دکتر محمدرضا سنگری، نویسنده، محقق و عاشورا پژوه است. وی لایه های واقعه عاشورا را فراتر از روایات و مکتوبات مورخان، با دلیل و منطق ورق زده است. او اول آبان ۱۳۳۳ در دزفول متولد شد. فارغالتحصیل دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است و رویکردش به شعر به زمان تحصیل در کلاس چهارم ابتدایی باز میگردد. شعرهای دکتر سنگری تاکنون به صورت پراکنده در برخی از نشریات چاپ شده است و تا به امروز در بسیاری از همایشهای سراسری شعر دفاع مقدس و شب های شعر دفاع و مقاومت حضور داشته و در جلسات متعدد به نقد و بررسی شعر دفاع مقدس و ادبیات پایداری پرداخته است.
دکتر سنگری در گفتوگویی با سایت مشرق به ویژگیها و ابعاد مختلف و رمز و رازهای نهفته در این مراسم استثنایی و بی نظیرآیینی پرداخته است که در ادامه از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
* فلسفه پیاده روی اربعین و تداوم و شکوه و شور فزاینده و روزافزون این آیین آن هم بعد از گذشت 1400 سال چیست؟
- لشکریان عمر سعد بعد از پایان جنگ کوتاه روز عاشورا و پس از اینکه بازماندگان کاروان امام حسین(ع) را به اسارت گرفتند در همان روز و در همان کربلا جشن پیروزی گرفتند. در زیارتنامه ها هم این معنا آمده است که آن روز، روز شادمانی، تفریح، جشن و پایکوبی قاتلان اباعبدالله الحسین و فرزندان و اصحابش بود.
بنابر این کاروانی از کربلا به اسارت می رود که هیات یک کاروان شکست خورده را دارد و دشمن برای خود جشن پیروزی گرفته ولی این کاروان وقتی 40 روز بعد به کربلا بازمیگردد، اتفاقا پیروز برمیگردد. یعنی کاروانی که در ظاهر شکست خورده بود، توانسته آن صولت و قدرت یزید و عبیدالله را درهم بشکند و با استفاده از تریبون رسمی حکومت حرفش را مطرح کند و ابعاد کربلا، مظلومیت امام حسین و بیداد و ستم بنی امیه را بیان کند.
این کار را مجموعه اسرا انجام دادند. در راس آنها خود امام سجاد(ع) در آن خطبه خوانی در شام و حضرت زینب کبرا(س) که در کوفه و شام سخن می راند، قرار دارند و البته دیگرانی مثل حضرت ام کلثوم، رباب، سکینه و دیگران که از این موقعیت استفاده کرده و روشنگری میکنند و پرده ها را پس میزنند، به گونه ای که یزید حتی در خانه خودش هم امنیتش را از دست می دهد و مورد اعتراض همسرش واقع میشود. حتی سفرایی که از گوشه و کنار دنیا آمدهاند که در جشن پیروزی یزید شرکت کنند علیه یزید شورش و اعتراض می کنند که این «سر» کیست که شما اینگونه با او رفتار میکنی و وقتی معلوم میشود این سر پسر پیامبر است، یزید مورد اعتراض شدید واقع می شود.
بنابر این، این کاروان الان پیروز شده است. 42 سال نیرنگهایی که معاویه برای به شکست کشاندن ارزشهای حضرت علی(ع) به کار گرفته بود و وضعیت را به جایی رسانده بود که در نمازها حضرت را لعن میکردند و حتی کسانی بودند که پس از انتشار خبر به شهادت رسیدن امیرالمومنین در محراب نماز، گفتند مگر علی هم نماز میخواند، حالا به جایی میرسد که وضعیت وارونه میشود و یزید و معاویه منفور شده و حسین چهره محبوب می شود.
بر این اساس ما وقتی در اربعین راهپیمایی می کنیم، در واقع در جشن پیروزی امام حسین و جشن پیروزی حق بر باطل شرکت می کنیم. این یکی از اسرار و رمز و رازهای اربعین است.
اربعین؛ نشانه کمال
اما نکته دیگری هم هست. مفهوم اربعین مفهوم کمال است. هر چه به قله برسد اربعین میشود. چهل، مرز کمال است. پیامبران در 40 سالگی به پیامبری می رسند، اوج تابستان و زمستان چهلمین روز آن است. یعنی چهل مرز کمال است و در قرآن هم هست که وقتی خدا به موسی وعده داد که 30 روز در کوه باشد، اشاره میکند که «ما با 10 روز که به آن افزودیم تمامش کردیم». پس هر چه به تمام برسد و از نقص به تمام و کمال برسد، می شود اربعین.
