به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,339
بازدید دیروز: 2,942
بازدید هفته: 12,357
بازدید ماه: 78,430
بازدید کل: 23,740,240
افراد آنلاین: 2
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Tuesday , 7 May 2024
الثلاثاء ، ۲۸ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴۳ - شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - 4 شخصی که دوستی با آنها عامل بدبختی انسان است۱۳۹۸/۱۲/۲۰
شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - ۴۳

 4 شخصی که دوستی با آنها عامل بدبختی انسان است


Image result for ‫نهج ‌البلاغه‬‎

 

  داشتن خُلقیّات نیکو برترین منزلت انسانی
«وَ اَکرَمَ الحَسَبِ حُسنُ الخُلُق»؛ حَسَب یعنی آن قدر و منزلت انسانی؛ حالا در مواردی، منزلتِ ناشی از تبار خانوادگی و گوهر نسب و مانند اینها تلقّی می‌شود امّا معنایش اوسع از این است؛ یعنی آن قدر و منزلت انسان. شریف‌ترین حَسبها و قدر و منزلتهای انسان، این است که اخلاق نیکو در او باشد، خُلقیّات نیکو در او باشد. خُلقیّات نیکو یعنی همین مکارم اخلاقی که از قول پیغمبر(علیه‌وآله‌الصّلاة‌والسّلام) نقل شده که فرمودند: بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق؛ بعثت من برای این است که این مکارم اخلاق را در بین مردم خود کامل کنم، تمام کنم، به حدّ عالی برسانم؛ اصلاً هدف بعثت [این] است؛ و این آن چیزی است که من آن روز در جلسه مجموعه مسئولان بلندپایه نظام عرض کردم که ما در این میدان عقبیم. من تصدیق می‌کنم این مطلبی را که آقای رئیس‌جمهور‌اشاره کردند: این اقبال جوانهای ما به تضرّع و توجّه و عبادت و صلاح و مانند اینها؛ واقعاً این‌جور است و بنده هم این را می‌دانم و خبر دارم و دیده‌ام و شنیده‌ام؛ [این] جزو مسلّمات زمان ما است که بعضی‌ها با بدبینی و حالت شک و وسوسه می‌خواهند اینها را انکار کنند، درحالی‌که نه، واقعیّت همین است و این جزو برکات و رویشهای انقلاب ما است؛ منتها این کافی نیست؛ این نکته‌ای که می‌خواهم اضافه کنم، این است: ما باید حالت عبودیّت را، حالت خضوع را، حالت مجاهدت را در خودمان و در این جوانها و در این مجموعه نسل‌های پی‌درپی ملّتمان نهادینه کنیم؛ و این هم جز با مکارم اخلاق امکان ندارد یعنی باید اخلاق را رشد بدهیم. لذا این همان [مکارم اخلاق] را می‌گوید.
 مراد از «حُسنُ الخُلُق»، فقط خوش‌اخلاقی و خوش‌زبانی و مثلاً روی خوش نیست- البتّه این هم هست- این هم جزو اخلاق خوش است منتها مراد همان خلقیّاتِ والا و خوب است: گذشت، تواضع، صبر، شکر، احساس عبودیّت نسبت به خدا، احساس برادری نسبت به مردم، مروّت نسبت به همه آحاد مردم، ترحّم به زیردستان، شجاعت در مقابل کج‌رَوی‌ها و کج‌رفتاری‌هایی که انسان می‌بیند از هر‌کسی و در هر‌جایی، و از‌این‌قبیل. اگر مجموعش را می‌خواهید، این روایت جنود عقل و جهل را در کافی ملاحظه کنید؛ این جنود عقل، عمدتاً همان مکارم اخلاقند؛ اینها همه سپاهیان خِرد انسانی‌اند، یعنی کمک خِردند. این، آن بسته چهارتایی اوّل که مربوط به درون بود.
 امّا بسته چهارتایی دوّم مربوط به رفتارها است. این چهار‌تای دوّم مربوط به نوع رفتارها و معاشرتها است.
لزوم پرهیز از دوستی با احمق و نادان
 «یا بُنَیَّ اِيّاکَ وَ مُصادَقَةَ الاَحمَق»؛ پسرم! برحذر باش از دوستی و رفاقت با انسان احمق، انسان نادان؛ یعنی با آن کسی که عقل به کار نمی‌گیرد در زندگی خود و با عقل حرکت نمی‌کند، مصادقت نداشته باش. نمی‌گویند معاشرت نداشته باش، یا رفتار خوب نداشته باش؛ نه، [می‌گویند] این را رفیق صمیمی و بطانه خود- که انسان در زندگی به او تکیه می‌کند- انتخاب نکن. «فَاِنَّهُ يُريدُ اَن يَنفَعَکَ فَيَضُرُّک»؛ [چون] خصوصیّت احمق این است که می‌خواهد به تو سود برساند، [ولی] ضرر می‌رساند؛ گاهی با خیرخواهی، یک چیزی را پیش پای تو پهن می‌کند که در واقع دام است [ولی] ملتفت نمی‌شود. قصد بدی هم ندارد امّا چون عقل را به کار نگرفته، یک چنین وضعیّتی دارد. این یک.
ضرر دوستی با بخیل
