زلال بصیرت (۲۲۵) :پاسخگویی به شبهات، زمینهساز پذیرش اسلام انقلابی توسط نسل آینده ۱۳۹۸/۰۹/۰۱
زلال بصیرت
پاسخگویی به شبهات، زمینهساز پذیرش اسلام انقلابی توسط نسل آینده
۱۳۹۸/۰۹/۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم
دوران زندگی بشر، دائماً در حال تحول بوده است، در میان این تحولات، آنچه سبب تحول سریع شده و آثارش نیز تا مدتی باقی میماند، انقلاب نامیده میشود.
عمده انقلابهایی که در دنیا واقع شده تحت تأثیر نیازهای مادی و جسمی بوده است، البته گاهی امور جانبی دیگری هم که جنبه ارزشی دارند، در شکلگیری یا شدت یك انقلاب تأثیراتی داشتهاند. توجه به این نكته نیز لازم است كه ارزشها متفاوتند؛ برخی ارزشها را همه انسانها پذیرفتهاند و برخی دیگر تنها برای عدهای یا جامعه خاصی ارزش تلقی میشود.
انقلاب صنعتی اروپا و برخی انقلابهای دیگر سبب تحولات متعددی در جهان شد كه سلطهطلبی و رونق گرفتن استعمار یكی از آثار آن به شمار میرود. امروزه نیز برخی کشورهایی که از نظر صنعت، تکنولوژی و سیاسی، پیشرفتهترند، به دنبال سلطه بر سایر کشورها هستند.
گاهی جنگها، تحولات و انقلابها در اثر عوامل غیرمادی و با رویكرد ارزشی و معنوی- صرفنظر از حق یا باطل بودن آنهاـ رخ میدهد، از این انقلابها به عنوان انقلاب فرهنگی یاد میشود؛ جنگهایی که در نتیجه نژادپرستی واقع شده، نمونهای از این انقلابهاست؛ به عنوان مثال جنگ جهانی دوم ریشه در نژادپرستی داشت؛ چون در واقع عدهای كه نژادپرستی را ارزش میدانستند، بدون هیچ پایه و اساس علمی و منطقی و صرفاً به خاطر اعتقادی كه ارزش منفی دارد، جنگی را به راه انداختند که خسارتهای زیادی به كشورهای مختلف جهان وارد كرد.
برخی جنگها نیز در نتیجه عوامل ارزشی مثبت واقع شده. افرادی، ارزشهای مثبتی را پذیرفته بودند و به دنبال ترویج آن بودند؛ اما كسانی به خاطر منافع خودشان مانع انتشار این ارزشها میشدند؛ دفاع گروه اول از اعتقاداتشان و ممانعت گروه دوم از ترویج این اعتقادات سبب ایجاد درگیری و جنگ بین این دو گروه میشد؛ به عبارت دیگر تلاش برای گسترش ارزشهای مثبت ایجاب میکرد كه به دفاع در مقابل دشمنان بپردازند.
البته کسانی با انگیزههای مادی و برای سلطهجویی و تأمین منافع خودشان به اسم دین جنگهایی را انجام دادند كه نباید آنها را به حساب دین گذاشت؛ مانند جنگهایی که امپراطوری عثمانی به اسم دین انجام داد و حتی تا قلب اروپا نیز پیش رفت. خلاصه اینکه جنگها و تحولات گاهی صرفا با انگیزه مادی صورت گرفته، گاهی نیز ارزشهای غیرمادی دیگری در آنها مطرح بوده است؛ گاهی نیز انگیزه مادی موجب راهاندازی یك جنگ شده، اما بانیان آن این كار را به اسم ارزش انجام دادهاند.در تاریخ گذشته به غیر از حرکت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حركتی که واقعاً به مفهوم جامعهشناختی بتوان آن را انقلاب دینی نامید، یافت نمیشود، در دوران معاصر نیز فقط انقلاب اسلامی یک حرکت سریع اجتماعی بود که بر اساس ایده دینی و ایدئولوژی صحیح شکل گرفت و پس از گذشت چهل سال هنوز آثارش در دنیا قابل مشاهده است.