در اربعین ما راهپیمایی میکنیم تا مسیر کمال را طی کنیم. در حقیقت یک حرکت سمبلیک و نمادین است برای اینکه بگوییم باید راه را تا انتها رفت و نباید راه را نیمه تمام گذاشت. بودن و ماندن بر یک عمل از آغاز کردن آن عمل سختتر است. پس ماندن بر آرمان ایمان و پای فشردن بر باورها، سست نشدن و راه را گم نکردن، مفهوم همین پیادهروی است.
*پس یک معنای این پیاده روی این است که ما آمدیم در سمت کمال حرکت کنیم و مسیر را تا کمال پی بگیریم.
مفهوم سومی را هم میشود مطرح کرد و آن هم اینکه اگر خود زیارت اربعین را بخوانیم، مفهومش دقیقتر و روشنتر خواهد شد. ما در زیارت اربعین داریم که خطاب به حضرت پروردگار گفته میشود که امام حسین خون خودش را فدا کرد و خطاب به خداوند گفته میشود که حسین خونش را تقدیم کرد، جانش را تقدیم کرد تا جهالت را درهم بشکند و به حیرت و گیجی پایان دهد.
اربعین شرکت در راهپیمایی است برای تحقق همین آرمان. یعنی پس زدن پرده های جهالت، یعنی از حیرت و گیجی و گنگی فاصله گرفتن و به سمت روشنی رفتن، یعنی سمت مشرق حق را در نظر گرفتن. این پیام روشن اربعین است.
در حقیقت به یک معنای دیگری هم ما یک گونهای همقدمی با امام سجاد و حضرت زینب و کاروان اسرا می کنیم و نوعی همدردی با اهل بیت هم داریم. شاید بشود این را هم بعد چهارم اربعین دانست.
مسئله اربعین در منابع تاریخی
*برخی در اینکه گفته میشود کاروان اسرا در روز اربعین به کربلا بازگشتند، تردید کردهاند. مستندات این موضوع چیست؟ یعنی دربار یزید اسرا را آزاد گذاشت که بازگردند؟ اساسا مبنای تاریخی این نظر به چه شکل است؟
- مسئله اربعین را از چند بعد میشود بررسی کرد. یکی از جهت منابع تاریخی. قدیمی ترین منبعی که به بازگشت کاروان در همان سال اول به کربلا اشاره کرده، ابوریحان بیرونی است در کتاب ارزشمند آثارالباقیه که در قرن چهارم آن را نگاشته است. بنابر این برخی که انکار میکنند و میگویند که اربعین در منابع قدیم مطرح نشده است، دقت کافی علمی نداشتهاند.
ابوریحان میگوید که روز اول ماه صفر زمان رسیدن کاروان به شام است و روز بیستم رسیدن کاروان به کربلا و آوردن سر حسین و قرار دادن آن در کنار پیکر؛ این را دقیقا ذکر کرده است.
فرد دیگری هم به اسم محمد یا محمود ابن ذکریای قزوینی دو قرن بعد از ابوریحان این موضوع را تایید کرده است. او هم در کتاب عجایب المخلوقات خودش به همین موضوع اشاره کرده است و گفته که در روز اربعین کاروان وارد کربلا شد و سر مبارک امام حسین را هم با خودش آورد و سر در کنار بدن قرار گرفت.
پس بنابر این ما برای این موضوع خوشبختانه مستندات تاریخی داریم. دیگرانی هم در قرون بعد که تاملاتی داشتهاند این مساله را تایید کردهاند. اما چون بعضی هم این مساله را انکار کردهاند و گفتهاند اصلا امکان ندارد که در اربعین اول آمده باشند، ما با دلایل جانبی این موضوع را اثبات می کنیم.
اگر کاروان، اول ماه صفر و به قول استاد شهید مرتضی مطهری روز دوم ماه صفر وارد شام شده باشند و آنها را یک هفته هم در شام نگاه داشته باشند چون همه نوشتهاند که آنها را مدت زیادی در شام نگاه نداشتند- اگر تصور کنیم 5 تا 6 روز نگاه داشته باشند و مثلا فرض کنیم که ما فکر کنیم مثلا هفتم یا هشتم صفر از شام خارج شده باشند، 12 روز برای رسیدن به کربلا کافی است. چون همین کاروان 13 یا 12 روزه به شام رسید.
