خوان حکمت (۲۳۷) : «نمیدانم»؛ راهی برای عالم شدن ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
خوان حکمت
«نمیدانم»؛ راهی برای عالم شدن
۱۳۹۸/۰۹/۰۹
حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه حکمت 8 فرمود: «مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِی أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ؛ هر كه جمله «نمى دانم» را ترك گوید ، به هلاكت افتد. خدا غریق رحمت کند سیدنا الاستاد مرحوم علامه را! او در بسیاری از موارد که سؤال میشد میفرمود نمیدانم. بیان نورانی حضرت امیر این است که اگر کسی در هر زمینهای چه مورد مشورت قرار بگیرد، چه خودش بخواهد مقاله بنویسد، چه بخواهد حرف بزند، در هر جایی اظهار نظر میکند مرگگاه او را تیر گرفته است. یک وقت تیر میآید به پای آدم میخورد ،سنگ میآید به پای آدم میخورد، اینجا مرگش قطعی نیست؛ اما اگر این تیریا سنگ به مغز او رسید او رفتنی است. فرمود اگر دهان کسی باز باشد تا در هر مطلبی حرف بزند، همه جا مدّعی علم باشد «أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ»؛ یعنی مرگگاه او مورد اصابت تیر قرار گرفت، این مرده است. قهراً ناچار است خلاف بگوید یا دروغ بگوید یا کسی را گمراه بکند؛ به هر حال هر کسی که نمیداند، اظهار نظر بکند او افتاده است . در بعضی از تعبیرات دینی آمده است که عناصر محوری عالِمشدن سه چیز است: کتاب و سنت و عقل و در کنار آن «قَوْلَ لَا أَدْرِی».
نقش چراغگونه عقل
همانطوری که قرآن منبع است، روایت منبع است، عقل چراغ است نه صراط. عقل در مقابل شرع نیست، شرع گاهی به وسیله قرآن و روایات حل میشود، گاهی به وسیله عقل. شرع، شرع است و عقل، عقل. شرع، صراط، راه، مهندسی دارد عقل میفهمد. عقل ـ به نحو سالبه کلیه ـ هیچکاره است، حتی در مسئله حُسن عدل میگوید عدل حسَن است اما چه طور باید باشد که عدل باشد؟ خداوند فرمود شما که نمیدانید اسرار چیست، از آینده خبر ندارید، از گذشته خبر ندارید، دست به این سهام میراث نزنید، اینها را نمیدانید. عقل چراغ است، از چراغ راهسازی و مهندسی ساخته نیست؛ صراط یعنی راه به دست خدای سبحان است که راه تعیین میکند اما کجا راه است، کجا چاه نیست،این را چراغ تشخیص میدهد که «العقل سراجٌ و الشرع صراطٌ»؛ عقل کار مهندسی ندارد، عقل کار چراغ و روشنگری دارد.
رسالت جهانی رسول اکرم(ص)
وجود مبارک امام صادق(ع) در این زمینه بیانات نورانی فراوانی دارد، وجود مبارک پیغمبر(ص) بیانات فراوانی دارند و ایشان با این بیانات، جهانی فکر میکرد؛ لذا همین که اوضاع داخلی یک مقدار آرام شد، فوراً برای خسروپرویز نامه نوشت برای قیصر روم نامه نوشت. دو قطب محوری در جهان آن روز بودند ،یکی شاهنشاهی ایران بود، در شرق حجاز؛ یکی هم قیصر روم بود در غرب حجاز. ایران یک کشور شاهنشاهی بود، ما به این کشور و به عظمت این کشور هم افتخار میکنیم.ایران کشور سلطنتی نبود، کشوری نبود که شاه داشته باشد، کشوری بود که شاهنشاه داشت؛ شاهنشاه یعنی شاه شاهان. بسیاری از کشورهای اطراف ایران که شاه داشتند اینها باج میدادند، مالیات میدادند و زیر مجموعه ایران بودند. برای این کشور بزرگ شاهنشاهی، وجود مبارک حضرت نوشت که میآیی یا تو را بیاورم؟ اصلاً برای حجاز کسی حساب باز نمیکرد، نه صنعتی بود نه کشاورزی. اما حضرت چون جهانی بود فرمود دین آمده، آن کسی که جهان را آفرید ،انسان را آفرید، پیوند انسان و جهان را آفرید، به انسان گفت شما با مرگ نمیپوسی، از پوست به در میآیی؛ حالا که از پوست به در میآیی باید به این فکر باشی که آنجا چه خبر است، بعد از مرگ چه خبر است. این بدن تو به خاک میرود، مگر روح آدم میمیرد، ما هستیم که هستیم ،ابدی هستیم، اگر موجود ابدی هستیم باید رهتوشه داشته باشیم.
این بیانات نورانی که رسول گرامی(ص) فرمود در جملههای نورانی امیرالمؤمنین ظهور کرد، فرمود خیلی از چیزهاست که مربوط به گذشته است و ما نبودیم، خیلی از چیزهاست مربوط به آینده و برزخ و معاد و قیامت است که ما خبر نداریم، اگر انسان درباره هر چیزی اظهار نظر بکند «أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ»(هلاک میشود)؛ لذا آن بزرگان گفتند راه عالِمشدن غیر از اینکه منبع علمی ما کتاب و سنت و عقل است، یک اصل دیگری هم هست که انسان چه در حوزه، چه در دانشگاه بخواهد دانشمند بشود باید آن اصل را داشته باشد و آن ملتزم بودن به قول «لَا أَدْرِی ، نمیدانم » است. قرآن یک طرف، سنت یک طرف، براهین عقلی یک طرف، اینها را آدم فحص میکند؛ مهمترین عنصر در کنار آنها برای کسی که بخواهد دانشمند بشود «نمیدانم» است؛ وقتی بگوید نمیدانم به دنبالش میرود و یاد میگیرد.
همه چیز را تا نجویی نیابی اما رخ یار را تا نیابی نجویی
خیلی از چیزهاست که آدم نمیداند تا به دنبال آن برود؛ به قول سنایی، اشیای دیگر را انسان جستجو میکند پیدا میکند، اول جستجو میکند دوم مییابد؛ اما گفت درباره خدا این طور نیست که او را با جستجو بیابی، تا نیابی و ندانی چه خبر است جستجو نمیکنی، همه چیز را تا نجویی نیابی، رخ یار را تا نیابی نجویی؛ اصلاً نمیدانیم که خدا چیست که دنبالش جستجو بکنیم ،کجا را جستجو بکنیم؟ از درون ما باید این معرفت بجوشد که بفهمیم چه خبر است، خدا را در دل بیابیم بعد تفصیلش را با درس و بحث و ریاضت و کوشش و عمل صالح و مانند آن فراهم بکنیم. همه چیز را تا نجویی نیابی اما رخ یار را تا نیابی نجویی؛ لذا وجود مبارک حضرت امیر فرمود که اعتراف به جهل که من نمیدانم و باید یاد بگیرم و به اهلش هم مراجعه بکنم راه عالم شدن است.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 23 / 8 / 1398 .
مرکز اطلاع رسانی اسرا