به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 667
بازدید دیروز: 3,648
بازدید هفته: 667
بازدید ماه: 249,960
بازدید کل: 25,860,323
افراد آنلاین: 11
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۳۰ فروردین ۱٤۰٤
Saturday , 19 April 2025
السبت ، ۲۱ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۳۶ - شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - از آفات مسئولیت، غرور و مطلق‌العنان پنداری است ۱۳۹۸/۱۲/۰۲
شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاببر فرازهایی از نهج ‌البلاغه -۳۶

از آفات مسئولیت، غرور و مطلق‌العنان پنداری است

Image result for ‫نهج ‌البلاغه‬‎

 

نیاز همگان به نصایح نهج‌البلاغه
همه ما به اين نصايح احتياج داريم؛ هم در باب مسائل شخصى خودمان- دل خودمان، رابطه قلبى خودمان با خدا، حفظ خشوع و تواضعى که لازمه سلوک صحيح در راه انجام وظيفه است- محتاج نصيحتيم، هم از ‌اين‌ جهت که وظايف مهمّى در اداره کشور بر‌عهده هريک از جمع ما که اينجا هستيم گذاشته شده؛ چون فهم منطق علوى در باب مسائل کلان اداره کشور، از خلال اين مواعظ به دست مى‏آيد. درست است که خيلى از اينها مسائلى است منطقى، تحليلى، استدلالى، در اطراف يکجاهايى هم بحث شده امّا آنچه انسان از لابه‏لاى اين مواعظ اميرالمؤمنين و توصيه‏هاى اميرالمؤمنين مي‌فهمد، گاهى خيلى عميق‏تر و اثرگذارتر است در روح انسان از آنچه به‏صورت استدلالى و تحليلى و مانند اينها بيان می‌کنند.
لزوم بیمناک بودن از منحرف شدن از خطّ مستقیم
من قبل از اينکه اين جملات را بخوانم- که همه اين جملات را هم از فرمان اميرالمؤمنين به مالک‌اشتر انتخاب کردم ــ دو سه نکته کوتاه را باز تذکّراً عرض بکنيم؛ يکى اينکه ما گمان مصونيّت از انحراف را در خودمان مطلقاً نبايد بدهيم؛ يعنى هيچ‏کس نبايد بگويد ما که ديگر وضعمان روشن است و مثلاً در خطّ صحيح داريم حرکت می‌کنیم و در خطّ دين و خدا و ما که منحرف نمی‌شویم؛ نخير، چنين چيزى نيست. امکان لغزش، امکان انحراف از خطّ مستقيم براى همه هست و همه هم وسيله اجتناب از اين انحراف را دارند؛ يعنى اين‏جور نيست که يک سرنوشت قطعى و حتمى باشد که ما بگوييم هرکس در اين راه حرکت می‌کند، ناگزير بايستى لغزش پيدا کند؛ نه، انسان می‌تواند بدون لغزش و بدون انحراف راه را ادامه بدهد امّا مصونيّت از انحراف هم يک تضمينى نيست که انسان بگويد ما که ديگر منحرف نمی‌شویم بنابراين انسان خاطرجمع سر را روى بالش نرمى بگذارد و از حال خودش غافل بشود؛ هيچ‏کدام از اين دو طرف قضيّه مورد بى‏توجّهى نبايد قرار بگيرد.