یعنی از کوفه وقتی کاروان را حرکت دادند - همه منابع نوشتهاند که هفدهم یا پانزدهم محرم کاروان را حرکت دادند به سمت شام- تا اول صفر کاروان به شام رسیده است. تازه این در حالی است که وقتی آنها را به سمت شام میبردند در شهرها آنها را می چرخاندند و به نمایش میگذاشتند تا قدرت نمایی کنند. یزید میخواست در جامعه ایجاد ترس و رعب کند که کسی دیگر جرات قیام نداشته باشد. او میخواست به همه بگوید هر کس قیام کند با او چنین رفتار خواهد کرد. معمولا کاروان را در شهرها توقف میدادند و مانور قدرت در شهرها میدادند که در برگشت دیگر نیاز به این مسائل نبوده است.
تازه در مسیر برگشت مرکب های مناسب در اختیار کاروان قرار می گیرد. یزید دستور میدهد که آنها را موقع برگشت کاملا احترام کنید. هر جا خودشان خواستند متوقف شوند و هر جا خواستند حرکت کنند. مسئولیت کاروان را هم نعمان ابن بشیر بر عهده دارد که نسبت به اهل بیت یک انعطاف و نرمشی دارد. بنابر این اینها می توانستند از سر راه بگویند که ما میخواهیم به کربلا برویم. یعنی در مسیر رفتن به مدینه اول به کربلا بروند. اینها سه روز در کربلا بودند. اربعین همه فکر میکنند یک روز است. اینگونه نیست. ورود کاروان مصادف با روز اربعین است، اما دو روز دیگر هم در کربلا میمانند و بعد از سه روز به سمت مدینه حرکت میکنند.
استدلال های دیگری هم بنده دارم که در آخر کتاب «آینه در کربلاست» مطرح کردم که قطعا اربعین همان اربعین اول بوده است. دلایل خودم را هم گفتم و گفتم که اگر کسی بگوید سال بعد بوده است، باید روشن کند که در طول این یکسال این اسرا در کجا بودند. اگر بگوییم در شام بودند که هیچ کس مطلبی در این باره ذکر نکرده است که یکسال در شام مانده باشند. بخصوص اینکه سخنرانی امام سجاد و خطبه خوانی حضرت زینب اوضاع را چنان در شام به هم ریخت که یزید دید امکان نگهداری آنها نیست و حتی روزهای آخر دیگر عکس العملهایش متفاوت میشد و ظاهرنمایی میکرد که یعنی من به این اسرا احترام می کنم. این البته به خاطر عکس العملهایی بود که در جامعه واقع شد.
خطبه خوانی و سخنرانی اسرای کربلا اوضاع جامعه را تغییر داده بود. یزید برای ظاهرنمایی بارها گفت که خدا پسر مرجانه را لعنت کند. می گفت من قصد کشتن حسین را نداشتم. میگفت اگر حسین را دستگیر میکردند و پیش من میآوردند او را میبخشیدم و از کشتنش صرف نظر میکردم و برای نشان دادن اینکه من مثلا نسبت به این خانواده اینگونه نیستم میگفت که وقت غذا امام سجاد را صدا بزنید بیاید کنار سفره بنشیند چرا که من بدون ایشان غذا نمیخورم. چنین کارهایی میکرد. حتی مثلا آب انبار درست کرد و به نام امام حسین نامگذاریاش کرد.
البته اینها تظاهر بود و الا درون یزید این نبود و یزید همان پستی، شقاوت و سنگدلیاش را داشت. اما برای اینکه مردم را آرام کند اینگونه نشان میداد. بنابر این یزید نمی توانست اینها را یکسال نگاه دارد، باید زودتر آنها را از شام بیرون میفرستاد و آنها هم میآمدند.
اگر کسی میگوید اینها در اربعین اول از مدینه آمدند هم هیچ گزارشی مبنی بر اینکه کاروان اسرا از مدینه به کربلا آمده باشد، در تاریخ وجود ندارد. بنابر این قطعا قافله در همان سال اول از شام به کربلا بازگشته است.
