اعتراف به شکست سران آمریکا مقابل آیتالله خامنهای
سهراب صلاحی
تجربه عالی رهبری و مدیریت در انقلاب اسلامی
میتوان چنین اندیشید که رهبری در چارچوب اندیشه اسلامی، الگوی ویژه و منحصربهفرد و دارای ویژگیهایی چون عدالت، علم و فقاهت، بصیرت، زهد و سادهزیستی، مردمدوستی و غیره است. چنین ویژگیهایی موجب نفوذ در دلها و حکومت بر قلبها و تسخیر عقلهای مردم میشود که نمیتوان مصداقی در ادبیات نشأتگرفته از مدیریت و رهبری در غرب برای آن پیدا کرد، حتی رهبری کاریزماتیک که در آثار ماکس وبر بر آن تأکید شده است، بیشتر بر سیادت سیاسی تأکید دارد. درحالیکه رهبری در اسلام به جهت برخوردار بودن از ویژگیهای فوق، الگویی ویژه و منحصربهفرد است که باعث شده است جایگاه ولیفقیه در انقلاب اسلامی، جایگاهی والا و سخنان وی فصلالخطاب باشد و به او نفوذی معنوی و فوقالعاده ببخشد و با استفاده از آن توانسته است چالشهای گوناگون داخلی و خارجی فراروی انقلاب را رفع و کشور را به مرتبه عالی از ثبات سیاسی برساند.
استفاده از نفوذ معنوی و اختیارات رهبری، قدرت بسیجکنندگی واشراف به مسائل داخلی و خارجی، باعث شده است که رهبری در انقلاب اسلامی برای مدیریت ثبات سیاسی و پیشبینی و مدیریت ناآرامیها و منازعات داخلی تدابیر هوشمندانه و واقعبینانه و مؤثری انتخاب کنند و بااشراف بر محیط داخلی، منطقهای و بینالمللی و آگاهی کامل از نقاط مثبت خودی و ضعف دشمن، به موقع توطئهها و تهدیدها را تشخیص و تمام ظرفیتها را برای خنثی کردن آن بهکار گیرند؛ به موقع مسئولان را به چارهاندیشی و برنامهریزی و اقدام عاجل فراخوانند و از دچار شدن جامعه به روزمرگی و بلاتکلیفی جلوگیری کنند. از همین روست که رهبری با رفع اختلافات قوای سهگانه و دیگر نهادها، انسجام درونی را حفظ و تقویت مینماید و نسبت به پویایی و تحرک و افزایش کارآمدی دستگاهها و نهادهای حکومت کمک میکند و با استفاده از اختیارات ولایی خود بنبستهای احتمالی را میشکند؛ از حقوق مردم دفاع میکند و بر عدالت اجتماعی و مبارزه ریشهدار با فساد تأکید دارد.
برای تبدیل جمهوری اسلامی به یک قدرت بینالمللی و درنهایت استقرار تمدن نوین اسلامی، در حوزههای کلان با استفاده از تمام ظرفیتهای تخصصی، علمی و مشاورهای به سیاستگذاری کلان میپردازد. کسانی که در سالهای اخیر دستی بر پیشرفتهای علمی، دفاعی و نفوذ اقناعی و اسطورهای جمهوری اسلامی در منطقه داشتهاند، بهخوبی میدانند که سیاستگذار کلان همه این حوزهها آیتالله خامنهای (مدظله العالی) بوده و همواره تلاش کرده است تا با مفهومسازی و گفتمان سازی، نگاه مسئولان، مدیران و آحاد گوناگون جامعه و دوستداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان را متوجه قله رفیع ساخت تمدن نوین اسلامی نماید. ازاینرو ظرفیتهای مردمسالاری دینی و رهبری ولایی باعث شده است که حتی عنودترین دشمنان انقلاب که لحظهای از فکر ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران دریغ نداشتهاند، به توانمندیهای آن اعتراف کنند.
