229. 9- من لا یحضره الفقیه، ج2، ص610.
پس ما یک بخش از امور را مالک هستیم «باذن الله»، یک بخش از امور را «امین الله» هستیم. اگر کسی را کشتند اولیای او رضایت بدهند، رضایت اینها مسموع است، حالا یا چیزی میگیرند یا نمیگیرند، ولی به هر حال رضایت اولیای دم مسموع است و پرونده مختوم است. اما اگر ـ خدای ناکرده ـ و ـ معاذالله ـ تجاوز به عنف شد، رضایت هیچ کسی اثر ندارد. یک روایت نورانی هم مرحوم کلینی در کافی نقل کرد که «إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَه»؛(2)فرمود مؤمن را آزاد آفرید، ولی نسبت به آبرو، او را آزاد خلق نکرد، آبروی او را در اختیار او قرار نداد که هر جا خواست ببرد و هر جا خواست بریزد، این طور نیست.
خداوند؛ روزیرسان تمام جنبندگان
بعضی از اصحاب و شاگردان حضرت امیر بودند که حضرت بر آنها نماز خوانده و آنها را به خاک سپرده است. این خبّاب این طور بود. حضرت درباره این شاگرد خود که جزء مهاجرین بود و در جنگ صفین شرکت کرد، فرمود: «یَرْحَمُ الله خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ الله وَ عَاشَ مُجَاهِدا(3)؛ خدا رحمت كند خباب بن الارت را، او از روى رغبت اسلام آورد و براى اطاعت خداوند هجرت كرد، به زندگى ساده قناعت نمود، از خدا خشنود و در تمام دوران عمرش مجاهد بود.»، حضرت شخصاً بر او نماز خواند، او را در قسمتی از کوفه دفن کردند، خود حضرت حضور داشت، فرمود او شاگرد خوبی بود، او ایمان آورد، اهل مهاجرت بود، از مکه به مدینه آمد، اهل جهاد بود، در جریان صفین با ما همکاری کرد و شربت شهادت نوشید؛ اما این جریان هجرت یک کار آسانی نبود. آنها که قبل از وجود مبارک رسول اکرم از مکه به مدینه هجرت کردند، توانی داشتند؛ اما بعد از اینکه حضرت از مکه به مدینه آمدند دیگران که مانده بودند در کمال ضعف بودند میخواستند مهاجرت کنند، این مشرکان مکه نمیگذاشتند. اگر خانهای داشتند کسی از آنها نمیخرید، اموال منقول را میخواستند بیاورند، کسی اجازه نمیداد. اینها ناچار بودند که بال بال بزنند با دست خالی از مکه به مدینه بیایند، ماندند متحیّر شدند! آیه 60 سوره عنکبوت نازل شد که هیچ حیرتی نداشته باشید: «وَ كَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهًٍْ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا الله یَرْزُقُها وَ إِیَّاكُمْ؛ چه بسا جنبندهای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی میدهد و او شنوا و داناست.» فرمود مگر شما نمیبینید روزانه صدها مرغ بال میزنند با دست خالی حرکت میکنند و با شکم سیر برمیگردند؟! این ماهیهای دریا و این مرغهای هوایی هیچ کدام اهل ذخیره نیستند، مگر این نیست که اینها با دست خالی بال میزنند با شکم پر میخوابند. اینها که برای تالاب میآیند از صدها کیلومتر حرکت میکنند، هیچ کدام ذخیره ندارند.
