به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 512
بازدید دیروز: 2,925
بازدید هفته: 16,220
بازدید ماه: 82,293
بازدید کل: 23,744,102
افراد آنلاین: 9
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Thursday , 9 May 2024
الخميس ، ۱ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۲۸ - تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیب‌الله عسکراولادی (شب‌شکنان) پویش بازسازی فیضیه، ‍‌پاسخ رفراندوم شاه ۱۳۹۸/۱۱/۲۰
تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیب‌الله عسکراولادی - شب‌شکنان - ۲۸

 پویش بازسازی فیضیه، ‍‌پاسخ رفراندوم شاه

Image result for ‫هیئت‌های مؤتلفه اسلامی چگونه وارد فاز سیاسی شد؟‬‎

Image result for پویش بازسازی فیضیه، ‍‌پاسخ رفراندوم شاه



  وقتی اعانه عمومی به فیضیه پاسخ رفراندم شد
حضرت امام(ره) فرمودند: «من هم در قم مشورت‌هایی کردم. از همین حرف‌هایی که شما می‌گویید اینجا هم به صورت دیگری گفته‌اند. من یک جواب‌هایی در ذهن دارم». ببینید کسی که بنیان‌گذار اسلام‌خواهی معاصر و بنیان‌گذار یک نظام اسلامی بی‌نظیر و بی‌بدیل است، خود را در سطح من پایین می‌آورد و اینطور می‌فرماید.
ایشان فرمودند: « اما درباره آن کسی که گفته است که حساب بانکی باز کردن به حیثیت مرجعیت لطمه می‌زند، من اصلا  در انتظار مرجعیت لباسی ندوخته‌ام. من به دنبال انجام وظیفه هستم». ایشان قبل از اینکه مرا به دنبال این مشورت بفرستند از من سوال فرمودند که خب، این که ما در بانک حساب باز کنیم و مردم بیایند کمک کنند، چه خاصیتی دارد؟ من عرض کردم این یک رفراندوم مردمی در مقابل رفراندوم آن‌ها است. مردم می‌آیند و با شناسنامه‌ای که ارائه می‌کنند و پولی که می‌دهند، به مدرسه فیضیه رای می‌دهند، به حوزه علمیه رای می‌دهند و به مرجع تقلید رای می‌دهند.
آن وقت ایشان یک سوال دیگری پرسیدند: «به نظر شما چه تعدادی در تهران ممکن است روز عاشورا و تاسوعا شرکت بکنند»؟ من عرض کردم تا آن‌جا که می‌توانم به ذهنم نزدیک کنم حدود سی‌هزار نفر. فرمودند که این سی‌هزار نفر از چه مردمی هستند؟ از علمای بزرگ؟ از صاحب‌منصب‌ها؟ از تجار بزرگ؟ عرض کردم: هیچ کدام از اینها نمی‌آیند. مردم کوچه و بازار می‌آیند. برای اینکه اینها می‌ترسند که بیایند.
حضرت امام فرمودند: اگر در تاسوعا و عاشورا بشود مردم را پای صندوق بانک آورد، همان طور که می‌گویید یک مراجعه به آرای عمومی و نظرخواهی از مردم است و کار بسیار خوبی است، اما باید مشورت کنیم. بعد فرمودند: «آن کسی که گفته که اگر ما اعلام بکنیم، کم شرکت می‌کنند همین سی‌هزار نفر در تهران که شما می‌گویید، کم نیستند. اما آن‌ها که می‌گویند ممکن است پول جمع شود اما دولت تصرف و مصادره کند، خدا کند که این کار را بکنند. اینها با چاپ کردن قیافه‌شان در زیارت حضرت رضا(ع) مردم را فریب می‌دهند. بگذارید مردم بدانند که اینها به همین