خوان حکمت (۲۰۲) : مسافران غافل از گذر عمر ۱۳۹۷/۱۲/۰۴
خوان حکمت
مسافران غافل از گذر عمر
۱۳۹۷/۱۲/۰۴
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت در حکمت 64 نهح البلاغه فرمود: «أَهْلُ الدُّنْیَا كَرَكْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَامٌ»؛ دنیادوستان همچون كاروانیانى هستند كه آنان را به سوى مقصدى مىبرند و آنها در خوابند.1]] غالب فرمایشات آن حضرت از بیانات نورانی پیغمبر(علیهما السلام) استفاده میشود. آن حضرت(ص) فرمود: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛[2] اکثرمردم خوابند هنگام مرگ بیدار میشوند. برخیها در هنگام مرگ هم بیدار نمیشوند، خوابیده میمیرند و بعد از مرگ بیدار میشوند. اندکی از انسانها بیدار هستند، اینها در حال مرگ هم بیدارند ،بعد از مرگ هم بیدارند. بیان نورانی حضرت امیر در بعضی از بخشها این است که «إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَی دَار»؛[3] شما از عالمی به عالم دیگر منتقل میشوید که مرگ یک هجرت است. انسان خوابیده را وقتی از جایی به جایی میبرند متوجه نیست. برخیها بعد از مرگ مدتها که بگذرد تازه میفهمند که مردهاند. اینکه در قبر تلقین میکنند میگویند: «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ»؛[4] یعنی این حادثهای که برای تو پیش آمد این مرگ است، دیگران هم مُردند، عدهای که نیامدند بعد میمیرند، الان آنچه شما دارید یک وضع غیر آشنایی را میبینید بدانید این حالت مرگ شماست، وگرنه برای مردهای که خودش مرگ را حق، احساس کرده است که نمیتوان تلقین کرد که «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ». خیلیها میبینند وضع عوض شد؛ اما نمیدانند که مردهاند. بعضیها مراحلی از عذاب را وقتی دیدند تازه نام مبارک پیغمبر یادشان میآید. اوّل که سؤال میکنند پیامبرتان کیست؟ یادشان نیست، چون کاری با پیغمبر نداشتند. این در روایات ماست که بعد از دورهای ، بعد از هشتاد سال از عذاب که گذشت تازه یادشان میآید که نام مبارک پیغمبر مثلاً فلان است، برخیها هم یادشان نمیآید، میگویند پیامبر ما کسی است که قرآن بر او نازل شده است، هنوز نام مبارک حضرت یادشان نمیآید؛ ولی بعضیها بیدارند؛ یعنی کاملاً مرگ را میفهمند، در حال مرگ هم میدانند که دارند منتقل میشوند. آنکه این ادعا را کرد حالا این ادعایش یا درست یا نادرست، ادعایش این است که ما در حال مرگ بیداریم، یک؛ و در حال مرگ ما را به آن عالم منتقل میکنند میفهمیم، دو؛ و به این انتقال رضایت میدهیم، سه؛ و خود را در اختیار ناقل قرار میدهیم، چهار؛ «روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم»؛[5] یعنی در آن حال ما زندهایم.
مرگ به معنای انتقال است وگرنه یک آدم مرده چگونه روح را تسلیم میکند؟خواب بودن اکثر مردم دنیا
مسافری که او را از جایی به جایی میبرند، خود را در اختیار آن ناقل قرار میدهد که «إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَی دَار». اکثر مردم خواب هستند، یک انسان خوابیده دو چیز دارد: یکی اینکه هنگام مرگ میبیند تمام آنچه را که فراهم کرد باید بگذارد و با دست خالی برود. پس معلوم میشود مال او نبود. این یک معنای خواب بودن اکثرمردم است. معنای دوم آن این است که انسان خوابیده خیلی چیزها را میبیند، ولی آنچه را که او میبیند تعبیر دارد؛ یعنی آنچه را که ما فعلاً در جهان میبینیم تعبیر دارد، تأویل دارد. تعبیرش و تأویلش نزد اولیای الهی هست. اینچنین نیست که این حوادثی که ما میبینیم یا برای ما نقل میکنند عین آن قسمتهایی باشد که واقع میشود.
