خوان حکمت (۲۰۰) : فاطمه(س)؛ یک امت ۱۳۹۷/۱۱/۱۳
خوان حکمت
فاطمه(س)؛ یک امت
۱۳۹۷/۱۱/۱۳
وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) در هنگام دفن صدیقه کبری خطاب کرد به قبر مطهّر پیغمبر(ص) این جمله را عرض کرد، این در خطبه 202 نهج البلاغه است: «أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَی أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَكَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ»(از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم، شب زندهدارى است تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند.)؛ این خصیصهای است بین حضرت امیر و وجود مبارک حضرت رسول(علیهماالسلام). وجود مبارک پیغمبر یک وقت فرمود: سخاوت یک شجره طوبایی است که اصل آن در بهشت در خانه من است و شاخههای آن به خانههای مؤمنین میرسد. در جلسه دیگر فرمود: سخاوت یک شجره طیبهای است که اصل آن در خانه علی بن ابیطالب است و شاخههای پربرکتش به خانههای مؤمنین میرسد. به حضرت عرض کردند این دو حدیث هماهنگ نیست؛ چون شما در یک جلسه فرمودید اصل این درخت در خانه من است، در جلسه دیگر فرمودید اصلش در خانه علی است! فرمود: «دَارِی وَ دَارَ عَلِیٍّ وَاحِدَهًْ»(خانه من و خانه علی یکی است)؛[1] شما وقتی به آیه مباهله مراجعه میکنید میبینید وجود مبارک حضرت امیر به منزله جان پیغمبر تلقّی شده است: (وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ)؛[2] این (وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ)نشان میدهد که اینها یک حقیقتند. در جریان «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»[3] برای افراد توجیهات فراوانی بود که «حُسَیْنٌ مِنِّی» چون نوه من است؛ «أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» چون دین من به وسیله کربلای حسین زنده شد. بعد میبینیم که این تعبیر درباره امام مجتبی(ع) هم هست: «حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه»،[4] بعد میبینیم که بیش از همه و پیش از همه این بیان درباره خود حضرت امیر است: «عَلِیٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِی»؛[5] مبیّن همه اینها آیه مبارکه «مباهله» است که (وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ). ما یک حقیقت هستیم، منتها در این نشئه کثرت در دو جا ظهور کردیم. در زیارت آمده که شما اهل بیت، نور واحدی بودید، حقیقت واحد بودید،[6] وجود مبارک حضرت امیر در این خطبه میگوید تا خدا برای من داری را که در بهشت هست انتخاب کند، یعنی همان جایی که شما حضور دارید. بعد فرمود: «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَی هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال»؛ فرمود دخترت مهمان شماست، به حضور شما میآید و گزارش جریان سقیفه و امثال سقیفه را به عرض شما میرساند و به اطلاع شما میرساند که امت اجتماع کردند که فاطمه را هضم کنند و حذف کنند.
فاطمه(س) یک امت
دلالت چند قسم است یک قسم بالمطابقه است، یک قسم بالالتزام. دلالت بالالتزام این است که این لفظ را میگویند لازم این لفظ هم مثل مطابق اصلی آن حجت است؛ اگر گفتند این آتش است یعنی آتش است و میسوزاند. لازم نیست بگویند میسوزاند. آن لازمه این است. اگر گفتند این یخ است یعنی سرد هم هست. اگر گفتند این شخص قابل اقتداست؛ یعنی عادل هم هست. دلالت یا بالمطابقه است یا بالتّضمن است یا بالالتزام. یک وقت میگویند ابراهیم خلیل امت است، «کان إبراهیم أمهًْ واحدهًْ»؛ معلوم میشود که یک نفر کار یک کشور را میکند. یک وقت میگویند یک ملّت قیام کردند برای کوبیدن ابراهیم خلیل. این به دلالت التزام میفهماند که ابراهیم امت واحده است؛ چون اگر یک امت نباشد، یک مملکت نباشد، یک کشور نباشد، یک کشور که به جنگ او نمیآید. اگر گفتند یک ملّت قیام کرد برای کوبیدن زید، معلوم میشود که زید یک ملّت است، چون زید اگر یک فرد عادی بود، یک فرد عادی هم میتوانست او را از پا دربیاورد. اینکه وجود مبارک حضرت امیردرباره صدیقه کبری(س) فرمود امت جمع شدند تا فاطمه را هضم و حذف کنند؛ یعنی فاطمه، امت است، چون اگر یک فرد عادی بود که لازم نبود یک امت قیام کند او را از پا دربیاورد. امت به وسیله سقیفه حضور پیدا کرد. آنها که اهل حَلّ و عقد بودند آنها جامعه را شوراندند و اهل بیت را خانهنشین کردند. اینکه حضرت به پیغمبر عرض میکند: «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَی هَضْمِهَا»؛ یعنی «إن فاطمهًْ أمهًْ واحدهًْ». آن وجود مبارک ابراهیم که «خلیل من همه بتهای آزری بشکست»،[7] در بین رجال، «کان أمهًْ واحدهًْ». صدیقه کبری در بین همه زنها «کانت أمة واحدهًْ». مریم در حدّ انجیل، قدرت اعجاز و مانند آن دارد. با مجموع عیسی دوتایی باهم یک آیت جهانیاند. فرمود مریم و فرزندش (آیَهًْ لِلْعالَمینَ)،[8] دو تایی. وجود مبارک فاطمه(س) همسطح قرآن است، این طور نیست که در قرآن حقیقتی باشد فاطمه(س) نداند، یا فاطمه(س) کاری بکند و عملی و سیرهای و سنتی و سریرهای داشته باشد که قرآن نگفته باشد؛ پس او همتای قرآن است.اگر کسی که همتای انجیل است، الآن جهان را مسخر کرده است شرق و غرب عالم به نام مریم است، مسیحیت توانست این مریم را به جهان معرفی کند، ما تنها به همین اشک و ناله اکتفا نکنیم، این وظیفه داخلی ماست.ما یک سلسله وظیفه ملی و محلی داریم، این همه روضهخوانیهای ماست که کار ماست، سنّت ماست، پسندیده هم هست و ثواب قطعی هم دارد. یک سلسله کارهای منطقهای هم داریم که باید در سطح موحدان عالم، اهل بیت را معرفی کنیم. یک سلسله وظیفه بینالمللی داریم. این سه قسم را قرآن کریم تبیین کرد. بزرگوارانی که سبک زندگی قرآن را تعقیب میکنید این مثلث را در نظر شریف داشته باشید. سبک قرآن در محلی و ملی، سبک قرآن در منطقهای، سبک قرآن در بینالمللی. حرف قرآن در جهان چیست؟ با کفّار چه حرفی میزند؟ با مشرکین و ملحدان که مدتها پیغمبر با آنها گفتوگو داشت، مبارزه داشت، میجنگید، صلح میکرد، چگونه زندگی میکرد؟ این سه بخش را ما الآن به برکت خونهای پاک شهدا باید عمل بکنیم.