دستور یزید برای تبعید حضرت زینب به سمت مصر
*با این تفاسیر که اسرای کربلا پس از اربعین اول به مدینه بازگشت، این سوال پیش میآید که پس چرا مزار حضرت زینب کبری در شام است. یعنی دوباره به شام بازگشتند و آنجا زندگی کردند؟
- ماجرا اینگونه بود که وقتی حضرت زینب به مدینه بازگشت، میآمد کنار بقیع و وقایع کربلا را برای مردم میگفت. حضرت سکینه، رباب و دیگر حاضران واقعه کربلا هم همین طور وقایع را بیان میکردند و وضع مدینه منقلب شد. در پس این اقدامات، عبدالله ابن حنظله قیام کرد و حاکم مدینه را از شهر بیرون کردند.
خبر به یزید رسید و به یزید گفتند اگر میخواهی مدینه را حفظ کنی یا باید حاکم، اینجا باشد یا حضرت زینب. یزید دستور داد که حضرت زینب را تبعید کنند و حضرت تبعید شد به سمت مصر و مدتی در مصر بود و بعد که همسرشان به شام می آید – همسر حضرت زینب تاجر بوده است- حضرت زینب برای دیدن همسرش از مصر به شام میآید و در این سفر در شام از دنیا می روند. در نتیجه امروزه، هم در مصر معتقدند مزاری برای حضرت زینب هست و هم در شام و هم حتی در مدینه. بعضی معتقدند که حضرت زینب در بقیع است. اما درستش همین است که ایشان در دمشق مدفون هستند.
* درباره مبنای روایی این پیادهروی اربعین و اینکه اساسا از چه زمانی به صورت منظم شیعیان این آیین پیادهروی را شروع کردند، توضیح دهید.
- اولین راهپیمایی را جابرابن عبدالله انصاری انجام داد. وی از مدینه میآید در حالی که دست او را به دلیل نابینایی گرفته اند و آوردهاند و یک تعدادی هم همراهش هستند و کاملا معلوم است که جابر تنها نیست. یک تعدادی آمدند و در اربعین وارد زمین کربلا شدند. این اولین راهپیمایی است که در همان اربعین اول، یعنی در اربعین سال 61 هجری معادل 59 شمسی این اتفاق میافتد.
این اولین راهپیمایی است و سالهای بعد همین رسم می شود. مختار هم این کار را میکند. مختار در طول مدت یکسال و نیم حکومتش، در سال 66 تا 67 هجری، چندین بار به کربلا میآید و زمان این آمدن را هم مصادف با اربعین انتخاب می کند. بعدها هم کسان دیگری این کار را می کنند اما اوج این حرکت در زمان آیتالله شیخ مرتضی انصاری یا شیخ اعظم است که همه میدانیم بزرگترین چهره فقهی تاریخ شیعه محسوب می شود. ایشان این حرکت را انجام می دهد و همین طور مستمر وجود داشته است تا عصر صدام. در دوره حکومت صدام چون از این حرکت جلوگیری میشود و کسانی را که راهپیمایی میکردند دستگیر کرده و به قتل میرساندند، این حرکت بسیار پنهانی صورت میگرفت.
از جمله فرزند امام خمینی(ره) حاج سید مصطفی خمینی، هر سال این مسیر را پیاده روی میکرده است، حتی با پای برهنه. اما از لابلای نخلستانها و گذرگاههایی می آمده است که دیده نشود یا مثلا تحت تعقیب قرار نگیرد. بنابر این سنت حرکت در اربعین وجود داشته و این امر تازه ای نیست.
* آیا پیادهروی اربعین مختص شیعیان است یا کل جهان اسلام را در بر میگیرد؟
- حقیقت این است که اگر کسی در راهپیمایی اربعین حضور داشته باشد، اهل تسنن را میبیند، اهل مذاهب مختلف را میبیند و حتی مسیحیان را میبیند که با همان نشان صلیب خودشان میآیند و در این مراسم شرکت میکنند. بوداییها هم می آیند. یعنی به گونهای است که تمام مرزهای مذهبی فرو می ریزد و حسین در هیات یک چهره جهانی خودش را نشان میدهد.
آن روز ، رها از مرزبندی های مذهبی و حتی دینی، افراد در این آیین شرکت میکنند و ارادت خودشان را نسبت به اباعبدالله نشان میدهند.