به هر تقدیر فرمود: اهل دنیا مثل سوارههایی هستند که اینها را منتقل میکنند و خودشان در حال خواب هستند. کسی که اهل دنیا(دنیا پرست) نباشد بیدار است، این حالت انتقال را درک میکند و خود را تسلیم ناقل میکند:
مرگ؛ وفات ، نه فوت
در قرآن کریم هیچ سخن از فوت نیست، یک جاست که نفی کرده است فرمود: (فَلاَ فَوْتَ)،[6] هر چه در قرآن درباره مرگ آمده وفات است. در وفات این «تاء» جزء کلمه نیست و تای مصدری است. اصل کلمه سه تا حرف است «واو» است و «فاء» است و «یاء». میگویند «مستوفا(مستوفی) ، متوفّا (متوفّی) »، یعنی با تمام حقیقت از جایی به جایی میروند. وقتی میگویند او بیانش مستوفا بود یا مقالهاش مستوفا بود یا حق خود را استیفا کرد، یعنی چیزی را فروگذار نکرد. انسان متوفاست(اسم مفعول به فتح فا)، خدا متوفِّی(اسم فاعل به کسر فا) است، عزرائیل(ع) متوفّی است، فرشتگان زیرمجموعه عزائیل(ع) که (تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا)،[7] متوفّیاند؛ یعنی تمام حقیقت انسان از جایی به جای دیگر میرود؛ فوتی در کار نیست، مرگ به معنای نابودی نیست.
اگر کسی خواب باشد نمیداند که او را از کجا به جایی بردند! اما وقتی بیدار باشد به این نقل و انتقال رضا میدهد و ادعا میکند که من میفهمم که دارم از جایی به جایی میروم و خود را تسلیم این ناقل میکند.
در این بخشها هم حضرت امیر فرمود اکثرمردم این طورند، اما اقلی از آنان حساب دیگری دارند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 11/11/97
مرکز اطلاعرسانی اسرا
____________________
[1]. نهج البلاغهًْ صبحی صالح، حکمت64.
[2]. مجموعهًْ ورام، ج1، ص150؛ مرآهًْ العقول، ج8، ص293.
[3]. اعتقادات الإمامیه(للصدوق)، ص47.
[4]. الکافی(ط ـ الاسلامیه), ج3, ص201؛ زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص353.
[5]. دیوان حافظ، غزل شماره351.
[6]. سبأ، 51.
[7]. انعام، 61.
حضرت در حکمت 64 نهح البلاغه فرمود: «أَهْلُ الدُّنْیَا كَرَكْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَامٌ»؛ دنیادوستان همچون كاروانیانى هستند كه آنان را به سوى مقصدى مىبرند و آنها در خوابند.1]] غالب فرمایشات آن حضرت از بیانات نورانی پیغمبر(علیهما السلام) استفاده میشود. آن حضرت(ص) فرمود: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛[2] اکثرمردم خوابند هنگام مرگ بیدار میشوند. برخیها در هنگام مرگ هم بیدار نمیشوند، خوابیده میمیرند و بعد از مرگ بیدار میشوند. اندکی از انسانها بیدار هستند، اینها در حال مرگ هم بیدارند ،بعد از مرگ هم بیدارند. بیان نورانی حضرت امیر در بعضی از بخشها این است که «إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَی دَار»؛[3] شما از عالمی به عالم دیگر منتقل میشوید که مرگ یک هجرت است. انسان خوابیده را وقتی از جایی به جایی میبرند متوجه نیست. برخیها بعد از مرگ مدتها که بگذرد تازه میفهمند که مردهاند. اینکه در قبر تلقین میکنند میگویند: «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ»؛[4] یعنی این حادثهای که برای تو پیش آمد این مرگ است، دیگران هم مُردند، عدهای که نیامدند بعد میمیرند، الان آنچه شما دارید یک وضع غیر آشنایی را میبینید بدانید این حالت مرگ شماست، وگرنه برای مردهای که خودش مرگ را حق، احساس کرده است که نمیتوان تلقین کرد که «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ». خیلیها میبینند وضع عوض شد؛ اما نمیدانند که مردهاند. بعضیها مراحلی از عذاب را وقتی دیدند تازه نام مبارک پیغمبر یادشان میآید. اوّل که سؤال میکنند پیامبرتان کیست؟ یادشان نیست، چون کاری با پیغمبر نداشتند. این در روایات ماست که بعد از دورهای ، بعد از هشتاد سال از عذاب که گذشت تازه یادشان میآید که نام مبارک پیغمبر مثلاً فلان است، برخیها هم یادشان نمیآید، میگویند پیامبر ما کسی است که قرآن بر او نازل شده است، هنوز نام مبارک حضرت یادشان نمیآید؛ ولی بعضیها بیدارند؛ یعنی کاملاً مرگ را میفهمند، در حال مرگ هم میدانند که دارند منتقل میشوند. آنکه این ادعا را کرد حالا این ادعایش یا درست یا نادرست، ادعایش این است که ما در حال مرگ بیداریم، یک؛ و در حال مرگ ما را به آن عالم منتقل میکنند میفهمیم، دو؛ و به این انتقال رضایت میدهیم، سه؛ و خود را در اختیار ناقل قرار میدهیم، چهار؛ «روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم»؛[5] یعنی در آن حال ما زندهایم.
