به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 874
بازدید دیروز: 2,765
بازدید هفته: 13,657
بازدید ماه: 79,730
بازدید کل: 23,741,540
افراد آنلاین: 32
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۱۹ اردیبهشت ۱٤۰۳
Wednesday , 8 May 2024
الأربعاء ، ۲۹ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۳۸ - شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه -چرا رضایت عامه مردم بر رضایت خواص برتری دارد؟ ۱۳۹۸/۱۲/۰۶
شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - ۳۸
 
چرا رضایت عامه مردم بر رضایت خواص برتری دارد؟

Image result for ‫نهج ‌البلاغه‬‎

 

  1) پرهزینه بودن در هنگام آسایش
اوّلاً در وقتى‏که وقت رخاء و آسايش و فراوانى است، مئونه اينها بر والى از همه بيشتر است، توقّعاتشان زياد است؛ فلان چيز را به ما بدهيد، فلان امکان را به ما بدهيد، و مانند اينها؛ در هنگام آسايش و راحتى کشور و دولت که امنيّت است و جنگى نيست و مشکلى نيست، بيشترين هزينه را غالباً همين گروه‏هاى خاص بر حکومت دارند؛ حضرت نمی‌گویند غالباً، ما روى همان ضعف خودمان مي‌گوييم غالباً؛ حضرت همين‏طور به‏طور مطلق حکم کلّى صادر می‌کنند.
2) خالی کردن میدان در هنگام سختی‌ها
«وَ اَقَلَّ مَعونَةً لَهُ فِى البَلاء»؛ در سختى‏ها کمترين مقدار کمک را اينها می‌کنند؛ مثلاً جنگى پيش مى‏آيد، ناامنى‏اى پيش مى‏آيد، دشمنى حمله می‌کند، از اين گروه‏هاى خاص ديگر هيچ خبرى نيست؛ کمتر در ميدان هستند.
3) ناخشنودی نسبت به عدالت و مساوات
«وَ اَکرَهَ لِلاِنصاف»؛ از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و کارِه‌ترند؛ از انصاف و از عدل و مساوات و مانند اينها، بيشتر از همه، اينها بدشان مى‏آيد.
4) پراصرار بودن هنگام خواسته‌ها
«وَ اَسأَلَ بِال‌اِلحاف»؛ از همه مصرتر در درخواست، اينها هستند. مردم معمولى هم نامه مي‌نويسند، يک چيزى را درخواست می‌کنند، يک‌وقت آدم امکان دارد اجابت می‌کند، يک‌وقت هم اجابت نمی‌کند، بيچاره‏ها ديگر دفعه دوّم و سوّمى ندارد امّا اين گروه‏هاى خاص، اينهايى که جزو ويژه‏خواران سياسى و اقتصادى‏اند، يک چيزى که مي‌خواهند مثل کَنه مي‌چسبند- «الحاف» يعنى الحاح و اصرار و مانند اينها- ول نمی‌کنند تا بالاخره يک چيزى بِکنند و ببرند.
5) ناسپاس هنگام بخشش
«وَ اَقَلَّ شُکراً عِندَ الاِعطاء»؛ وقتى‏که بهشان يک چيزى مي‌دهى، کمترين سپاس را اينها مي‌گذارند؛ کأَنّه حقّى بوده که بايد بهشان مي‌رسيده و بايد مي‌داديد؛ هيچ شکرگزارى ندارند. مردم عادى و معمولى نه، بيچاره‏ها يک مدرسه مختصرى فلان گوشه محروم مملکت شما مي‌سازى، دعا می‌کنند، محبّت می‌کنند، شکرگزارى می‌کنند و کارهايى مانند اينها؛ [براى اينکه] يک مدرسه ساختيد برايشان. [امّا] به اينها [يعنى خواص] بهترين امکانات را هم که مي‌دهيد، کم‏سپاس‏ترين هستند.
6) ناپذیرای عذر هنگام ندادن
«وَ اَبطَأَ عُذراً عِندَ المَنع»؛ وقتى‏که يک چيزى انسان بهشان نمی‌دهد، اگر عذرى هم انسان داشته باشد، اينها عذر را قبول نمی‌کنند.
7) کم‌صبری هنگام مشکلات زمانه
«وَ اَضعَفَ صَبراً عِندَ مُلِمّاتِ الدَّهر»؛ مشکلات زمانه که پيش مى‏آيد، اينها از همه کم‏صبرترند؛ مثلاً يک بلاى طبيعى‏اى پيش بيايد يا بلاياى اجتماعى‏اى پيش بيايد، از همه کم‏صبرتر و نق‏زن‏تر و مانند اينها، اينها هستند؛ بى‏صبرى نشان مي‌دهند، مدام پا به زمين مي‌کوبند و مانند اينها. لَيسَ؛ [کسى] از اين اهل خاصّه در اين زمينه‏ ها بدتر [نيست].