نباید امام حسین را در یک مرزبندی خاص قرار داد
*برخی راهپیمایی اربعین را یک پلورالیزم حسینی تعبیر میکنند، نظرتان در این خصوص چیست؟
- من خیلی معتقد به کاربرد این اصطلاحات نیستم. چون اینها بالاخره واژههایی هستند که در دنیا معنای خاصی دارند. اگر پلورالیزم یا تکثرگرایی در همان مفهوم و کاربرد خاصش که مثلا در دنیای امروز ما به کار برده میشود، برای حرکت اربعین به کار برده شود نارسا و ناکافی است، درست معنا نمیدهد. اما اگر بگوییم واقعا حسین نوعی جامعیت دارد و چهرهای حتی فرامذهبی و کاملا انسانی و جهانی است به نظر میآید تعبیر مناسبتری باشد. یعنی چتر حسین روی سر جهان باز میشود. بنابر این همه رها از مرزهای مذهبی و سیاسی در این آیین شرکت میکنند. شما ببینید مثلا الان در این راهپیمایی اگر کسی بتواند دوربینش را بیندازد روی ایرانیان، واقعا ایرانیانی که میآیند کدام گرایش های سیاسی را دارند. همه گرایشها را شما میتوانید ببینید، نباید حسین را در یک مرزبندی خاص قرار داد، یعنی باید بگذاریم چنان که هست حسین مصباح باشد و کشتی نجات برای همه. کار مصباح و کشتی نجات این است که همه را نجات می دهد، بدون استثنا.
اربعین، یک تجلی از ظهور
* از نظر شما به مراسم اربعین باید نگاه آیینی داشت یا نگاهی تمدن ساز؟
- به گمان من همه اینها را باید ببینیم. یعنی کربلا و اربعین را هم می شود از منظر دینی و آیینی دید، هم از منظر تمدن سازی و هم از نظرگاه تمهید برای ظهور. چون بالاخره تجلی ظهور را شما میتوانید در اربعین ببینید. صمیمیتها، یکی شدن دلها و نگاهها، فروریختن مرزها، پذیرش و تحمل سخت ترین دشواریها به اتکای باورها. همه در یک جهت حرکت میکنند، کوچک و بزرگ و پیر وجوان و سیاه و سفید و ثروتمند و فقیر و همه این مرزبندی ها فرو میریزد. این به گمان من یک تجلی از ظهور هم هست.
* بحث زیارت اربعین فقط مخصوص امام حسین است. چرا سایر ائمه این زیارت اربعین را ندارند؟
- علت این است که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) همه چیزش استثناست. خدا رحمت کند مرحوم علامه شیخ جعفر شوشتری را که کتابی هم به نام «خصایص الحسینیه» تالیف کرده است. آنجا ویژگی هایی را برای امام حسین(ع)طرح میکند که هیچ کس حتی پیامبر هم ندارد. ما برای پیامبر هم اربعین نمیگیریم. برای حضرت علی هم نمی گیرند. یک نفر است که اربعین مکرر دارد و آن هم حضرت اباعبدالله است. آن هم به خاطر موقعیتی که کربلا و عاشورا و حضرت اباعبدالله دارد، چون یک الگو و اسوه برای تمام تاریخ است؛ الگویی برای همیشه انسان است و پشتوانه احیای دین بوده است، یعنی آنکه دین را احیا کرد. اگر امام حسین نبود، امروز نشانی از دین پیامبر نبود. بنابر این امام حسین استنثاست. همچنانکه تربتش، زیارتش و همه چیزش استثنا و متفاوت است از جمله اربعینش.
* مبارزه با ظلم و فدا کردن خون در راه مبارزه با ظلم یکی از پیامهای قیام عاشورا بوده است. تداوم این پیام و مبارزه با ظلم چگونه میتواند در پیاده روی اربعین یا مراسم اربعین متجلی شود؟
- طبیعتا خود اصل این حرکت، در حقیقت به گونهای دفاع از امام حسین(ع) است و نشان دهنده حضور امام حسین در عصر ماست. یعنی امام تعلق به 1377 سال پیش ندارد، امام حسین، امروزی است. این حرکت خودش یک معنای دقیق دارد. راهپیمایی برای تجلیل از امام حسین است و امام حسین برای دفاع از حق و مظلوم و مبارزه با بیدادگری و ظلم و ستم حرکت کرد. بنابر این کل این حرکت نوعی دفاع از حق است و رویارویی با بیداد و ظلم.
