* موسوي بدون برنامه آمده بود و حرف‌هايي براي نفي احمدي‌نژاد داشت
- يکي از ايراداتي که ما به تيم آقاي موسوي مي‌گرفتيم اين بود که برنامه آقاي موسوي تدوين شده نيست و با آقاي فاتح يک شب درگير شدم... حتي من به ايشان گفتم لااقل همان برنامه‌هاي آقاي خاتمي را بدهيد چاپ کنند و متأسفانه حتي برنامه‌هاي آقاي موسوي تا روز آخر هم براي چاپ نيامده بود. آقاي موسوي براي نفي آقاي احمدي‌نژاد شايد حرف‌هايي براي گفتن داشت، اما براي جايگزيني آن، حرف نو و جديدي نداشت. (جلد اول پرونده، صفحه 228)
* نامشروع خواندن دولت
- در پاسخ به اين سؤال که، درخصوص اظهاراتش مبني بر نامشروع خواندن دولت، تحريک و تهييج اطرافيان و مرتبطين به فعاليت‌هاي غيرمعمول و شرکت در تجمعات، چه توضيحي دارد، اظهار کرده است: «قطعاً اگر چنين سخني گفته باشم اشتباه است و براساس اظهارنظر و بيانيه‌ي آقاي محتشمي که مسئوليت صيانت آراء را به‌عهده داشت و درخواست ابطال آراء را داشت، شايد در فضاي احساسي گفته شده باشد و درخصوص تحريک و تحريض اطرافيان هم من هيچ‌گونه عملي که به اين امر دامن زده شود، نگفتم. شايد تنها جمله‌اي که آن هم براساس شوخي يکي از دوستان که گفت از فردا پارچه‌ي مشکي مي‌زنيم و نوار قرآن مي‌گذاريم، من هم گفتم آره کار خوبي است تا به‌نوعي اعتراض خود را به‌صورت مدني نشان مي‌دهيم، که بعد هم گفتم نه همان رنگ سبز خوب است بگذاريم اين نماد حفظ شود؛ ولي اصلاً بحث جدي نبود بيشتر به طنز شبيه بود... وقتي رهبري، انتخابات را تأييد کردند يا تبريک گفتند، نبايد براي اين کار [يعني اعتراض به نتيجه‌ي انتخابات] از روش‌هاي غيرقانوني استفاده کرد، بلکه معتقدم بايستي با استفاده از سازوکار قانوني سخن گفت». (جلد اول پرونده، صفحه‌ي 38)
* تقابل هاشمي با رهبري نظام پس از انتخابات نهم
- آقاي جهانبخش خانجاني در ادامه اظهارات خودش طي صفحات 437 تا 443 بيان داشته است: «بعد از انتخابات رياست‌جمهوري نهم به‌نوعي آقاي هاشمي از رهبري دلگير بودند و تلقي‌شان اين بود که رهبري اگر مي‌خواست اجازه نمي‌داد که آقاي هاشمي زمين بخورد و خانواده‌اش هم در بعضي از محافل خصوصي از اينکه رهبري در کرمان از آقاي هاشمي تجليل نکرده ناراحت بودند و فضا را در اين سال‌ها به‌سمتي پيش مي‌بردند که به‌نوعي انتقام از احمدي‌نژاد بگيرند که انتقام از رهبري بود...
چند باري که به ملاقات آقاي هاشمي رفتيم ايشان خيلي بر اينکه «مملکت در شرايط بدي است و در حال سقوط است» اشاره مي‌کرد و طبيعي بود ما هم در چنين فضايي به‌جاي اينکه بياييم منطق درستي را پيش بگيريم و طي نامه‌هاي منطقي محرمانه به مقام معظم رهبري بگوييم، در مصاحبه‌ها مطالب را مطرح مي‌کرديم و در رسانه‌ها تبليغ مي‌کرديم. بزرگان اصلاحات سعي مي‌کردند اين تقابل در منظر و مرئاي مردم انجام گيرد، اين يعني تضعيف حاکميت».
اردوکشي‌هاي خياباني با هدف رويارويي با نظام
* رفسنجاني فرمان آشوب مي‌دهد
- نامه آقاي هاشمي‌رفسنجاني [خطاب به مقام معظم رهبري «مدظله العالي» مبني بر لزوم برخورد با آقاي احمدي‌نژاد و پيش‌بيني اغتشاشات در آينده نزديک] با آن محتواي تحريک‌آميز، فضاي ستادهاي انتخاباتي را به‌سمت بدي پيش برده بود. آقاي فاتح خيلي هيجان‌زده بود که حتي تا پاسي از شب به من زنگ مي‌زد که مردم را در خيابان‌ها نگه‌داريد و اين جنبش بايد فعال باشد، که من شب آخر باهاش شوخي مي‌کردم: تو که تا ديروز جور ديگري بودي امروز چه شد که از ماها هم دوآتيشه‌تر شدي. و حرف‌هايي رويايي [مي‌زد] که من بعضاً خنده‌ام مي‌گرفت. (صفحات 443ـ450 پرونده)
* عمليات رواني به بهانه ديدار هاشمي با مقام معظم رهبري
- نامبرده در صفحه‌ي 512 پرونده نيز به مطلب مهمي اشاره کرده است، مبني بر اينکه: «يک روز بعد از مناظره آقاي احمدي‌نژاد و آقاي موسوي، که به آقاي هاشمي‌رفسنجاني پرداخته شد، من به فائزه خانم زنگ زدم که شما نگذاريد آقاي هاشمي پاسخ دهد، چون اصلاً به صلاح نيست؛ که ايشان گفت: «نه! حاج آقا الان جواب نمي‌دهد ولي به‌موقع کار خودش را انجام مي‌دهد». و قبلاً هم گفتم که آقاي ذاکر به‌گونه‌اي به نقل از آقاي محتشمي‌پور سخنان آقاي هاشمي‌رفسنجاني را با مقام معظم رهبري نقل مي‌کرد که هرکس بود و يا مي‌شنيد اين‌گونه استنباط مي‌کرد که رهبري معظم انقلاب از انجام تقلب مطلع هستند و اين خيلي فضاي ستاد انتخابات [آقاي موسوي] را ملتهب کرده بود و واقعاً چهره‌ي نامناسبي از مقام معظم رهبري ترسيم نموده بود و طبيعي بود که در لايه‌هاي مختلف ستاد منعکس و يا به جامعه انتقال يابد و در اينجا ـ بدون هرگونه ملاحظه‌کاري ـ ظلم زيادي به رهبري صورت گرفت که ماها هم در آن بي‌نقش نبوديم ولو بدون غرض و يا حداقل گرايش به انعکاس آن داشتيم، خداوند ما را ببخشد».