به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 671
بازدید دیروز: 3,648
بازدید هفته: 671
بازدید ماه: 249,964
بازدید کل: 25,860,326
افراد آنلاین: 8
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۳۰ فروردین ۱٤۰٤
Saturday , 19 April 2025
السبت ، ۲۱ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۳۱ - شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - نصرت الهی در انتظار تلاشگران ۱۳۹۸/۱۱/۲۰
شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - ۳۱

نصرت الهی در انتظار تلاشگران

Image result for ‫نهج ‌البلاغه‬‎

  برادرها و خواهرها! از مرگ و از نزديکى مرگ بايد ترسيد. «اِحذَروا»؛ برحذر باشيد. خب، ترس از مرگ به چه معنا است؟ پنهان کردن خود از مرگ معنى ندارد؛ [چون] مرگ‌ پنهان و آشکار ندارد و مى‏آيد گريبان آدم را می‌گیرد. اين‏جور هم نيست که انسان اگر در فلان ميدان رفت، مرگش زودتر خواهد شد؛ نخير، گفت: آن کسانى که خداى متعال مرگ را بر آنها نوشته، خودشان به سمت آن محلّ افتادنشان و محلّ اجلشان - «اِلى مَضاجِعِهِم» - با سرعت و با شتاب حرکت می‌کنند؛ يعنى مقدّر است مرگ انسان. پس ترسيدن از مرگ و برحذر بودن از مرگ به اين معنا نيست؛ با پنهان شدن نيست؛ [بلکه] ترسيدن از مرگ، به اين معنا مطلوب و موردنظر اين نصيحتها است که ما از حوادث آن‏طرفِ اين مرز بترسيم: حساب هست، مؤاخذه هست، ورود در يک عرصه عظيمى که هيچ آشنايى با آن عرصه ما نداريم هست. شما ببينيد، [اگر] همين من و شما را - که حالا آدم‌هايى [هستيم] که سنّى از ما گذشته و اين‏همه دنيا را هم ديده‏ايم - بردارند ببرند تک‏وتنها در يک کشورى، در يک شهرى که هيچ آشنايى در آنجا نداريم، هيچ امکانى با خودمان نداريم، رهايمان کنند؛ خود اين تصوّر، ببينيد چقدر وحشت دارد! درحالى‏که باز آنهايى که دوروبر ما هستند بالاخره يک بشرى هستند، انسانند، مثل ما زندگى می‌کنند. [امّا اگر] انسان وارد بشود در يک عرصه‏اى که بکلّى عرصه ديگرى است - آنجا عرصه ملکوت است، عرصه برزخ است، عرصه جسم نيست، عرصه مادّيّات نيست؛ معيارهاى اين عرصه در آن عرصه وجود ندارد، معيارهاى ديگرى وجود دارد - اين خيلى برحذر بودن دارد، واقعاً خيلى ترسيدن دارد. راهش هم اين است که انسان اينجا ارتباط خودش را با خداى متعال صميمى و سالم بکند. نمي‌گوييم به حدّ اعلاء عبادت و تقوا برساند خودش را - خب حالا هرکسى تلاش بايد بکند؛ ماها که قاصريم و پاهاى ما لنگ است از اينکه واقعاً بتوانيم خودمان را به آنجا برسانيم - لکن اين مقدار است که انسان بايستى متوجّه باشد، مراقب باشد، مواظب عمل خودش باشد، از ورود در آن صحنه و عرصه و از خطرات آن حقيقتاً بترسد، بيمناک باشد و هر کارى که می‌خواهد بکند، محاسبه آن را بکند؛ مثل کسى که بيمارى سختى دارد که اگر غذاى نامناسبى را بخورد، به اين بيمارى سخت، به اين درد دشوار دچار می‌شود. يک‏وقتى، چندين سال قبل از اين، بنده دل‏درد داشتم؛ بعضى از غذاها بود که وقتى مي‌خوردم، بشدّت [دل‏درد مي‌گرفتم]. واقعاً هروقت سر هر سفره‏اى، پاى هر غذايى که مى‏نشستم مراقب بودم که آن چيزى که دل‏درد مى‏آورد در آن نباشد. ببينيد! چون مي‌دانستم، امتحان کرده بودم که اين دردش بلافاصله گريبان را می‌گیرد؛ اين‏جورى انسان بايد بداند که هر عملى گريبان انسان را خواهد گرفت؛ هر عملى که می‌خواهد انسان بکند، هر چيزى می‌خواهد بگويد، هر تصميمى می‌خواهد بگيرد، ملاحظه بازخواستِ آنجا را بکند.