یکی از آنها خانم کاندولیزا رایس، مشاور پیشین امنیت ملی و وزیر امور خارجه ایالاتمتحده در دولت بوش پسر است. بخشی از اعترافات وی چنین است: «ایران در سیاست خود بر پایه اعتقادات مذهبی حرکت میکند.اشتباه آمریکا این است که ایرانِ سیاسی را جدای از ایران مذهبی میبیند. به نظر من، این دو از هم جداناپذیر هستند. به من همواره تأکید میکردند که نظام سیاسی ایران را نمیشناسم، ولی باید بگویم ما در نظام سیاسی آمریکا اصلاً فردی را نداریم که موضع سیاسی و ژئوپلیتیکی ایران را بشناسد. سیستم سیاسی و جغرافیای سیاسی ایران بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان در آمریکا آن را شناخت؛ باید در بین سیاستمداران ایرانی زندگی کرد تا کمی به روند سیاسی آنها واقف شد. من همیشه در مصاحبههای خود گفتهام که هیچ کشوری برای آمریکا دردسرسازتر از ایران نبوده است؛ بنابراین، تعریف استراتژیهای مختلف برای مبارزه با آن تا زمانی که این نگرانی از طرف ایران برای آمریکا وجود دارد، همواره ادامه خواهد داشت. امروزه «اسلام لیبرال» نمیتواند راهحلی برای تغییرات بنیادین در ایران باشد، چراکه ایران در منطقه و در کشورهایی چون لبنان، سوریه و عراق بهشدت فعال است و بیشترین طرحهای خود را نیز از طریق اعتقادات و تعریفهای مذهبی و دینی [الهامبخشی] پیش میبرد؛ بنابراین، من بعید میدانم که دیگر «اسلام لیبرال» راهحلی برای روابط ایران و آمریکا باشد... همانطور که قبلاً هم گفته بودم ایران تنها کشوری است که در سیاست خارجی خود بر پایه «رئالیسم» حرکت میکند و هرگز از رقیبان و دشمنان خود تصاویری فرضی و خیالی نمیسازد، اما متأسفانه آمریکا در بسیاری از موارد در سیاست خارجی خود به دنبال توهمات و ایده-پردازیهای خود است؛ همین اصل موجب شده آمریکا در برخی موارد ضربههایی بخورد... اگر امروز ایران در جغرافیای سیاسی پیشرفتهایی بهدست آورده، همه به این دلیل است که به بنیانهای مذهبی و ایدئولوژیکی خود معتقد است و به آنها باور دارد. شاید اگر ایران کشوری مانند فرانسه و یا آلمان بود، نقشه منطقهای به شکل دیگری چیده میشد. برای فهم سیاست ایران باید رویکرد داخلی و مردمی این کشور را با تصمیمات و عملکردهای خارجی و بینالمللی آن، دو مقوله مختلف دید. این دو باید جدا از یکدیگر مورد مطالعه قرار گیرند. ایران در 30 سال اخیر در بسیاری از تصمیمات خود در عرصههای بینالمللی اصل «رئالیسم» و «واقعگرایی» را دنبال میکند و هرگز خود را غرق در توهمات و تصورات از منطقه و رقیبان نکرده است. این چیزی است که رئیسجمهور فعلی [باراک اوباما] و رئیسجمهوریهای پیشین آمریکا آن را درک نکردند... سیاستمداران ایرانی باهوشتر از آن هستند که دستگاه بوش، چه پدر و چه پسر، فکر میکردند. در مورد اوباما هم باید بگویم او هم دارد هماناشتباهات قبل را با کمال افتخار تکرار میکند.»
خانم رایس قبلاً نیز اعتراف کرده بود که آمریکا با ساماندهی مهمترین استراتژیستهای خود، در طول شش ماه برنامهای علیه جمهوری اسلامی ایران طراحی، اما آیتالله خامنهای (مدظله العالی)، رهبر جمهوری اسلامی ایران در یک سخنرانی آن را نابود میکند. در این راستا، وبگاه صهیونیستی جوییش پرس نیز نوشت رهبر ایران با خوانش تفکرات اوباما با مهارت وی را کنترل کرده و هوشمندانه از این شگرد بهره میبرد. پس از برجام نیز ادرویس، رئیسکمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا نیز بااشاره بر این نکته که تعهد اوباما این بود که با برجام، ایران از مواضع خود عقبنشینی کند، تأکید داشت که چنین مسئلهای اتفاق نیفتاده و افزود: «هرگاه ایران میغرد، اوباما عقبنشینی میکند».