بسم الله الرّحمن الرّحیم
حدیثی را مرحوم کلینی(رض) در کتاب شریف کافی و همچنین مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف امالی خود نقل کردند که امام(ع) فرمود: علم قبل از جهل است، اگر قرآن کریم و اگر خدای سبحان بر مردم تعلّم را واجب کرده است، قبل از آن، تعلیم را برعلما واجب کرده است، «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ».[1] گرچه مردم موظفند که عالم بشوند؛ ولی قبل از اینکه وظیفه مردم مشخص بشود، وظیفه علما روشن شد که آنها موظف هستند مردم را عالم کنند.
این تعبیر که علم قبل از جهل است؛ یعنی چه؟ ذات اقدس اله قبل از اینکه جاهل را خلق بکند، عالم را خلق کرد، زیرا آدم(ع) که عالم به اسمای الهی بود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ»،[2] قبل از دیگران خلق شده است و در درون ما قبل از اینکه ما فراموش بکنیم، جاهل بشویم و تجاهل بکنیم، علم را خلق کرده است: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛[3] انسان قبل از اینکه جاهل بشود، عالم بود. عالم به دنیا آمد. جهل یک سلسله غرایز و اغراضی است که روی علم را پوشانده است؛ لذا حضرت فرمود: «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»، ما قبل از اینکه جاهل بشویم، عالم بودیم.
وظیفه علما، جلوگیری از پیدایش جهل در فطرت انسانی
وظیفه علما این است که هم از آن سابقه خود پاسداری کنند و هم از سابقه ساختار خلقت حمایت کنند، نگذارند جهل پیدا شود، چون اگر ـ خدای ناکرده ـ جامعهای جاهل بود، هم بیراهه میرود هم راه دیگران را میبندد و اگر عالم بود نه بیراهه میرود و نه راه دیگران را میبندد؛ لذا همه ما موظف هستیم که آن مهمان را در کنار میزبان حفظ بکنیم. یک سلسله علومی است که مهمان ما هستند؛ یعنی ما آنچه که در حوزهها میخوانیم یا در دانشگاهها یاد میگیریم، اینها مهمان هستند. میزبان و صاحبخانه ،آن علم فطری است که فرمود: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها».
اگر ما در حوزه و دانشگاه، علمی تحصیل کردیم که با صاحبخانه (فطرت)بسازد، راحت زندگی میکنیم. هیچ غوغایی در درون ما نیست و هیچ چیزی هم ما را نمیفروشد و ما هم خود را به هیچ چیزی نمیفروشیم، زیرا صاحبخانه درِ این خانه را محکم بسته است و مزاحم را راه نمیدهد؛ ولی اگر ـ خدای ناکرده ـ مهمانی دعوت کردیم که با صاحبخانه نساخت، اولین ضرر را خود ما میکنیم.
امیر مؤمنان(ع) یک بیان نورانی دارد که فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُه»؛[4] چه بسا عالمان حوزه و یا دانشگاهند که درس خواندهاند، عالم هستند؛ ولی کشته جهل هستند. در جهاد درون، جهل اینها بر اینها مسلط شد و آنها را از پا درآورد،در بخشی دیگر فرمود: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیر تَحْتَ هَوَیً أَمِیر»؛[5] چه بسیار عقل هستند که در آن نبرد داخلی و جهاد درونی به اسارت نفْس درمیآیند، به اسارت غرور و خواستهها درمیآیند و آنچه را میخواهند(هوای نفسشان) بر عقلشان حاکم است.
