به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 16,373
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 21,027
بازدید ماه: 21,027
بازدید کل: 25,008,167
افراد آنلاین: 14
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
46 - سهراب صلاحی : بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام - عراق؛ نقطه کانونی طرح ... ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام - 46
 
 عراق؛ نقطه کانونی طرح «خاورمیانه بزرگ»
 
Image result for ‫سهراب صلاحی‬‎

  سهراب صلاحی
  درحالی‌که بوش در روز 18 ژوئیه با شنیدن اخبار جدید از سوی تحلیل‌گران سازمان سیا متوجه شد که حمله عراق به کویت قطعی است اما حتی حاضر نبود که برای صدام یک اخطار شدید هم ارسال نماید، همچنین بعضی معتقدند که تصمیم بوش برای حمله به عراق پس از ملاقات با مارگارت تاچر ـ نخست‌وزیر وقت انگلیس ـ قطعی شد.
حتی در اول اوت 1990، شب حمله عراق به کویت که آمریکا با ماهواره‌های خود به‌خوبی آن را رصد می‌کرد، دولت آمریکا فروش وسایلی که در موشک کاربرد داشت را به دولت عراق تصویب کرد و هیچ‌اشاره‌ای هم به حمله عراق به کویت نکرد.
از سوی دیگر پس از ‌اشغال کویت از سوی صدام، تلاش‌های رسمی بسیاری از سوی کشورهایی همچون فرانسه، شوروی و اتحادیه عرب برای حل بحران از طریق دیپلماتیک و خروج ارتش عراق از کویت و همچنین تلاش‌های غیررسمی زیادی از سوی دولت عراق برای مصالحه انجام گرفت اما دولت آمریکا مانع از به ثمر رسیدن این تلاش‌ها و حل مشکل از طریق سیاسی شد و رژیم عراق را در یک دوراهی جنگ یا تسلیم کامل قرار داد. روزنامه نیویورک تایمز نیز در 22 اوت خبر داد که دولت بوش با تلاش‌های دیپلماتیک برای حل بحران مخالف است. این مسئله و همچنین فشار آمریکایی‌ها بر دولت کویت که نسبت به تقاضاهای صدام انعطافی از خود نشان نداده و مقاومت نماید، دلایل روشنی بود که آنها خود منشأ و اساس فریب صدام و توطئه‌اشغال کویت هستند تا زمینه برای هدف اصلی آنها که اقدام به جنگ علیه عراق است فراهم شود.
 مسئولین رژیم صهیونیستی نیز از اینکه آمریکایی‌ها بالاخره قبول کردند عراق یک تهدید است، اظهار خوشحالی نمودند و چنین مطرح کردند که اگر عراق به آمریکا حمله می‌کرد همه بازنده بودند؛ اکنون همه دنیا می‌بینند که عراق یک تهدید واقعی برای جهان است. مسئولین حزب لیکود بیش از 50 سال بحران‌آفرینی در منطقه را فراموش کردند و صدام که حداقل پس از انقلاب اسلامی به‌عنوان یک مهره در خدمت اهداف آمریکا بود را با هیتلر مقایسه کردند و تا آنجا پیش رفتند که بمباران هسته‌ای عراق از سوی آمریکا را تقاضا نمودند و مسئولین این کشور را تهدید کردند که اگر به عراق حمله نکنند، خود به حمله مبادرت خواهند کرد.
بسیاری از تحلیل‌گران آمریکایی نیز بر این نکته اذعان داشتند که آنچه طبل جنگ را در این کشور به صدا درآورد نه به این دلیل بود که عراق برای آمریکا یک تهدید به‌شمار می‌رود و نه به این دلیل بود که اقدام صدام در‌اشغال کویت، ممکن است امنیت خروج نفت از منطقه را به خطر اندازد، بلکه تنها به دلیل منافعی بود که اسرائیل احساس می‌کرد در راه‌اندازی جنگ به‌دست می‌آورد. درهرحال آنچه که برای آمریکایی‌ها فرصتی ایجاد کرد تا به عملیاتی کردن نظم نوین جهانی که خود طراح آن بودند بپردازند،‌اشغال کویت از سوی صدام بود.
اگرچه بوش در آغاز جنگ 1991 اعلام کرده بود که این عملیات تا پایان دادن به حاکمیت صدام حسین ادامه خواهد داشت، اما پس از آزادسازی کویت و از آن‌جا که آمریکایی‌ها سرنگونی صدام حسین را از طریق یک کودتا در درون حزب بعث پیگیری می‌کردند به جهت قیام کردها در شمال و شیعیان در جنوب و از ترس قدرت‌یابی دوستان جمهوری اسلامی در عراق، آمریکا نه این‌که مسئله سرنگونی صدام را متوقف کرد بلکه اجازه داد صدام با بدترین نحو ممکن شیعیان جنوب را سرکوب نماید. این‌جا بود که سیاست اعلامی بوش تغییر پیدا کرد. وی بیان کرد که مأموریت ما تنها عملیاتی کردن قطعنامه‌های سازمان ملل در بیرون کردن عراق از کویت است و اساساً سرنگونی دولت صدام حسین مغایر با منشور سازمان ملل است. جان میجر ـ نخست‌وزیر انگلیس ـ از آن هم فراتر رفت و گفت سرنگونی صدام یک‌اشتباه استراتژیک است، حتی اگر صدامی در منطقه وجود نمی‌داشت ما برای جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه باید اقدام به ساختن یک صدام حسین می‌کردیم. درعین‌حال به نظر می‌رسید بوش پدر در نظر داشت که در کوتاه‌مدت و در چارچوب تحریم‌های تحمیل‌شده بر عراق، صدام حسین را حفظ و درعین‌حال کنترل و سرنگونی وی را در یک برنامه میان یا بلندمدت پیگیری کند تا منجر به تحقق اهداف آمریکا در منطقه گردد.
