به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,697
بازدید دیروز: 2,942
بازدید هفته: 12,715
بازدید ماه: 78,788
بازدید کل: 23,740,598
افراد آنلاین: 5
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Tuesday , 7 May 2024
الثلاثاء ، ۲۸ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴۴ - شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - خردورزی به معنای مصلحت‌اندیشی ، از سر ترس نیست ۱۳۹۸/۱۲/۲۵
شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج ‌البلاغه - ۴۴
 
خردورزی به معنای مصلحت‌اندیشی ، از سر ترس نیست


Image result for ‫نهج ‌البلاغه‬‎

 

  تدبیر؛ برترین شیوه به‌کارگیری عقل
یک جمله دیگری در همین نهج‌البلاغه من دیدم و مثل اینکه یادداشت نکردم. مضمونش این است که مهم‌ترین شیوه استفاده از عقل عبارت است از تدبیر. تدبیر یعنی از پیشْ‌اندیشیدن کارها و برنامه‌ریزی کردن برای کارها. «لا عَقلَ کَالتَّدبير»؛ یعنی تدبیر یکی از برترین شیوه‌های به‌کارگیری عقل است، یا [اینکه] هیچ شیوه‌ای برای به‌کارگیری عقل، بهتر از تدبیر نیست. تدبیر یعنی کارها را‌اندیشیدن، محاسبه کردن، از پیش برای ورود در یک عرصه‌ای و در یک صحنه‌ای آماده شدن.
اهمّیّت بیشتر به‌کارگیری تدبیر برای مسئولان
توصیه من همیشه به مسئولین و حالا بالخصوص به شما این است؛ بخصوص حالا که خب کارهای مهمّی هم دارید انجام می‌دهید و بحمدالله دولت توفیقات زیادی داشته و دارد؛ و [چون] کارهای اساسی و مهمّی دارد انجام می‌گیرد لذا اهمّیّت تدبیر و به‌کارگیری عقل به شکل تدبیر، باز‌هم بیشتر از اوقات دیگر [است].
یک‌وقت انسان یک خودرویی سوار است، ماشینی سوار است و می‌رود؛ [اگر] سرعتش یک‌خرده زیاد شد، کم شد، انحراف به چپ داشت، البتّه بد است و نباید خودش را هم در خطر بیندازد امّا بالاخره اگر خطری عاید شد، فقط مربوط به خودش است؛ یک‌وقت نه، انسان سرنشینانی در این خودرو دارد که حفاظت از آنها و حراست از آنها هم مسئولیّت بزرگِ او است؛ اینجا دیگر انسان حق ندارد بر طبق میل و هوس خود رفتار بکند؛ نخیر، اینجا بایست تدبیر کند. نقش عقل و تدبیر در اینجا مهم‌تر است. این هم یک نکته.
ضرورت خطرپذیری در کنار خردورزی
نکته دیگر اینکه ما می‌گوییم خِردورزی، عقل‌گرایی؛ [خب] این خِردورزی مثل خیلی از مفاهیمِ دیگر، متأسّفانه در جامعه ما و در همه‌ جا- مخصوص جامعه ما [هم] نیست- بد معنا می‌شود؛ تحریف می‌شود؛ مثل خیلی از چیزهای دیگر که تحریف می‌شود- مثل حقوق بشر، مثل انسانیّت، مثل اصلاح‌گری- این هم تحریف می‌شود. جزو آن چیزهایی که مورد تحریف قرار می‌گیرد، یکی همین مسئله خِردورزی است.
تصوّر این است که خِردورزی یعنی شجاعت را یا اقدامهای بزرگ را کنار گذاشتن؛ یعنی در همه امور بزرگ و کوچک، شتاب و سرعت در کار را از دست دادن؛ درحالی‌که این درست نیست. اگر کسی تند حرکت کرد، قوی حرکت کرد، قاطع حرکت کرد، این را نمی‌شود متّهم کرد به اینکه خِردورزی ندارد، عقل ندارد. همیشه مقتضای عقل این نیست که انسان جوری عمل بکند که از هیچ طرف هیچ مخالفی پیدا نشود برای انسان؛ یک‌وقت‌هایی ممکن است مقتضای عقل [این] باشد امّا یک‌وقت هم نخیر. عقل یکجاهایی حکم می‌کند به شتاب، یکجاهایی حکم می‌کند به بُطء و کندی در حرکت؛ یکجاهایی هست که سر از پا نشناختن و بسرعت دویدن مذموم است، یک‌وقت هست که نخیر، همین‌جور سر از پا نشناختن و بسرعت دویدن ممدوح است و عکسش مذموم است. بنابراین اقتضای عقل این نیست که ما همه‌جا این مصلحت‌اندیشی‌های خیالی را، وهمی را بر رفتارهای خودمان حاکم کنیم و از سرعت عمل، از اقدام قاطع، از موضع‌گیری قاطع پرهیز کنیم به‌‌عنوان اینکه می‌خواهیم عاقلانه عمل کنیم؛ نه، در یکجاهایی این ضدّ عقل محسوب می‌شود. خِردورزی‌اشتباه نشود با ترس و با‌گریز و با مصلحت‌اندیشی‌های ناشی از ترس و حالت‌گریز و انهزام؛ این‌جور نیست. این هم یک نکته است.
چهار دشمن عقل
1) طمع

