14 - سهراب صلاحی :بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام - «مکتب ایرانی» به کمک آمریکا میآید ۱۳۹۸/۰۱/۲۵
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام-14
«مکتب ایرانی» به کمک آمریکا میآید
سهراب صلاحی
البتهگری سیک میتوانست به این واقعیت نیز اعتراف کند که کودتای صدام حسین علیه حسن البکر و شکلگیری و ایجاد طالبان، با طراحی آمریکاییها صورت گرفت و تا جاییکه لازم بود از این مهرهها برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی این کشور استفاده شد، اما زمانی که آمریکاییها در نظر داشتند این مهرههای سوخته را برای اهداف دیگری، ازجمله عملیاتی کردن طرح خاورمیانه بزرگ (که تنها یکی از شاخههای آن تجزیه کشورهای قدرتمند منطقه به دولتهای جزیرهای بود) از بین ببرند، این جمهوری اسلامی بود که با هوشمندی از آن بهره برد و اجازه نداد آمریکا به بهانه واهی مبارزه با تروریسم در منطقه خیمه بزند. در صورت چنین اعترافیگری سیک میتوانست به سومین رمز قدرت جمهوری اسلامی ایران نیز اعتراف کند. با اینوجود همانگونه که هیلاری کلینتون ـ وزیر خارجه دولت اول اوباما ـ اذعان داشت حوادث 88، «کورسویی» برای آمریکاییها ایجاد کرد که بتوانند با نفوذ به داخل کشور، تا حدودی از فشارهای ناشی از شکستهای متعدد رها شوند و برنامههای خود را دنبال نمایند. بررسی حوادث بعدی بیانگر این واقعیت است که تا حدودی نیز در این زمینه موفق شدند، بهخصوص اینکه آنها توانستند از سوی بعضی افراد معلومالحال دولت دهم، «مکتب ایرانی» را بهعنوان بدیل مکتب انقلاب اسلامی مطرح کنند.
مکتب ایرانی و نفوذ انحراف در دولت دهم
جریان انحرافی که در دولت دهم نفوذ کرده بود، در تلاش بود که با حذف بسیاری از وزیران ارزشی و کارآمد کابینه و یا به انزوا کشاندن آنها، با طرح اندیشههای ملیگرایانه، خود را برای انتخابات سال 1392 آماده نماید. احمدینژاد نیز در پارهای اظهارنظرها اعلام داشته بود که افتخار میکند که بهعنوان معاون چنین دولتی خدمت کند، اما چرا جریان انحراف با بحث «مکتب ایرانی» مطرح شد؟ غربیها نتوانسته بودند از زاویه مباحث و مفاهیمی مانند «جامعه مدنی»، مبانی نظام اسلامی را به چالش بکشانند؛ زیرا روشنگریهای نخبگان انقلابی و ارزشی و در رأس همه رهبر معظم انقلاب اسلامی باعث شد که حتی سید محمد خاتمی که در مباحث خود از جامعه مدنی سخن میگفت، درنهایت اعلام کند که منظور وی از جامعه مدنی، «مدینه النبی» است.
با این مراتب به دلیل پیشینه و شناختی که انگلیسیها از مردم و جامعه ایران داشتند، چنین میپنداشتند که مفهوم «جامعه مدنی» به این جهت که خاستگاه آن غرب است، باعث حساسیت مردم ایران شده است و درنتیجه نتوانستهاند به این وسیله آموزههای انقلاب اسلامی که برگرفته از اسلام ناب است را مسخ کنند؛ ازاینرو باید مفهومی مطرح گردد که با تاریخ و فرهنگ ایرانی همخوانی داشته باشد و آن «مکتب ایرانی» است. از همین منظر بود که اسفندیار رحیم مشایی بارها اعلام نمود که دوره اسلامگرایی به پایان رسیده و روند توسعه رو به رشد است و حتماً بشر نباید مسلمان باشد تا به واقعیت برسد. وی حتی تأکید داشت که پس از انقلاب نباید آثار استاد مطهری بهعنوان چارچوب ایدئولوژی انقلاب مورد مطالعه قرار میگرفت. وی همچنین مطرح میکرد که بهجای اسلامگرایی باید انسانگرایی مطرح شود. شاید تحت تأثیر القائات وی بود که محمود احمدینژاد نیز قائل به «بیداری اسلامی» نبود و از « بیداری انسانی» سخن میگفت.
