اشاره:
«نقش روشنفکران در تاریخ معاصر ایران» سری کتابهایی هستند که توسط انتشارات قدر ولایت منتشر شده و در تلاش است روایتی گویا و البته کوتاه گستره تهاجم فرهنگی ترسیم نموده و نقش و جایگاه روشنفکران دینی و غیردینی را در آن به نمایش بگذارد.
چهار جلد از این سری کتابها مشتمل بر بررسی زندگی، زمانه واندیشه افرادی همچون میرزا ملکم خان، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا عبدالرحیم طالبوف، احمدکسروی، محمد مصدق و مهندس مهدی بازرگان که به عنوان چهرههای شاخص جریان روشنفکری پرداخته و نقش آنان در تسهیل تهاجم غرب به ایران را بررسی کرده است.
پنجمین جلد از این مجموعه به بررسی زندگی و زمانه سید محمدخاتمی، رئیسدولت اصلاحات میپردازد. خاتمی را باید یکی از افرادی دانست که به مرور زمان در غرب مستحیل شده و از یک چهره ضدغربی اوایل دهه شصت به مجری استحاله فرهنگی در دوران صدارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدل شد.
وی در اوایل دهه هفتاد زمینه گسترش و سازماندهی حلقههای فکری روشنفکری ضددینی را در کنار محدودسازی جریان مطبوعاتی ارزشی مهیا کرد که نمود اصلی آن مخالفت جدی با شهید آوینی و آثار وی بود.
در دوره اصلاحات نیز وی با کمک جریان برانداز غربگرا توانست پایههای تئوریک و رسانهای براندازی را مستحکم کند و به عنوان رئیسجمهور در بروز فتنهها و آشوبهای دهه هفتاد نقشی مخرب داشته باشد. خاتمی اما در دهه هشتاد به عنوان یکی از سرحلقههای براندازی خیابانی، سفرهای مشکوکی به برخی کشورها داشت که نتیجه آن در بروز فتنه 88 نمایان شد و علیرغم اعتراف به اشتباه خود در محافل خصوصی، اما حاضر به تنویر افکار عمومی در این زمینه نیست.
در ادامه جلد پنجم از این مجموعه را که به بررسی زندگی و افکار سید محمد خاتمی میپردازد، مطالعه خواهید کرد.
سیدمحمد خاتمی فرزند آیتالله سید روحالله خاتمی است. وی در سال 1323هـ.ش در شهر اردکان به دنیا آمد. پدر وی مؤسس حوزة علمیه اردکان و متصدی امامت جمعه شهر یزد بود. محمد خاتمی دو برادر و چهار خواهر دارد. درخصوص خانواده و نوع سلوک آنان، خود مینویسد:
«از طرف مادر من وابسته به یک خانواده متمکن و متشخص و مؤثر در عرصة سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه بودم. همه افراد از بستگان پدری و مادری من، یا در تحصیلات علوم دینی یا علوم جدید و مکانت اجتماعی برخوردار از اعتماد و وجاهت بودند. در محیط رشد و تربیت خود، دینداری و روشنفکری را توأماً تجربه کردم.»۱
دورة ابتدایی و دبیرستان را در اردکان گذراند و ضمن آن بخشهایی از مقدمات علوم عربی و دینی را نزد پدر و سایر استادان آموخت. در سال 1340 قبل از اخذ دیپلم به اصرار پدر و قبول هزینههای تحصیلش، رهسپار قم شد. ورود او به حوزة علمیه قم، شش ماه پس از رحلت مرجع عالیقدر شیعه، حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی، واقع شد. وی در ضمن آموختن علوم دینی، دیپلم خود را هم گرفت. چهار سال اقامت او در قم، مصادف با آغاز حرکت نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(رض) بود. وی در زندگینامه خود، به این دوران اشاره کرده و به مشارکت در توزیع بیانیهها و اعلامیههای امام و سپس از 1342 تا 1344 به نوعی زندگی در خوف و رجا، فرار و نیمهمخفی اذعان مینماید.۲
در سال 1344 در رشتة فلسفه جدید در دانشگاه اصفهان به تحصیل پرداخت و همزمان تحصیلات علوم دینی را هم در حوزة علمیه ادامه داد. در دانشگاه اصفهان به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان درآمد. پس از تعطیلی انجمن- که به خاطر تعقیب و دستور ساواک صورت گرفت- و اخذ مدرک لیسانس، به خدمت سربازی رفت. با شرکت در آزمون فوقلیسانس (کارشناسی ارشد) دانشگاه تهران و قبولی در رشتة علوم تربیتی، در سال 1348 به ادامه تحصیل پرداخت. تحصیلات او در این مقطع ناتمام ماند و به قم بازگشت و از سال 1350، دورة فقه، اصول و فلسفه را در قم شروع کرد و نزد آیات حاج شیخ مرتضی حائری، سید موسی شبیری زنجانی، شیخ حسین وحید خراسانی و جوادی آملی، به تحصیل پرداخت. وی در کلاسهای آیتالله منتظری هم شرکت میکرد که با دستگیری و تبعید وی، این کلاس تعطیل شد. در دروس شهید مطهری پیرامون فلسفة هگل و مارکسیسم و اسفار اربعه صدرالمتألهین شیرازی شرکت کرد.
