به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 678
بازدید دیروز: 3,648
بازدید هفته: 678
بازدید ماه: 249,971
بازدید کل: 25,860,334
افراد آنلاین: 9
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۳۰ فروردین ۱٤۰٤
Saturday , 19 April 2025
السبت ، ۲۱ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۲۵ - شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - مختصات رفتار مؤمنانه در زندگی مؤمنان ۱۳۹۸/۱۱/۰۴
شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - ۲۵
مختصات رفتار مؤمنانه در زندگی مؤمنان
 
Image result for ‫نهج ‌البلاغه‬‎

میانه‌روی هنگام دارایی و بی‌نیازی
«وَ قَصداً فى غِنىً»؛ ميانه‏روى در حال غنا و بى‏نيازى. يعنى وقتى انسان پول داشت و توانايى و توانگرى داشت، اين موجب نشود که طغيان کند و زياده‏روى کند. بعضى‏ها پول زياد خرج می‌کنند، ريخت‏وپاش می‌کنند، مي‌گوييم آقا چرا مي‌کنى؟ می‌گوید «خب دارم، می‌خواهم بکنم؛» اين خيلى حرف غلطى است، خيلى منطق نادرستى است که «دارم، می‌خواهم بکنم؛» درست نيست. يعنى غنا نبايد موجب زياده‏روى و اسراف و مانند اينها باشد؛ بايد ميانه‏روى را انسان حفظ کند.
خشوع در عبادت
«وَ خُشوعاً فى عِبادَة»؛ اينها عبادت را همراه با خشوع دارند. عبادت بدون خشوع مثل جسم بى‏روح است؛ نماز هم که ماها می‌خوانیم، اگر در آن ذکر و ياد و خشوع نباشد، [فايده ندارد]. خشوع يعنى همان حالت تواضع درونى؛ خضوع آن تواضع ظاهرى و جسمانى است، خشوع آن تواضع قلبى است که انسان در دل در مقابل پروردگار عالم احساس فرودستى و فروتنى بکند؛ لازمه خشوع طبعاً توجّه به خداى متعال و ديدن عظمت بارى‏تعالى و حقارت خود در مقابل بارى‏تعالى است. اين اگر در عبادت باشد، عبادت خيلى برکت پيدا می‌کند.
آراستگی هنگام فقر
«وَ تَجَمُّلاً فى فَاقَة»؛ يعنى اگر دچار فقر و فاقه هستند، در آن حال هم تجمّل داشته باشند. البتّه تجمّل به‏معناى اين تجمّل‏گرايى‏اى که ما امروز اصطلاح می‌کنیم نيست؛ تجمّل يعنى زيبايى‏گرى يا زيبايى‏گرايى. يعنى اگر چنانچه دچار کمبود و تنگى زندگى هستند، معنايش شوريدگى و آشفتگى سر و وضع و آشفتگى زندگى نباشد؛ خودشان را آراسته نگه مي‌دارند. اين‏هم يکى از علائم تقوا است؛ اين يکى از علائم تقوا است که خودشان را آراسته نگه مي‌دارند و مرتّب نگه مي‌دارند. چون لازمه مرتّب نگه داشتن و تجمّل، به اين معناى به‏اصطلاح قديمى و حديثى‏اش، تجمّل به‏معناى امروز نيست که حتماً تجمّل‏گرايى و‌اشرافیگرى بکند؛ نخير، می‌تواند لباس تميز و مرتّب بپوشد، سروصورت خودش را تميز نگه دارد، بدن خودش را تميز نگه دارد، و اين می‌شود تجمّل، جمال؛ به‏هرحال حفظ جمال.
صبر در سختی‌ها
«وَ صَبراً فى شِدَّة»؛ اينها در حال شدّت و سختى‏ها صبر دارند. سختى‏ها هم انواع و اقسامى دارد: سختى آبرويى، سختى مالى و مانند اينها؛ در همه احوال صبر مى‏ورزند.