مرگ به معنای انتقال است وگرنه یک آدم مرده چگونه روح را تسلیم میکند؟خواب بودن اکثر مردم دنیا
مسافری که او را از جایی به جایی میبرند، خود را در اختیار آن ناقل قرار میدهد که «إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَی دَار». اکثر مردم خواب هستند، یک انسان خوابیده دو چیز دارد: یکی اینکه هنگام مرگ میبیند تمام آنچه را که فراهم کرد باید بگذارد و با دست خالی برود. پس معلوم میشود مال او نبود. این یک معنای خواب بودن اکثرمردم است. معنای دوم آن این است که انسان خوابیده خیلی چیزها را میبیند، ولی آنچه را که او میبیند تعبیر دارد؛ یعنی آنچه را که ما فعلاً در جهان میبینیم تعبیر دارد، تأویل دارد. تعبیرش و تأویلش نزد اولیای الهی هست. اینچنین نیست که این حوادثی که ما میبینیم یا برای ما نقل میکنند عین آن قسمتهایی باشد که واقع میشود.
به هر تقدیر فرمود: اهل دنیا مثل سوارههایی هستند که اینها را منتقل میکنند و خودشان در حال خواب هستند. کسی که اهل دنیا(دنیا پرست) نباشد بیدار است، این حالت انتقال را درک میکند و خود را تسلیم ناقل میکند:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخـش ببینـم و تسلیـم وی کنـم
یعنی ما در حال بیداری و در حال زنده بودن منتقل میشویم و گرنه مرگ به معنای نابودی نیست. آن مرگ به معنای نابودی، فوت است نه وفات! در واژه فوت، «تاء» جزء کلمه است یعنی از بین رفتن.روزی رخـش ببینـم و تسلیـم وی کنـم
مرگ؛ وفات ، نه فوت
در قرآن کریم هیچ سخن از فوت نیست، یک جاست که نفی کرده است فرمود: (فَلاَ فَوْتَ)،[6] هر چه در قرآن درباره مرگ آمده وفات است. در وفات این «تاء» جزء کلمه نیست و تای مصدری است. اصل کلمه سه تا حرف است «واو» است و «فاء» است و «یاء». میگویند «مستوفا(مستوفی) ، متوفّا (متوفّی) »، یعنی با تمام حقیقت از جایی به جایی میروند. وقتی میگویند او بیانش مستوفا بود یا مقالهاش مستوفا بود یا حق خود را استیفا کرد، یعنی چیزی را فروگذار نکرد. انسان متوفاست(اسم مفعول به فتح فا)، خدا متوفِّی(اسم فاعل به کسر فا) است، عزرائیل(ع) متوفّی است، فرشتگان زیرمجموعه عزائیل(ع) که (تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا)،[7] متوفّیاند؛ یعنی تمام حقیقت انسان از جایی به جای دیگر میرود؛ فوتی در کار نیست، مرگ به معنای نابودی نیست.
اگر کسی خواب باشد نمیداند که او را از کجا به جایی بردند! اما وقتی بیدار باشد به این نقل و انتقال رضا میدهد و ادعا میکند که من میفهمم که دارم از جایی به جایی میروم و خود را تسلیم این ناقل میکند.
در این بخشها هم حضرت امیر فرمود اکثرمردم این طورند، اما اقلی از آنان حساب دیگری دارند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 11/11/97
مرکز اطلاعرسانی اسرا
____________________
[1]. نهج البلاغهًْ صبحی صالح، حکمت64.
[2]. مجموعهًْ ورام، ج1، ص150؛ مرآهًْ العقول، ج8، ص293.
[3]. اعتقادات الإمامیه(للصدوق)، ص47.
[4]. الکافی(ط ـ الاسلامیه), ج3, ص201؛ زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص353.
[5]. دیوان حافظ، غزل شماره351.
[6]. سبأ، 51.
[7]. انعام، 61.