عامّه مردم؛ ستون دین، جماعت مسلمین و نیرو در برابر دشمن
«وَ اِنَّما عِمادُ الدّينِ وَ جِماعُ المُسلِمينَ وَ العُدَّةُ لِلاَعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّة»؛ پايه دين، اين توده مردمند؛ [اين را] اميرالمؤمنين دارد می‌گوید ديگر که اگر پوپوليسم هم هست، پوپوليسمِ علوى است و مورد احترام و تقديس ما است. «وَ اِنَّما عِمادُ الدّين وَ جِماعُ المُسلِمين»؛ جماعت مسلمين و توده مسلمين، «وَ العُدَّةُ لِلاَعداء«؛ در مقابل دشمن، آن عُدّه و امکان و استعداد عبارتند از همين عامّه. «فَليَکن صَغوُک لَهُم وَ مَيلُک مَعَهُم»؛ «صغو» به‏معناى «ميل» است؛ «وَ لِتَصغى اِلَيهِ اَفئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤمِنونَ بِالأخِرَة»؛ يعنى «تَميلُ اِلَيه». «صَغوُک لَهُم»؛ ميلت و گرايش عمومى‏ات به طرف عامّه باشد. «وَ مَيلُک مَعَهُم».
ظرافت‌های عمل به نهج‌البلاغه
البتّه اينکه گفتيم «اَوسَطَها فِى الحَق» من اينجا يادداشت کردم که اين را تذکّر بدهم که پيدا کردن آن حدّ وسط باتوجّه‌به پيچيدگى‏هاى مسائل اقتصادى و اجتماعى امروز، کار ظريفى است؛ يعنى هنر شما به‏عنوان وزير يا به‏عنوان مدير اين است که بتوانيد باظرافت اين کار را انجام بدهيد که هم آنچه را «اَعَمَّ لِلعَدل» است و «اَشمَلَ لِرِضَى العامّة» است «اوسط اِلَى الحق» است، تأمين بشود، هم با محاسبات صحيحى‏ که امروز باتوجّه‌به پيچيدگى مناسبات اجتماعى و اقتصادى و مانند اينها بر انسان، تحميل می‌شود منافاتى پيدا نکند؛ يعنى اين ظرافت را بايستى حتماً رعايت کنيد. خب، اين هم يک جمله از اين نامه. البتّه خيلى مفصّل است اين نامه حضرت؛ لابد ديده‏ايد ديگر؛ مکرّر سالها است که همين‏طور مدام بر زبان ماها و شماها تکرار می‌شود.
اهمّیّت دقّت در گزینش کارگزاران
يک جمله ديگر از اين نامه مبارک و فرمان مبارک اين است که در صفحه 31 آمده: «ثُمَّ انظُر فى اُمورِ عُمّالِک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجّه قرار بده؛ اوّل انتخاب کارگزاران است: «فَاستَعمِلهُمُ اختِبارًا»؛ با آزمايش آنها را انتخاب کن؛ يعنى نگاه کن ببين چه‏کسى شايسته‏تر است. همين شايسته‏سالارى که حالا بر زبان ماها تکرار می‌شود، به‏معناى واقعى کلمه‏اش بايست مورد توجّه باشد که اميرالمؤمنين(عليه‌السّلام) به او اينجا سفارش می‌کنند. «فَاستَعمِلهُمُ اختِبارًا»؛ يعنى با آزمايش و تشخيص صلاحيّت و شايستگى آدم‌ها را انتخاب کن. «وَ لا تُوَلِّهِم مُحاباةً وَ اَثَرَة»؛ نه از روى دوستى و رفاقت و مانند اينها کسى را انتخاب کنى، که ملاکها را در او رعايت نکنى، فقط چون رفيق ما است انتخابش می‌کنیم؛ نه. «اَثَرَةً»؛ «اَثَرَةً» يعنى استبداد و خودکامگى؛ من می‌خواهم اين باشد بدون اينکه انسان رعايت ملاکى را، معيارى را بکند يا با اهل فکر و اهل نظر مشورت بکند. بعد می‌فرماید که چه خصوصيّاتى اينها داشته باشند؛ اهل تجربه باشند، اهل حيا باشند، و مانند اينها باشند.