طلب حلال و نشاط در هدایت
«وَ طَلَباً فى حَلال»؛ اهل طلبند؛ يعنى دنبال امور زندگى هستند و نمى‏نشينند که هرجور شد [بشود]؛ نه، دنبال اين هستند که زندگى را کسب کنند و تحصيل کنند، منتها از طريق حلال. «وَ نِشاطاً فى هُدى»؛ سرزندگى در راه هدايت. نشاط به معنى سرزندگى است؛ به معنى خشنودى و خرسندى و مانند اينها نيست که [وقتى] مي‌گوييم فلان‏کس آدم بانشاطى است، اين[جور] تلقّى می‌شود که يعنى آدم مثلاً خوش‏اخلاقى است؛ نه، به‏معناى همان سرزندگى و سرحال بودن است؛ يعنى سرزنده و سرحال باشد، منتها اين سرزندگى همراه باشد با حفظ جهت‏گيرىِ هدايت.
دوری از طمع و ترس از کم‌کاری
«وَ تَحَرُّجاً عَن طَمَع»؛ دامن برچيدن و پرهيز کردن از طمع. «يَعمَلُ الاَعمالَ الصّالِحَةَ وَ هُوَ عَلى وَجَل»؛ کار نيک را هم انجام می‌دهد، امّا بيمناک است به‏خاطر اينکه ممکن است کم انجام بدهد.
شکر شامگاهی و ذکر صبحگاهی
«يُمسى و هَمُّهُ الشُّکر»؛ شب که می‌شود، همّ او و همّت او اين است که خدا را شکر بگويد. چرا؟ چون يک روز را گذرانده و با عافيت سپرى کرده، حالا شب شده و جاى اين دارد که شکر کند خدا را بر آنچه به او بخشيده. «وَ يُصبِحُ و هَمُّهُ الذِّکر»؛ شب را خوابيد و در حال بى‏خبرى از دنيا و مافيها چند ساعتى گذراند، حالا که صبح شده و برخاسته، بايستى همّتش ذکر و ياد باشد؛ يعنى از همان آغاز کار، غفلت را به خودش راه ندهد. گفت:
با ياد رويت جاى در بستر گرفتم
با آرزويت سر ز بستر برگرفتم

روايت دارد و مستحب هم هست که انسان به‌مجرّدى که از خواب پا شد، قبل از هر کارى، قبل از اينکه برود وضو بگيرد و نماز بخواند- مثلاً فرض کنيد اگر شب يا نيمه‌شب يا سحر يا هروقت است- همان اوّل سجده کند و [بگويد]: «اَلحَمدُ للّهِ الَّذى اَحيانى بَعدَ ما اَماتَنى وَ اِلَيهِ المَصيرُ اَلحَمدُ للّهِ الَّذى رَدَّ عَلَىَّ روُحى لاَعبُدَهُ وَ اَشکرَه»؛ اينها دعا است. يعنى همان اوّلى که انسان از خواب پا شد، آناً سجده کند و ذکر خدا را بگويد؛ ارتباط را از همان لحظه اوّل برقرار کند. واقعاً اين غفلتهاى طولانى ما بايد خيلى مايه تأسّف باشد برايمان. گاهى می‌شود يک روز، دو روز، سه روز، حتّى نماز هم که می‌خوانیم نمازمان نماز غافلانه و نماز بى‏توجّه است؛ اين خيلى چيز بدى است. انسان اگر بتواند لحظه‏اى غفلت نکند، آن‏وقت مطلوب است؛ لااقل اگر [هم] در برهه‏اى غفلت پيدا کرد، در يک برهه ديگرى نهيب بزند به خودش، خودش را از غفلت خارج کند و متوجّه کند که در محضر پروردگار عالم است.