مراقبت از سستی عقیدتی یا شهوانی؛ راه جلوگیری از انحراف
حالا وسيله عدم انحراف و پرهيز از انحراف چيست؟ مراقبت از خود؛ همين. بايد مراقب بود. اگر از خود مراقبت بکنيم، منحرف نمی‌شویم؛ اگر از خود مراقبت نکنيم، انحراف يا از ناحيه سستى و ضعف در پايه‏ها و مبانى عقيدتى به انسان رو مى‏آورد، يا از ناحيه شهوات به انسان رو مى‏آورد. حتّى کسانى که پايه‏ها و مبانى اعتقادى‏شان محکم هم هست، شهوات نفْسانى غلبه پيدا می‌کند بر آن نگاه و بينش عقلى درست و عميق نسبت به خط و راه و هدف و انسان را منحرف می‌کند؛ ما مواردش را ديده‏ايم. [دراين‌باره] چند آيه در قرآن هست [امّا] اين آيه خيلى انسان را تکان می‌دهد؛ در مورد قضيّه اُحُد می‌فرماید که: «اِنَّ الَّذينَ تَوَلَّوا مِنکم يَومَ التَّقَى الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّيطانُ بِبَعضِ ما کسَبوا»؛ يعنى اين کسانى که در ماجراى اُحُد دچار آن لغزش خسارت‏بار شدند و از ميدان جنگ رو برگرداندند و اين‏همه خسارت وارد شد بر نيروى نورَسِ نورسته اسلام و حکومت اسلام، علّت اين روگرداندن آنها و اين ضعفى که در ميدان جنگ نشان دادند از خودشان- بِبَعضِ ما کسَبوا- کارهايى بود که قبلاً سرِ خود آورده بودند؛ يعنى دل دادن به شهوات، دل دادن به هواهاى نفْسانى، که اثرش را اين‏طور جاها ظاهر می‌کند. يا در يک آيه شريفه ديگرى می‌فرماید که به اينها گفته شد انفاق کنيد، وقتى انفاق نکردند، «فَاَعقَبَهُم نِفاقًا فى قُلوبِهِم... بِمآ اَخلَفُوا الله ما وَعَدوه» يعنى وقتى‏که انسان نسبت به وعده‏اى که با خداى خود گذاشته و تعهّدى که دارد، بى‏توجّهى نشان داد و خلف وعده کرد، نفاق بر قلب او مسلّط می‌شود؛ بنابراين اگرچنانچه ما بى‏توجّهى کنيم، تن به شهوات و هواها بسپريم، ايمان مغلوب می‌شود، عقل مغلوب می‌شود و هواوهوس غالب می‌شود، باز هم همان انحرافى که از آن مي‌ترسيم ممکن است پيش بيايد. بنابراين در همه حالات بايد انسان گمان اين را داشته باشد که ممکن است لغزش پيدا کند؛ هيچ‏کس خودش را از اين خطر جدا نداند، دور نداند. يک نمونه‏اش اين قضيّه «بَلعَم باعورا» است که معروف است؛ «وَ اتلُ عَلَيهِم نَبَاَ الَّذى آتَينـهُ آيـتِنا فَانسَلَخَ مِنها» تا آخر.
نرنجیدن از سخن تلخ خیرخواهان؛ از راه‌های سلامت
نکته دوّم اينکه ماها اگر بخواهيم در اين جايگاهى که هستيم، از احتمال خطاى خودمان کم کنيم، بايستى از سخن درشت خيرخواهان نرنجيم؛ يکى از راه‏هاى سلامت اين است. البتّه سخن درشت خيرخواهان را گفتيم؛ بدخواهانى هم هستند که سخن درشت و نرم و همه‏جور دارند؛ شايعه‏پراکنى و جنگ روانى و دروغ بستن به اين‌و‌آن؛ آنها بحث ديگرى است که انسان ممکن است در دلش هم برنجد از آنها؛ امّا آن کسى که مي‌دانيد که قصد خيرخواهى نسبت به شما را دارد- يعنى قصد عنادى ندارد، دشمنى‏اى ندارد- ولو با لحن درشتى حرف مي‌زند، از او نبايد واقعاً برنجيد و به سخن نرم و دلنشين چاپلوسان هم دل نسپريد؛ اين هم يک نکته که اين را اگر ما رعايت بکنيم، به نظر من خيلى به سود ما است.