البته برای ما ساده است که باور کنیم عامل اصلی در این انقلاب، دین بوده و رهبر آن نیز یک عالم دینی بوده که برای احیاء ارزشهای دین قیام کرده و از روز اول تا آخر، عمدهترین دغدغهاش اسلام بود؛ اما برای یک تاریخنویس و جامعهشناس دشوار است که باور کند یک روحانی مذهبی بتواند چنین انقلابی را رقم بزند و مردم نیز برای دفاع از دین جانشان را به خطر بیندازند.
جامعه امروز ما در ادامه سیر تکوینی خود در دوران پرنشاط جوانی به سر میبرد؛ یعنی دوران طفولیت و خردسالی را پشتسر گذاشته و زمان رفتارهای کودکانه و هوسبازانهاش گذشته است؛ اما قرار نیست هر جوانی كه سالم و قوی بود، صالح هم باشد؛ خیلی از افراد از نیروی بدنی و امکاناتشان سوءاستفاده میکنند و جنایتهای عظیمی را انجام میدهند؛ در طول تاریخ بشریت هم نمیتوان برههای را نشان داد که همه مردم یا اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه صالح و درستکار باشند؛ بلکه شواهد تاریخی و مؤیدات قرآنی گواه عکس این مطلب است؛ اما کسانی که از استعداد و توانمندی برخوردارند و دلسوز خود و دیگران هستند، باید راه بهرهبرداری از این نعمتها را پیدا کرده و با صبر و حوصله راه صحیح را بپیمایند و دیگران را نیز در این مسیر با خود همراه کنند.
شخص حضرت امام(ره) که پرچمدار این انقلاب بود و یاران ایشان و کسانی که هنوز هم واقعا پیرو ایشان هستند، ادعایشان این است که عنصر اصلی این انقلاب «دین» بود و معتقد بودند که باید ارزشهای اسلامی پیاده و با دشمنان دین مبارزه شود؛ اما برای همه ـمخصوصاً نسل جوانی که میخواهد صرفاً تقلیدکننده نباشد و برای فكر و رفتار خود به دنبال دلیل متقن میگردد- پذیرش این مسئله آسان نیست؛ لذا در همین جا این سؤال مطرح میشود که آیا اصلا درست است که دین در تحولات اجتماعی و انقلاب نقش داشته باشد؟ بسیاری اعتقاد دارند دین یک امر فردی و محدود به دعا و مناجات انسان با خدا و نهایتاً كارهایی از قبیل کمک به فقرا و مهربانی با دیگران است، این عده معتقدند که دین به مسائل دنیا و سیاست ربطی ندارد؛ طبیعتاً این تعریف از دین با دینی که امام راحل(ره) آن را تعریف کرد بسیار متفاوت است؛ اما وظیفه ما در برابر كسانی كه این عقیده را ترویج میکنند چیست؟ آیا باید با آنها بجنگیم یا وظیفه دیگری داریم؟
ضرورت پاسخگویی به سؤالات و شبهات جوانان و اقناع آنها
فکر و اعتقاد دیگران را نمیتوان با زور و اجبار عوض کرد و نسل جوان امروز که به درستی برای کارهایش به دنبال دلیل میگردد را نمیتوان قانع کرد که بر اساس تقلید، اعتقادی را بپذیرند؛ چهبسا برخی از آنها شیوه پدرانشان را اشتباه بدانند؛ شاید بعضی از ایشان معتقد باشند این همه جنگ و ویرانی و کشته و معلول شدن این تعداد انسان چه فایدهای داشت؛ آیا نمیشد راه کمهزینهتری را برای رسیدن به اهداف انقلاب انتخاب کرد؟
حتی اگر پذیرفته شد که دین باید در امور اجتماعی و سیاسی دخالت کند، سؤال دیگری مطرح میشود و آن این است كه آیا روشی که جمهوری اسلامی در پیش گرفته، روش درستی است و حتی اگر روش جمهوری اسلامی را در گذشته درست بدانیم، آیا در ادامه هم باید با همین شیوه جلو رفت یا با تغییر شرایط باید به گونه دیگری عمل کرد؟ آیا امروز هم لازم است از شعارهای اول انقلاب حمایت کرد یا باید راههای دیگری را بیابیم تا ضرر کمتری داشته باشیم؟
اگر بخواهیم نسل آینده ما اسلام انقلابی را باور داشته باشد و در این مسیر تلاش کند، باید پاسخ این سؤالات به خوبی برایش تبیین شود؛ مخصوصاً با توجه به اینکه دشمنان ما دائماً چنین سؤالاتی را به شیوههای مختلف مطرح میكنند و حتی اگر در ذهن جوانی این شبهات وجود نداشته باشد، دشمنان برای او این سؤالات را طرح خواهند کرد.