اما یک نکته روشنی هم می تواند داشته باشد. البته الان هم به یک گونهای وجود دارد و آن هم این است که مصادیق بیداد در عصر امام حسین در روزگار ما فرق می کند و این در این راهپیمایی نمود دارد. بنابر این امام حسین به امروز رسیده است و درست هم همین است که امام حسین مال دیروز نیست. حتی مال امروز نیست. امام حسین مال فرداست و باید فرداها به امام حسین اختصاص داده شود. بنابراین، این راهپیمایی خودش نوعی محکوم کردن هر ظلم و ستمی است؛ در هر زمانی که باشد.
جهالت ستیزی در اربعین
* یکی از اهداف قیام عاشورا رهایی انسانها از جهالت بود. حالا با توجه به حضور خیل عظیم شیعیان در این راهپیمایی، راهپیمایان باید در مسیر چه مفاهیمی را با خودشان مرور کنند که یک حرکتی به سمت عقلانیت و خلاف زاویه جهالت باشد؟
- خیلی نکته بزرگ و مهمی است. ببینید ما معارف حسینی را کمتر طرح کردهایم. اگر کسی بتواند «موسوعه الحسین» یا فرهنگ جامع سخنان امام حسین را بخواند، درسهایی برای زندگی، روابط اجتماعی، اصلاح خانواده، تربیت و روابط جمعی ما دارد و حتی برای اصلاح جهان. امام حسین سخن دارد و حرف زده است و متاسفانه ما آنها را طرح نمیکنیم. من بارها گفتهام که از 19 هزار و 999 روز زندگی امام حسین یک روز را ما گرفتهایم و البته همان یک روز و همان عاشورا را هم خوب تبیین نکردهایم.
این راهپیمایی فرصت بسیار خوبی است تا معارف حضرت اباعبدالله مطرح شود و در مسیر نوعی جهت گیری در مقابل جهالت باشد.
ما باید بدانیم امام چه گفت و چه خواست. وقتی ما وصیتنامه امام حسین را می خوانیم، میفرماید که من برای اصلاح امت جدم آمدهام. پس بنابر این هر گونه اصلاحگری در جامعه در نقطه مقابل فساد است و هر گونه فسادزدایی از جامعه حرکت در جهت امام حسین است. شما رویاروی هر ناروایی بایستید حسینی عمل کردهاید. اینها باید در راهپیمایی اربعین مطرح شود و فلسفه قیام اباعبدالله و فرهنگ ایشان را طرح کنیم.
امام فرموده است من برای امر به معروف و نهی از منکر آمدم تا ناراستی و نادرستی از بین برود و درستی و راستی بیاید، میخواهم درشتی نباشد، درستی باشد.
اینها باید مطرح شود در این راهپیمایی. امام فرموده تمام نهضت و قیام من برای این است که سیره پیامبر را احیا کنم. اگر در راهپیمایی، ما از سیره پیامبر حرف بزنیم به هدف امام حسین کمک کرده ایم. اگر از سیره علی حرف بزنیم و نهج البلاغه را بگوییم در بستر و جهت حرکت اباعبدالله است.
بنابر این فرصت بسیار بسیار خوبی است. یک میتینگ بزرگ چند میلیونی جهانی که از همه ملل معمولا میآیند. چون هر کس راهپیمایی اربعین را ببیند، رنگهای مختلف، نژادهای گوناگون و ملتهای مختلف را میتواند ببیند و بهترین فرصت است که در این میتینگ جهانی حرفهای جهانی امام حسین را ما مطرح کنیم.
* از میان آداب خاصی که برای پیادهروی ذکر میشود فکر میکنید مهمترینهایش کدامها هستند؟
- به گمان من باید فراتر از اینها فکر کرد. البته ما نباید تصمیم به مدیریت این حرکت مردمی بگیریم، چون ممکن است آن را از جایگاه خودش خارج کنیم. اما مردم خودشان میدانند در این راه چه بکنند. مرم در این راه قرآن میخوانند، ذکر میگویند، به هم کمک میکنند، سینه می زنند، سوگواری میکنند و به نظر میرسد همین محتوا، محتوای خوبی باشد. مردم به نظر من انتخابشان انتخاب خوبی است. بهتر است ما خیلی دخالت نکنیم چرا که ممکن است این جریان را از آن حالت زلال و مردمی که خاستگاه قلبی و مردمی دارد، خدای ناخواسته فاصله بدهد.
