دارالتبلیغ، سکوی شاه در حوزه علمیه
امام: «خمینی» در حبس هم مجد اسلام را حفظ میکرد
بعد از اینکه جشنها تمام شد، امام سخنرانی کردند. جملهای از این صحبت در یاد من هست که فرمودند: «روزنامه اطلاعات هفدهم فروردین نوشت «جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت». آقا این روحانی را معرفی کنید، این خمینی است که بگوییم علیه اللعنه. این سایر علمای اسلامند؟ خب دست بگذارید رویش... اینهایی که با شما یک قرارداد سری کردهاند خب اسم ببرید آقا. اگرمردی اسم ببر... خمینی میتواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط میکند. خمینی در حبس هم که بود مجد اسلام را حفظ میکرد. میتواند حفظ نکند؟... خمینی و امثال خمینی میتوانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینی را از جامعه بیرون میکنید». این سخنان خضوع امام در برابر ملت را نشان میدهد.
فتنه دارالتبلیغ
در سال 1343 و در همان آغاز کار نهضت، چیزی شبیه فتنه به نام «دارالتبلیغ» را درست کردند. آیتالله شریعتمداری را وادار کردند که در قم دارالتبلیغ تاسیس بکند. نزدیکان محمدرضا و دستگاههای دولتی هم گفته بودند که نوعی دانشگاه دولتی به نام دارالتبلیغ در قم و چند استان کشور تاسیس میشود.
اختلاف دارالتبلیغ یک اختلافی است که بنده هم یک نقشی در تلاش برای حل آن داشتم. آیتالله میلانی و آقای فلسفی ما را واداشتند که اقداماتی بکنیم، به طوری که در یک روز پنج ملاقات با امام و چهار ملاقات با آقای شریعتمداری درباره دارالتبلیغ داشتیم.
اقدام بیسابقهای در بافت حوزه علمیه قم به وسیله یکی از شخصیتها که در قم در کسوت مرجعیت بود، آغاز شد. اما این آغاز با تاییداتی از رژیم منحوس و دستگاههای دولتی همراه بود و انگیزه یک مرجع تقلید در قم با انگیزه محمدرضای خائن گره خورد.
شاه با آهنگی که مراجع تقلید آن را آهنگ تخریب حوزههای علمیه میدانستند، به دنبال تشکیل «دانشگاه اسلامی» بود. همچنانکه تبلیغ برای تاسیس دارالتبلیغ در قم آغاز میشد، روزنامهها از قول مقامات میگفتند که این دارالتبلیغ شروع تشکیل دانشگاه اسلامی به عنوان یکی از آرزوهای شاه است و نه تنها در قم بلکه در تهران و سراسر کشور دانشگاههایی به همین نام خواهند داشت. این اسباب نگرانی مراجعی بود که در قم یا دیگر مراکز حوزههای علمیه کشور بودند. امام راحل با ارتباطات مستقیم وغیر مستقیمی که داشتند این کار را خطرناک تشخیص داده بودند.
ماموریتی از طرف مرحوم فلسفی و آیتالله العظمی میلانی
بنده به دلیل راهنمایی مرحوم فلسفی که پیامی از جانب مرحوم آیتالله میلانی داشتند، در این موضوع دعوت شدم. آیتالله میلانی از آقای فلسفی خواسته بودند که «تعدادی از متدینین را به قم و خدمت آقای خمینی و آقای شریعتمداری بفرستید. دارالتبلیغ به این صورتی که شروع شده و کشمکشهایی را در درون حوزه قم و به تبع آن درحوزههای دیگر به وجود آورده ممکن است به زیان تمام شود».
اهدافی که این موسسه به ظاهر دنبال میکرد مغایر با وظایف حوزه نمینمود؛ مثلا کسانی در حوزه که قصد تبلیغ دارند معلومات ویژهای را به دست آورند، به زبانهای زنده دنیا مسلط شوند و به امکاناتی که برای تبلیغ در دیگر کشورها ضرورت دارد، مجهز شوند و بحثهای علمی، کلامی، فلسفی و اخلاقی مناسب شرایط دنیای آن روز داشته باشند. اینها به عنوان اهداف دارالتبلیغ تبلیغ میشد، اما آنچه که برای مراجع، فقها و متدینین سراسر کشور نگرانکننده بود این بود که رژیم و شخص شاه میخواهد در حوزه سکویی تاسیس شود و میخواهد در سراسر کشور شعبههای این دانشگاه وجود داشته باشد و اعتبارات آن را هم میرساند.
در هر صورت مرحوم فلسفی چند نفر را دعوت کردند و فرمودند که آیتالله میلانی پیام فرستاده و فرمودهاند چند نفر از شما که ارتباط با هر دو این مراجع برایتان میسر است به قم بروید و با این آقایان مذاکره کنید و نظراتشان را به یکدیگر منتقل کنید، به این امید که آقایان به یک نظر برسند.
ما به قم رفتیم و موفق شدیم اول صبح خدمت مرحوم امام(ره) برسیم. ابتدا علت رفتنمان به قم را عرض کردیم. گفتیم که ما به دعوت مرحوم فلسفی و به هدایت آیتالله میلانی برای چنین کاری آمدهایم. اگر شما اجازه بدهید ما خدمت آیتالله شریعتمداری هم خواهیم رسید و از ایشان هم اجازه خواهیم گرفت و تا زمانی که لازم باشد از حضرتعالی و ایشان این تقاضا را داریم که اجازه بدهید که ما قبل از اینکه این کار تمام شود از قم نرویم. حضرت امام یک تعبیر زیبایی داشتند. ایشان فرمودند: «در قم قصد تحصن دارید تا اینکه این کار تمام شود»؟ عرض کردم ما کوچکتر از آن هستیم که برای استفاضه از مراجع چنین جسارتی را داشته باشیم. فرمودند: من موافقم. با ایشان صحبت کردهاید؟ عرض کردیم خیر، صحبتی نشده است. فرمودند: من موافق هستم. خدمت امام عرض شد که شما شروع بفرمایید. ایشان فرمودند: خیر، شما از آقای شریعتمداری بخواهید که شروع کنند و درباره آنچه که سبب شده است تاسیسی مجزای از حوزه داشته باشند و این تاسیس مورد نگرانی شده است، توضیح بدهند.
با اجازه امام به منزل آیتالله شریعتمداری رفتیم و به ایشان همین موضوع را عرض کردیم. آقای شریعتمداری گفتند که خب، آقای میلانی در مشهد هستند و نمیدانند که حرفهای ما روشن و واضح گفته شده است و اگر مخالفتهایی هست به تاسیس ربطی ندارد!
با توضیحاتی که ما دو نفر به ایشان دادیم، ایشان هم موافقت کرد که این جلسه ادامه پیدا کند. عرض کردیم که شما هم به دفتر بفرمایید که تا این موضوع حل نشده اینجا فرصت دیدار برای ما بگذارند. گفتند که میخواهید در قم بمانید؟ عرض کردم میخواهیم یک روزه تمام کنیم. ایشان هم اجازه داد. وقتی از آقای شریعتمداری خواستیم که شما شروع کنید ایشان گفت که من که یک تاسیسی را تایید کردهام و به روشنی اهداف و انگیزه را گفتهام، نباید چیزی بگویم. شما از ایشان (امام) بخواهید بگویند که چه نظری راجع به دارالتبلیغ دارند. به هرحال نپذیرفتند که شروعکننده بحث باشند.