خوان حکمت (۲۴۷) : شرط استجابت حتمی دعا ۱۳۹۸/۱۱/۲۶
خوان حکمت
شرط استجابت حتمی دعا
۱۳۹۸/۱۱/۲۶
وجود مبارک امیر المؤمنین(ع) انسان را تحلیل میکند به روح او و بدن او؛ فرمود روح انسان یک موجود ابدی است و هرگز از بین نمیرود و سال و ماه هم ندارد، آسمان و زمین عوض میشود ولی روح انسان عوض نمیشود. ما از نظر ایمان یک حریم شخصی داریم که این حریم شخصی ما قابل داد و ستد با هیچ چیزی نیست.
تغییرناپذیر بودن روح
در سوره مبارکه «ابراهیم» فرمود: کل نظام سپهری عوض میشود ولی انسان همچنان باقی است: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ، در آن روز که این زمین به زمین دیگر و آسمانها (به آسمانهای دیگری) مبدل میشود،»[1] که این «وَ السَّماواتُ» هم نائب فاعل آن «تُبَدَّلُ» است؛ یعنی روزی که کل مجموعه عالَم عوض میشود ولی انسان، همچنان باقی است. ما جانی داریم جاودانه و مانا و ابدی، بدنی داریم که متغیر میشود هر بدنی را که روح ما بپذیرد، بدن ما است، چه در دنیا، چه در برزخ، چه در آخرت.
اگر کسی در جبهه حق علیه باطل تلاش و کوشش کرد، در طی این هشت سال مثلاً، هر سال در یکی از عملیات شرکت کرد، عضوی از اعضای خود را از دست داد، همزمان در بیمارستان صحرایی یا غیر صحرایی یک مرگ مغزی پدید آمد، فوراً عضو او را عوض کردند، در طی این هشت سال مثلاً دو تا پا را، دو تا دست را، قلب را، کلیه را کلاً عوض کردند، این مجاهد «فی سبیلالله» همان مجاهد است، این دست همان دست است با اینکه تمام اعضا و جوارح عوض شد، چون روح باقی است و روح، این بدن را پذیرفت. پس بدن در حال تغییر و تبدّل است و عوض میشود اما روح همچنان باقی است.
نیاز روح به رهتوشه ابدی
چون روح یک موجود جاودانه و ابدی است، چارهای جز رهتوشه ابد ندارد، هر چه گذشتنی است و گذرا است غذای روح ما نیست و هر چه مانا و پایدار است غذای روح ما است؛ نتیجه اینکه ما ابدی هستیم، یک؛ موجود ابدی رهتوشه ابدی میخواهد، دو؛ آنچه در قلمرو طبیعت است گذرا است و مانا نیست، غذای ما نیست، سه؛ اگر ما پایداری و ماندگاری و وجهاللهی تهیه نکنیم، بعد از مرگ گرسنهایم و رنج برای همیشه است و هیچ آسایشی نداریم، اما اگر- إنشاءالله- یک کالای ماندنی، یک غذای ماندنی تهیه کردیم، چون روح ما ابدی است، آن هم ابدی است، ما برای ابد راحت هستیم. غرض این است که دین یک حریم شخصی ماست، ما با فراز و فرود روزگار روبرو هستیم که این از بهترین تعبیرات جناب شیخ عطار است[2]. چیزی که رفتنی است رهتوشه ما نیست، ما که ابدی هستیم کالای ابد میطلبیم؛ این کالای ابد را وجود مبارک حضرت امیر به این صورت بیان کرده است. فرمود: «إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهًْ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وسَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرََهًْ وَ عَادَاهَا؛ وَ هُمَا بِمَنْزِلََهًِْ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ». فرمود: دنیا یعنی آنچه برای غیر خداست؛ خیانت است، طمع است، راه دیگران را بستن است، بیراهه رفتن است، فرمود هر چه دنیا باشد این نسبت به جان انسان سم است و هر چه مانا و پایدار باشد، سخن خیر، نیت خیر، کار خیر، تولید، مشکل جامعه را حلّ کردن و رونق دادن به تولید، فقرزدایی کردن، همه اینها آخرت است و وجود مبارک زکریای نبی به خدای سبحان عرض میکند: خدایا! من هیچ وقت نشد که از تو چیزی بخواهم تو رد کنی، این یک اصل کلی است، یعنی خدا این است: «رَبِّ إِنِّی... لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِیًّا»؛[3] این «لَم» که حرف جازم است وقتی روی فعل مضارع آمد، دو تا کار میکند: یکی مضارع را تبدیل به ماضی میکند، یکی مفید استمرار است؛ یعنی من در تمام مدت عمرم نشد از تو چیزی بخواهم تو ندهی. این معنایش این نیست که اختصاص دارد به منِ زکریا، بلکه اصلاً تو این طور هستی، منتها دو تا شرط دارد، یا یک شرط و یک مانع دارد.