موشچهرگان قیامت
این آیه که نازل شد، مهاجرین گفتند ما هم بال بال میزنیم با دست خالی میرویم در مدینه، همین کار را هم کردند و الان 1400 سال است که ما از اینها به عظمت یاد میکنیم. ما در کشوری هستیم که به لطف الهی همه نعمتها فراوان است؛ منتها آن دابّهای که «تحمل رزقها» آنها مشکل برای ما ایجاد کردند. چند تا موش در مملکت این کار را کردند. اینها که اهل ذخیره کردن هستند. چرا در قیامت یک عده به صورت موش محشور میشوند؟ همین کسی که دو تُن سکه تهیه میکند، این حقیقتاً موش است و در قیامت به صورت موش محشور میشود. کسی را موش نمیکنند. یک عده کور محشور میشوند. در قیامت به خدا عرض میکنند: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمی وَ قَدْ كُنْتُ بَصیراً؛ پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!»(4) من در دنیا چشم داشتم، شما الان مرا کور محشور کردی! حضرت فرمود: ما تو را کور محشور نکردیم، شما خوب بررسی کن در دنیا چگونه بودی؟ ما همان گونه تو را محشور کردیم: «كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسی»؛ خدا میفرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد!»(5) تو در دنیا چگونه بودی؟ مسجد و حسینیه و کتابهای مذهبی و قرآن و عترت و حرم و اینها را نمیدیدی، مراکز فساد را میدیدی. الان هم بهشت و اولیای الهی را نمیبینی، جهنم را میبینی. تو که کور نیستی، این هم جهنم: «أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ»(6) همینها میگویند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا»؛ پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم».(7) ما در قیامت کور نداریم. «كَذلِكَ»؛ یعنی هر طوری که بودی ما همان طور تو را محشور کردیم. تو حالا این طرف را نگاه کردی بهشت و اهل بهشت را نمیبینی، بله! برو سر جای اصلیات هر طور که بودی هستی. این طور نیست که ـ خدای ناکرده ـ ذات اقدس اله بر کسی ستم روا بدارد. این «كَذلِكَ» این پیام را دارد، فرمود هر طوری بودی ما همان طور تو را محشور کردیم، اینجا هم همین طور است.
درباره خبّاب بن أرت علی بن ابیطالب(ع) شخصاً میآید در مراسم تشییع او شرکت میکند، نماز میگزارد و در دفن او حضور پیدا میکند، بعد میفرماید که خبّاب را خدا غریق رحمت کند برای اینکه این کارها را کرده است. فرمود کارهایی که او کرده چیست؟ یکی اینکه «أَسْلَمَ رَاغِباً»؛ طبق میل و رغبت خود اسلام آورد، نه با فشار. «وَ هَاجَرَ طَائِعاً»؛ کسی او را از مکه بیرون نکرد ، بلکه با طوع و رغبت مهاجرت کرد. «وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ»؛ به روزیِ کفاف و حلال و ساده قناعت کرد. در ذیل آیه 97 سوره مبارکه «نحل» که فرمود چه مرد چه زن اگر این دو عنصر محوری را داشته باشند؛ یعنی از نظر عقیده حُسن فاعلی را داشته باشند مؤمن؛ از نظر عمل حُسن فعلی را داشته باشند مطیع، به آنها حیات طیبه میدهیم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهًًْ طَیِّبَهًًْ؛هر کس عمل صالح کند، در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه میبخشیم» از وجود مبارک حضرت امیر سؤال کردند این حیات طیبه چیست؟ فرمود: «هِیَ الْقَنَاعَهًْ»،(8)یک انسان قانع آنقدر بزرگوار است که اصلاً به چشم طمع به دیگری نگاه نمیکند. آن یک کرامت است.
به حضرت امیر عرض کردند چرا این قدر شما خاضع هستید؟ گفت من بررسی کردم دیدم خدا همان برنامهای که برای ملائکه قرار داده برای من هم قرار داده است. چه چیزی به ملائکه گفته که به من نگفته؟ به من اطاعت گفته، یقین گفته، ایمان گفته، عمل صالح گفته، طهارت گفته، طیّب بودن گفته، پاک بودن گفته، راه کسی را نبندم بوده، بیراهه نرفتن بوده، همین حرفهایی که به ملائکه زد به من هم زد. اگر ما در طبیعت زندگی میکنیم اهل خورد و خوراک هستیم برای ما حلال و اینها را هم مشخص کرده است. فرمود من خیلی بررسی کردم دیدم هر چه از ملائکه خواست از ما خواست، وجود مبارک امام هادی(ع) در زیارت «جامعه کبیره» آنچه را که خدای سبحان در سوره «انبیاء» برای ملائکه نقل میکند همان را در زیارت «جامعه»(9) برای اهل بیت نقل میکند، ما هم که شاگردان اینها هستیم در همین مسیر حرکت بکنیم؛ منتها به اندازه خودمان.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 8 / 7 /1397 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________
1-إسراء، 33. 2- الکافی(ط ـ الإسلامیه)، ج5، ص63. 3- عنکبوت، 60. 4- طه، 125. 5- طه، 126. 6- طور، 15. 7- سجده، 12. 8- نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت229. 9- من لا یحضره الفقیه، ج2، ص610.