به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 661
بازدید دیروز: 3,648
بازدید هفته: 661
بازدید ماه: 249,954
بازدید کل: 25,860,317
افراد آنلاین: 12
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۳۰ فروردین ۱٤۰٤
Saturday , 19 April 2025
السبت ، ۲۱ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۳۰ - شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - لزوم فروتنی و تواضع مسئولان در برابر مردم ۱۳۹۸/۱۱/۱۸
شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - ۳۰
 
 لزوم فروتنی و تواضع مسئولان در برابر مردم

Image result for ‫نهج ‌البلاغه‬‎

 

فرمان امیرالمومنین علی(ع) به محمّدبن ابی‌بکر
من فرمان حضرت را به محمّدبن ابى‏بکر انتخاب کردم که بعضى از فقره‏هاى آن را بخوانيم. البتّه کوتاه است و مثل فرمان به مالک‌اشتر، جامع نيست لکن اين چند مطلبى که من در ذهنم بود مطرح بکنم، در اين نامه هست؛ آنها را مطرح می‌کنم. و محمّدبن‏ ابى‏بکر هم، مي‌دانيد، روابطش با حضرت يک روابط ويژه است؛ چون مثل فرزند است براى حضرت. محمّد، پسر جناب ابى‏بکر خليفه اوّل است وليکن بزرگ‏شده دامان اميرالمؤمنين است؛ چون حضرتْ مادر او را، بعد از آنکه او متولّد شد و خيلى کوچک بود و ابى‏بکر از دنيا رفت، به زنى گرفتند؛ شد عيال او. اسماءبنت عُمَيسِ معروف که شنيده‏ايد، همين مادر محمّدبن‏ابى‏بکر است که اوّل عيال جعفربن ‏ابى‏طالب بود؛ بعد از شهادت او، ابوبکر او را گرفت و عيال ابى‏بکر بود؛ بعد از فوت ابى‏بکر هم، حضرت امير او را گرفتند که عيال حضرت بود. و حضرت هم از او بچّه دارند، جعفر هم از او بچّه دارد، ابى‏بکر هم از او فرزند دارد که همين محمّدبن ‏ابى‏بکر است. اين محمّد بنابراين، در خانه اميرالمؤمنين بزرگ شده و فرزند آن حضرت است، ربيب آن بزرگوار است؛ لذا خيلى روابطشان با‌هم نزديک و صميمانه است. خيلى هم خدمت کرده؛ حضرت يک‌جايى درباره محمّدبن‏ ابى‏بکر يک تعبيرات عجيبى دارند: شمشير بُرنده راه حق مثلاً و ازاين‏قبيل تعبيرات. او را فرستادند به مصر که آنجا بعد از مالک‌اشتر، برود استاندار مصر بشود که البتّه با ايشان هم در بين راه مقابله و معارضه شد و به شهادت رسيد؛ ولى به‏هرحال اين نامه ماند در تاريخ؛ براى من و شما است.
مي‌فرمايند: «فَاخفِض لَهُم جَنَاحَک»؛ اوّلين نکته در اين نامه- حالا از آنجايى که سيّد رضى(رضوان‌الله‌عليه) نقل کرده‏اند- اين است: در مقابل مردم متواضع باش؛ اين اوّلين مطلب. تواضع هم به‏معناى اين نيست که ما اظهار تواضع بکنيم؛ تواضع يعنى خود را فروتن گرفتن، فروتنى؛ انسان خود را حقيقتاً پايين‏دست بگيرد در مقابل مردم. اين توصيه اوّل است که الان براى ماها مورد ابتلاء است؛ هرکداممان در هر بخشى هستيم، در هرجايى هستيم، حقيقتاً در رابطه با مردم فروتنانه برخورد کنيم؛ از موضع استکبار و تکبّر و عُلُو با مردم برخورد نکنيم. مراد از مردم هم پول‏دارها و قدرتمندها و مانند اينها نيستند؛ آنها هم جزو مردمند. البتّه هرچه امتيازاتشان- که می‌توانند با تکيه به آن امتيازات، کار خودشان را راه بيندازند- بيشتر است، تعهّد شما نسبت به تواضع در مقابل آنها کمتر است؛ هرچه توانشان و امتيازاتشان کمتر است، تعهّد شما براى تواضع در مقابل آنها بيشتر است؛ يعنى در مقابل مردم کوچه‏بازار؛ [البتّه] آن مقدارى که برخورد می‌کنید؛ من مي‌دانم که بالاخره در اين دوره و با اين وضعيّت، يک محدوديّتهايى براى شماها هست که شايد براى محمّدبن ‏ابى‏بکر در آن زمان نبوده لکن همان مقدارى که می‌توانید با مردم رابطه‏تان را عادى کنيد و رفت‏وآمد کنيد و با مردم مواضع مشترک، مواقع مشترک و جاهاى مشترک داشته باشيد که شانه‏به‏شانه و پابه‏پا با مردم باشيد، بايستى تواضع بکنيد. اين [نکته] اوّل.