شرط استجابت حتمی دعا
مرحوم شیخ مفید(رض) در کتاب شریف أمالی از معصوم(س) نقل کرد، دعایی مستجاب است که دعاکننده موحّد باشد، بداند فقط از خدا چیزی میخواهد و لاغیر![4] اگر کسی بیماری داشته باشد، چشمش هم به داروی خودش باشد، به رهنمود طبیب باشد، به دستگاه تغذیه و تجزیه و مانند آن باشد و خدا را هم یکی از این علل و اسباب بداند، چنین دعایی موحّدانه نیست، یا بیاثر است یا کماثر؛ ولی اگر کسی بگوید خدایا همه اینها فیض تو هستند، همه اینها را تو تدبیر میکنی، همه اینها دستاندرکاران تو هستند: «وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُو، و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمیداند»[5] من از تو میخواهم که تو مسبّب اسباب هستی؛ فرمودند این دعا یقیناً مستجاب است، دعای موحّد ممکن نیست رد بشود. در بخش پایانی سوره مبارکه «یوسف» که دارد: «وَ مَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُونَ، و اکثر خلق به خدا ایمان نمیآورند مگر آنکه مشرک باشند (و جز خدا امور دیگر را نیز مؤثر در انتظام عالم دانند).»[6] یک زنگ خطری است که بسیاری از مردم گرفتار یک شرک مرموز هستند. آنکه میگوید خدا هست «ولی»! خدا هست «اما»! این «ولی» و «اما» را شرک و شریک او قرار میدهد؛ لکن اگر بگوید خدا هست و همه آنچه علل و اسباب هستند، مأموران اجرایی خدای سبحان هستند، چنین شخصی موحد است و دعای او موحّدانه است و یقیناً اثربخش است.