«وَ اِیّاکَ وَ مُصادَقَةَ البَخيل»؛ با آدم‌های بخیل، اهل بخل، مصادقت نکن؛ دوستی و رفاقت صمیمی با اینها نداشته باش. اینجا هم باز [نهی] همان مصادقه است. بخیل یعنی آن کسی که بخل می‌ورزد از اینکه خیری از او به دیگری برسد؛ حالا آن خیر، مال باشد، علم باشد، خیرات معنوی باشد؛ بخیل این است. «فَاِنَّهُ يَقعُدُ عَنکَ اَحوَجَ ما تَکونُ اِلَيه»؛ آدم بخیل در آن وقتی که نهایت نیاز را به او داری، از تو دوری می‌کند؛ یعنی به دردت نمی‌خورد. خصوصیّت انسان بخیل این است. [البتّه] یک‌وقتهایی چرا، [نزدیک می‌شود.] گفت: «مگسانند دور شیرینی»؛ «هرکه شیرینی فروشد، مشتری بر وی بجوشد». وقتی انسان چیزی در دستش هست، خب آدم‌های آن‌جوری هم می‌آیند، امّا وقتی‌که برای خودش در تو خیری احساس نمی‌کند و تو به او احتیاج داری، آن‌وقت دیگر پیدایش نیست.
زیان دوستی با گنهکار
«وَ اِیّاکَ وَ مُصادَقَةَ الفاجِر»؛ سوّمی هم این است که با آدم گنهکار، صمیمی نشو. با آدم‌های گنهکار هم که پرهیزی از گناه ندارند و اهل آلودگی به فجور و گناه هستند، مصادقه نکن. «فَاِنَّهُ يَبيعُکَ بِالتّافِه»؛ به یک چیز کوچکی تو را می‌فروشد. آدم گنهکار- یعنی کسی که وجدان دینی بر او حاکم نیست، از وجدان دینی فرمان نمی‌برد- این‌جوری است؛ یک چیز کوچکی هم که برایش مطرح باشد، تو را می‌فروشد و به تو پشت می‌کند. دین، دین‌داری، ایمان دینی، تضمین‌کننده این رفتارهای صحیح در زندگی هم هست.
دوستی با دروغ‌گو؛ دوستی با سراب
«وَ اِيّاکَ وَ مُصادَقَةَ الکَذّاب»؛ با آدمی هم که دروغ زیاد می‌گوید، مصادقه نکن، صمیمی نشو. «فَاِنَّهُ کَالسَّراب»؛ [او] در حکم سراب است؛ «يُقَرِّبُ عَلَيکَ البَعيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيکَ القَريب»؛ چیزی را که از تو دور است، نزدیک نشان می‌دهد و چیزی را که به تو نزدیک است، دور نشان می‌دهد. «دور را نزدیک نشان می‌دهد» یعنی چیزی را که در اختیارت نیست، در دسترست نیست، در دسترسِ تو نشان می‌دهد و چیزی هم که در دسترس تو است و می‌توانی با یک حرکتی، با یک اقدامی، با یک گذشتی، آن را به دست بیاوری، بر تو پوشیده نگه می‌دارد و از دسترس تو دور می‌کند. این هم چهار سفارش. واقعاً اگر این چیزهایی را که در این وصیّت آمده، انسان رعایت کند، می‌بیند میدان مانورش در زندگی خیلی وسیع است؛ و هرچه بیشتر انسان تدبّر کند، تأمّل کند، بیشتر برای او این معنا روشن و واضح می‌شود.
اهمیّت خردورزی در اسلام
همان‌طور که شنیده‌اید و معروف است، عقل حجّت خدا است بر انسان. حجّت خدا یعنی از دو طرف وسیله احتجاج است؛ هم خدای متعال بر انسان به‌وسیله عقل احتجاج می‌کند، هم انسان با خدا احتجاج می‌کند به‌وسیله عقل. خدای متعال احتجاج می‌کند، می‌گوید: من عقل را به تو دادم و راه را به تو نشان دادم به‌وسیله این هدایت‌کننده؛ چرا نرفتی؟ همچنان‌که به‌وسیله انبیا احتجاج می‌کند؛ لذا انبیا حجّت خدایند، ائمّه حجّت خدایند، وسیله احتجاج خدا با ما هستند. خدای متعال می‌گوید من این وسیله را در اختیار تو گذاشتم؛ این راهنما را، این چراغ را به تو دادم؛ چرا از آن استفاده نکردی؟ خدای متعال با انسان احتجاج می‌کند و انسان مغلوب می‌شود. یعنی انسان در مقابل این حجّت الهی جوابی ندارد. انسان هم به‌وسیله این احتجاج می‌کند؛ اگر خدای متعال مؤاخذه کرد که چرا فلان عمل را انجام دادی، خواهد گفت که این حجّت، این را به من گفت؛ من از عقلم کمک گرفتم، مدد گرفتم و برطبق حکم عقل و محاسبه عقلی رفتار کردم؛ یا آنجایی که جای عقل نیست و جای شرع است، [می‌گوید] «از حجّت شرعی استفاده کردم.» لذا در امر دین، این مجتهدین و مقلِّدینشان که تلاش خودشان را می‌کنند، اجتهاد خودشان را می‌کنند و از طرق معتبره معروف، از این حُجَج معتبره بهره می‌گیرند و به یک حکمی می‌رسند و به آن عمل می‌کنند، اگر آن حکم، خلاف واقع هم باشد، خدای متعال از اینها مؤاخذه نخواهد کرد. در باب عقاید هم همین‌جور است؛ اگر کسی واقعاً عقل را به کار‌انداخت، این حجّت عقلی را آنجایی که جای عقل است به کار‌انداخت و آنجایی که جای تفحّص نقلی است، از نقل استفاده کرد، بررسی کرد، تفحّص کرد و ذهنش به یک چیزی رسید، خدای متعال مؤاخذه نمی‌کند؛ ولو برخلاف باشد، یا خطا باشد.