بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر(ع) در حکمت چهل و هفتم نهجالبلاغه میفرماید: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ»؛ (ارزش هر کس به اندازه همت او و راستگویی و صداقتِ هر کس به اندازه شخصیت اوست و شجاعت هر کس به اندازه بیاعتنایی وی (به ارزشهای مادی) است و عفت هر کس به اندازه غیرت اوست.) این بیانات نورانی گاهی در وصایای عمومی آن حضرت است، گاهی در وصیتهای خصوصی. بخشی از اینها مربوط به توصیهای است که به وجود مبارک امام حسن دارد و مرحوم سید رضی اینها را تقطیع کرده است.
هر کاری که انسان انجام میدهد، اگر کارهای عادی نباشد، به اوصاف او برگردد یک مبدأ نفسانی دارد. فرمود: ارزش هر کسی به اندازه همت اوست که هر کسی به اندازه همّتش میارزد. در قیامت، هر کسی که کارهای خوب انجام داد، آن کارها را معیار قرار نمیدهند، مبادی و ملکات و اوصاف نفسانی که مبادی این کارهاست آنها را میسنجند. فرمود: قدر هر کسی به قدر همت اوست.
همت، یعنی چیزی که انسان اهتمام میورزد و آن را اصل میداند و سایر امور را فرع میداند و فدای آن میکند. شارحان این جمله نورانی قصّه «دار الإنذار» را نقل کردند. وقتی این آیه مبارکه نازل شد که: (وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الْأَقْرَبینَ)؛(1) وجود مبارک پیغمبر(ص) سران قریش و غیر قریش را دعوت کرد، وجود مبارک حضرت امیر هم بیش از ده سال نداشت، او هم حضور داشت و هنوز به آن صورت که یک جوان بالغ شده باشد نبود. حضرت بعد از تلاوت این آیه، رو کرد به این بزرگان قبایل و به تکتک اینها گفت که: «أنقذ نفسک من النار»؛ خودت را از آتش نجات بده!
فرمود: اگر کسی دعوت من و نبوت من و رسالت مرا پذیرفت و مرا یاری کرد و در اجرای احکام و حِکَم من کوشش کرد، او وصی من و خلیفه من است؛ این را گفت. بعد به تکتک اینها فرمود: کیست که ندای مرا پاسخ بدهد و جانشین من باشد؟(2) تنها کسی که قیام کرد، وجود مبارک حضرت امیر بود در سنّ ده سالگی.
آن روز هم نظام نظام قبیلگی بود و هرگز به نوسالهها فرصت سخن نمیدادند. تمام حرفها به عهده آن بزرگان قبایل بود. چند بار وجود مبارک حضرت این آیه را تلاوت فرمودند، معنا کردند، تفسیر کردند؛ بعد فرمودند هر کس اوّلین نفری باشد که ندای مرا پاسخ داده و مرا تأیید کرده و دستورهای مرا اجرا کرده او خلیفه من است. در تمام این اعلامها وجود مبارک حضرت امیر با اینکه بیش از ده سال نداشت، قیام کرد.
ارتباط صداقت با مردانگی
بعد حضرت بالصراحه نام این سران را بُرد، که فلانی! «أنقذ نفسک من النار». فلانی! «أنقذ نفسک من النار». هیچ کس اقدام نکرد. این علی(ع) میگوید: ارزش هر کسی به همّت اوست؛ در حقیقت از خودش دارد سخن میگوید. «صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ» (و راستگویی و صداقتِ هر کس به اندازه شخصیت اوست)؛ این «مُرُوءت» با مرء و مرد بودن همخوانی دارد؛ زبان فارسی ما خیلی شیرین است؛ اما فارسی کجا عربی کجا؟! ما اصلاً در فارسی علمی به نام علم لغت نداریم. اما در عربی فنّ لغت هست. این لیوان اگر پر باشد چه اسمی دارد؟ خالی باشد چه اسمی دارد؟ نصف آن پر باشد چه اسمی دارد؟ ما همین کلمه تخم را؛ چه تخم برنج، چه تخم گندم، چه تخم جو، چه تخم گشنیز، همه را میگوییم تخم؛ چه برای حیوانها باشد چه برای مزرعه باشد، تخم مرغ باشد یا چیزی دیگر باشد، میگوییم تخم. اما دهها لغت برای همین تخم است که اگر نظیر جو و گندم بود «بذر» است و اگر نظیر گشنیز و این سبزیهای شاهی و اینها باشد، «بزر» با «زاء اخت الرّاء» است. دهها فرق است. لیوان اگر آب داشته باشد یک اسم دارد، خالی باشد یک اسم دارد.