خوش‌رفتاری با مردم و رعایت مساوات بین ایشان
«وَ اَلِن لَهُم جَانِبَک»؛ با آنها برخورد خودت را نرم کن، با نرمى با آنها برخورد کن؛ که اين، علاوه‌بر تواضع است. «وَ ابسُط لَهُم وَجهَک»؛ باز مکمّلش اين است که چهره خود را براى مردم بِگشا؛ با چهره باز با مردم رفتار کن. «وَ آسِ بَينَهُم فى اللَّحظَةِ وَ النَّظرَة»؛ وقتى جمعى از مردم با تو ملاقات دارند و ديدار دارند، نگاه خودت را و نظر خودت را نسبت به آنها، بين آنها بالسّويّه تقسيم کن؛ يعنى به همه‏شان نگاه کن، به همه‏شان توجّه کن؛ اين‏جور نباشد که به بعضى توجّه کنى، به بعضى توجّه نکنى. حالا البتّه يک‏وقت هست که مثل اين جلسه ما، اين خانمها و اين آقايان اين کنار، اين بغل نشسته‏اند و نمی‌شود به همه اينها نگاه کرد؛ اين مراد نيست؛ توجّه داشته باشيد؛ من گاهى مي‌بينم بعضى‏ها، مثلاً فرض کنيد، می‌گویند که «آقا به بعضى‏ها نگاه نکرديد، به بعضى‏ها نگاه کرديد يا بيشتر نگاه کرديد؛» نه، خب بالاخره در يک مجلس، يکى کنار است، يکى پناه گرفته است؛ انسان چشم مي‌گرداند بعضى‏ها را ميبيند، بعضى‏ها را نمي‌بيند. مراد اين است که افراد ممتازى در ميان مردم نباشند که فقط آنها طرف توجّه تو باشند؛ اين را می‌خواهد بگويد. يعنى اگر در يک جلسه‏اى يک شخصيّت معتبر محترم مهمّى حضور دارد و افراد ديگرى هم هستند، آن‏جور نباشد که همه همّت تو را و وقت تو را و نگاه تو را و توجّه قلبى تو را همان شخص محترمِ پولى يا علمى يا غيره بگيرد؛ نه، به همه توجّه کن؛ به بقيّه هم سهم خودشان را بده. «حَتّى لا يَطمَعَ العُظَماءُ فى حَيفِک لَهُم»- ببينيد! قرينه‏اش هم، اين جمله است- تا بزرگان، عظما، طمع نکنند در اينکه می‌توانند از تو به نفع خودشان ظالمانه استفاده کنند، که ظلم کنند به ديگران درباره سهمشان از تو؛ يعنى بزرگان اين‏جور خيالى نکنند. اگر در يک جلسه‏اى رفتيد که يک شخص معتبرى آنجا هست و بقيّه در سطوح پايين‏ترند، نه؛ او را مورد توجّه ويژه قرار ندهيد. «وَ لا يَيأَسَ الضُّعَفاءُ مِن عَدلِک بِهِم»؛ تا اينکه ضعيفان هم از عدل تو نسبت به خودشان نوميد نشوند. «فَاِنَّ الله تَعالى يُسائِلُکم مَعشَرَ عِبادِه»؛ ببينيد! اينها آن چيزهايى است که ما در ماه رمضان بايد به آنها توجّه بکنيم؛ اين نکته اصلى ماه رمضان و «لَعَلَّکم تَتَّقُون»که در آيه قرآن هست، مصداق مهمّش اينها است. می‌گوید: «فَاِنَّ الله تَعالى يُسائِلُکم مَعشَرَ عِبادِه»؛ اى بندگان خدا! خداى