با این مراتب اندکی پس از جنگ عراق و در سال 1992 بوش نتوانست برای بار دوم بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا تکیه زند. کاخ سفید به دست دموکرات‌ها افتاد. ازجمله مهم‌ترین دلیل شکست جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست جمهوری این کشور، ناکامی دولت جمهوری‌خواهان در دست‌یابی به اهداف از پیش تعیین‌شده در لشکرکشی به منطقه و جنگ عراق تحلیل شد. مرحله بعدی پاداش خوش‌خدمتی صدام به آمریکا در تحمیل جنگ بر جمهوری اسلامی ایران، در طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا پاسخ داده شد.
طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا که نقطه کانونی عملیاتی کردن آن‌اشغال عراق بود، به این جهت بزرگ نامیده شد که علاوه‌بر خاورمیانه سنتی که انگلیسی‌ها نام نهاده بودند، شامل شاخ آفریقا تا بالکان، آسیای مرکزی، قفقاز، افغانستان و پاکستان نیز می‌شد. راهبرد آمریکا برای کنترل جهان اسلام پس از فروپاشی شوروی و قبل از 11 سپتامبر، بیشتر بر دموکراتیزه کردن کشورهای اسلامی بود تا از سویی هم بتواند جلوی نفوذ اسلام سیاسی را سد نماید و هم با استقرار دموکراسی‌های کنترل‌شده در بعضی از کشورهای این منطقه، خاورمیانه را در زیر سلطه خود داشته باشند. تفاوت راهبرد دموکرات‌ها و نومحافظه‌کاران در این بود که دموکرات‌ها اجرایی کردن سیاست کلان خود یعنی دستیابی به رهبری بی‌چون‌وچرای جهانی را از طریق استفاده از سیاست درهای باز اقتصادی و استفاده از ابزار سازمان ملل و گسترش آموزه‌های حقوق بشری پیگیری می‌کردند اما نومحافظه‌کاران در استفاده از ابزار نظامی و آن‌هم در چارچوب عملیات گسترده نظامی در هرجایی که منافع آمریکا و یا دوستان این کشور اقتضاء نماید تردیدی نداشتند. به تعبیر دیگر، نومحافظه‌کاران معتقد بودند که ایده مهار دوجانبه کلینتون برای جلوگیری از تهدید منافع آمریکا در خاورمیانه ناکارآمد است و ازاین‌پس دکترین‌های راهبردی آمریکا باید بر مداخله نظامی در هر منطقه‌ای از جهان قرار گیرد که احتمال تهدید منافع آمریکا وجود دارد. در گزینش عراق به‌عنوان مرکز ثقل عملیاتی کردن طرح خاورمیانه بزرگ، آمریکا علاوه‌بر موقعیت ژئوپلیتیک و وفور انرژی، تنفر از رژیم بعث عراق و لزوم تضعیف قدرت این کشور در راستای تقویت رژیم صهیونیستی را عراق در کانون خاورمیانه قرار دارد که تغییر در آن موجب تغییر در کشورهای همسایه عراق و حتی ایران و مصر خواهد شد.
آمریکایی‌ها معتقد بودند که سایر کشورها درنتیجه تغییرات حاصل‌شده در عراق یا به هراس خواهند افتاد و بدین سبب با برنامه‌های آمریکا همراه خواهند شد و یا مانند رژیم عراق دچار تغییر و سقوط می‌شوند و بدین‌گونه هدف اول آمریکا از اعمال سیاست‌های خود در جهان پس از جنگ سرد که همانا شناسایی رهبری بلامنازع جهانی این کشور در عرصه روابط بین‌الملل است محقق خواهد شد. هدف دوم آمریکا که عبارت از شناسایی قدرت برتر رژیم صهیونیستی در مرکز جهان اسلام بود با تشکیل خاورمیانه جدید و تجزیه قدرت‌های این منطقه مانند عراق به ریزکشورها که در آن یک منطقه‌گرایی اقتصادی حول رژیم صهیونیستی شکل خواهد گرفت محقق خواهد شد. چنین ساختاری دو نتیجه مهم را در پی خواهد داشت؛ اول این‌که به جهت تسلط اقتصادی رژیم صهیونیستی، کم‌کم این رژیم در نزد ملت‌ها و دولت‌های منطقه مشروعیت پیدا خواهد کرد و دوم به جهت گسترش بازار اقتصاد آزاد، الف: بستر برای گسترش آموزه‌های لیبرالیستی به‌خصوص در بعد فرهنگی بازخواهد شد و هدف عمده آمریکا به‌عنوان یک قدرت هژمون، عملیاتی خواهد شد. ب: با مشغول شدن مردم به مسائل داخلی در حوزه مسائل اقتصادی و فرهنگی منبعث از لیبرالیسم، رغبت و انگیزه آنها به مسائل سیاسی منطقه و جهان به‌ویژه‌اشغال فلسطین و بیت‌المقدس و سلطه غرب بر جهان، به‌ویژه جهان اسلام و سرنوشت امت اسلامی می‌شود و تلاش ابرقدرت‌ها برای عقب نگه‌داشتن آنها به فراموشی سپرده خواهد شد.