این مُرُوءت از «مرء» بودن و مرد بودن نشأت میگیرد. مروّت دارد یعنی مرد است، مردانگی دارد. فرمود مردانگی هر کسی در صدق اوست. صدق تنها در قول نیست؛ اگر فعل با قول مطابق باشد صادق است. اگر فعل با نیت مطابق باشد صادق است و اگر قول با نیت و اگر قول با فعل مطابق باشد صادق است. میگوید صدق هر کسی به قدر مردانگی اوست و شجاعت هر کسی به قدر انفیت (بیاعتنایی) اوست. ما میگوییم به دماغ فلان کس برخورد! یا «شامخ الأنف» شد! دماغ او را خاکمالی کردند! این کنایه از آن است که به هر حال قسمت مهم احترام انسان به همان چهره اوست. در آداب سوار شدن در روایات «اطعمه و اشربه» و اینها هست که اگر کسی مرکوبی دارد، اگر سوار مرکوب شد، این مرکوب او چندین حق بر عهده او دارد؛ یکی اینکه بار زائد بر او تحمیل نکند، یکی اینکه هر جا که رفت و به آبی رسید عجله نکند و او را بر آب عرضه کند که اگر تشنه است بنوشد، یکی اینکه اگر خواست برای سرعت رفتن او، اسب را بزند، به صورتش نزند، به پهلوی اسب بزند. صورت اسب محترم است. اینها جزء آداب اسلام است که کسی را اهانت نکند. وقتی این دین اجازه نمیدهد که آدم اسبی را اهانت کند، حماری را اهانت کند، چگونه اجازه میدهد با قلم و بنان و بیان، آبروی کسی را ببرد؟! اینها جزء احکام و حِکَم است.
غیرت؛ بالاترین فضیلت انسانی
فرمود: «وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ» (و عفت هر کس به اندازه غیرت اوست) ، این کلمه «غیرت» از آن واژههای کمنظیر است که ما در فارسی هیچ معادلی نداریم. درعظمت لغت عرب همین بس که از امام باقر(ع) پرسیدند که چرا قرآن به عربی مبین نازل شده است؟ فرمود: برای اینکه «یُبِینُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِینُهُ الْأَلْسُن»؛(3) عربی آن هنر را دارد که تمام زبانهای دنیا را ترجمه کند؛ اما زبانهای دنیا آن هنر ادبی را ندارند که عربی را ترجمه کنند.
ما غیرت را هر چه بخواهیم معنا کنیم ناچاریم سه چهار کلمه بیاوریم تا این کلمه غیرت را معنا کنیم. غیرت که از پرفضیلتترین فضایل نفسانی است، واژهای است که از سه عنصر دقیق تشکیل میشود؛ یعنی تا این سه عنصر پیدا نشود معنای غیرت ظهور نمیکند. غیرت یعنی آدم در حریم غیر دخالت نکند، یک؛ غیر را به حریم خود دخالت ندهد، دو؛ مجموع این جمعها هم متفرّع است بر اینکه حریمشناسی کند، سه. اینکه میگوییم داخل در حریم غیر نشوید، یعنی چه؟ یعنی محدوده خودش را میشناسد و از این محدوده بیرون نمیرود. اینکه میگوییم غیر را وارد حریم خود نکنید یعنی چه؟ یعنی مرز خودش را میشناسد اجازه ورود نمیدهد. اینجا، هم ورود ممنوع است، هم خروج ممنوع است. این ورود ممنوع بودن یعنی مرز نهایی، خروج ممنوع بودن یعنی مرز ابتدایی.پس «معرفهًْ المرء نفسه»، اوّلاً؛ خروجشناسی، ثانیاً، دخولشناسی، ثالثاً؛ این سه عنصر که جمع شد، این مرد میشود اهل غیرت.
اگر کسی بیگانه را به داخل منزل راه داد غیرت ندارد و اگر خود از حریم خود تجاوز کرد، غیرت ندارد. این است که حضرت در نهجالبلاغه فرمود: «مَا زَنَی غَیُورٌ قَطُّ»؛(4) هرگز آدم باغیرت، نامحرم را نگاه نمیکند. این یعنی چه؟ یعنی دارد از مرز خودش تجاوز میکند. ورود ممنوع، خروج ممنوع، این دو عنصر حتما بعد از شناخت قلمرو خود آدم است که قلمرو من کجاست؟ که خروج ممنوع و ورود ممنوع است.
پس تا این سه حقیقت یکجا جمع نشود، غیرت پدید نمیآید؛ لذا گفتند خودت را بشناس. این بیان نورانی حضرت که در نهجالبلاغه میفرماید که هیچ مرد باغیرتی نامحرم را نگاه نمیکند یعنی چه؟ یعنی دارد تجاوز میکند. خود حضرت هم در یک سخنرانی به افرادی که نشسته بودند و به نامحرمی که عبور میکرد نگاه میکردند، فرمود: آقایان! آن کسی که در خانههایتان است همین است. کجا را نگاه میکنید؟ این هم در نهجالبلاغه است. اینکه فرمود ارزش هر کسی به اندازه غیرت اوست، تا این سه اصل را نشناسد غیور نیست و اگر غیور نبود، بسیاری از فضایل برای غیرتمند است.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 97/9/22
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_____________________
[1]. شعراء، 214. [2]. الإرشاد فی معرفهًْ حجج الله علی العباد، ج1، ص49.
[3]. الكافی(ط ـ الإسلامیه)، ج2، ص632. [4]. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت305.