همه این سؤالات جواب دارد، مسئله مهم این است که چگونه و با چه روشی باید به این سؤالات پاسخ داد؟ آیا میتوان در پاسخ دادن به این سؤالات، صرفاً فرمایشات رهبر معظم انقلاب را به عنوان سند قرار داد، یا میتوان در پاسخ به همه افراد از آیات قرآن به عنوان دلیل استفاده کرد؟ چهبسا برخی قرآن را قبول نداشته باشند و یا كسانی که آن را قبول دارند، بگویند برداشت ما از آیات قرآن چیز دیگری است؛ چون برخی آیات قرآن متشابه است؛ مگر نه اینكه خوارج هم از آیات قرآن برای جنگ با حضرت علی(ع) استفاده میکردند؟! لذا ابتدا باید عقل انسان برخی مطالب را بپذیرد و قانع شود و سپس به وسیله عقل، به سمت قرآن هدایت شود.
عدهای معتقدند دورانی که رهبر جامعه مطلبی را بگوید و دیگران هم بدون کم و کاست آن را بپذیرند، تمام شده است، در اینجا لازم است به این نكته توجه شود كه یکی از حکمتهای صدور بیانیه گام دوم انقلاب این است که بدانیم اتفاقاً هنوز دوره انقلاب تمام نشده است؛ بلکه هنوز فقط یک گام از آن برداشته شده و این انقلاب دائمی خواهد بود؛ چون عامل آن امری فطری و تغییرناپذیر است؛ آن عامل با فراهم شدن شرایط، موجب ایجاد یك انقلاب شد و ما باید آن شرایط را حفظ کنیم تا آن عامل همیشه اثر خود را ببخشد و هر گامِ آن ما را به ظهور نزدیکتر کند. البته باید توجه داشته باشیم که قرار نیست همگان با این سخنان قانع شوند.
ترویج روح لذتطلبی، برای تشکیک در مبانی انقلاب
روح همه دستاویزهایی که برای تشکیک در انقلاب از آنها سوءاستفاده میشود و با زبانها و بیانات و سطوح مختلف و شیوههای متعدد (اعم از فیلم و تئاتر و شعر و مطالب علمی و...) آن را بیان میکنند، یک چیز است و آن روح این است که ما باید در زندگی دنیا خوش باشیم؛ یعنی خوب بپوشیم، خوب بخوریم، خوب لذت جنسی ببریم و سرانجام هم راحت بخوابیم. دشمنان انقلاب هرگاه بخواهند شما از مسائل ارزشی فاصله بگیرید و در آنها تشکیک کنند، همین امور را مطرح میکنند. البته استفاده صحیح از نعمتهای دنیوی نه تنها مذموم نیست، بلکه مطلوب است؛ اما سخن در این است که آیا اصل، لذت بردن از زندگی دنیا است و هدف والاتری برای انسان در نظر گرفته نشده است؟ ما باید ابتدا خودمان را بشناسیم که چه هستیم و کمال وجودی ما چیست؟ به عنوان مثال کمال وجودی یک شتر این است که بار ببرد؛ اما کمال گوسفند بارکشی نیست، او باید شیر بدهد و گوشت خوب تولید کند؛ همچنانكه کمال حیوانات شکارچی این است که بر حیوانات دیگر غالب شوند؛ حال ما باید ببینیم کمال ما چیست؟ لذا ابتدا باید خودمان را بشناسیم تا کمال حقیقی خود را بدانیم، در وهله بعد باید راه رسیدن به این کمال را یاد بگیریم؛ یعنی در سایه عقل، وحی را بشناسیم و با ضمیمه کردن عقل و وحی- كه همان شیوه صحیح دین اسلام است-پایههای مستحكمی برای شناخت انسانیت خود به دست آوردهایم که میتوان بر روی آنها بنای استواری را ساخت؛ اما اگر این پایه لغزان باشد، هر ساختمانی بر آن بنا شود، زود فرومیریزد. بنابراین ابتدا ما باید شناخت خودمان را نسبت به خود، هستی و خدا به یقین برسانیم.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دامظله) در دیدار با
گروهی از دانشجویان شرکتکننده در دوره «طرح ولایت»؛ مشهد؛ 19 / 5 / 1398 .