خواب هوشیارانه و بیدار شدن بانشاط برای تلاش
«يَبيتُ حَذِراً وَ يُصبِحُ فَرِحاً»؛ شب، حَذِر می‌خوابد. حَذِر يعنى هشيارانه، يعنى هشيارانه و مثل اينکه بيدار است؛ مواظب و مراقب. يزدى‏ها می‌گویند‌هادِر؛‌هادرش باش؛ اين تقريباً همان معناى حذر را [دارد]. «يَبيتُ حَذِراً»؛ پس خواب او خواب هشيارانه است؛ يعنى خواب غافلانه نيست؛ خوابى است که از روى [هشيارى است]. مثلاً فرض کنيد کسى در ميدان جنگ يا محيط ناامنى می‌خوابد، يکى [هم] هست که اصلاً در اين محيط ناامن اعصابش آن‏قدر مخلوط می‌شود که خوابش نمی‌رود؛ نه، اينها را از فرض خارج می‌کنیم. تمثيل ما در اين بيان اميرالمؤمنين، به آن کسى است که راحت هم می‌گیرد می‌خوابد امّا خوابش خواب همراه با هشيارى است و مواظب است؛ مثل کسى که سلاحش دم دستش است و حواسش جمع است، [امّا] بمجرّدى که حادثه‏اى پيش بيايد از خواب بلند می‌شود، سرپا و آماده است؛ يعنى خواب او هم خواب حَذِر و هشيارانه است. «وَ يُصبِحُ فَرِحاً»؛ صبح، شادمان از خواب برمي‌خيزد؛ اين‏هم يک خصوصيّت از خصوصيّات متّقين است. واقعاً [معناى] تقوا و پرهيزکارى، بين آن چيزى که ما در ذهن خودمان و در زبان خودمان تصوير کرده‏ايم، با آنچه اميرالمؤمنين می‌گوید خيلى فاصله دارد. صبح از خواب شادمان برمي‌خيزد؛ با حال شادمانى و سُرور و مانند اينها از خواب برمي‌خيزد. چرا؟ براى خاطر اينکه يک ميدان وسيعى جلويش هست، نيرويش هم محفوظ است، استراحت هم کرده، اعصابش هم سالم است، حالا می‌خواهد برود وارد ميدان بشود و باز ثواب الهى را براى خودش جمع کند. اين شادمانى ندارد؟ شادمانى دارد. برود باز قدم‌هايى را به سمت کمال حرکت کند؛ اين شادمانى دارد. پس صبح می‌کند شادمانه.
«حَذِراً لِما حُذِرَ مِنَ الغَفلَة»؛ آن حذرى که گفتيم وقتى می‌خوابد دارد، به‏خاطر اين است که دچار غفلت نشود. «وَ فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الفَضلِ وَ الرَّحمَة»؛ خرسندى او و شادمانى او و شادمانگى او از اين است که فضل و رحمت الهى شامل حالش شده و راحت استراحت کرده.
روشنی چشم از امور ماندگار
همين‏طور ادامه دارد؛ هرچه بخوانيم، به اين آسانى‏ها تمام نمی‌شود. ما هم که اگر به يک‌کلمه‏اش عمل بکنيم [خوب است]. حالا اين دو جمله ديگر را هم با يک فاصله‏اى بخوانم. «قُرَّةُ عَينِهِ فيما لا يَزول»؛ روشنى چشم او و دل‏خوشى او به آن چيزهايى است که زايل نمی‌شوند و از بين نمي‌روند؛ به آن چيزهايى که زايل‏شدنى است دلخوش نيست. زايل‏شدنى چيست؟ رياست، پول؛ اينها زايل‏شدنى است و چيزهايى است که هرگز ابدى نيستند؛ اقلّاً با عمر انسان؛ ديگر از اينکه بيشتر نيست؛ عمر که تمام شد، همه ‏چيز تمام می‌شود. چيزهاى ديگرى [هم] در دستگاه انسان هست که تمام‏شدنى است؛ ازجمله همين عمر انسان، زندگى انسان، زيبايى‏هاى زندگى، شهوات زندگى و اين چيزهايى که زايل‏شدنى است. معناى [اينکه] اينها قرّةالعين او و روشنى چشم او نيست، اين نيست که اينها را دوست ندارد؛ نه، «اَلمالُ وَ البَنونَ زينَةُ الحَيوةِ الدُّنيا»؛ هم مال زينت حيات دنيا است، هم فرزندان انسان زينت حيات دنيايند؛ دوست داشتن اينها هيچ عيبى ندارد امّا قرّةالعين او نيست، نور چشم او نيست، يعنى اينها برگزيده او نيستند؛ برگزيده او آن چيزهايى‏اند که زايل نمی‌شوند. آن چيست؟ عمل صالح. عمل صالح زايل نمی‌شود، از بين نمی‌رود. جسمتان هم که از بين رفت، روح شما که باقى است، اين عمل صالح هم باقى است. همچنين، اگر خصال نيکو در شما به‏وجود بيايد، اين از چيزهايى است که زايل نمی‌شود. خصال نيکو، شکل روح انسان است؛ روح با خصال نيکو شکل می‌گیرد، با همان شکل هم انسان در قيامت محشور می‌شود.