لزوم دادن حقوق مکفی به کارگزاران
بعد مي‌رسد به اينجا: «ثُمَّ اَسبِغ عَلَيهِمُ الاَرزاق»؛ وقتى‏که يک کارگزار خوبى را انتخاب کردى، زندگى‏اش را تأمين کن؛ آقايان! به اين توجّه داشته باشيد. در دولت‌هاى قبل تصويب شده بود که براى مديران امتيازاتى در نظر گرفته بشود؛ من ديدم بعدها کسانى انتقاد می‌کنند. خب بى‏حدّواندازه بودن در هر امرى، قابل انتقاد است امّا نه، اصل اين کار، کار غلطى نيست؛ کار درستى است. کسى را که شما به‏عنوان عامل براى يک کارى انتخاب می‌کنید، اينجا حضرت مي‌فرمايند که: «اَسبِغ عَلَيهِمُ الاَرزاق»؛ رزق‌وروزى و زندگى اينها را «اِسباغ» کن؛ يعنى فراوان کن و کاملاً راحتشان بگذار ازلحاظ زندگى تا احساس آسايش بکنند؛ چرا؟ «فَاِنَّ ذلِک قُوَّةٌ لَهُم عَلَى استِصلاحِ اَنفُسِهِم»؛ اين به اينها اين توانايى را می‌دهد که خودشان را اصلاح کنند؛ يعنى خودشان را صالح نگه دارند؛ يا اگر صالح نيستند، آن به‏اصطلاح انگيزه‏هاى انحراف و خيانت و مانند اينها را در اينها کم می‌کند. «وَ غِنًى لَهُم عَن تَناوُلِ ما تَحتَ اَيديهِم»؛ اين بى‏نياز می‌کند اينها را از اينکه به اين اموالى که در اختيارشان هست، دست‏درازى بکنند. البتّه بعضى‏ها هستند که هرچه بهشان بدهى، سيربشو نيستند؛ هرچه زيادتر مي‌خورند، عطششان زيادتر می‌شود. بحث سر اين‏جور آدم‌ها نيست و اين به‏هيچ‏وجه توجيه آن معنا نيست که اگر کسى به‏قدر کفاف زندگى هم دارد امّا مدام زيادى می‌خواهد و اين را بهانه‏اى قرار بدهد که من چون لازم داشتم دست‏درازى کردم؛ نخير، اين عذرى نمی‌شود براى کسى. اين براى آن است که بالاخره اين کس نياز نداشته باشد؛ يعنى حجّت بر او تمام باشد که نياز ندارد؛ زندگى‏اش زندگى‏اى است که مي‌گذرد و راحت است در زندگى. «وَ حُجَّةٌ عَلَيهِم اِن خالَفوا اَمرَک اَو ثَلَموا اَمانَتَک»؛ اگر چنانچه يک چنين آدمى را که تو زندگى او را تأمين کردى آن‏وقت خيانت کرد، کفاف زندگىِ او، حجّتى بر خود او است؛ يعنى اگر گفتى شما چرا خيانت کردى؟ نمی‌تواند بگويد احتياج داشتم. مي‌توانى بگويى نه آقا! اين‏قدر به شما مي‌داديم، درآمدت اين‏جور بود، هيچ هم احتياج نداشتى. حجّتى است بر او.
ضرورت بازرسی نسبت به کارگزاران
آن‏وقت جمله بعد اين است که «ثُمَّ تَفَقَّد اَعمالَهُم». من هميشه مي‌گويم به مديران- در گذشته هم گفته‏ام- به آقاى دکتر احمدى‏نژاد عرض کردم، حالا هم به شماها مي‌گويم که دائم مأموران خودتان را و منتخبين خودتان را زير نظر داشته باشيد؛ دائم نگاه کنيد؛ از اينها غافل نشويد. مثل اين نورافکن‏هايى که ديده‏ايد اين نگهبانى‏ها شب همين‏طور به‏طور دائم مي‌چرخانند، نگاه می‌کنند گوشه‏ها را؛ همين‏طور به‏طور دائم زير نظر داشته باشيد و نگاه کنيد؛ غفلت نکنيد از کار اينها. «تَفَقَّد اَعمالَهُم» يعنى جست‌وجو کن از کارهاى اينها؛ ببين اوّلاً کار انجام مي‌دهند يا نمي‌دهند؛ درست انجام مي‌دهند يا نمي‌دهند؛ آيا تخلّفى در کارهايشان وجود دارد يا ندارد. «وَ ابعَثِ العُيونَ مِن اَهلِ الصِّدقِ وَ الوَفاءِ عَلَيهِم»؛ کسانى را که چشم‏وگوش تو هستند بگمار تا کارهاى اينها را نگاه کنند. «فَاِنَّ تَعاهُدَک فِى السِّرِّ لاُمورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَى استِعمالِ الاَمانَةِ وَ الرِّفقِ بِالرَّعِيَّة»؛ اين مراقبت تو از حال اينها موجب می‌شود که اينها بتوانند امانت را بيشتر حفظ کنند، توانايى حفظ امانت را به اينها می‌دهد.