انقلاب صنعتی اروپا و برخی انقلابهای دیگر سبب تحولات متعددی در جهان شد كه سلطهطلبی و رونق گرفتن استعمار یكی از آثار آن به شمار میرود. امروزه نیز برخی کشورهایی که از نظر صنعت، تکنولوژی و سیاسی، پیشرفتهترند، به دنبال سلطه بر سایر کشورها هستند.
گاهی جنگها، تحولات و انقلابها در اثر عوامل غیرمادی و با رویكرد ارزشی و معنوی- صرفنظر از حق یا باطل بودن آنهاـ رخ میدهد، از این انقلابها به عنوان انقلاب فرهنگی یاد میشود؛ جنگهایی که در نتیجه نژادپرستی واقع شده، نمونهای از این انقلابهاست؛ به عنوان مثال جنگ جهانی دوم ریشه در نژادپرستی داشت؛ چون در واقع عدهای كه نژادپرستی را ارزش میدانستند، بدون هیچ پایه و اساس علمی و منطقی و صرفاً به خاطر اعتقادی كه ارزش منفی دارد، جنگی را به راه انداختند که خسارتهای زیادی به كشورهای مختلف جهان وارد كرد.
برخی جنگها نیز در نتیجه عوامل ارزشی مثبت واقع شده. افرادی، ارزشهای مثبتی را پذیرفته بودند و به دنبال ترویج آن بودند؛ اما كسانی به خاطر منافع خودشان مانع انتشار این ارزشها میشدند؛ دفاع گروه اول از اعتقاداتشان و ممانعت گروه دوم از ترویج این اعتقادات سبب ایجاد درگیری و جنگ بین این دو گروه میشد؛ به عبارت دیگر تلاش برای گسترش ارزشهای مثبت ایجاب میکرد كه به دفاع در مقابل دشمنان بپردازند.
البته کسانی با انگیزههای مادی و برای سلطهجویی و تأمین منافع خودشان به اسم دین جنگهایی را انجام دادند كه نباید آنها را به حساب دین گذاشت؛ مانند جنگهایی که امپراطوری عثمانی به اسم دین انجام داد و حتی تا قلب اروپا نیز پیش رفت. خلاصه اینکه جنگها و تحولات گاهی صرفا با انگیزه مادی صورت گرفته، گاهی نیز ارزشهای غیرمادی دیگری در آنها مطرح بوده است؛ گاهی نیز انگیزه مادی موجب راهاندازی یك جنگ شده، اما بانیان آن این كار را به اسم ارزش انجام دادهاند.در تاریخ گذشته به غیر از حرکت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حركتی که واقعاً به مفهوم جامعهشناختی بتوان آن را انقلاب دینی نامید، یافت نمیشود، در دوران معاصر نیز فقط انقلاب اسلامی یک حرکت سریع اجتماعی بود که بر اساس ایده دینی و ایدئولوژی صحیح شکل گرفت و پس از گذشت چهل سال هنوز آثارش در دنیا قابل مشاهده است.
البته برای ما ساده است که باور کنیم عامل اصلی در این انقلاب، دین بوده و رهبر آن نیز یک عالم دینی بوده که برای احیاء ارزشهای دین قیام کرده و از روز اول تا آخر، عمدهترین دغدغهاش اسلام بود؛ اما برای یک تاریخنویس و جامعهشناس دشوار است که باور کند یک روحانی مذهبی بتواند چنین انقلابی را رقم بزند و مردم نیز برای دفاع از دین جانشان را به خطر بیندازند.