متعال از شما مؤاخذه خواهد کرد و بازخواست خواهد کرد: «عَنِ الصَّغيرَةِ مِن اَعمالِکم وَ الکبيرَة»؛ از کوچک و بزرگ کارهايتان از شما بازخواست می‌کند؛ يک‏وقت هست که شما کليد يک خزانه معتبرى را مى‏سپريد به يک آدم ناباب؛ مثلاً فرض کنيد به يک پول‏دار، به يک رانت‏خوار؛ يک‏وقت هست نه، آن‏چنان ثروت عظيمى را نمى‏سپريد [بلکه] نگاه خودتان را به او مي‌دهيد، توجّه خودتان را به او مي‌دهيد؛ اين صغيره است نسبت به آن امّا خدا از همين هم سؤال می‌کند؛ يعنى شما اينجا عدالت را رعايت نکرديد و گناه کرديد؛ او را به طمع‌انداختيد در اينکه بتواند در شما اثر بگذارد. «عَنِ الصَّغيرَةِ مِن اَعمَالِکم وَ الکبيرَة وَ الظَّاهِرَةِ وَ المَستورَة»؛ هم در خلافهايى که انسان آشکارا می‌کند، هم در خلافهايى که پنهانى می‌کند. چون به خلوت مي‌روند آن کار ديگر می‌کنند. حالا مردم نمي‌فهمند که اين چيزها را از من و شما مؤاخذه کنند امّا خداى متعال مي‌فهمد و مؤاخذه می‌کند و گريبان متخلّف را می‌گیرد. «فَاِن يُعَذِب فَاَنتُم اَظلَمُ وَ اِن يَعفُ فَهُوَ اَکرَم»؛ که اين هم باز يک حرف معرفتى ديگرى است که اگر خدا عذاب بکند، ظلم نيست؛ شما ظلمتان بيشتر از عذاب او است؛ اگر هم عفو بکند، که او اکرم از اين است که اين کار را بکند. اين يک بخش از اين نامه بود که اوّل نامه بود.
آماده بودن نسبت به مرگ
بعد يک قسمت ديگرى دارد که آن مورد‌نظر من نيست. اين قسمت بعدى هم که باز مورد توجّه من است که خواستم آن را بگويم، اين عباراتى است که حالا مي‌خوانم: «فَاحذَرُوا عِبَادَ الله المَوتَ وَ قُربَه»؛ يعنى حَذَر کنيد، برحذر باشيد بندگان خدا از مرگ و از نزديکى مرگ؛ اين[جورى] است ديگر. در همين جمعى که با همديگر مى‏نشستيم صحبت می‌کردیم ماه رمضان‌ها؛ در همين دو سه سال اخير، چند نفر از ماها به کام مرگ رفتند؟ هيچ هم خيال نمی‌کردیم؛ الان هم که به همديگر نگاه می‌کنیم، نمي‌دانيم کدام از ماها زودتر از ديگران طعمه مرگ خواهيم شد و کدام تا سال آينده زنده خواهيم بود؟ به جوانى و پيرى هم نيست؛ آقاى نوربخش از ماها خيلى جوان‏تر بود؛ سنّش کمتر بود- جوان‏تر که نه؛ ما از او خيلى پيرتر بوديم- [امّا] رفت؛ و ديگران از برادران وزرا و مسئولينى که در اين مدّتِ کم [رفتند]. به جوانى و پيرى هم نيست؛ ممکن است کسى پير باشد و زنده بماند، جوان بميرد؛ ممکن است کسى بيمار باشد و زنده بماند، [امّا انسان] سالم بميرد؛ اين‏جورى است ديگر.