افراد دیگر مثل آقای خندان هم اظهار تمایل به همکاری داشت، البته ایشان مدعی بود او را دستگیر کرده‌اند و در سایت‌ها او را فردی اغتشاشگر معرفی کرده‌اند که ابتدا بنای پیگیری موضوع و شکایت از سایت مذکور را داشت که خانم شریف‌رازی پیگیر کارش بود ولی چند روزی با ما همکاری کرد. او هم در بخش معاضدت مالی به خانواده‌ها زنگ می‌زد و ضمن پرس‌وجو از وضعیت زندانی‌ها چنانچه خانواده‌ای نیاز به مسائل مالی داشت یادداشت می‌کرد و یا آنها را برای گرفتن کمک مالی به دفتر فرامی‌خواند. ما هم لیست افراد را به آقای عابد جعفری می‌دادیم و ایشان هم مبالغ مذکور را پرداخت می‌کرد. لیست مبالغ پرداخت شده در اختیار آقای عابد جعفری می‌باشد. آقای حامد صابری هم کار عکس دیدار آقای کروبی را با خانواده‌های رامین رمضانی، خانم خاکزاد و عابدینی انجام داد، تمایل زیادی داشت که در این زمینه همکاری داشته باشد البته ایشان به صورت حرفه‌ای عکس‌های مختلف می‌گرفتند و سایت مستقل عکس داشتند که من از طریق ستاد با ایشان آشنا شدم و این آشنایی تا پایان عمر دفتر ادامه داشت و بعد از آن او را ندیدم. ایشان البته در جلسه‌ای که خانواده‌ها با شورای شهر داشتند البته قبل از تشکیل دفتر حضور داشته و کار عکس آن جلسه را هم انجام داده‌اند. ولی فرد دلسوزی به نظر می‌رسید چون مبلغ یک میلیون تومان هم کمک برای خانواده آسیب‌دیده‌ها جمع‌آوری کرده بود که پانصد هزار تومان آن را به خانواده میرعابدینی برای هزینه‌های درمان پرداخت کردیم. در مورد قضیه سعیده پورآقایی هم که عرض کردم موضوع را آقای زرکوب در حضور آقای عابد جعفری برای ما با همان کیفیتی که قبلا نوشتم تعریف کرد و ما هم موضوع را دنبال کردیم که نهایتا اتفاقی افتاد که نباید می‌افتاد. علی‌رغم تاکید فراوانی که به آقای کروبی کردم ولی ایشان متأسفانه توجهی نکرد و موضوع را در اختیار آقای اژه‌ای قرار داده بود که مسئله‌ساز شد. البته همان‌طور که گفتم نحوه تعریف آقای زرکوب و اعلامیه فوت و فرزند شهید و جانباز بودن و همان خبرهایی که در اوراق مربوط به سعیده پورآقایی تعریف کردم، که همه موارد در حضور آقای دلاوری، و محمودیان و خانم و دختر جواد امام بود واقعا چیزی دیگر جز آنچه گفتم نبود. در آن مورد آقای کروبی بی‌تدبیری کرد. حضور محمودیان در آن جلسه و همراه بودن ایشان به قصد تهیه خبر نبود. حتی ایشان همان شب به من این خبر را داد که این خبر را کار کرده‌اند، ولی من گفتم ما قصد کار خبری کردن نداریم. اینکه چرا ایشان یا شخص دیگر در ]سایت[ نوروز، خبر را کار کرده بود نمی‌دانم. البته قبل از رفتن ما به منزل سعیده پورآقایی اعلامیه رنگی چاپ شده بود و چندین پلاکارد مقابل درب آپارتمان نصب شده بود. لذا ادعای مادر سعیده مبنی بر اینکه از من خبر مرگ دخترش را شنیده کذب محض می‌باشد. ما وقتی با آقای محمودیان و خانم و دختر جواد امام مراجعه کردیم، شاید 5 عدد پلاکارد مشکی مقابل درب ورودی آپارتمان نصب شده و اعلامیه رنگی ایشان روی دیوارهای کوچه هم نصب شده بود. حتی ما آدرس را از خانم‌های محل گرفتیم، پس چگونه می‌تواند ایشان که مرا تا شب پنج‌شنبه یعنی یک روز قبل از برگزاری مراسم اصلا ندیده، خبر مرگ فرزندش را از من شنیده باشد. باز هم می‌گویم من انگیزه‌ای جز یاری رساندن به خانواده‌های آسیب‌دیده نداشتم. اینکه از آن دفتر دیگران چه بهره‌برداری و سوءاستفاده‌ای کرده‌اند من اطلاعی ندارم. ولی تنها چیزی که می‌توانم بگویم، ممکن است آقای محمودیان از سادگی من در مورد بهشت‌زهرا و سعیده پورآقایی سوءاستفاده کرده باشد، ولی خودش می‌گفت کار من نیست کار حنیف[مزروعی] است. البته بعد از چاپ خبر سعیده پورآقایی وقتی فرزند شهید بودن آن کذب از آب درآمد، من گفتم اگر دسترسی به سایت نوروز داری بگو حداقل خبر را تصحیح کنند و بگویند که این فرد فرزند شهید جانباز نیست. نمی‌دانم که خبر تصحیح شد یا نه، ولی این مطلب را من به ایشان گفتم. من یادآور می‌شوم که موضوع را خیلی ساده گرفته بودیم و اصلا تشکیل چنین دفتر با چنین وضعیتی اشتباه محض بود. ولی وقتی بزرگان تصمیم اشتباه می‌گیرند، خسارات آن هم قطعا بزرگ است. فقط در این بین، این ضعفا هستند که مظلومانه به دلیل نابخردی و کم اطلاعی و سادگی باید تاوان عملکرد و اشتباه بزرگان را هم بپردازند. باز هم یادآور می‌شوم از انگیزه آقای موسوی و کروبی برای ایجاد این دفتر هیچ اطلاعی نداشتم.
... اکنون که به نتیجه و حاصل کار می‌اندیشم، می‌فهمم که ایجاد این دفتر اشتباه بود... .
ولی خدا وکیلی اگر خواستید قضاوت کنید و منصفانه رأی بدهید، بروید سراغ بزرگان که تصمیمات غلط می‌گیرند. جان کلام اینکه من اشتباه خود را می‌پذیرم که بعضی از اقدامات ما هر چند از سر خیرخواهی بود ولی نتیجه زیانباری در پی داشته است. ولی کلیه اقدامات را من براساس دستور آقای الویری و یا هماهنگی آقای بهشتی انجام داده‌ام. اگر در دفتر کارهای دیگر اتفاق افتاده که من خبر ندارم و اگر آنها خلاف بود افراد خلافکار خودشان باید جوابگو باشند. من تصور نمی‌کردم آقای الویری دادن اسامی شماره جواز دفن‌ها را تبدیل به مصاحبه می‌کند. اگر می‌دانستم که ایشان قصد چنین کاری را دارند، غلط می‌کردم که آن کار را بکنم یا اگر می‌دانستم که قرار است فیلم بهشت زهرا روی سایت‌ها برود غلط می‌کردم که به بهشت زهرا بروم. همه این اقدامات را من برای مطلع کردن مسئولین اصلی کشورم انجام دادم.