جامعه امروز ما در ادامه سیر تکوینی خود در دوران پرنشاط جوانی به سر میبرد؛ یعنی دوران طفولیت و خردسالی را پشتسر گذاشته و زمان رفتارهای کودکانه و هوسبازانهاش گذشته است؛ اما قرار نیست هر جوانی كه سالم و قوی بود، صالح هم باشد؛ خیلی از افراد از نیروی بدنی و امکاناتشان سوءاستفاده میکنند و جنایتهای عظیمی را انجام میدهند؛ در طول تاریخ بشریت هم نمیتوان برههای را نشان داد که همه مردم یا اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه صالح و درستکار باشند؛ بلکه شواهد تاریخی و مؤیدات قرآنی گواه عکس این مطلب است؛ اما کسانی که از استعداد و توانمندی برخوردارند و دلسوز خود و دیگران هستند، باید راه بهرهبرداری از این نعمتها را پیدا کرده و با صبر و حوصله راه صحیح را بپیمایند و دیگران را نیز در این مسیر با خود همراه کنند.
شخص حضرت امام(ره) که پرچمدار این انقلاب بود و یاران ایشان و کسانی که هنوز هم واقعا پیرو ایشان هستند، ادعایشان این است که عنصر اصلی این انقلاب «دین» بود و معتقد بودند که باید ارزشهای اسلامی پیاده و با دشمنان دین مبارزه شود؛ اما برای همه ـمخصوصاً نسل جوانی که میخواهد صرفاً تقلیدکننده نباشد و برای فكر و رفتار خود به دنبال دلیل متقن میگردد- پذیرش این مسئله آسان نیست؛ لذا در همین جا این سؤال مطرح میشود که آیا اصلا درست است که دین در تحولات اجتماعی و انقلاب نقش داشته باشد؟ بسیاری اعتقاد دارند دین یک امر فردی و محدود به دعا و مناجات انسان با خدا و نهایتاً كارهایی از قبیل کمک به فقرا و مهربانی با دیگران است، این عده معتقدند که دین به مسائل دنیا و سیاست ربطی ندارد؛ طبیعتاً این تعریف از دین با دینی که امام راحل(ره) آن را تعریف کرد بسیار متفاوت است؛ اما وظیفه ما در برابر كسانی كه این عقیده را ترویج میکنند چیست؟ آیا باید با آنها بجنگیم یا وظیفه دیگری داریم؟
ضرورت پاسخگویی به سؤالات و شبهات جوانان و اقناع آنها
فکر و اعتقاد دیگران را نمیتوان با زور و اجبار عوض کرد و نسل جوان امروز که به درستی برای کارهایش به دنبال دلیل میگردد را نمیتوان قانع کرد که بر اساس تقلید، اعتقادی را بپذیرند؛ چهبسا برخی از آنها شیوه پدرانشان را اشتباه بدانند؛ شاید بعضی از ایشان معتقد باشند این همه جنگ و ویرانی و کشته و معلول شدن این تعداد انسان چه فایدهای داشت؛ آیا نمیشد راه کمهزینهتری را برای رسیدن به اهداف انقلاب انتخاب کرد؟
حتی اگر پذیرفته شد که دین باید در امور اجتماعی و سیاسی دخالت کند، سؤال دیگری مطرح میشود و آن این است كه آیا روشی که جمهوری اسلامی در پیش گرفته، روش درستی است و حتی اگر روش جمهوری اسلامی را در گذشته درست بدانیم، آیا در ادامه هم باید با همین شیوه جلو رفت یا با تغییر شرایط باید به گونه دیگری عمل کرد؟ آیا امروز هم لازم است از شعارهای اول انقلاب حمایت کرد یا باید راههای دیگری را بیابیم تا ضرر کمتری داشته باشیم؟
اگر بخواهیم نسل آینده ما اسلام انقلابی را باور داشته باشد و در این مسیر تلاش کند، باید پاسخ این سؤالات به خوبی برایش تبیین شود؛ مخصوصاً با توجه به اینکه دشمنان ما دائماً چنین سؤالاتی را به شیوههای مختلف مطرح میكنند و حتی اگر در ذهن جوانی این شبهات وجود نداشته باشد، دشمنان برای او این سؤالات را طرح خواهند کرد.