«فَاحذَروا عِبَادَ الله المَوتَ وَ قُربَه»؛ اين نامه نامه شخصى است که [حضرت] به خود محمّدبن ‏ابى‏بکر نوشته لکن خطاب، عبادالله است؛ فَاحذَروا؛ خطاب خطاب جمع است، خطاب مفرد نيست؛ يعنى مال همه است. «وَ اَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَه»؛ آماده کنيد ابزار کار و وسايل کار را براى مرگ. «فَاِنَّهُ يَأتى بِاَمرٍ عَظِيم»؛ مرگ يک چيز عظيمى را براى شما پيش مى‏آورد که همان وارد شدن در يک عرصه جديد [است]. «وَ خَطبٍ جَليل»؛ و مصيبت و دهشت بسيار بزرگى را براى شما پيش مى‏آورد؛ مرگ اين‏جورى است. ما شوخى گرفته‏ايم مسئله مرگ را و گرم شده‏ايم به اين زندگى زودگذرِ آنى. واقعاً زندگى دنيا زودگذر است. انسان وقتى به اين سنينى که حالا ماها رسيديم مي‌رسد، مي‌بيند زودگذرى دنيا را. يک‏وقتى آدم خيال مي‌کرد که اين دنيا ابدى است؛ در دوره جوانى انسان خيال می‌کند اين زندگى دائمى و ابدى است؛ بعد ناگهان ملتفت می‌شود مي‌بيند عجب! هيچ چيزى نيست، هيچ از زندگى باقى نمانده؛ پيچيده شده تمام شده؛ يعنى بى‏اعتبارى زندگى را انسان در اين سنينى که ما هستيم خيلى خوب لمس می‌کند و واقعاً انسان لمس می‌کند؛ هيچ نمى‏ارزد که براى خاطر اين چيز زودگذر - که حالا ما را آورده‏اند در اين اردوگاه يک چند صباحى نگه داشته‏اند و وظايفى بر‌عهده ما گذاشته‏اند، فرصتى هم به ما داده‏اند که از اين اردوگاه، اين استفاده را بکنيم براى بعدش - آدم بيايد اينجا غفلت کند از آن وظايف؛ مصلحت نيست. واقعاً زندگى دنيا [هيچ است]؛ در آيه قرآن - چند جا البتّه هست - يکجا در قيامت، از همديگر سؤال می‌کنند که چقدر شما زندگى کرديد؟ می‌گویند: «يَومًا اَو بَعضَ يَومٍ»؛ يک روز در دنيا زندگى کرديم! همه زندگى انسان - اين هفتاد هشتاد سالى که زندگى شده - يک روز يا چيزى از يک روز؛ اين‏جورى به نظر انسان مى‏آيد؛ واقعش هم همين است.