توصیف مالک‌اشتر در بیانات امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام)
نکته سوّم اينکه اين مالک‌اشتر بزرگوار که اين حرفها خطاب به او است و مى‏بينيد در آن حرفهاى درشت و تلخ هست و حضرت نصيحتهاى خيلى تلخى می‌کنند که گاهى ماها اگر کسى اين‏جور نصيحتمان کند، يک ذرّه‏اى بهمان برمي‌خورد. مالک‌اشتر آن کسى است که حضرت در يک نامه ديگرى، در يک فرمان ديگرى او را اين‏جور معرّفى می‌کنند: «فَاِنَّهُ مِمَّن لا يُخافُ وَهنُه»؛ کسى است که گمان سستىِ او نمی‌رود؛ يعنى مطلقاً کسى نيست که سستى کند. «وَ لا سَقطَتُه»؛ يعنى کوتاهى در کارها به او گمان برده نمی‌شود؛ آدمى که اهل کوتاهى در هيچ کارى باشد، نيست. «وَ لا بُطؤُهُ عَمَّا الاِسراعُ اِلَيهِ اَحزَم»؛ گمان کندى در آن کارهايى که در آن شتاب مطلوب است، مطلقاً نسبت به اين شخص نمی‌رود. «وَ لا اِسراعُهُ اِلى مَا البُط‏ء عَنهُ اَمثَل»؛ گمان عجله و شتاب‏زدگى هم نسبت به آن کارهايى که آرامش و تأنّى در آن مطلوب است، نسبت به اين آدم نمی‌رود؛ يعنى يک انسانى است که هم مراقب خود است، هم حکيم و دانا است؛ يعنى نه در آنجايى که بايد شتاب‏زدگى نکند، شتاب‏زدگى می‌کند؛ نه آنجاهايى که بايستى باسرعت حرکت کند، کوتاهى می‌کند؛ يعنى يک‌چنين آدمى و يک چنين شخصيّتى است که اين در نامه حضرت و فرمان حضرت به دو امير از امراى جيش در صفّين است که مالک‌اشتر را اين‏جور معرّفى می‌کنند.
ضرر مطلق‌العنان دیدن خود برای مسئولین
حضرت مي‌فرمايند: «وَ لا تَقولَنَّ اِنّى مُؤَمَّرٌ آمرُ فَاُطاع»؛ اين‏جور نباشد که تو بگويى که در اين کار مسئوليّت به من سپرده شده؛ من بايد دستور بدهم، ديگران از من اطاعت کنند. «لا تَقولَنَّ» را با تأکيد و مبالغه می‌گوید؛ مبادا چنين فکرى و چنين حرفى بزنى. «فَاِنَّ ذلِک اِدغالٌ فِى القَلب»؛ اين روحيّه که من اينجا يک مسئوليّتى دارم، بايد بگويم و ديگران بى‏چون‏وچرا حرف من را گوش کنند، «اِدغالٌ فِى القَلب»؛ دل تو را فاسد می‌کند؛ اين از آن چيزهايى است که فاسدکننده است. «وَ مَنهَکةٌ لِلدّين»؛ «منهکه» يعنى ضعيف‏کننده روح دين، دين‏دارى و ايمان انسان است؛ اين را ضعيف می‌کند؛ اين حالتِ غرور. «وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الغِيَر»؛ اين حالت، تغييرات ناخواسته را نزديک می‌کند؛ يعنى اين حالت اعجابِ به‏نفْس و غرور و اينکه در اين مسئوليّتى که من هستم کسى نبايد روى حرف من حرف بزند، اين حالت از آن چيزهايى است که تغيير را نزديک می‌کند؛ «غِيَر» يعنى آن تغييراتى که نامطلوب براى انسان است، تغييرات زمانه که آدم نمی‌خواهد پيش بيايد؛ اينها را نزديک می‌کند؛ يعنى مُلک و دولت و اقتدار و فرصتهاى خدمت را از انسان می‌گیرد.