* آسیب هایی که میتواند این حرکت را از خاستگاه و جایگاه اصلی خودش منحرف کند، کدام هستند و چه باید بکنیم که از این آسیبها کاسته شود؟
- طبیعتا هر چیز خوبی می تواند آسیب داشته باشد. یک بخشی آسیبهای فردی ماست که مثلا برای احیانا خواستههای نفسانی خودمان این سفر را انتخاب کنیم یا احیانا نیت خوبی داشته باشیم اما در میانه راه و در حرکت، عناصری تاثیرگذار بوده و احیانا فرد را از این نیتش فاصله دهند. بالاخره وسوسهها هست، شیطان در کار هست و نفس انسان فعال است. باید مراقب باشیم.
نکته دوم این است که نباید این راهپیمایی را ما از آن شکلی که مردم آن را برگزار میکنند فاصله بدهیم. یعنی از هیات مردمیاش تبدیلش کنیم به یک حرکت خاص که یک طیف خاص مثلا متولی باشد. نباید آن را وجهه سیاسی خاص بدهیم. خیلی میخواهم روی این کلمات دقت کنم چون ممکن است یک وقت استنباط دیگری بشود. مثلا فرض کنید به گونه ای نشان بدهد که یک جریان خاصی یک گروه خاصی.... میخواهم بگویم که این را در دسته بندیهای سیاسی جا ندهیم و رنگ سیاسی به آن ندهیم. نه به مفهوم اینکه سیاسی نباشد، به مفهوم اینکه یک رنگ گروه خاصی و جناح خاصی به این کار داده نشود.
اجازه بدهیم اربعین با همان صلابت و شکوه و شوکت و عظمت و تاثیرگذاری خودش باشد. هرگز اربعین از سیاست جدا نیست چون حرکت امام حسین سیاسی است. این سیاست به مفهوم دقیق سیاست است، اما سیاسی کاری و سیاست بازی نباید در قلمرو اربعین جا باز کند.
*در مورد داعش و گروههای تکفیری که در این منطقه فعال هستند، این پیادهروی خیل عظیم شیعیان چه پیامی را میتواند به این گروههای تکفیری منتقل کند؟
- هم داعش و هم همه آنهایی که داعش را به وجود آوردند و دارند تقویتش میکنند، به سبب قدرت و حمایت رسانه ای قابل توجهی که دارند، معمولا تصویری منفی از شیعه نشان می دهند. شیعه را سطحینگر و اهل شرک که حسین را خدا می داند، نشان میدهند که این حرکت شرک آمیز است. دروغهایی را به ما می بندند که این راهپیمایی فرصت بسیار خوبی است برای دروغزدایی و روشنگری. به همین دلیل است که دوربینهای غربی از نشان دادن این راهپیمایی می هراسند چون اگر واقعیت این را نشان دهند، هم قدرت شگرف شیعه را درخواهند یافت و هم باورهای شیعه خودش را در این راهپیمایی نشان میدهد. میبینند شیعهای که متهم میشود مثلا به خشونت و بیرحمی و قساوت و اینها چقدر لطیف و زیبا است. میبینند که کاروانی بزرگ در حرکت است، در هیات مثلا 15 تا 20 میلیون نفر، اما خون از دماغ کسی ریخته نمیشود و هیچ اختلاف و جدالی بین اینها نیست.
همه با صمیمیت آغوششان را به روی هم میگشایند، در خانهها به روی همه باز است، مردم سخاوتمندانه برای همدیگر سفره باز میکنند و هر چه دارند، میآورند و تقدیم میکنند. اگر واقعا این روحیه و این روش و سیرت شیعی در فضای رسانهای بازتاب پیدا کند، به گمان من به شدت دنیا را به سمت شیعه خواهد کشاند و حقیقت شیعه را به آنها خواهد نمایاند، اما آنها پروا دارند و تلاش دارند که این تصویر در دنیا مطرح نشود.
* زیارت اربعین یکی از نشانههای ایمان است. کنه این مطلب چیست که به عنوان نشانه ایمان مطرح شده است؟
این بر اساس روایت مشهوری از امام حسن عسکری است که می فرماید مومن 5 نشانه دارد که یکی از آنها زیارت اربعین است. این نکته خیلی قابل توجهی است. توجه داشته باشید که این زیارت را در تراز 5 شرط مومن مثل نماز قرار میدهد و این خیلی قابل توجه است که اربعین اینقدر جایگاه و پایگاه مهم دارد که تاکید بر آن می شود و من اعتقادم این است که امام حسن عسکری(ع) می خواهد مانور قدرت شیعی را به رخ جهان بکشد.