ابدیّت خوب یا بد پس از مرگ
«بِخَيرٍ لا يَکونُ مَعَه شَرُّ اَبَدا»؛ مرگ، خيرى را براى شما خواهد آورد که ديگر هيچ شرّى در آن نيست؛ مثل دنيا نيست که شرّش با خيرش آميخته باشد. يا اين‌طرف قضيّه [است] که خيرى برايتان مى‏آورد که هيچ شرّى در آن نيست، «اَو شَرٍّ لا يَکونُ مَعَه خَيرٌ اَبَدا»؛ يا شرّى را براى شما مى‏آورد که در او هيچ خيرى وجود ندارد؛ سختى، دهشت، زحمت، عذاب؛ اين است ديگر؛ يعنى انسان به يک دو راهى‏اى مي‌رسد که کاملاً خير و شر از او جدا می‌شود و در يکى از اين کانالها مى‏افتد. همه سعى انسان در اينجا بايد اين باشد که بيفتد در آن معبر خير، در آنجايى که خير است و شرّى در آن وجود ندارد.
عمل انسان؛ سازنده بهشت و جهنّم او
«فَمَن اَقرَبُ اِلَى الجَنَّةِ مِن عَامِلِها وَ مَن اَقرَبُ اِلَى النَّارِ مِن عَامِلِها»؛ کيست نزديک‏تر به بهشت از کسى که براى بهشت کار می‌کند؟ کيست نزديک‏تر به جهنّم از کسى که براى جهنّم کار می‌کند؟ واقعاً اين[جور است]. معيار هم مشخّص است؛ نيّتمان را خالص کنيم، کار را درست انتخاب کنيم، با موازين الهى تطبيق بدهيم کارى را که مي‌خواهيم انجام بدهيم، حرکت بکنيم؛ به هر تقديرى که کار ما در اين دنيا برسد، ما پيش خداى متعال معذور هستيم. البتّه اگر کوتاهى کنيم، پيش خداى متعال معذور نيستيم؛ اگر از علم و عقل و ابزارهايى که خداى متعال به انسان بخشيده براى اينکه راه را درست برود غفلت بکنيم، پيش خداى متعال معذور نيستيم؛ اين‏جور نيست که آدم بگويد خب چشمم را مي‌بندم، يک کارى می‌کنم محض رضاى خدا! اين براى خدا نيست.
براى خدا آن است که انسان از همه ابزارهاى لازم، از همه امکاناتش استفاده کند، [آنگاه] منتظر اجر الهى باشد، که در نامه ديگر اميرالمؤمنين [است که] «وَ اعمَلا لِلاَجر»براى اجر الهى کار کنيد، قصدتان و هدفتان اجر الهى باشد؛ مقدّمات را فراهم کنيد، اجر الهى را هم بطلبيد؛ نتيجه دنيوى را هم به خدا واگذار کنيد، خداى متعال مترتّب می‌کند. شما ببينيد اين آياتى که در قرآن در جنگهاى پيغمبر هست که: «تَستَغيثونَ رَبَّکم»؛ پيغمبر استغاثه مي‌کرد، از خدا کمک مي‌خواست؛ يا خداى متعال می‌فرماید که ما کمک کرديم شما را؛ اينها کجا است؟ يا در آن قضيّه طالوت و جالوت: «رَبَّنآ اَفرِغ عَلَينا صَبرًا وَ ثَبِّت اَقدَامَنا وَ انصُرنا عَلَى القَومِ الکافِرين»؛ که از خدا مي‌خواهند که خدايا ما را بر کفّار پيروز کن و نصرت بده؛ اينها اين را در کجا خواستند؟ در خانه‏شان نشستند و خواستند؟ در رختخوابشان خوابيدند و از خدا خواستند؟ يا در ميدان جنگ از خدا خواستند؟ وارد ميدان عمل بشويد، کارى را که بايد بکنيد بکنيد، از خدا هم نصرت بخواهيد؛ آن‏وقت خداى متعال نصرتش را بر شما حتماً نازل خواهد کرد؛ يعنى خدا نصرت خواهد داد؛ يعنى اگر تلاش بکنيد، با استغاثه از پروردگار و طلب نصرت از پروردگار، مسلّماً خداى متعال کمک خواهد کرد و نصرت خواهد داد.