همه این سؤالات جواب دارد، مسئله مهم این است که چگونه و با چه روشی باید به این سؤالات پاسخ داد؟ آیا میتوان در پاسخ دادن به این سؤالات، صرفاً فرمایشات رهبر معظم انقلاب را به عنوان سند قرار داد، یا میتوان در پاسخ به همه افراد از آیات قرآن به عنوان دلیل استفاده کرد؟ چهبسا برخی قرآن را قبول نداشته باشند و یا كسانی که آن را قبول دارند، بگویند برداشت ما از آیات قرآن چیز دیگری است؛ چون برخی آیات قرآن متشابه است؛ مگر نه اینكه خوارج هم از آیات قرآن برای جنگ با حضرت علی(ع) استفاده میکردند؟! لذا ابتدا باید عقل انسان برخی مطالب را بپذیرد و قانع شود و سپس به وسیله عقل، به سمت قرآن هدایت شود.
عدهای معتقدند دورانی که رهبر جامعه مطلبی را بگوید و دیگران هم بدون کم و کاست آن را بپذیرند، تمام شده است، در اینجا لازم است به این نكته توجه شود كه یکی از حکمتهای صدور بیانیه گام دوم انقلاب این است که بدانیم اتفاقاً هنوز دوره انقلاب تمام نشده است؛ بلکه هنوز فقط یک گام از آن برداشته شده و این انقلاب دائمی خواهد بود؛ چون عامل آن امری فطری و تغییرناپذیر است؛ آن عامل با فراهم شدن شرایط، موجب ایجاد یك انقلاب شد و ما باید آن شرایط را حفظ کنیم تا آن عامل همیشه اثر خود را ببخشد و هر گامِ آن ما را به ظهور نزدیکتر کند. البته باید توجه داشته باشیم که قرار نیست همگان با این سخنان قانع شوند.
ترویج روح لذتطلبی، برای تشکیک در مبانی انقلاب
روح همه دستاویزهایی که برای تشکیک در انقلاب از آنها سوءاستفاده میشود و با زبانها و بیانات و سطوح مختلف و شیوههای متعدد (اعم از فیلم و تئاتر و شعر و مطالب علمی و...) آن را بیان میکنند، یک چیز است و آن روح این است که ما باید در زندگی دنیا خوش باشیم؛ یعنی خوب بپوشیم، خوب بخوریم، خوب لذت جنسی ببریم و سرانجام هم راحت بخوابیم. دشمنان انقلاب هرگاه بخواهند شما از مسائل ارزشی فاصله بگیرید و در آنها تشکیک کنند، همین امور را مطرح میکنند. البته استفاده صحیح از نعمتهای دنیوی نه تنها مذموم نیست، بلکه مطلوب است؛ اما سخن در این است که آیا اصل، لذت بردن از زندگی دنیا است و هدف والاتری برای انسان در نظر گرفته نشده است؟ ما باید ابتدا خودمان را بشناسیم که چه هستیم و کمال وجودی ما چیست؟ به عنوان مثال کمال وجودی یک شتر این است که بار ببرد؛ اما کمال گوسفند بارکشی نیست، او باید شیر بدهد و گوشت خوب تولید کند؛ همچنانكه کمال حیوانات شکارچی این است که بر حیوانات دیگر غالب شوند؛ حال ما باید ببینیم کمال ما چیست؟ لذا ابتدا باید خودمان را بشناسیم تا کمال حقیقی خود را بدانیم، در وهله بعد باید راه رسیدن به این کمال را یاد بگیریم؛ یعنی در سایه عقل، وحی را بشناسیم و با ضمیمه کردن عقل و وحی- كه همان شیوه صحیح دین اسلام است-پایههای مستحكمی برای شناخت انسانیت خود به دست آوردهایم که میتوان بر روی آنها بنای استواری را ساخت؛ اما اگر این پایه لغزان باشد، هر ساختمانی بر آن بنا شود، زود فرومیریزد. بنابراین ابتدا ما باید شناخت خودمان را نسبت به خود، هستی و خدا به یقین برسانیم.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دامظله) در دیدار با
گروهی از دانشجویان شرکتکننده در دوره «طرح ولایت»؛ مشهد؛ 19 / 5 / 1398 .