خوان حکمت (۲۰۶) : افراط و تفریط؛ نتیجه دوری از عقل ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
خوان حکمت
افراط و تفریط؛ نتیجه دوری از عقل
۱۳۹۸/۰۱/۱۷
امام علی(ع) در کلامی نورانی فرمود: «الْعَفَافُ زِینَهًْ الْفَقْرِ وَ الشُّكْرُ زِینَهًْ الْغِنَی» (خویشتن داری و عفت ورزیدن، زینت فقر است و سپاسگزاری زینت غنا و توانگری)؛(1) عفیف و عفاف، تنها برای زنها نیست. عفیف بودن فضیلتی است که هم برای مرد است هم برای زن که در بعضی از تعبیرات نورانی حضرت امیر است که «لَكَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَهًْ»،(2) یک انسان عفیف فرشتهای به صورت انسان است که گویا عفت یک ملکه ملکوتی است و انسان عفیف فرشتهای از فرشتگان است. گاهی انسان در جهاد اصغر اعضا و جوارحش را میدهد، بعد خدا به او دستی میدهد که «یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَهًِْ فِی الْجَنَّهًْ»(3) در جهاد اکبر که دشوارتر از جهاد اصغر است اگر کسی موفق شد، او هم با فرشتهها محشور میشود.
در اینجا هم فرمود اگر کسی فقیر بود، برای اینکه عزیزانه زندگی کند، این عفت و قناعت زینت این حالت فقر اوست؛ چه اینکه زینت غنا و داشتن، شکر و سپاسگزاری است. شکر هم این است که انسان نعمت را در جای خود مصرف بکند و به داد دیگران برسد.
کمک به فقرا جزء برنامههای بینالمللی اسلام است، اختصاصی به مسلمانها ندارد، چه اینکه اختصاصی به مسئله زکات و خمس و اینها ندارد. هر انسانی که قدرت داشته باشد به فقیر کمک بکند و نکند، در قیامت معذّب است. چه مسلمان باشد چه یهودی و مسیحی و زرتشت باشد و چه ملحد و مشرک باشد، در قیامت وقتی از عدهای سؤال میکنند که چطور به جهنم افتادید: (ما سَلَكَكُمْ فی سَقَر)(4) اینها چند دلیل ذکر میکنند، میگویند ما در محکمه قیامت به چند چیز محکوم شدیم: یکی اینکه منکر قیامت بودیم: (كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ)،(5)این معلوم است که در اثر کفر، عذاب میبیند. بعد (لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكینَ)(6) ما به فقرا کمک نمیکردیم. ببینید در قیامت میگویند حالا کافر بودی باش، ولی کمک به فقیر وظیفه هر انسانی است؛ چون کفّار هم به فروع مثل اصول مکلّفند. از این احتجاجهایی که در قرآن هست برمیآید که کفّار، هم به فروع و هم به اصول مکلّفند. هم عِقاب میبینند که چرا اصول دین را منکرند، هم عقاب میبینند که چرا به فقرا نرسیدند.
تسلیم و رضا در برابر قضای الهی
در اینجا فرمود: زینت غنا، شکرگزاری است. بعد در کلمه بعدی فرمود: «إِذَا لَمْ یَكُنْ مَا تُرِیدُ فَلَا تُبَلْ مَا كُنْتَ»(بهنگام ناكامى از جهان، در بند گذشته مباش)؛(7) ما ارادهای داریم، قضا و قدر که تابع اراده ما نیست، تابع مصالح کلّیه است. اگر یک وقت آنچه را که ما میخواستیم نشد، نباید نگران باشیم و بگوییم ما در این حدّ هستیم، چرا نشد؟! «چرا» در کارهای قضا و قدر الهی راه ندارد. در کارهای خود ما، در کارهای دیگران راه دارد؛ اما در برابر قضا و قدر الهی «چرا» راه ندارد. فرمود حالا اگر نشد، خود را به زحمت نینداز. نگو من در این حدّ هستم، چرا نشد؟! روزگار که به میل ما نمیگردد. گاهی به عنوان آزمون است گاهی به عنوان شکر نعمتهای قبلی است، گاهی به عنوان صبر نقمتهای تازه پدید آمده است.