خون شهیدان، پاککننده آلودگی استکبار
این زیارتها درس است. بخشی از این زیارتها مثل رسائل و مکاسب نیست که با هشت ده سال درس خواندن حلّ بشود! یک جان کَندن عمیق علمی میخواهد تا آدم «زیارت جامعه کبیره» را بفهمد: «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ یَخْتِم»؛[9] اینها مثل رسائل و مکاسب نیست که با بنای عقلا و فهم عرف و لغت حلّ بشود. از آن حد خیلی باید بیاییم پایین تا برسیم به زیارتی که درباره شهدا آمده؛ در پایان آن زیارت بگوییم خون شهید این قدرت را دارد که «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»( پاكیزه شدید و پاكیزه شد زمینى كه شما در آن دفن شدید) ؛[10] کشوری که خون داد پاک میشود. این را باید برای مردم تبیین کنید. خون، خودش به حسب ظاهر ناپاک است، اما کاری میکند که از برف، تگرگ، باران، سیل و از دریا ساخته نیست. یک دریا آب را شما بریزید، آلودگی استکبار، استحمار، استثمار، استعباد را پاک نمیکند. آلودگی استکبار را فقط خون پاک میکند، این همه شهدا که برکت ما هستند، ذویالحقوق ما هستند، ولیّ نعمت ما هستند، ما در کنار سفره آنها هستیم، اگر درس و بحثی هست، اگر ترقّی هست، اگر تبلیغی هست به برکت این خونهای پاک است، در پایان این زیارتها عرض میکنیم کاری که خون میکند هرگز باران نمیکند.
اجرای عدالت ، عامل وحدت و انسجام
قرآن کریم هم همین بیان پایان زیارتها را تشریح میکند، کشوری که طیب است باید میوه طیّب بدهد، این صغری را زیارت و سنّت و روایت مشخص میکند، کبری را قرآن کریم تبیین میکند، میفرماید: (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ؛ سرزمین پاکیزه، گیاهش به فرمان پروردگار میروید)؛[11] کشوری که پاک شد میوه پاک میدهد. میوه کشور پاک عقل است و علم است و داد. وجود مبارک صدیقه کبری در همین خطبه «فدکیه» که حتماً بزرگواران خطبه «فدکیه» را تدریس بکنید، مباحثه بکنید برای مردم تبیین بکنید، روشن بکنید؛ آن بخشهایی هم که هست آنها هم سرجایش محفوظ است، اما محور اصلی حرف علم باشد، عقل باشد استدلال باشد. در همین خطبه «فدکیه» فرمود ما وحدت میخواهیم. مشکلات کشور با وحدت و اتحاد حلّ میشود. اما اتحاد و وحدت سفارشی نیست و با سخنرانی حلّ نمیشود. «وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً»، عدل کشور را به هم مرتبط میکند، عامل وحدت است. «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّهًِْ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَهًْ»[12] البته سفارش میکنیم تبلیغ هم میکنیم که اتحاد چیز خوبی است، اختلاف چیز بدی است؛ ولی با سفارش، دلها منسجم نمیشود. فرمود آنچه دلها را منسجم میکند عدل و امامت است و کلید آن هم به دست ماست.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی(دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 4 / 11 / 1397 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
[1]. تفسیر فرات الكوفی، ص209. [2]. آل عمران، 61. [3]. کامل الزیارت، ص52. [4]. بحار الأنوار(ط- بیروت)، ج43، ص306. [5]. الأمالی(للصدوق)، النص، ص9.
[6] . ر.ک: الغیبهًْ(للنعمانی)، ص93. [7]. دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کسم دیده برنمیباشد *** خلیل من همه بتهای آزری بشکست». [8]. أنبیاء، آیه91. [9]. كامل الزیارات، النص، ص199. [10]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص723. [11]. اعراف، 58. [12]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص99.