در سال 1353 با خانم زهرة صادقی، (خواهرزاده امام موسی صدر) ازدواج کرد که دو دختر و یک پسر، ثمرة این ازدواج است. در سال 1355 آیتالله شهید بهشتی به ایشان پیشنهاد عزیمت به آلمان و تصدی امامت و ریاست مرکز اسلامیهامبورک را دادند که در آغاز سال 1357 به آلمان عزیمت میکند و دو سال ریاست این مرکز را به عهده میگیرد؛ البته استاد مطهری با انتصاب او به این مسئولیت مخالف بود!
در اوّلین انتخابات مجلس شورای اسلامی که دورة اوّل آن در 24 اسفند 1358 و دور دوم آن در اردیبهشت 1359، برگزار گردید به عنوان نمایندة مردم اردکان و میبد انتخاب گردید و در همان سال یعنی 1359 ازهامبورگ به تهران بازگشت. بدین ترتیب وی در اوج انقلاب اسلامی بههامبورگ رفت و یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در آنجا بود تا نظام جمهوری اسلامی مستقر شده از مخاطرات سال اوّل انقلاب رهایی یافت.
در آبان 1359 حضرت امام خمینی(رض) طی حکمی او را به عنوان سرپرست روزنامة کیهان منصوب نمودند. در این حکم، امام خمینی(رض) تأکید فرمودند که: مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند و آزادیهای در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تأمین شود و بیطرفی حفظ گردد.
پس از انتخاب میرحسین موسوی به عنوان نخستوزیر، سیدمحمد خاتمی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در 17 اسفند 1361 به مجلس شورای اسلامی معرفی شد که از مجموع 169 رأی، با 121 رأی موافق، 27 رأی مخالف و 22 رأی ممتنع، رأی اعتماد گرفت.
خاتمی مجموعاً 10 سال در این سمت باقی ماند؛ یعنی در کابینة دوم موسوی و نیز کابینة اوّلهاشمی رفسنجانی، عنوان وزارت ارشاد را داشت و در میان وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیشترین مدت مسئولیت این وزارتخانه را داراست. وی در مدت وزارت خود، افرادی چون «عیسی سحرخیز»، «محمدعلی ابطحی»، «سید مصطفی تاجزاده»، «محسن امینزاده»، «هادی خانیکی»، «محسن آرمین»، «علی مزروعی»، «احمد بورقانی»، «فیضالله عربسرخی» را به عنوان همکار به وزارتخانه برد که هر کدام از آنها، زاویهای کم یا زیاد با انقلاب اسلامی و اصول و مبانی آن داشتند که در جای خود بدان خواهیم پرداخت.
آیتالله خزعلی دربارة انتصاب سیدمحمد خاتمی به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نقل میکند: «در زمانی که سیدمحمد خاتمی به وزارت ارشاد منصوب شد، برای عرض تبریک به خدمت حضرت آیتالله خاتمی (پدر ایشان) رفتیم که با ناراحتی ایشان مواجه شدیم و ایشان گفت: خطرناک است، پسر من غربزده است.»۳
در اسفندماه سال 1366، سیدمحمد موسوی خوئینیها به نمایندگی از جمعی از ناراضیان عضو جامعه روحانیت مبارز، خدمت امام خمینی(رض) رفت و برای انشعاب از جامعه و تشکیل مجمع روحانیون مبارز، نظرخواهی کرد. حضرت امام، تشکیل یک تشکل برای اظهار عقیده مستقل را مصداق اختلاف ندانسته و اجازه این کار را دادند. سیدمحمد خاتمی از جمله اشخاصی بود که از جامعه روحانیت مبارز جدا شده و جزء اعضاء اصلی مجمع روحانیون مبارز درآمد؛ البته این تشکّل، جامعه روحانیت مبارز را به طرفداری از اسلام آمریکایی متهم کرد! شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در 25 فروردین 1367 نامهای خدمت حضرت امام خمینی(ره) نوشت و در آن به خطمشی خود و اصول اعتقادی برگرفته از پیام حج سال 1366 امام به عنوان منشور انقلاب اشاره کرد و خود را متعهد به بیان مرزها و تفکیک اسلام ناب از اسلام آمریکایی میداند.۴ آیتالله مهدوی کنی- دبیرکل جامعه روحانیت مبارز – به خدمت امام خمینی رسیده و گلایه خود را از رفتار اعضاء مجمع و تهمت اسلام آمریکایی زدن به جامعه را بیان میکند. امام از ایشان دلجویی نموده و این اتهام را غیرواقعی میدانند ۵ و چند ماه بعد در نامهای به محمدعلی انصاری که به «منشور برادری» شهرت یافت، اصولی را که بایستی براساس آنها موضعگیری کرد و نیز نفوذ برخی عناصر برای ایجاد بدبینی در جناح مقابل و نیز ضرورت وحدت هر دو جناح، مورد تأکید و تصریح قراردادند.۶
پی نوشت:
1- سخنرانی و یادداشتهای سید محمد خاتمی، وبسایت رسمی سیدمحمد خاتمی، ص 5.
2-همان.
3- سایت شخصیتنگار، زندگی نامه خاتمی.
4- صحیفه امام، ج 21، صص26و27.
5- مجمع روحانیون مبارز در گذر زمان، صص57و58.
6- همان، ص 178.