در اینجا فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرََهًْ وَ عَادَاهَا»؛ کسی که گرفتار زودپسندی و نقدپسندی است، از آینده نگران است و از آینده بریده است، او کاری به آخرت ندارد. در قرآن کریم فرمود کسانی که با دست پُر میمیرند، فرشتگان الهی به خدمت او میآیند، سلام میکنند و با احترام روح او را قبض میکنند[7]. ما از جان دادن هراسناک هستیم و واقعاً هراس هم دارد، چون آدم اگر در خانهای، یک سال بود بخواهد فاصله بگیرد کمی نگران است، وقتی رفت ییلاق و سه ماه در جایی ماند، هنگام خداحافظی، یک نگاه منتظرانه به این خانه میکند، چون سه ماه در این خانه بود؛ این روح که تقریباً هفتاد یا هشتاد یا بیشتر سال در این بدن بود حالا میخواهد این بدن را رها کند، جریان مردن سخت است؛ اما دو نظر است: یکی اینکه انسان چون به این بدن میرسید و این بدن فرسوده شد، او ناچار است این خانه فرسوده را ترک کند، این درباره اهل دنیا. مردان الهی برای خود قصری ساختند، چون آنجا قصر خوبی ساختند، به این خانه توجهی ندارند، کمکم این خانه فرو میریزد. پس در مردن دو دید است: عدهای میگویند چون این بدن تاب ندارد مثل خانه کلنگی، دارد میریزد، من رها میکنم؛ عدهای میگویند نه، چون قصر مجلل ساختهام و این خانه مورد علاقه من نیست، سرکشی نمیکنم، مرمّت نمیکنم، تعمیر نمیکنم، این خانه دارد ویران میشود. آنها که میگویند چون خانه فرو میریزد من میروم:
جان عزم رحیل کرد گفتم که مرو
گفتا چه کنم خانه فرو میآید[8]
چرا یک عده به مرگ علاقهمند هستند، یک عده از مرگ میترسند؟ آنکه گرفتار این خانه است، هرچه تلاش و کوشش میکند میبیند که این قابل بازسازی نیست، آنکه قصر مجلّل ساخته است، حورمقصور به انتظار اوست، چون خانه دیگر ساخته است سری به این خانه نمیزند، این خانه فرو میریزد. حضرت فرمود دنیا و آخرت این طور است،اینها به منزله مشرق و مغرب هستند، از هم خیلی فاصله دارند «وَ هُمَا بِمَنْزِلََهًْ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ»؛[9] اگر کسی به طرف شرق حرکت کرد از غرب میماند، به طرف غرب حرکت کرد، از شرق میماند، به طرف آخرت حرکت کرد خیلی دنیازده نیست؛ اما مردان الهی کسانیاند که دنیا را تعمیر نمیکنند، خودشان را در دنیا تعمیر میکنند، اگر کسی دنیا را تعمیر کند، بیگانه را دارد تعمیر میکند.
رفتار سخت فرشتگان با دنیا دوستان
مردان الهی که رادمردانه زندگی کردند و فرشتهها هنگام مرگ به استقبال آنها میآیند و آنها اصلاً فشار مرگ ندارند، راحت جان میسپارند زیرا این همه ملائکه آمدند کنار بستر او گفتند: «سَلامٌ عَلَیْكُمْ» اینها را به بهشت دعوت میکنند؛ در قبال آنها، در دو بخش از قرآن کریم خدای سبحان فرمود کسانیاند که بیراهه رفتند یا راه دیگران را بستند «إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان میزنند و جانشان را میگیرند؟!»[10] این میشود فشار مرگ. ما میبینیم که مسلمانی در یک بستری دارد جان میدهد اما نمیدانیم چه میچشد و چه میخورد! این دو تا آیه فرمود فرشتگانی هستند که با مشت و سیلی صورتها و پشتهای اینها را میزنند، ملائکه دنیا میبینند عمری را به بطالت گذرانده، چیزی را فراهم نکرده، پشتش را محکم میزنند، او را بیرون میکنند، ملائکه آخرت میبینند او با دست خالی و روی سیاه دارد میآید، محکم به صورتش میزنند که این عمر را در چه راهی صرف کردی؟ حضرت فرمود انسان میتواند عاقلانه زندگی کند، دنیای خوب و آخرت خوب، تولید خوب، حل مشکلات خوب، رسیدن به امور فقرا را برای خود رقم زند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 3 / 11 / 13987.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. ابراهیم، 48.
[2]. دیوان اشعار، عطار، غزل شماره337؛
«ز سرگشتگی زیر چوگان چرخ
چو گویی ندانی فراز از فرود.»
[3]. مریم، 4.
[4]. الأمالی (للمفید)، النص، ص: 2
[5]. مدثر، 31.
[6]. یوسف، 106.
[7]. نحل، 32.
[8]. خیام، رباعیات، رباعی شماره67.
[9]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، حکمت103.
[10]. انفال، 50؛ محمّد، 27.
[10]. انفال، 50؛ محمّد، 27.