به هرحال انگلیسیها با طرح مکتب ایرانی در مقابل مکتب انقلاب اسلامی، از یکسو در تلاش بودند تا مقابلهای میان توده مردم و نیروهای انقلابی و ارزشی ایجاد و چنین القا کنند که نیروهای انقلاب اسلامی با تاریخ، فرهنگ و آداب ایرانی مخالفت میورزند و از سوی دیگر بستر لازم را در دیگر کشورهای اسلامی بهخصوص عربی فراهم نمایند که ایرانیها در پی احیای هویت و بیداری اسلامی و درنهایت تمدن اسلامی نیستند، بلکه آنها در پی اهداف ملیگرایانه و برگرداندن ایران به قبل از اسلام هستند. درحالیکه بهترین منظر در این زمینه همان است که استاد مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» مطرح کرده است، به این معنا که این دو به یکدیگر خدمات فراوانی داشتهاند؛ از یکسو ایرانیان مسلمان علاوه بر معرفی دانشمندان بزرگی به دنیای اسلام و جهان علم، باعث گسترش اسلام در اقصی نقاط جهان بهخصوص شرق و شمال ایران از طرق گوناگون بهویژه تجارت و بازرگانی شدهاند و از سوی دیگر آموزههای اسلامی بهمانند بند تسبیح علاوه بر ایجاد انسجام میان همه اقوامی که در جغرافیای ایران زندگی میکنند، انسانهای بسیاری را نیز به جهت تعمق و غور در مباحث اسلامی، بهمراتب بالای علمی در عصر خود رساند و نام اسلام و ایران در کنار هم، در فرهنگ، علم و تاریخ جهان درخشید.
تغییر محاسبه دشمن و تشدید تحریم
تاریخ به ما میآموزد که یکی از الزامات حرکت جنبشها و انقلابهای اجتماعی در مسیر تحول آنها و دستیابی به اهداف، دشمنشناسی است. امام علی علیهالسلام در این رابطه در خطبه 148 نهجالبلاغه میفرمایند: شما این کتاب (قرآن) را محکم نخواهید گرفت، مگر آنانی که این کتاب را نقض کردهاند بشناسید و به این کتاب چنگ نخواهید زد مگر رها کنندگان آن را بشناسید. بیتردید برنامههای دشمن در تقابل با انقلاب اسلامی با گذر زمان متفاوت خواهد بود.
همانطور که گذشت، با توجه به رویکرد یکجانبه گرایی آمریکا در سیاست خارجی این کشور پس از حوادث 11 سپتامبر و بیاعتناییاش به دوستان اروپایی خود، تروئیکای اروپا موضوع هستهای ایران را فرصتی برای حضور و ایفای نقش در عرصه بینالمللی تلقی نمود اما درنهایت و در اجلاس پاریس بیان داشتند که هیچ تضمینی جز برچیدن سانتریفیوژها نمیتواند آنها را قانع نماید که ایران به سمت ساخت بمب هستهای نخواهد رفت. آنها در دوران 30 ماهه تعلیق حتی درخواست کمال خرازی ـ وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی ـ برای روشن ماندن 20 عدد سانتریفیوژ برای فعالیتهای تحقیقاتی را رد کردند.
تغییر دولت در ایران و ازسرگرفته شدن فعالیتهای هستهای کشور و بیاعتنایی به فزونطلبی کشورهای غربی با تلاش شبانهروزی دانشمندان و نخبگان ایران تحت مدیریت رهبر معظم انقلاب، باعث شد که ایران وارد باشگاه هستهای جهان شود. آمریکاییها در اعتراض به عدم پاسخ مثبت ایران به تعلیق غنیسازی، میز مذاکرات را ترک کردند و تعلیق را پیششرط حضور در مذاکرات بیان داشتند. با این وجود مذاکرات بدون آمریکا ادامه یافت. با مقاومت نظام اسلامی و آشکار شدن شکست آمریکا در عراق و به بنبست رسیدن آن در افغانستان، بهخصوص اینکه آمریکا برای خروج آبرومندانه از صحنه عراق نیازمند کمک ایران بود، در مذاکرات ژنو 1، ویلیام برنز ـ معاون وزیر خارجه آمریکا ـ شرکت نمود و کاندولیزا رایس ـوزیر خارجه آمریکا ـ نیز اعلام کرد آمریکا دشمن ابدی ندارد، اگر ایران تصمیم بگیرد به جامعه جهانی نزدیک شود، از حمایت آمریکا برخوردار خواهد بود. این عقبنشینی، موردتوجه محافل سیاسی و استراتژیک قرار گرفت و بهعنوان تغییری جدی در خطمشی آمریکا که قبلاً ایران را بهعنوان محور شرارت اعلام نموده بود، تحلیل گردید.
چندی بعد نخستوزیر انگلیس و وزیر دفاع آمریکا اعلام کردند که در پی تغییر نظام در ایران نیستند. اوباما نیز سه ماه قبل از انتخابات 1388، در پیام نوروزی به ایرانیان بهصراحت بیان داشت که میخواهد با رهبران ایران صحبت کند. وی همچنین دو روز از قبل از انتخابات در نامهای به مقام معظم رهبری نوشت که بدون جمهوری اسلامی مسائل منطقهای حل نخواهد شد. علاوه بر پیروزیهای شگفتآور درصحنههای علمی و هستهای و حتی اقتصادی و در سوی دیگر شکست آمریکا در عراق و بنبست در افغانستان، طبق برآورد اطلاعاتی مراکز آمریکایی یکی از مهمترین دلایل تغییر رفتار آمریکا مشارکت 87 درصدی مردم در انتخابات بود، که البته این پیروزیها بهسادگی به دست نیامده بود.