پول کم هم نظر دارند و آن را تصرف می‌کنند. اما درباره آن که گفته‌اند ممکن است کسانی را که کار می‌کنند بشناسند و بگیرند، من می‌گویم این دقت لازم دارد. اما نمی‌شود داخل آب رفت و تر نشد. قطعا هر نوع مبارزه‌ای آسیب‌هایی دارد. البته باید مبارزه را هرچه کم‌آسیب‌تر به پیش برد، ولی نباید در فکر بی‌آسیب بودن مبارزه بود. بی‌آسیب بودن انسان را به فرصت‌طلبی می‌کشاند و سوف‌سوف می‌کنند آن‌ها که منتظر روزی هستند که هیچ آسیبی نباشد.
ایشان سپس فرمودند: « اما آقای توسلی. به ایشان سلام من را برسانید و بگویید که من نه مسجدسازم و نه مدرسه‌ساز. حوزه علمیه و مدرسه فیضیه را اگر چند پولدار خیر بسازند، خراب کردنش برای دستگاه‌ها آسان است. من می‌خواهم که هر آجر این مدرسه فیضیه را یک نفر بدهد و هر بیل گل را یک نفر بریزد تا دشمنان اسلام بدانند هرگاه با حوزه علمیه و مدرسه فیضیه طرف شوند با همه مردم طرف هستند، لذا به ایشان بگویید که منتظر نباشند».
همکاری همراه بانگرانی مدیرعامل بانک صادرات
نتیجه تحلیل و تفسیر این مشاوره این شد که فرمودند: «همین کار خوب است. از همین حالا حرکت کنید و این کار را انجام دهید». این جا باید نامی از یک عنصر فداکار به نام حاج مصطفی بلورچی ببرم. ایشان رئیس بانک صادرات لاله‌زار نو بود و نسبتی هم با همدیگر داشتیم.( وی باجناق آقای توسلی بود)
من از طریق ایشان مذاکره را شروع کردم. بعد به سراغ مدیر عامل بانک صادرات رفتم و در  جلسه‌ای که در هیئت مدیره این بانک تشکیل بود، بغل گوش او گفتم که ما می‌خواهیم در بانک صادرات یک حسابی به نام آیت‌الله خمینی برای مدرسه فیضیه باز کنیم. گفت: بانک را می‌بندند. گفتم: شما که این کار را روی موضع‌گیری سیاسی نمی‌کنید. الان درخواست ما این است که شما اجازه بدهید که این حساب باز بشود و بعد این که می‌خواهیم آن را سراسری کنیم و می‌خواهیم که بانک در روز تاسوعا و عاشورا حداقل در مراکز استان‌ها باز باشد و مردم مراجعه کنند و برای مدرسه فیضیه پول بدهند.
وی در پاسخ گفت: ما را بیچاره می‌کنند. شما نمی‌دانی. بعد به جهانگیر تفضلی، وزیر و مشاور دولت علم که آن روبه رو نشسته بود اشاره کرد و گفت: او اینجا عضو هیئت مدیره است. مگر می‌گذارد چنین حسابی باز بشود؟! گفتم: غصه حساب باز کردن را نخورید، چون من در بانک صادرات قم حساب را باز کرده‌ام. گفت: او را بیچاره کردی! گفتم: نه، این کار برای شما یک راه‌گشایی کرده که بانک صادرات در این حرکت در ایام تاسوعا و عاشورا اسمش جلو بیاید. باید اورا تشویق هم کنید و از او تقدیر به عمل آورید.
مدیر عامل وقت بانک صادرات گفت: سر او را که کلاه گذاشتی و این کار را انجام دادی. گفتم: تو پدرت از خیرین تهران بود. گفت: بله من افتخار می‌کنم که پسر حاج آبگوشتی هستم. اسم پدرش حاج ابوالقاسم مفرح بود. وجه تسمیه حاج آبگوشتی هم این بود که شب‌های ماه رمضان در طول شب‌های احیا در خیابان ایران آبگوشت می‌داد.