نکته آخر هم این است که عقل دشمنانی دارد. طمع جزو دشمنان عقل است. طمع یعنی همین‌که ما در ممشای عمومی خودمان، در زندگی خودمان، یکجا یک نفع شخصی را هدف بگیریم و به شوق آن و عشق آن حرکت بکنیم. اینجا از آنجاهایی است که عقل در سایه قرار خواهد گرفت، زیر ابر قرار خواهد گرفت و نور نخواهد داد به ما؛ طمع این است. باز عرض بکنیم که اهمّیّت این هم مثل همان مطلب قبلی در زندگی امثال من و شما که مسئولیّتهای بزرگ داریم، بیشتر است. مثلاً در زندگی شخصی، شما یک‌وقت یک چیزی- مثلاً یک خواسته‌ای، یک مرکز درآمدزایی‌، یک سرمایه‌ای؛ یک چنین چیزی- ببینید و دنبالش حرکت بکنید و راه بیفتید. حالا در زندگی معمولی انسان بأسی نیست و بحثی هم در‌مورد آن نیست امّا یک‌وقت هست که نه، ما مسئول یک بخشی هستیم. من بارها این را تکرار کرده‌ام که مسئولین کشور- چه وزرا، چه نمایندگان مردم، چه مدیران دستگاه‌های مختلف- تصمیم بگیرند در این مدّتی که این مسئولیّت به آنها محوّل است- این مدّت، ابدی که نیست؛ [فقط] چند سالی است- برای منافع شخصی‌شان و کارهای مادّی‌شان حرکت شخصی انجام ندهند؛ سرمایه‌گذاری کردن، اینجا و آنجا با یکی شریک شدن، فعّالیّت اقتصادی کردن، در این چند سال انجام نگیرد. اگر همین یک نکته رعایت بشود، خیلی از این مشکلاتی که آدم گاهی در گوشه‌و‌کنار می‌بیند، برطرف خواهد شد. پس بنابراین یکی از دشمنان عقل و خِردورزی، طمع است؛ کیسه دوختن برای ثروت مادّی و استفاده کردن و فرصت را مغتنم شمردن برای اینکه انسان بتواند کار مادّی [بکند].
راجع به طمع، این جمله را باز از حِکَم امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) من یادداشت کرده‌ام: «اَکثَرُ مَصارِعِ‏ العُقولِ‏ تَحتَ بُروقِ المَطامِع‏»؛ بیشترین مراکز قربانی شدن عقل و به خاک غلتیدن عقل آنجایی است که برقهای طمع می‌جهد- [طمع] تعبیر شده به برق- طمع مثل برقی، مثل صاعقه‌ای که به انسان می‌خورد و انسان را می‌اندازد، یک چنین حالتی دارد؛ عقل را از کار می‌اندازد. این راجع به طمع بود.
2) شهوات
یکی شهوت [است]؛ شهوات انسانی؛ چه شهوات جنسی- که جزو آن خطرناک‌ترین‌هایش، یکی شهوات جنسی است- و چه شهوات دیگری که در انسان هست: شهوت مقام، شهوت شهرت، شهوت مدح که ما را مدح کنند- این هم یک شهوتی است در انسان- شهوت رفیق‌بازی. این شهوات هم انسان را از عقل دور می‌کند و گاهی حُکم خِرد پامال می‌شود. وقتی‌که این شهوات پیش می‌آید، انسان بااینکه اگر دقّت کند می‌بیند حکم عقل را، امّا پامال می‌کند؛ حالا گاهی واضحاً زیر پا می‌اندازد حکم عقل را و لگدمال می‌کند، گاهی هم نه، همان‌طور که گفتیم، مثل یک غباری، مثل یک ابری جلوی حکم عقل را می‌گیرد و مانع می‌شود از اینکه قضاوت عقل به دل ما و به مغز ما برسد و از آن بهره ببریم. این هم این [مورد].
3) خشم
یکی دیگر از دشمنان عقل انسان، خشم است؛ عصبانی ‌شدن؛ بخصوص در مجموعه کاری عصبانی شدن و با عصبانیّت تصمیم گرفتن، چیز خیلی خطرناکی است. ما این را خودمان هم تجربه کردیم؛ هرجایی که با عصبانیّت یک تصمیمی گرفته شده، بعد دیدیم که از درونش خطا درآمد. وقتی خشم انسان فرو می‌نشیند و فکر می‌کند، می‌بیند نه، نقاط اِشکال این [تصمیم] متعدّد است، فراوان است؛ در آن حالت آدم نمی‌فهمیده و خیال می‌کرده که همین، درستِ درست است.
4) خودشگفتی
عُجب. راجع به عُجب هم باز این روایت که یکی از همین حِکَم امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) است ــ حکمت دویست‌و‌دوازدهم ــ [می‌گوید]: «عُجبُ المَرءِ بِنَفسِهِ اَحَدُ حُسّادِ عَقلِه‏»؛ یکی از چیزهایی که جزو بدخواهان عقل انسان محسوب می‌شوند- اینجا حاسد یعنی بدخواه- عُجب است که انسانْ مُعجَب به نفْس خودش بشود. مراقبت بکنید که دچار این کمبودها نشوید.
باز یک حکمت دیگری از همین حِکَم: «سَيِّئَةٌ تَسوءُکَ خَيرٌ عِندَ اللهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُک‏»؛ خب سیّئه، چیز بد است؛ کار گناه، کار بد، اسمش رویش است؛ سیّئه است، بد است؛ امّا اگر چنانچه کار بدی از انسان سر بزند و انسان پشیمان بشود و ناراحت بشود که چرا این کار را کردم، آن کار بد پیش خدا بهتر است از کار خیری که انسان انجام بدهد و موجب عُجب و نخوت قلبی انسان بشود و انسان در قلب خودش دچار نخوت و عُجب بشود. مراقب باشید؛ اینها دامهای بزرگی است. به‌هرحال این حکمتی که از امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) امروز خواندیم، به ما کمک می‌کند.