شهوت و غضب؛ دشمن عقل
بعد فرمود: «لَا تَرَی الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» (جاهل را نمیبینی مگر آنکه یا زیاده روی (افراط) میکند و یا کوتاهی (تفریط) میکند.)؛(8) حضرت فرمود زینت انسان، عقل است. وقتی انسان عاقل شد، کارهای او حساب شده و روی نصاب است. چون تُندروی و کجروی و کژراهه رفتن در اثر جهل است؛ حالا یا جهل به حکم است یا جهل به موضوع است؛ این جهل در مقابل علم قابل درمان است؛ اما آن جهالت در مقابل عقل قابل درمان نیست. ببینید در جنگها انسان وقتی که پیروز شد یا غنیمت میگیرد یا اسیر میگیرد، این در جنگهای شمشیری است؛ اما در جنگهای درونی از یک طرف جهل است، از یک طرف عقل، از یک طرف ایمان است از یک طرف کفر، از یک طرف وهم و خیال است و از یک طرف عقل. در بیانات نورانی حضرت امیر(ع) است که در جنگ داخلی اگر عقل پیروز شد، همه دشمنان خود را تعدیل میکنند و نه تعطیل. اگر وهم در برابر عقل است، اگر خیال در برابر عقل است، در بخش اندیشه، عقل هر دو را زنده نگه میدارد و تعدیل میکند، وهم را در جای خود، خیال را در جای خود؛ ولی اگر وهم و خیال پیروز شدند، عقل را به زندان میبرند، زنجیر میکنند. در بخش شهوت و غضب که اینها با عقل عملی میجنگند یعنی با انگیزه میجنگند نه با اندیشه. این عقل عملی که حضرت فرمود: «العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان»(عقل،چیزى است كه به وسیله آن خدا را بپرستند و بهشت را به دست آورند) (9) وهم و خیال با او در نبرد نیستند، شهوت و غضب با او در نبرد هستند. این عقل است که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: عقل را عقل گفتند برای اینکه زانوی سرکش شهوت را عقال میکند. این تعبیر خود حضرت است که اصلاً عقل را عقل گفتند برای اینکه زانوبند است. آن عِقالی که زانوی شتر چموش را میبندند؛ آن زانوبند را میگویند «عقال». حضرت فرمود عقل را عقل گفتند برای اینکه زانوی شهوتِ چموش را میبندد،(10) زانوی غضب چموش را میبندد که اینها جموحی و چموشی نکنند.
این جنگ خیلی نابرابر است، اگر عقل عملی پیروز شد، شهوت را تعدیل میکند و نه تعطیل. نه رهبانیت میآورد نه عزوبت میآورد؛ هم کارهای شهوتش را تعدیل، هم کارهای غضبش را تعدیل، در جنگها از قوّه غضبیه کاملاً بهره میبرد. این دو تا قوه سرجایشان محفوظ است. ولی اگر عقل عملی در جهاد نفس شکست خورد، شهوت پیروز شد یا غضب پیروز شد، عقل را سر میبُرَند. این بیان نورانی حضرت امیر است که فرمود غنیمتهایی که آنها میبرند غارتگریهایی که آنها میکنند: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ یَنْفَعْهُ] لَا یَنْفَعُه) (بسا دانشمندى كه نادانیاش او را كُشت در حالى كه دانشش با او بود و سودش نرساند)،(11) فرمود: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیر تَحْتَ هَوَیً أَمِیر» (بسا عقلی كه اسیر فرمانروایی هوای نفس است)،(12)اگر هوس پیروز شد عقل را به اسارت میگیرد، ولی اگر عقل پیروز شد شهوت را تعدیل میکند نه تعطیل، غضب را تعدیل میکند نه تعطیل. کاری به هیچ کدام از اینها ندارد. این عدل عقل است که وقتی پیروز شد به زیر دست ستم نمیکند.
اینکه گفتند: «به اسیر کن مدارا که امروز اسیر توست» برای همین است که کار عاقلان در جامعه رحمکردن به اسیر است(13)؛ هم طعام ظاهر میدهند، هم طعام باطن میدهند. غرض این است که اینکه گفتند جهاد اکبر است و اینکه حضرت فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْكَ» (دشمنترین دشمنان تو نفس تو است که در درون تو جای دارد)؛(14)برای این است که ما در یک جنگ نابرابر قرار داریم. اگر عقل پیروز شد هرگز ستمی نسبت به قوای مادون نمیکند، آنها را تنظیم میکند، تعدیل میکند، حفظ میکند، ولی اگر شهوت و غضب پیروز شدند عقل را سر میبُرَند، لذا این جهاد، جهاد اکبر شد.درجهاد بیرونی به هر حال یا نفت میخواهند، یا گاز میخواهند، یا زمین میخواهند یا درآمد میخواهند، کاری با جان آدم و عقل آدم و دین آدم ندارند؛ اما جنگ درون با دین آدم کار دارد. دین آدم را با اسلحه و شمشیر نمیشود اداره کرد.
آه و اشک، سلاح مبارزه با نفس
ما اگر خواستیم دشمن بیرونی را طرد کنیم، سلاح ما همین سیف است: (خُذُوا مَا آتَیْنَاكُمْ بِقُوَّهًٍْ)،(15) با آهن میجنگیم. ولی اگر خواستیم دشمن درونی را رام کنید، آهن کارساز نیست، یک آه است که در شبهای جمعه به ما گفتند: «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء»؛(16) در جنگ درون فقط ناله و ضجّه واشک کنار سفره سحر کارساز است. گفت «هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد»(17) با آن آه سحرخیز، آدم میتواند جلوی هوا و هوس را بگیرد. در جنگ درون آهن اثر ندارد، یک آه و ناله و گریه اثر دارد، اگر این شد آدم نجات پیدا میکند. همه قوا سرجایش محفوظ است.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 11 / 11 / 1397 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج البلاغهًْ صبحی صالح، حکمت68. 2. همان، حکمت478.
3. الأمالی(للصدوق)، النص، ص463. 4. مدثر، 42. 5. مدثر، 46 .
6. مدثر، 44. 7. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت69. 8. همان، حکمت70.
9. الکافی(ط- الاسلامیه)، ج1، ص11. 10. تحفالعقول، النص، ص15.
11. نهج البلاغهًْ صبحی صالح، حکمت107. 12.همان، حکمت211.
13. انسان، 8. 14. مجموعهًْ ورام، ج1، ص59. 15. بقره، 63.
16. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص850 17. الهی نامه علامه حسنزاده آملی.