ضرورت توجه به مشترکات با فرشتگان
بنابراین وظیفه عالمان و مسئولان حوزه علمیه این است: میزبان را شناختن، یک؛ مهمانی دعوت کردن که با میزبان بسازد، دو؛ وقتی حرم امن خود را پاسداری کردند به دیگران بپردازند و آن اینکه دیگران را عالم بکنند. همین امام(ع) ـ طبق نقل مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف امالی ـ فرمود: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا الله فَلَنْ یَلِجَ مَلَكُوتَ السَّمَاءِ حَتَّی یُتِمَّ قَوْلَهُ بِعَمَلٍ صَالِحٍ»؛ کسی که لا اله الا الله میگوید، به عالم حقایق و ملکوت راه پیدا نمیکند مگر اینکه سخنش را با عمل صالح و نیک کامل کند.[6] ما یک سلسله مشترکاتی با حیوانات داریم. این بخش حیوانی ما با بخش حیوانات شریک هم است؛ اما آنچه که مورد غفلت است و کمتر به آن توجه میشود این است که ما یک سلسله مشترکاتی با ملائکه داریم. درست است که با حیوانات در غذا خوردن، در رشد کردن، در نمو کردن، در تولید و مانند آن شریک هستیم؛ اما با ملائکه هم شریک هستیم. شراکت در ملائکه به این است که هر جا درسهای علمی باشد؛ چه حوزه و چه دانشگاه، اگر درس الهی باشد، درس دینی باشد، «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْم»؛[7] فرّاش آن مدرَس و مدرسه ملائکه هستند. ملائکه پرها را پهن میکنند و مستمعین روی پرِ ملائکه مینشینند تا به ما بگویند تو ای انسان با منِ فرشته مشترکات فراوانی داری. تنها این نیست که اگر یک وقت بیمار شدید فتوا را از آزمایشگاه موش بگیرید. تمام بیماریها اینطور نیست که آزمایشگاه موش جواب بدهد. بسیاری از بیماریهاست که موش و امثال موش آن را ندارند.
توانایی انسان در همسانی با فرشتگان
اینکه فرمود: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ الله مَرَضاً»؛[8] ،اینکه فرمود اگر کسی وضو گرفت، خواست به مسجد برود، نمازی بخواند،اما در بین راه ظلمی کرد یا دروغی گفت ، مستحب است وضوی خود را اعاده کند؛[9] برای این است که یک بیماری دامنگیر او شده است؛ این بیماری را از آزمایشگاه موش نمیشود گرفت. ما یک مشترکاتی با ملائکه داریم. اگر این مشترکات را بخواهیم حفظ بکنیم ،دیگر از آزمایشگاه موش و امثال موش و علوم تجربی و امثال علوم تجربی توقّعی نداریم. این را در کنار قرآن و عترت و در کنار مناجات و دعا، در کنار شبزندهداریها، در کنار توسل به اهلبیت(علیهم السلام و علیهم الصلاهًْ) داریم.
مرحوم شیخ مفید در امالی فرمود انسان اگر ایمان بیاورد، وارد ملکوت عالم نمیشود مگر با عمل صالح؛ ملکوت عالم یعنی باطن این عالم. همانطوری که ذات أقدس اله به ابراهیم خلیل نشان داد، فرمود: «وَ كَذلِكَ نُری إِبْراهیمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»،[10] در سوره «اعراف» هم به ما گفت چرا در ملکوت نگاه نمیکنید؟ «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».[11] بنابراین اگر فردی از عزیزان ما نظامی شد یا فردی طلبه یا دانشجو شد، مشترکات با فرشتهها را نباید فراموش بکند که ما میتوانیم در بسیاری از امور با ملائکه همسان باشیم، شبیه فرشتهها باشیم، از یک عدهای شفاعت بکنیم، این مقدور ماست چرا ارزان از دست بدهیم؟ چرا این را قدر نشناسیم؟ چرا به اینجا نرسیم؟ آن مقامات برتر و عرشی، برای ائمه(ع) است، اما شاگردان آنها به جایی رسیدند که با ملائکه محشور هستند. بسیاری از فرشتهها به زیارت آنها میآیند و حافظ آنها هستند و در خطرها آنها را حفظ میکنند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 17/5/98
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. کافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص41؛ أمالی (للمفید)، ص66.
[2]. بقره، 31 .
[3]. شمس، 7 و 8.
[4]. نهجالبلاغه صبحی صالح،.حکمت107.
[5]. همان، حکمت211.
[6]. أمالی (للمفید)، ص184.
[7]. كافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص34.
[8]. بقره، 10.
[9]. النوادر(للأشعری)، ص24.
[10]. أنعام، 75.
[11]. أعراف، 185.